eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🥀 ✨وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ ✨أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ ✨وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو ✨دُعَاءٍ عَرِيضٍ ﴿۵۱﴾ ✨و چون انسان را نعمت بخشيم ✨روى برتابد و خود را كنار كشد ✨و چون آسيبى بدو رسد دست ✨به دعاى فراوان بردارد (۵۱) 📚سوره مبارکه فصلت ✍آیه ۵۱ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🥀🖤
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
‍ 〽️ مختصری از (علیه السلام) ✿ امام نهم(علیه السلام) در سال 195 هـ. ق در به دنیا آمدند؛ نام شریفشان محمّد مشهور به "ابو جعفر"و القاب معروف ایشان" تقی"و "جواد" است. ◇ پدرشان (علیه السلام) مادرشان سبیکه ( خیزران، ریحانه ) نام دارد . 👈چون حضرت امام رضا(علیه السلام) شهید شدند، علیه السّلام هفت سال و چند ماه داشتند که به "امامت" رسیدند . با آنکه بوده ، چون از طرف خداوند به امامت برگزیده شدند (کم یا زیاد بودن سن در هیچ مدخلیّت ندارد) چرا که امام از قبل از تولد امام است... 📎 (علیه السلام) از همان سنین کودکی نمونه وقار و صاحب عزّت و اقتدار بوده و هیچ وقت کارهای کودکانه و عبث نمی کردند . ◇ در ترویج دین و حفظ شعائر اسلام همان وظیفه ای را داشتند که دیگر ا علیهم السّلام داشتند و از نظر امامت و ولایت با آنها در یک صف قرار گرفته و مسئولیّت حراست از دین اسلام و تبلیغ احکام و تشریح مسائل اسلامی و تعلیم و تربیت دینی را عهده دار بودند . ❗️ چون فضایل امام نهم را شنید و به شخصیّت و عظمت آن امام جوان پی برد، شوق زیارت او را یافت، ضمن اینکه می خواست در حیطه قدرت او باشند . ❗️ پس دستور داد حضرت جواد(علیه السلام) را به دعوت کردند و چون دید این جوان هاشمی با همه خردسالی در علوم و فنون و حکمت و ادب و کمال عقل مثل بزرگان و مشایخ علماست، به او زیاد احترام می کرد و دختر خود را به تزویج او در آورد و وی را با احترام خاصّی به مدینه فرستاد . 🖇 که از علاقه زیاد مأمون به امام جواد(علیه السلام) و تزویج دخترش و شخصیّت والای این جوان بیمناک بودند و از برگشتن به علویان بعد از مأمون احساس خطر می کردند، به دسیسه و توطئه چینی دست زده و آن قدر سعایت کردند تا سرانجام اُمّ الفضل همسر امام را تحت تأثیر قرار دادند و او امام جواد(علیه السلام) را ساخت . 🖇 مدّت عمر امام جواد(علیه السلام) بیست و پنج سال و مدّت امامتش هفده سال بود و سرانجام در سال ۲۲۰ هـ. ق به رسیدند .🥀 📚 برگرفته از کتاب حدیث اهل بیت (علیهم السلام) صفحات ۲۹۷-۳۱۰
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
‍ 〽️ مختصری از #زندگینامه_امام_جواد(علیه السلام) ✿ امام نهم(علیه السلام) در سال 195 هـ. ق در #مدینه
شباهت ایشان با امام زمان عج: هر دو در کودکی به امامت رسیدند🖤 شباهت ایشان با امام حسین ع: هردو را تشنه به شهادت رساندند 🖤 بدن هردو سه شبانه روز زیر آفتاب بوده🖤 شباهت ایشان به پدر بزرگوارشان امام رضا ع: هر دو با زهر به شهادت رسیدند🖤 شباهتشان با امام حسن مجتبی ع: هر دو توسط همسران لعینشان به شهادت رسیدند🖤 🤲😭
