eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.6هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاهای ما کجا میرود؟؟؟؟🤔 فوق العــــاده است 👌🤩 پیشنهاد میکنم ببینید👌♥️ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو💚 ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😐 اعتراض شدید مردم از دولت😔 تا کی باید با بیصیرتی ملت وفادار را بیازارند تا کی با رای نادرست و انتخاب نابجا و فکر نشده یه عده بیفکر بقیه ملت باید بسوزند😐😔 ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
❤️🍃❤️ 💚🌹✨ ◀️فضای خانه اگر سرشار از محبـــ❤️ـــت و معرفت باشد؛ همه اهل آن خانه از گرمی این محبـــــــــــــ❤️ـــــــت و علاقه استفاده خواهند کرد. مطمئنا یک لبخنــــــــ😄ــــــــد هم در مواقعی رابطه بین همسران و یا بین فرزندان و والدین را صمیمیمانه تر خواهد کرد. ✍سفارش اسلام در این زمینه بسیار بوده، 💟چرا که دین اسلام دین رأفت و مهربانی است و ما پیامبر مان را به پیامبر مهربانی ها می شناسیم. 👈پس بیایید قبل از ایجاد هرگونه تنش و مشکل ابتدا به فکر ایجاد فضایی سرشار از مهربــــــــــ🌸ـــــــــانی باشیم. 🍎👌 از امروز شروع کنیم...😊 ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است🕯 به یاد همه آنهایی که بین ما نیستند🌷🍃 و هیچکس نمی‌تونه جاشون ‌رو🌷🍃 توی قلبمون پر کنه نثار روح🕯 پدران و مادران آسمانی وهمه گذشتگانمان🌷🍃 بخوانیم فاتحة و صلوات ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
💚🥀 🌸🍃بوے بهشٺ‌ِ خدا، از حَرمش مےوزد 🍃🌸بوے بهشٺ‌ِ خدا بوے حُسين اسٺ و بس 🌸🍃رَحمٺ و لُطف و كَرَم،عِشق و صَفا در جهان 🍃🌸بخشش و جود و سَخا، خوے حسين اسٺ و بَس 🚩 ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
🍃🌸🍃 💚🌹💚✨ ای هشتمین ولی خدا ثامن الحجج ما را مکن زخود تو جدا ثامن الحجج تو جان شیعیانی وما جانفدای تو سلطان تویی وما چو گدا ثامن الحجج مرغ دل همه به هوای نشستن است بر گنبد قشنگ طلا ثامن الحجج آه ای طبیب درد بدون دوای ما ای آنکه می دهی توشفا ثامن الحج ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 ❤️ اربابم منو و دست عنایت تو😔 ➖➖➖🍎➖➖➖ ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌹✨ غروب جمعہ دلاے بیتابـــــ چہ بے قرارن تا تـــــو بیایُ... پُر از هواے عـــــشق تو اینجا چشم انتظارن تا تـــــو بیایُ... 👌😍 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
💚 ✨إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلىَ النَّاسِ ✨وَ لَاكِنَّ أَكْثرََهُمْ لَا يَشْكُرُونَ (۶۰) ✨خداوند بر مردم ✨كريم و صاحب فضل است ✨ولي بيشتر مردم شكر نمي‌كنند (۶۰) 📚سوره مبارکه یونس ✍آیهٔ ۶۰ ─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮ 🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🦋 🦋‌♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid ╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
37.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫به فرموده مولا و مقتدایمان هر روز 🌟دعای هفتم صحیفه سجادیه🌟 را میخوانیم👆👌👌 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج •┈••✾🕯🏴🕯✾••┈• 💕 @oshahid
