ادیان ایرانی و سیر آن در دورهٔ ساسانی (۸)
🖋 امید شمسآذر
ادیان آسمانی با پیدایش گونۀ دوم انسان (۲) بر زمین نازل شدهاند. پیش از آن، ادیان زمینی در بین انسانها شکل گرفتهاند. اکثر آنها منحرف بودند، مانند: توتم پرستی، پرستش ارواح نیاکان، پرستش مظاهر طبیعت و.. . از این میان هم بعضی نسبت به بقیه متکامل تر بودند؛ مانند "خورشیدپرستی" که خداپرستی نیست، ولی یکتاپرستی است. یا "شرک" که یکتاپرستی نیست، ولی خداپرستی است. سنت الهی، با پذیرفتن جزئیاتی از ظواهر ادیان زمینی سعی داشته است تا زمینههای جا افتادگی دین حق را در میان پیروان این ادیان، فراهم آورد. با گذشت زمان، این موضوع به دستاویزی برای هواداران ادیان غیر الهی تبدیل شده است تا باطن و محتوای دین آسمانی را نیز براساس درونمایه های ادیان زمینی مورد نظر خود، تحریف کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲. حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر و نیای مشترک انسانهای امروزی است. دربارۀ موجودات پیش از آدم، بحث مفصل است.
🔸مسئلۀ شر در ادیان
مسئلۀ "شُرور" (بدیها) از جمله مسائل مهمی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. این مسئله علت عمدۀ تفاوتهای ادیان -اعم از آسمانی و زمینی- با یکدیگر است. از این رو لازم است مختصری در مورد آن در این مجال توضیح دهیم. بنا به تعالیم پیامبران، میدانیم که:
هر آنچه وجود دارد خیر است. شر یعنی عدم خیر. خداوند نیز وجود مطلق و خیر مطلق است. عدم خیر در بعضی موارد در مخلوقات از کمبود وجود یا به عبارتی نسبیت آنهاست. همچنین "شرور" به دو گروه "شرور طبیعی" و "شرور اخلاقی" تقسیم میشوند. شرور طبیعی -که در اصل شر نیستند- از جانب خداست. اگر ما آنها را شر محسوب میداریم، به خاطر این است که عالم ماده عالم تزاحم و تضاد است و پیوسته منافع عدهای بر عدۀ دیگر داخل میشود و با هم جور در نمیآید و از نظر یکی، منافع آن دیگری برای او شر محسوب میشود. اگر دقت کنیم این مسئله نیز به خاطر همان نسبیت است.
اما شرور اخلاقی ناشی از سوء استفادۀ بندگان از قدرت و اختیاری است که خدا به موجب قدرت و اختیار خودش به آنها بخشیده است. در این بین، شیطان بندۀ گناهکار خداست که به خاطر گناه اولیه از درگاه خدا رانده شد و در عوض عبادتهای خود، به جای پاداش اخروی از خدا درخواست کرد که تا مدتی طولانی بر زمین شیطنت کند. گناه عمدۀ شیطان که بر اثر آن -طبق تعالیم دینی- عذاب خواهد شد، همان نافرمانی اولیه است. در این مدت طولانی هم هیچگاه "امر به منکر و نهی از معروف" نمیکند، بلکه لذتهای کار بد و رنج های کار خوب را -به جای عقاب کار بد و ثواب کار خوب- به منظور تحریک و وسوسه یادآوری میکند. دروغ هم نمیگوید. پس اساس شرور اخلاقی بین انسانها هم به شیطان بر نمیگردد، تا چه رسد به شرور طبیعی.
انحرافات عمدۀ مسئلۀ شرور از این قرار است:
۱- ثنویت/ دوگانه پرستی؛ یعنی باور به اینکه: از خدایی که منشأ خیر است نمیتواند بدی سر بزند. پس باید دو تا خدا داشته باشیم، یکی خوب و یکی بد!
۲- باور به خدایی که یکی است، ولی نه خوب است و نه بد! که این خطرناکترین انحراف است.
۳- نسبت دادن شرور طبیعی به شیطان و به تبع آن، ترس از نیروهای شر و سعی در راضی نگه داشتن آنان به جای مبارزه با آنان! این تصور هندیان قدیم است.
۴- باز هم ترس بیجا از نیروهای شر، ولی در عوض سعی در مبارزه با آنها و نابود ساختنشان با کمک نیروهای خیر! این تفکر نیز مال ایرانیان باستان بود.
در آینده در مورد این انحرافات و اندیشهها و آیینهایی که به پیروی از آنها پدید آمدند، بیشتر سخن خواهد رفت.
(ادامه دارد)
🇮🇷🌞
@ooriya
31.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 کارهایمان را به نیّت فرج انجام دهیم..
🇮🇷🏵
@ooriya
🔸پدر شهید آرمان علیوردی یک سال پس از شهادت فرزندش
"در ماتم پسر، شده موی سرم سفید"
امّا هنوز قاتل او پرسه میزند ..
✍ شهسوار
🇮🇷🥀
@ooriya
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن را که به صحرای علل تاختهاند
بی او همه کارها بپرداختهاند
امروز بهانهای درانداختهاند
فردا همه آن بُوَد که دی ساختهاند.
(خیام)
❤️🤍💚
@ooriya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق شادی ست، عشق آزادی ست
عشق آغاز آدمیزادی ست
عشق آتش به سینه داشتن است
دم همّت بر او گماشتن است
عشق شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زاینده ست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله، رقص پروانه ست ..
جنبشی در نهفت پردهی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق میارزد ..
آدمیزاده را چراغی گیر
روشنایی پرستِ شعله پذیر
خویشتن سوزی انجمن افروز
شبنشینی هم آشیانه روز
آتش این چراغ سحرآمیز
عشق ِآتش نشین آتش خیز
آدمی بی زلال این آتش
مشتِ خاکی ست پر کدورت و غش
تنگ و تاری اسیر آب و گل است
صنمی سنگ چشم و سنگ دل است
صنما گر بدیّ و گر نیکی
تو شبی، بی چراغ و تاریکی
آتشی در تو میزند خورشید
کنده ات باز شعلهای نکشید؟
چون درخت آمدی، ذغال مرو
میوهای، پخته باش، کال مرو
میوه چون پخته گشت و آتشگون
میزند شهد پختگی بیرون
سیب و به نیست میوهٔ این دار
میوهاش آتش است آخر ِکار
خشک و تر هر چه در جهان باشد
مایهی سوختن در آن باشد
سوختن در هوای نور شدن
سبک از حبس خویش دور شدن
کوه هم آتش گداخته بود
بر فراز و فرود تاخته بود
آتشی بود آسمان آهنگ
دم سرد که کرد او را سنگ ؟
ثقل و سردی سرشت خارا نیست
نور در جسم خویش زندانی ست
سنگ از این سرگذشت دلتنگ است
فکر پرواز در دل سنگ است
مگرش کوره در گذار آرد
آن روانِ روانه باز آرد
سنگ بر سنگ چون بسایی تنگ
بجهد آتش از میان دو سنگ
برق چشمیست در شب دیدار
خندهای جسته از لبان دو یار
خنده نور است کز رخ شاداب
میتراود چو ماهتاب از آب ....
🎙 هوشنگ ابتهاج
🇮🇷🌹
@ooriya