•🖤🥀• سلام‌مۍدهم‌ازدل‌بہ‌محضرت‌آقا رسیدھ‌مرغِ‌دلـم‌بینِ‌جمعیت‌آقا ˘˘ سیاهپوشِ‌جوادالائمهـ‌اۍجانا ولۍِنعمتِ‌ما، عرضِ‌تسلیٺ‌آقا💔✋'! 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👥پرسیدند فرق با در چیست؟🤔 فرمودند: ☘شخص "کریم" همین که چیزی از او درخواست کنید به شما میکند😇 ولی شخص "جواد" به دنبال میگردد تا به او کند😭 🤲 (ع) 🏴 🌿🌼«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌼🌿
📣نماز دهه ی اول ماه ذی حجه رو فراموش نکنیـــم😊 💢از همین امشب؛ بین نماز مغرب و عشا دو رکعت، به کیفیت بالا☝️ 🌸به‌دوستانتون‌هم‌یادآوری‌کنید🌱😊 🤲
📚🥀 💠همنشين حضرت موسي در بهشت روزي حضرت موسي (ع) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «مي خواهم همنشينم را در بهشت ببينم». جبرئيل بر او نازل شد و گفت: «اي موسي، قصابي که در فلان محل ساکن است، همنشين توست». حضرت موسي نزد قصاب رفت و اعمال او را زير نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداري گوشت برداشت و به سوي منزل روان گرديد. موسي از پي او روان شد. چون به در منزل رسيدند، موسي جلو رفت و پرسيد: «اي جوان مهمان نمي‌خواهي؟» گفت: بفرماييد! حضرت موسي (ع) وقتي به درون خانه رفت، ديد جوان با آن گوشت تازه غذايي تهيه کرد، آن گاه زنبيلي را که به سقف آويخته بود، پايين آورد و پيرزني کهنسال را از درون آن بيرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خويش غذا را به او خورانيد. هنگامي که خواست زنبيل را به جاي آن بياويزد، زبان پيرزن به کلماتي نامفهوم حرکت کرد و هر دو خنديدند. سپس جوان قصاب براي حضرت موسي (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند. چون موسي از ماجراي جوان پرسيد، پاسخ داد: «اين پيرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نيست و نمي توانم براي او کنيزي استخدام نمايم، خدمتش را مي نمايم». موسي پرسيد: «آن کلماتي که مادرت بر زبان جاري کرد،و خنديديد چه بود؟» گفت :«هرگاه او را شست و شو مي دهم و غذا به او مي خورانم، دعايم ميکند و مي گويد: "خدا تو را ببخشايد و تو را در بهشت هم درجه و همنشين حضرت موسي گرداند!" حضرت موسي (ع) فرمود: اي جوان، من موسي هستم. اينک به تو بشارت مي دهم که خداوند دعاي مادرت را درباره تو مستجاب گردانيده است. جبرئيل به من خبر داد که تو در بهشت همنشين و هم درجه ي من خواهي بود. 📔پند تاريخ، جلد1 ؛ صفحه 68 و يكصد موضوع 500داستان جلد 1 صفحه 138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🌿 گفتم به اذانم ڪه « » تا ڪـور شود هر ڪه امـیرش تو نباشی... 8⃣1⃣ روز تا عیدالله اکبر ♥️🍃 مبلغ باشیم💚👌
چرا ....؟!👆👆👆💚 روز شمار عید غدیر ✨🌱((:۱۸روز‌ تا‌ عید غدیــر :))🌱✨ اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج✨ ذات‌علی‌همسایه‌ی‌عرش‌برین‌است مولای‌ما‌تنهــــــا‌امیرالمومنین‌است ⁦👌💚
•°🌱 •مولا علی✨ . سجده بر خاکِ "علی" قسمت مردان خداست سجده بر "فاطمه" شد قسمت ایوانِ نجف... یکشنبه علوی و فاطمی 💚 💚🤲
😍🌹 🌸اللّهُ‏ أَکْبَرُ میشنوے ؟! خدا دارہِ صدات میزنہ:)🌸 🤲 😍👌
