eitaa logo
از شهسوار و دیگران
306 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
87 فایل
سروده‌ها و نگاشته‌هایی از امید شمس‌آذر (شهسوار) شاعر، نویسنده و پژوهشگر تاریخ ایران اسلامی دبیر انجمن ادبی منهاج آذربایجان غربی و گزیده‌هایی دستچین از دیگران ارتباط با مدیر: @omid_sh_azar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رویش تیز کن تیغی که در طیّ زمان پوسیده است تازه کن داغی که گرد کهنگی پوشیده است هر لبی که می‌توانست و وطن گفتن نخواست منفجر گردد که دست ناکسان بوسیده است قطع گردد دست آنکه توی چشم اهل شهر گاوهایش را برای دیگران دوشیده است زهر بادش در دهان، خُنّاق گردد مستی اش هرکه جامش را به یاد اجنبی نوشیده است "خشک آمد کشتزار من" کنار کشت غیر چاه کن ها! ننگتان، سرچشمه‌ها خوشیده است سایه‌شان را کم کنند این شاخه‌های بی‌ثمر در پناه نور صدها باغ نو روییده است پرده‌های روبروی دست را از جا بکن دست‌های پشت پرده خودبخود کوچیده است. ✍ امید شمس‌آذر (شهسوار) 🇮🇷🌸 @ooriya
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی شاعر معاصر🌹🌹🌹 به مناسبت ۳ آذر، سالروز درگذشت وی(۱۳۵۳) برای اطلاع بیشتر از زندگی او، به مطلب شاعران معاصر، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ کانال گلزار ادبیات مراجعه بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌻🌻🌻
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
مثل آتش بی‌قرارم، مثل توفان بی وطن دیگران از من گریزانند و من از خویشتن! بی‌جهت، بیهوده، بیخود، بی‌سبب، بی‌فایده عشق وقتی نیست، معنایی ندارد زیستن زندگی با همدم نااهل جان فرسودن است من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن دوستی پژواک تنهایی‌ ست اما همچنان تا جوابی بشنوی از کوه، فریادی بزن عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من . ✍ فاضل نظری 🇮🇷🌼 @ooriya
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
عشق را دیوانه بودم، ساده می‌پنداشتم من تو را مثل خودم دلداده می‌پنداشتم واقعاً از آسمان افتاده بودی ماه من؟ یا تو را از آسمان افتاده می‌پنداشتم؟ کفر بود، اما نگاهت را خدایی لاشریک شانه‌هایت را فقط سجّاده می‌پنداشتم در گمان قلب من این راه پایانی نداشت عشق این بن‌بست را من جاده می‌پنداشتم وای بر من! دل نمی‌بستم به لبخندت، به عشق کوله‌بارت را اگر آماده می‌پنداشتم.. . ✍ علی اکبریان میمند 🇮🇷💐 @ooriya
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