مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند حسن
مرا که مست ، می ، برای غیر مست
شراب را شرار می کند حسن
مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن
خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!
رسول، جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند، حسن.
ضریح سینه را اگر طلا ، حسین
ولی پراز عیار می کند حسن
حسین و کشتیش درست ، منتها
مرا اگر سوار می کند ، حسن
دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن
حسین ، کربلا – نه اینکه مادری است -
بقیع اختیار می کند حسن
@oshaghoolhasan
رواقت را تصور میکنم در خاطرم گاهی😔
دلم میخواهد آنجا روبروی روضه بنشینم 🥀😞
#الهم_الرزقنا_شهادت_فی_تربت_بقیع_فی_یوم_شهادت_امی
@oshaghoolhasan
[← 💚 #آقای_من 🌸✨ →]
آنقدر بخشیدهای... بخشیدهای... بخشیدهای...
سنگ قبری هم نمانده از برایت یا حسن•••♡
#امام_حسن💚
#ڪَنیْـزُالزِّینَبۜ
↡•••ʝσɨŋ⛭
@oshaghoolhasan
تا حالا دیدی آدم تو شهر خودش اینقد غریب باشع؟ 💔🥀
@oshaghoolhasan
دوران کودکی و نوجوانی
#امام_شناسی2⃣
قرآن کریم بر یتیم بودن پیامبر اسلام(ص) تصریح دارد و منابع تاریخی نیز در اینباره فراوان است. پدر پيامبر(ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند؛ قبيلهای كه بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله، چند ماه پس از ازدواج با آمنه، سفری تجاری به شام رفت و هنگام بازگشت، در یثرب درگذشت. برخی سیرهنویسان، درگذشت عبدالله را چند ماه پس از ولادت محمد (ص) نوشتهاند. بنابر رسمی كه در مكه رايج بود ، محمد (ص) را به زنی به نام حليمه سپردند تا در فضای ساده و پاك باديه پرورش يابد. وقتی محمد شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام و خویشان، به یثرب برد و در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همانجا دفن شد. آمنه در وقت درگذشت، ۳۰ ساله بود. محمد(ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نيز در 8سالگي وی درگذشت و سرپرستی محمد(ص) بر عهده عمويش ابوطالب گذارده شد.
پیامبر اسلام(ص) همراه با ابوطالب سفری تجاری به شام رفت و با بحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود، دیدار کرد که او وعده نبوّت حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (ص) مطلع کرد. در مورد شغل پیامبر(ص) گفتهاند که او به شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است، فعالیت داشته.
ایشان در دوران نوجوانی خود به دلیل امانت داری، به صفت امین مشهور شد و با پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه(س) و نشان دادن لیاقتهای خود در امر تجارت، باعث شد که سود خوبی به این کاروان حاصل گردد. یکی دیگر از توانمندی ها و نشانه های لیاقت ایشان، حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود، بود.
@oshaghoolhasan
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
یکی بی حرم یکی بی کفن
هردو شهید مادر هردو غریب مادر🖤🥀
#حسین_شد_معنای_گریه
#حسن_شد_معنای_غربت
@oshaghoolhasan
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
💚🌹💚
از عالمي پرسیدند
بالاترین وزنه چند کیلو
است که یه نفر بزنه
و بهش بگن پهلوان
گفت بالاترین
وزنه یه پتوی 1 کیلویی
است که هنگام
نماز صبح بتواند
از روی خود بلند کند
@oshaghoolhasan
#امام_حسن_جانم
روزی میرسد که جمعیتی بعد از اربعین
به سمت شما کوچ مکینند😌
#الهم_الرزقنا_زیارت_بقیع
#الهم_عجل_ولیک_الفرج
@oshaghoolhasan
#حدیث_عشق🌱
•• اى پسرم با هيچڪس برادرے مڪن تا بدانے ڪجا مےرود و ازڪجا مىآيد و چه ريشهاے دارد ؛ پس چون ڂوب از حالݜ آگاه شدے و معاشرتش را پسنديدے با او برادرے ڪن به شرط گذشت از لغز و ڪمك در تنگے✋🏻💚.
حدیثاز #امامحسنمجتبے❤️
«تحف العقول ؛ ص 236📚»
@oshaghoolhasan
....
تنها گناھ ما ، طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گُنھ کار کرده است
#السلام_علی_الحسن_ع ❣
آقا ببخش😔🙏
@oshaghoolhasan
#امام_شناسی6⃣
دعوت علنی
بعد از سه سال تبلیغ پنهانی و جمع شدن گروهی اندک گرد پیامبر اسلام(ص)، دستور آسمانی انذار عشیره نازل شد. پیامبر(ص) در آغاز، مردم را به ترک پرستش بتها و به پرستیدن خدای یگانه میخواند. در ابتدا نمازها دو رکعتی بود. بعدها بر غیرمسافران چهار رکعت و بر مسافران دو رکعت واجب شد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان میشدند و در شکاف کوهها و جاهای دور از رفت و آمد نماز میگزاردند.
چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت محمد (ص) گذشت، پروردگار او را مأمور کرد تا همه مردم را به خدای یگانه بخواند:
«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ، وَاخْفِضْ جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنْ عَصَوْک فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ»، و خویشان نزدیکت را هشدار ده، و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر، و اگر تو را نافرمانی کردند، بگو من از آنچه میکنید بیزارم.»
ابن اسحاق نوشته است که چون این آیهها نازل شد، پیامبر (ص)، علی (ع) را فرمود: «یا علی! خدا مرا فرموده است تا خویشاوندان نزدیک خود را به پرستش او بخوانم، گوسفندی بکش و مقداری نان و قدحی شیر فراهم کن». علی(ع) چنان کرد و در آن روز چهل تن یا نزدیک به چهل تن از فرزندان عبدالمطلب فراهم آمدند و همگی از آن خوردنی سیر شدند، اما همین که رسول خدا(ص) خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب گفت: «او شما را سحر کرد»، که با این سخن، مجلس به هم خورد. رسول خدا(ص) روزی دیگر آنان را خواند و گفت: «ای فرزندان عبدالمطلب! گمان ندارم از عرب کسی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام برای قوم خود آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آوردهام». طبری مینویسد: چون رسول خدا دعوت خود را به خویشاوندان رساند، گفت: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری میکند تا برادر من، وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» همه خاموش شدند و علی (ع) گفت: «ای رسول خدا! آن من هستم». پیغمبر فرمود: «این وصی من و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید». این روایت را دیگر مورخان و نویسندگان سیره هم آوردهاند و از حدیثهای مشهور است.
@delbaranehbachehshiehh