💚😍 🌸🍃سالگرد ازدواج‌ حضرت ‌علی ‌علیه السلام وخانم فاطمه ‌زهرا‌ سلام‌الله‌علیها بر شما اعضای محترم مبارک💕💕💕💕💕🌸🌱🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲🌿💚 مانده ام در پَسِ این شهر پر از دود و گناه من بدون تو چطور ناے نفس را دارم ! ‍♥️:) ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚✨ 😊
بسم رب الصابرین فرداش جواب آزمایش گرفتیم الحمدالله هیچ مشکلی نداشتیم رفتیم حلقه خریدیم چون حتی تو حلقه پلاتین مقداری طلاسفید استفاده میشه من از پریا خواستم بجای حلقه برام انگشتر عقیق بگیره البته پریا بازهم فکر میکرد چون قرار به جدایی ختم شه اینو میگم اما دیگه تا آخرعمر مال خودم شد بالاخره روز عقد رسید عقد تو خونه ما شد همه جمع شده بودن خونمون استرس داشتم خوشحال بودم ولی قیافم طوری بود که پیش پریا لو نرم اما برعکس حال من پریا خیلی پکربود مشخص بود داغونه 😢 خداکنه زودتر عاشق شه تا انقدر زجرنکشه روی صندلی هایی که برامون اماده کرده بودن نشستیم پریا اصلا نگام نمیکرد حاج اقاشروع کرد به خوندن خطبه قلبم ضربانش میرفت بالا ازتو اینه به پریا خیره شدم😍 اروم قران میخوند باصدای حاج اقا از فکرو خیال اومدم بیرون _خانم احمدی برای بارسوم میپرسم ایاوکیلم؟😊 با صدایی که انگار ازته چاه درمیومدگفت: بله😔 مال هم شدیم 😍😍 وقتی داشتم حلقه💍 رو میذاشتم دستش ،دستش خیلی سردبود بهش خیرهوشدم و بی اختیار دستش گرفتم و فشار دادمـ خخخخ پریا باز با تعجب به من نگاه میکرد😳 دلمـ میخواست عاشقانه باهم باشیم اما نمیشد به اصرار من رفتیم مزار شهدا سرمزار شهید علی قاریان و شهیدحجت اسدی -پریا خانم با صدای بغض آلودی گفت بله -خانم چرا غصه میخوری خودت اذیت میکنی شما خیلی چیزا رونمیدونی پس تورو به همون کربلایی که عاشقشی اینقدر بی تابی نکن پریا:آقای عظیمی خیلی سخته داریم به زمین و زمان دورغ میگیم -پریا توروخدا حتی صوری هم باشه من شوهرتم پس اگه نمیتونی اسممو بگی هیچی نگو صدام نکن اشکای پریا جاری شد:چشم 😭 چقدر اون دختر شیطون و سرزنده بخاطر ارباب سربه راه و مظلوم شده بود😔😔😔
بسم رب الصابرین امروز قراره منو پریا خانم بریم آزمایش خون بدیم دلم میخواست دونفری بریم انقدر محبت به پاش بریزم که همین امروز عاشق بشه اما گفتم به اصل ماجرا شک میکنه 😔😔 برای همین خواهرم زهرا بامن اومد نمیتونستم هیجانم روکنترل کنم برای همین براش یه دسته گل مریم خریدم پریا عاشق گل مریم بود😍😍 رسیدیم دم در خونشون دوبوق زدم پریا با یه روسری آبی آسمانی که سرش بود و ساق همرنگ از خونه خارج شد چه این رنگ بهش میاد🙈🙈 به احترامش هم من هم زهرا از ماشین پیاده شدیم میخواست عقب بشینه 😢😢😭😭 اما زهرا مانع شد 😍 وقتی سوار ماشین شد همینطوری که داشتم رانندگی میکردم دسته گل مریم گذاشتم رو چادرش باتعجب نگاه کرد همونجوری سربه زیر گفتم ناقابله زهرا داشت برای محمد گل میخرید منم گفتم چون شما به گل مریم علاقه دارید براتون بخرم رنگ سرخ به خودش گرفت و گفت خیلی ممنونم رفتیم آزمایش دادیم وقتی ازش خون گرفتن رنگ به رو نداشت طفلکم از استرس فشارش افتاده بود 😔😔 زهرا کمک کرد سوار بشه دلم داشت آتیش میگرفت کاش اصلا میشد بدون آزمایش عقد کرد سرراهم یه جا نگه داشتم رفتم پایین سه تا معجون سفارش دادم گفتم برای پریا ویژه بزنه یه کیک عسلی هم براش خریدم 🍹🍰 حسابی میخواستم براش خرج کنم 😁 وای وقتی میخواست اینا رو بخوره دستمو گذاشتم زیرچونم و بهش نگاه میکردم چیکار کنم خب ذوق کروم
