31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️🏻اکران نماهنگ بسیار زیبای
«فاتحان قافیم»
🇮🇷 چکیده برنامههای آقای جلیلی توی این سروده | هم شور هم تبیین
#سرود
#سعید_جلیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتچهلوهفتم
خاله اومد ... مادربزرگ رو تحویل دادم و رفتم مدرسه ... توی مدرسه ... مغزم خواب بود ... چشم هام بیدار ... زنگ تفریح... برای چند لحظه سرم رو گذاشتم روی میز ... و با صدای اذان ظهر ... چشم هام رو باز کردم ... باورم نمی شد ... کل ساعت ریاضی رو خواب بودم ...
سرم رو بلند کردم ... دستم از کتف خواب رفته بود و صورتم قرمز شده بود ... بچه ها همه زدن زیر خنده و متلک ها شروع شد ...
- ساعت خواب ...
- چی زده بودی که هر چی صدات کردیم تکان هم نمی خوردی؟ ... همیشه خمار بودی ... این دفعه کلا چسبیدی به سقف ...
و خنده ها بلندتر شد ... یکی هم از ته کلاس صداش رو بلند کرد ...
- با اکبری فامیلی یا کسی سفارشت رو کرده؟ ... دو بار که بچه ها صدات کردن ... دید بیدار نشدی گفت ولش کنید بخوابه ... حالا اگه ما بودیم که همین وسط آتیش مون زده بود ...
- راست میگه ... با هر کی فامیلی سفارش ما رو هم بکن...
هنوز سرم گیج بود ... باور نمی کردم که اینطوری بی هوش شده باشم ... آقای اکبری با اون صدای محکم و رساش درس داده بود ... و بچه ها تمرین حل کرده بودن ... اما برای من ... فقط در حد یک پلک بر هم زدن گذشته بود ... قانون عجیب زمان ... برای اونها یک ساعت و نیم ... برای من، کمتر از دقیقه ...
رفتم برای نماز وضو بگیرم ... توی راهرو ... تا چشم مدیر بهم افتاد صدام کرد ...
- فضلی ...
برگشتم سمتش و سلام کردم ... چند لحظه ایستاد و فقط بهم نگاه کرد ... حرفش رو خورد ...
- هیچی ... برو از جماعت عقب نمونی ...
ظهر که رسیدم خونه ... هنوز بدجور خسته بودم ... دیگه رمق نداشتم ... خستگی دیشب ... مدرسه و رفت و آمدش... دهن روزه و بی سحری ...
چند دقیقه همون طوری پشت در نشستم ... تمرکز کردم روی صورتم ... که خستگی چهره ام رو مخفی کنم ...
رفتم تو ... خاله خونه بود ... هنوز سلام نکرده ... سریع چادرش رو سرش کرد ...
- چه به موقع اومدی ... باید برم شیفتم ... برای مامان یکم سوپ آورده بودم ... یه کاسه هم برای تو گذاشتم توی یخچال ... افطار گرم کن ... می خواستم افطاری هم درست کنم ... جز تخم مرغ هیچی تو یخچال نبود ... می سپارم جلال واست افطاری بیاره ... و ...
قدرت اینکه برم خرید رو نداشتم ... خاله که رفت ... منم لباسم رو عوض کردم ... هنوز نشسته بودم ... که مادربزرگ با شوک درد از خواب پرید ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتچهلوهشتم
چقدر به اذان مونده بود ... نمی دونم ... اما با خوابیدن مادربزرگ ... منم همون پای تخت از حال رفتم ... غش کرده بودم ... دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم ... خستگی ... گرسنگی ... تشنگی ...
صدای اذان بلند شد ... لای چشمم رو باز کردم ... اما اصلا قدرتی برای حرکت کردن نداشتم ... چشمم پر از اشک شد...
- خدایا شرمندتم ... ولی واقعا جون ندارم ...
و توی همون حالت دوباره خوابم برد ... ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود ...
باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود ... با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب ... من رو به سمت خودش کشید ... چشمه زلال و شفاف ... که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد ... با اولین جرعه ای که ازش خوردم ... تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد ...
دراز کشیدم و پام رو تا زانو ... گذاشتم توی آب ... خنکای مطبوعش ... تمام وجودم رو فرا گرفت ... حس داغی و سوختگی جگرم ... آرام شد ... توی حال خودم بودم و غرق آرامش ... که دیدم جوانی بالای سرم ایستاده ... با سینی پر از غذا ...
تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جلال از خواب بیدار شدم ... چهره اش پر از شرمندگی ... که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره ...
آخر افطار کردن ... با تماس مجدد خاله ... یهو یادش اومده بود ... اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود ...
هنوز عطر و بوی اون غذا ... و طعمش توی نظرم بود ... یکم به جوجه ها نگاه کردم ... و گذاشتمش توی یخچال ... اونقدر سیر بودم ... که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم ...
توهم بود یا واقعیت؟ ... اما فردا ... حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم ... خستگی سخت اون مدت ... از وجودم رفته بود ...
و افتخار خورده شدن ... افطار فردا ... نصیب جوجه های داخل یخچال شد ...
هر چند سر قولم موندم ... و به خاله نگفتم ... آقا جلال کلا من رو فراموش کرده بود ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حکایت عشق ۴
مداحی کربلایی حسین طاهری در کنار تابوت شهید گمنام
#امام_حسنی_ام
#عشاق_الحسن_محب_الحسن_ع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌺 یاصاحبالزمان
خلوت نشین باور تنهایی ام تویی
ای سبزپوش کعبه دلها ظهور کن...
به رسم هرشب ..
برگی دیگر از دفتر انتظار راورق میزنیم تاظهور مولای غریبمان ...
الهی عظم البلا..⚡️
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
#ســلامامامزمانم🌸
چشمان تو پایان پریشانی هاست
دست تو کلید قفل زندانی هاست
ای یوسف گمگشته کجایی برگرد!؟
دیدار تو آرزوی کنعانی هاست
#اللهمعجللولیکالفرج
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ🍃
السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق🌸
ُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ🌸
#امامحسنیام💚
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
صـبحگاه استو
شـود باز نطق من بهسخـن
حسـن اماممـن استو
منـم غلام حسـن :)
#سلامحضرتعشق💚
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
درمحضرکریم🍃
#حدیثامامحسنی۱۳
#امامحسـنمجتبیعلیهالسلام:
در ایـن قـرآن
چراغهـای روشن [هدایـت]
و داروی شفابخش دلهاسـت..؛
📓جامعالاخبار ج۱ص۱۶۴
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313