❣﷽❣ 📚 •← ... 8⃣6⃣ چند بار پشت سر هم پلڪ زدم ولے چشم هام رو ڪامل باز نڪردم. غلتے زدم و چشم هام رو ڪامل باز ڪردم.😇 ڪنارم خالے بود، روے تخت نشستم موهام رو ڪہ جلوے صورتم ریختہ بود با دست پشت گوش انداختم.نگاهم رو دور اتاق چرخوندم، پاهام رو گذاشتم روے موڪت نرم و بلند شدم. بہ سمت گهوارہ ے بزرگ سفید رنگے ڪہ با فاصلہ ے متوسط از تخت بود رفتم، تور سفید رنگ رو ڪنار زدم با لبخند چند لحظہ بہ داخل گهوارہ 😍خیرہ شدم.تور رو دوبارہ انداختم و رفتم بہ سمت در. دستگیرہ ے در رو فشردم و وارد پذیرایے شدم. همونطور ڪہ در رو مے بستم خمیازہ اے ڪشیدم. نگاهم افتاد بہ گوشہ ے پذیرایے ڪنار مبل ها، عباے سفید رنگش همراہ چند تا ڪتاب📚 اون گوشہ بود. بلند گفتم:🗣 _امیرحسین! صداش از توے آشپزخونہ اومد:😍 _جانم! همونطور ڪہ بہ سمت آشپزخونہ میرفتم گفتم:😍☺️ _ڪے بیدار شدے؟! +بعد نماز صبح نخوابیدم.😊 وارد آشپزخونہ شدم، لباس هاے دیشب تنش نبود!تے شرت سفید رنگے همراہ شلوار ورزشے سرمہ اے پوشیدہ بود. پس دوش گرفتہ بود! فاطمہ آروم توے بغلش داشت پستونڪ میخورد،با دیدن من خندید.😄 لب هام رو غنچہ ڪردم😍😚 و گفتم: _جانم مامانے! با ناراحتے ساختگے رو بہ امیرحسین گفتم:😊😒 _رفتے دوش گرفتے! چہ سریع میخواے آمادہ شے منم بیدار نڪردے! همونطور ڪہ آروم مے زد بہ ڪمر فاطمہ گفت: _خوابم نبرد گفتم ڪارامو زود انجام بدم.😊 از ڪنار ڪابینت رفت ڪنار و ادامہ داد:😉 _صبحونہ ے خانم بچہ هارم آمادہ ڪردم. نگاهے بہ گوجہ فرنگے و خیارهاے خورد شدہ ڪہ تو بشقاب 🍽ڪنار پیالہ هاے فرنے🍚 بود انداختم.بازوش رو گرفتم و گفتم: _تشڪرات همسرے!😍 گونہ ش رو آورد جلو و گفت:😌 _تشڪر ڪن! با خندہ گفتم:☺️😄 _پسرہ ے پررو! با شیطنت گفت: _یالا دختر خانم!😌😍 رو بہ فاطمہ ڪہ با تعجب داشت نگاهمون میڪرد گفتم:😃 _از بچہ خجالت بڪش ڪپ ڪردہ! نگاهے بہ فاطمہ انداخت و گفت: _وا مگہ چیہ؟! مامانش میخواد باباشو خوشحال ڪنہ!☹️😄 گونہ ش رو بیشتر نزدیڪ صورتم ڪرد،لبم رو بہ دندون گرفتم.چند لحظہ بعد گفت:🙁 _الو! زل زدم بہ فاطمہ ڪہ با ڪنجڪاوے ما رو نگاہ مے ڪرد،گفتم:😄 _انگار دارہ فیلم سینمایے تماشا میڪنہ! با گفتن این حرف سریع روے پنجہ پا ایستادم و گونہ ے امیرحسین رو آروم بوسیدم!😍😘 لبخندے زد 🙂😊و صورتش رو برگردوند سمتم،سرفہ اے ڪرد و گفت:😉 _لازم بہ ذڪرہ وظیفہ م بود! گول خوردے هانیہ خانم! آروم با مشت ڪوبیدم روے شونہ ش خواستم چیزے بگم ڪہ رفت سمت میز غذا خورے و گفت:😌😇 _خب حالا چرا ڪتڪ میزنے؟بہ قول صائب گر پیشمان گشتہ اے بگذار در جایش نهم! بشقاب گوجہ فرنگے 🍽و خیار رو برداشتم و گذاشتم روے میز.با اخم ساختگے گفتم:☺️😒 _لازم نڪردہ! نون سنگڪ🍪 و قالب پنیر روے میز بود. نشست پشت میز،خواستم ڪنارش بشینم ڪہ صداے گریہ از اتاق خواب بلند شد. همونطور ڪہ با عجلہ میرفتم سمت اتاق گفتم: _واے بچہ ها!☺️ در اتاق رو باز ڪردم و وارد شدم. سپیدہ👶 نشستہ بود توے گهوارہ و گریہ میڪرد.😢همونطور ڪہ بہ سمتش مے رفتم گفتم: _جانم دخترم،جانم.😍 نزدیڪ گهوارہ رسیدم،مائدہ آروم درازڪشیدہ بود، با چشم هاے گرد شدہ سپیدہ رو نگاہ میڪرد.خندہ م گرفت،😄 سپیدہ با دیدن من ڪمے آروم شد، همونطور ڪہ لب و لوچہ ش آویزون بود،دست هاش رو بہ سمتم دراز ڪرد.بغلش ڪردم و بوسہ ے عمیقے از گونہ ش گرفتم.😘 همونطور ڪہ موهاش رو نوازش مے ڪردم گفتم: _نبودم ترسیدے عزیزم؟! ساڪت سرش رو گذاشت روے شونہ م،زل زدم بہ مائدہ 👶و گفتم: _مامانے الان میام میبرمت نترسیا.😍 آروم توے گهوارہ نشست،بہ سمت در ڪہ راہ افتادم بغض ڪرد.😢سریع گفتم:😍😊 _الان بابا میاد! بلافاصلہ بلند گفتم:🗣 _امیرحسین میاے؟ چند لحظہ بعد همونطور ڪہ فاطمہ بغلش بود ڪنار در ایستاد. پیشونے سپیدہ😘👶 رو بوسید، بہ سمت مائدہ👶 رفت و با دست آزادش بلندش ڪرد. مائدہ لبخندے زد و از خودش صدا درآورد. امیرحسین نگاهش رو بین فاطمہ و مائدہ چرخوند و گفت: _ماشااللہ! هانے بہ اینا چے میدے انقد سنگینن؟!😄 با لبخند گفتم: _بیام ڪمڪت؟😃 همونطور ڪہ از اتاق خارج میشد گفت: _نہ،بدو بیا صبحونہ بخوریم،دیر میشہ ها!😊 تازہ یادم افتاد،پشت سرش راہ افتادم. امیرحسین، فاطمہ و مائدہ 👶رو گذاشت توے صندلے مخصوصشون و ڪنارشون نشست. پیالہ هاے سرامیڪے ڪہ روشون عڪس خرس هاے نارنجے بود گذاشت جلوشون، شروع ڪردن بہ صدا درآوردن، امیرحسین قاشق هاے ڪوچیڪ رو برداشت و رو بہ فاطمہ 👶و مائدہ گفت:😍😇 _خب اول بہ ڪے بدم؟ ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