فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از اقاییت خیلی جاها گفتم:)
' يَاڪَهْفِيحِينَتُعْيِينِيالْمَذَاهِب . .'
پناهِمنیوقتیهرراهیخستهَاممیڪنه .!'
اسلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه..
31.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابایی:) . .
خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی؟
نمیگی چرا رفتی مارو تنها گذاشتی:)💔
#شهید_محمد_قنبری
نامِتوپناهاست؛
نگاهِتواماناست,
آغوشِتـو؛
دلبازترینجایِجهاناست...
#امـام_رضاییـم
اینپرچمشیعهاستکهبرقلهدُنیاست
هرکسزعلی(ع)دمبزندهموطنماست :)♥️!#۲۳روزتاغدیر🌱
↻🔗🖤••||
چنانمھربانبود،
انگاردرقلبشگلهاۍزنبـقروییدهبودند .
علٺشراپرسیدم؛ میگفت:
نکندکسےباشدکہروحزخمےاشبراۍ بازگشتنبہزندگے، بہیکشعا؏نورنیـازمند باشد . . .
🖇⃟🖤¦⇢ #پࢪوفایل_دختࢪانہ🦋
🖇⃟🖤¦⇢ #شَہیده_گُـمـنـام
┏━━━━━°❀•°✮°•❀°
زندگی نادر ترین اتفاق در جهان هستی است .بیشتر مردم فقط وجود دارند ،همین !
✍🏻| #اسکار_وایلد
┗━━━━━°❀•°✮°•❀°
𖤐⃟🤎•
آقا...
الان حرمت و میخوام
بشینم رو به رو گنبدت تو بین الحرمین
یه گوشه زانوهام رو بغل کنم.
زل بزنم به گنبدت و اشک بریزم.
میدونم میشنوی صدامو
میدونم هوامو داری
میدونم بغلم میکنی
ولی من نباید حسرت این نبودن تو حرمت رو بخورم💔
بطلب مرا که سخت دلتنگم...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- آقا غلط کردیم...💔
💠 #انتظارِ حقیقی‼️
💯 انتظارِ حقیقی یعنی حرکت در جهت برنامهها و اهداف امام عصر«عج» آنگونه که در خور ایشان و غیبت طولانیِ ایشان است!
📚 برگرفته از مقالهی آشنای غریب
✍ يك_تلنگر...
🔻به راستی چرا و برای چه هدفی به این دنیا آمده ایم؟؟
✅ما بعد از پرستش خدا ، هدفی جز نوکری امیرالمومنین علی علیه السلام و اولاد علی (علیهم السلام) تو این دنیا نداریم!
و امروز فرزند مولا علی بین ما ، حی و حاضر یار می طلبد...و تنهای تنهاست...
نکنه خدای ناکرده یک لحظه باخودمون بگیم:
"من کجا و یار #امام_زمان کجا!!"
این وسوسه ی شیطانه!!
برای "یار امام بودن" یک آن هم درنگ نکنیم و دست از تلاش برنداریم!
🔹دست از طلب ندارم تا کام من برآید
🔹یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌺#امام_زمان_عج
🔸 علامه سید محمدتقی موسوی اصفهانی مؤلف کتاب شریف مکیال المکارم :
🍃 بدان که غربت دو معنی دارد :
1⃣ دوری از خاندان و وطن و شهر.
2⃣ کمیِ یاوران.
و #امام_زمان به هر دو معنی غریب است.
🪴پس ای بندگان خدا یاری اش کنید؛ ای بندگان خدا کمکش کنید...
📚 کتاب مکیال المکارم ج۱ ص۱۷۹
✨#مولایغریبم💚
🌱به امیـدِ دَم زیبـای وصـالِ رخ تو،
زنده در سِیرِ جهانِ گذرانیم هنوز...
🌱تاکه توکِی بِرسی زین سفرِ دور و دراز
حیف وصدحیف که ازبی خبرانیم هنوز...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#صبحتونمهدوی🌙
#سلام_امام_زمانم❤️✋
ای منتقم آل علـــی کعبه مهیّاست
بردار ز رخ پرده که با تو ظفــر آید
داریم امیـد به تـو امیـد دل ارباب
دانیم که هجران تو آخر به سرآید
اینمژدهفقطسهمدلمنتظراناست
آید خبــر ای اهـل ولا منتَظَـــر آید
#العجلمولایغریبم
💠#حدیث
🔸 امام سجاد علیه السلام :
کسانی که شب هنگام از بسترهای خود ناپدید می شوند، سیصد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر هستند که صبحگاهان در مکه حضور پیدا می کنند و این گفته خداوند در قرآن است که فرمود:(أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا: هر کجا باشید، خداوند همگی شما را خواهد آورد(بقره/148))و آنان یاران قائم علیه السلام هستند.