بسم رب الصابرین رواے پریا احمدی من هنوز بعداز دوهفته هنگ کامل رفتارهای اطرافیانم نگاهـ های عاشقانه آقای عظیمی محبتهای مادرشون که الان بهشون میگم مادرجون زنداداش گفتنای زهرا ذوق پدر ومادر خودم از اینکه ازدواج کردم تبریک و خوشحالی دوستامون امروز باید میرفتم مدارکمون رو به حوزه علمیه برای کربلا من درحال دق کردن بودم تمام مدارک خودم و آقای عظیمی بردم تو راهرو همکلاسیمون محدثه رفیعی دیدم محدثه :پریاجون مبارک باشه -ممنونم عزیزم 😔😔 رفتم دفتر مدیریت -سلام استاد استاد:سلام دخترم مبارکت باشه -ممنونم استاد این مدارک من و همسرم اشکام جاری شد استاد:خانم احمدی چیزی شده -نه استاد تاریخ سفر معلوم شده؟ استاد:بهتون خبر میدیم -باشه ممنون سوار ماشین شدم سرم گذشتم رو فرمون اشکام جاری شد آقا من دارم چیکارمیکنم آقا 😭😭😭😭 این چه بازیه گوشیم زنگ خورد آقای عظیمی بود -الو سلام عظیمی:سلام خانم گلم پریا -😳بفرماییدکاری داشتید😒 عظیمی: باز گریه کردی؟ پریا چرا اینجوری میکنی آخه هق هق گریه ام بلند شد بریده بریده گفتم :بخدا دست خودم نیست عظیمی:باشه باشه کجایی؟ -حوزه عظیمی:بمون همون جا میام پیشت -باشه 😑 یه ربع دیگه آقاعظیمی اومد یه شاخه گل رز قرمزداد دستم عظیمی: خوبی خانمم؟ -اشکام جاری شدممنون عظیمی:پریاجان خانمم چرا اینجوری میکنی؟ دستاش باز کرد سرم گذشت رو سینه اش سرم نوازش میکرد پریا جان عزیزم توروخدا تمومش کن دوهفته است محرم من شدی روز به روز داری آب میشی الان ملت میگن صادق داره زنش شنکجه میده دلم برای همون دختر شیطون تنگ شده خودمو از حصاردستاش بیرون کشیدم خندیدم بعد از دوهفته عظیمی:آفرین خانم خوشگلم همیشه بخند اما خندم به زور بود تا دست از سرم برداره اخه مگه این ازدواج صوری نیست پس این کارا چیه
بسم رب الصابرین امروز بعد از سه هفته دارم میرم دانشگاه از دوروز پیش که حوزه علمیه رفتم بعد از این همه مدت به صورت مجازآسایی آروم شدم الان منتظرم آقاصادق بیاد دنبالم بریم دانشگاه خیلی باهاش راحت شدم چندروزیه که به اصرارخودش اقاصادق صداش میزنم راست میگه ماباید جلوی بقیه خوب وانمود کنیم وارد دانشگاه شدیم باهم اما هنوز دست هم نگرفتیم وارد بسیج دانشگاه شدم ماهورا(نیروی انسانی):إه فرماندمون اومده دانشگاه -خخخخخخ ماهورا:فرمانده میای بریم شمال آقاتون میاد😍😍😍 -صادق میاد؟ ماهورا :اوهوم با خودم گفتم چرا نگفت به من باز شروع کرد -آره میام فقط اسمم تو لیست ننویسید که آقا صادق نفهمه ماهورا:باز شروع شد کل کل این دو نفر نکن خواهرمن الان شوهرتها -ماهورا آقاصادق نفهمها 😁 ماهورا:چشم🙈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ. 💚💚💚💚💚 قرارِصبح‌مون…(:✨☘️ بخونیم‌دعآی‌فرج‌رآ؟🙂📿 -اِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآ،وَبَرِحَ‌الخَفٰآءُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…!🌱 …!🌸🍃 😊 💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚 [♥️] هر زمان... (عج) رازمزمه‌کند... همزمان‌ (عج)‌ دست‌های مبارکشان رابه سوی‌آسمان‌بلندمی‌کنندو‌ برای‌آن ‌جوان‌ میفرمایند؛🤲 چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌ حداقل‌روزی‌یک‌بار را زمزمه می‌کنند...:)❤️ ♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️ 🍃🌸 @oshahid
