می آوریمش
کرمان الحمدلله ایام سالگرد حاج قاسم، یه ویترین از ایام اربعین کربلاست، هرکس دلش پر میکشه توی اون هوا
همیشه یه موانعی برای سفر هست،
مخصوصا وقتی پای شهدا وسط باشه
توسل گره ها رو باز میکنه
مهم نیست با کی و چطوری
اما مهمه که اون روزها، کرمان و تجربه کنی، از دستش ندی، دست خالی برنمیگردی مطمئنم 😊
@omkarrar
کارگاه آموزشی فرصت طلایی
ویژه فعالین عفاف و حجاب ( بانوان )
.
موضوع کارگاه :
۱. روش های متقاعد سازی مخاطب
۲. روش های برگزاری کمپین فروش
۳. تقویم نویسی کمپین فروش
.
زمان : سه شنبه ۵ دی ماه
مکان : مشهد مقدس
.
❌ظرفیت محدود : فقط ۲۰ نفر❌
.
برای اطلاعات بیشتر به ادمین کانال
کتاب و برکت پیام دهید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3895853097C4cccb047ee
.
برای آماده شدن یک برنامه شبیه این ساعتها توی سر و کله هم میزنیم، و همه تلاش مون و میکنیم تا عالی اجرا بشه و برای مخاطبان مفید باشه
خواهشی که دارم اینه که اگر حس میکنید بدرد کسی میخوره بهش این پیام و بفرستید.
ممنونم.
هرکس به ادمین پیام میده یه صفحه براش ارسال میشه که همه جزئیات رو توضیح داده داخلش
@omkarrar
May 11
🌷یادداشت های تبلیغی همسر یک طلبه🌷
🌱همه جا، مثل اینجاست...
اینجا پیاله های ماست، نان کشیدن دارد!
شبها سردتر، سیاه تر، و سوی ستاره ها صمیمی تراست، مثل آبی تری و آفتابی تری روزها، نمیدانم اینجا چند هزار پا به آسمان نزدیک تر است.
اینجا چراغ تازه روشن شده مسجد، و صدای اذان زنده، موج شعف به تمام خانه های روستایی وارد کرده، و اینجا خوشبختی، همین در چوبی اتاق ماست، که به مسجد باز میشود.
اینجا زن آخوند کلیشه شکنانه، کنار روستائیان تخمه میشکند، و سبک زندگی شان را میستاید، به هنرمندی و توانمندی شان غبطه میخورد. بله درست است، خیلی حرف میزند تا چیزی پیدا کند برای ستودن
اینجا من -زن شیخ- به آنکه مسجد میاید و میبینمش اکتفا نمیکنم. به تک تک خانه ها سر میزنم، نه با هیبت همیشگی، با چادر رنگی و دمپایی پلاستیکی، تنها تفاوتم جوراب است، میروم و کنار پیرزن های در بستر، یا ماهواره بینی که مسجد را دوست ندارد مینشینم، از همه چیز میپرسم و از همه چیز میگویم، تا استراحت بعد از این دقایق پرنشاط بیشتر بهشان مزه دهد، اینجا من از آنچه در ذاتم هست، مشهدی تر صحبت میکنم.
من و بچه ها اینجا از پیشی که هیچ، از هاپو هم نمیترسیم. خب البته هاپوها هم اینجا به ما راه میدهند، مثل مگس های مهربان که از وقتی این در باز شده تجمع شکرگزاری منزل ما برگزار کردند دائم الوقت.
اینجا گاز نیست، اما گاو و گوسفند هست، دوشیدن آنها تجربه تازه ای برای یک دختر شهری به حساب میاید.
من اینجا دختر کوچک این روستا شدم، که از خودشان میدانندم، و بچه هایم را بچه های خودشان.
این مردم ما را بیش از لیاقتمان دوست میدارند. و بسیار امیدوارند تلاش هایشان ثمر دهد و ما را برای همیشه نزد خودشان نگهدارند.
نه اینجا
که همه جا
الانسان عبیدالاحسان
@yaran_khorasan
@omkarrar
می آوریمش
🌷یادداشت های تبلیغی همسر یک طلبه🌷 🌱همه جا، مثل اینجاست... اینجا پیاله های ماست، نان کشیدن دارد! شب
13 خرداد 97 این یادداشت من در یاران خراسانی کار شده،
ما ارتباط مان را با آن روستا حفظ کردیم هنوز هم میرویم و میآیند
دیشب یکی از روستایی ها زنگ زد که دعوت مان کند دلتنگ بودند، گفتیم وسیله نداریم گفت من مقدار کمی میتوانم قرض بدهم، همسرم گفتند ممنونم.
اصرار کرد.
تمام وجودم از محبتشان گرم شد.
اگر خدا همین محبت را برکت دهد و ماشین دارمان کند چه ایمانی میآورم به خلوص نیت شان.
یک عشق،ستاد و یک روستا به صف
گفتم نیت کردم هرماه برای سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام آش نذری بدم از شعبان شروع کردم
به چند نفر گفتم
اما روم نشد چیزی جمع کنم
به یکی دوتا از خانمها گفتم اگه مشهد بودم جمع مشد اینجه ولی روم نمره
گفتند خب ما جمع مکنم ،دوره قرآنیها ره دعوت کنم افطار؟ گفتم نه همه بین، گفتند: بی بی، خیلی مشه. نمتنم جمعجورش کنم. گفتم باشه هرطور صلاحه
یکی یکی کمک جمع شد یکم لوبیا یکم رشته یکم روغن یکم پیاز یکم سبزی از حیاط یکم ماست یکم کشک یکی کپسول گاز یکی دیگ بزرگ یکی سفره یکبارمصرف یکی خرما یکی پنیر
آمدن گفتن بی بی،خانه عالم جا نمرن خانه شهربانو بزرگه اونجه بگیرن،گفتم چشم گفتند بی بی همه قله شریک رفتن بگم همه بین؟ گفتم مو که از اول گفتم همه بین
یک ساعت قبل افطار جمع شدن براشون صحبت کردم، و موقع افطار هم مدام تکرار میکردم آش ظهور ۱۴تا دیگ روستای شما میزنه میده مردم
عکس یادگاری که ازشون میگرفتم حس میکردم از این لوس بازی های شهری خوششون میاد میخندیدند
الحمدلله خیلی بهمه خوش گذشت و انقدر برکت کرد که کلی ظرف هم به ماشین های گذری دادند
گفتند بی بی دستت درد نکنه باعث خیر رفتی خدا قبول کنه هرسال همی کاره مکنم