📚 کمال الدین/ج1/ص654
خیال، در همه عالم بِرَفت و بازآمد
که از حضورِ تـو، خوشتر ندید جایی
#یاایهاالعزیز
▪️لبیک یامهدی(عجلاللهتعالیفرجه)
در نبودِ آنکه دوستش داری، یتیمی!
حتی اگر همهی عالم تو را در آغوش بگیرند...
#امام_زمان
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #استوری؛ ۲۲ روز تا عید غدیر
این شخص، علیست
او که اندوه را از چهرۀ من میزداید...
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت هفدهم
هر سال این موقع مشغول تدارک اردوی راهیان نور بودم.
ولی امسال مامان اردوی راهیان نور رو برام ممنوع کرده بود.دوست داشتم برم مناطق عملیاتی.
باهر ترفندی بود راضیش کردم و لحظه ی آخر آماده ی سفرشدم...
هفت تا اتوبوس دخترها بودن و شش تا اتوبوس پسرها.
چون دیر هماهنگ شدم برای رفتن، مسئولیتی نداشتم،ولی هرکاری از دستم برمیومد انجام میدادم.
خانم رسولی و حانیه و ریحانه و چند تا دختر دیگه از مسئولین بسیج،مسئول اتوبوس های دخترها بودن.
مسئول کل اردو امین بود.
تعجب کردم....
آخه فکرمیکردم خیلی وقت نیست که عضو بسیج هست...
ولی ظاهرا فقط من نمیدونستم که رییس بسیج دانشگاهه.
چون مسئولیتی نداشتم آزادتر بودم و بیشتر میتونستم از معنویت اردو استفاده کنم.
جز مواقع پذیرایی و پیاده و سوار شدن که کمک میکردم بقیه مواقع تو حال خودم بودم.
توی جلسات مسئولین اتوبوس ها هم مجبور نبودم شرکت کنم.
اما روز سوم اردو حانیه به شدت مریض شد،تب و لرز داشت.
چون کس دیگه ای نبود من جای حانیه مسئول اتوبوس شماره یک خواهران شدم.
اتوبوس شماره یک یعنی زودتر از همه حرکت، زودتر از همه توقف،هماهنگ کردن واحد خواهران و برادران و کلا کارش بیشتر بود.
ولی وقتی قبول کردم حواسم نبود مجبورم بیشتر با امین ارتباط داشته باشم.
چون حانیه و امین محرم بودن هماهنگی های خواهران و برادران رو انجام میدادن.
سوژه ی دخترها شده بودم...
منکه حتی وقتی خواسته ای از واحد برادران داشتم به یکی دیگه میگفتم انجام بده،حالا باید تقاضاهای دیگران رو هم انتقال میدادم.
هر بار میگفتم هرکاری هست یه جا بگین تا یه دفعه همه رو هماهنگ کنم، میخندیدن و برای اذیت کردن من هربار یه کاری رو میگفتن که به امین بگم...
یعنی طوری بود که نیم ساعت یکبار باید با امین تماس میگرفتم.
امین هم کارش زیاد بود و از این همه تماس کلافه میشد.یه بار باصدای نسبتا بلندی گفت:
_خانم روشن،همه ی کارهاتونو یه جا بگید که هی تماس نگیرید.
من تا اومدم چیزی بگم دخترها زدن زیر خنده...
فکر کنم از حال من و خنده ی دخترها فهمید نقشه ی اوناست،چون آروم شد و دیگه چیزی نگفت.
توی اون سفر بیشتر شناختمش...
آدم آروم،منطقی،سربه زیر،مؤدب و باوقاری بود.معنویت خاصی داشت.
یه بار که ازکنارش رد شدم داشت برای خودش نوحه میخوند و گریه میکرد...
و از حضرت زینب(س) توفیق سربازی شونو میخواست.
چفیه رو کشیده بود روی سرش که کسی نشناستش ولی من شناختمش. من تعجب نکردم،همچین آدمی بود.
از اینکه کسی رو پیدا کردم که میتونم سؤالایی رو که مدتها ذهنمو درگیر کرده ازش بپرسم خوشحال شدم.
از محمد پرسیده بودم.به چندتاشم جواب داد ولی بعد گفت جواب بیشتر سؤالاتت رو باید خودت بهش برسی،حتی اگه من توضیح هم بدم قانعت نمیکنه.
البته امین خیلی محجوب بود.
میدونستم ممکنه جواب سؤالامو نده،ولی پیداکردن جواب سؤالام اونقدر برام مهم بود که امتحان کنم و ازش بپرسم.
یه بار بعد جلسه گفت...
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
📚