‏‏‏‏‏‏‏🖤🥀👌😍 باسلام داریم یه ختم قرآن میزاریم هر صبح یه صفحه میزاریم هر کس دوست داره بخونه و همراهی کنه زیاد وقت نمیبره ثوابشو هدیه میکنیم به روح حضرت زهرا س و برای سلامتی و ظهور آقا صاحب الزمان عج ،وشادی روح شهدا و سردار دلها ،رفع گرفتاریها و بلایا و بیماریها و آمرزش اموات اگه هیچ وقت وقت نکردین الان بهترین فرصته که قرآن را ولو یکبار ختم کنیم یه یا علی بگو ⇦⇦ @oshahid
🌷صبح را آغاز می کنیم 🌸با نام دوست 🌷جنبش عالم همه 🌸با یاد اوست 🌷آن خدایی 🌸که عشق را در ما نهاد 🌷مهر و محبت 🌸هرچه زیبایی در اوست بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِیم💐 سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🌸 امروز دوشنبه ☀️۲۱ تیر ١۴٠٠ ه. ش 🌙 ۱ ذی الحجه ١۴۴٢ ه.ق 🌲 ۱۲ جولای ٢٠٢١ ميلادى 🌸تا زمانی که 🌾هر صبح چشمان خود را 🌸با کینه باز کنیم و آدم های 🌾خاطراتِ تلخ را زنده نگه داریم و 🌸در ذهن خود 🌾هر روز محاکمه شان کنیم؛ 🌸رنگ آرامش را نخواهیم دید! 🌾گاه باید چشم ها را بست 🌸و از کنار تمام بد بودن ها گذشت. 🌾مهم نیست … 🌸امروز روز دیگریست روز دوشنبه تون زیبا و متفاوت🌸 ♥♥
💫حق‌ داده‌ به ‌ما وعده‌ے ‌خیر و حسنات🌸 هم وعده‌ے جنات سراسر نعمات💫 💫خواهی ‌‌شود نصیب ‌تو این ‌برڪات 🌸 برخاتم انبیا"محمد(ص)"صلوات💫 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 ‌‌‌‌‌‌‌ ♥♥
🌿🌸 هر روز،صبحِ زود،بہ گوشم صداے توسٺ "حَےّ عَلَے الحســـین ، وَ حَےّ عَلَے الحَرم" با یڪ ســـلام، رو بہ شما، رو بہ ڪربلا جـــا مےدهم میان دلــم یڪ بغـل حـــرم ♥️ ❤️❤️
.›🌱‹. 💚😍 مھدیا‌شیعہ‌غریب‌وبےڪس‌است🍂 جاݩ‌‌زهرا‌دوره‌ٔ‌غیبت‌بس‌است💔 اےامید‌شیعیا‌ݩ‌اعجازڪݩ‌🌊 خود‌بیا‌قفݪ‌فرج‌رابازڪݩ‌🖇 🌙 🌸 ❤️❤️
🥀سلام 🍂صبح دوشنبه تون بخیر 🌱امـروزتان شاد 🥀آرزومندیم 🌱سرای قلبتون پراز عشق 🥀مهربانی روشنی زندگیتون 🌱راهتون سبز و پرگل 🥀لبتون همیشه خندون 🌱و دعای خیر 🥀همراه زندگیتون باشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌
چه باعظمت است ذی الحجه: موسی به طور ميرود فاطمه به خانه علی ابراهيم با پسرش به قربانگاه محمد باعلی به غدير مهدی زهرا به عرفات و حسين با عباس به كربلا ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚🌹✨ ❤️❤️
🌛 روز اول ماه (دوشنبه 21 تیرماه = اول ماه ذی‌حجه) ✅تصویر باز شود ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚🌹✨ ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سالروز پاکترین، 🎊 زلالترین، 🌸 شادترین 🎊 و مقدس ترین 🌸پیـوند هستـی 🎊ازدواج امام علی (ع) 🌸و حضرت زهـرا (س) مبـارک بـاد💐 ❤️❤️👏👏👏👏👏👏
⁣🗓17روز تا "بزرگترین عید شیعیان" باقیست 📩 ⬅ ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣بچه های مسجد محله میتوانند از چند روزقبل از غدير با نصب پرچم روی ستونهای خيابان اصلی ،افراد زیادی را به اين ایام متذكركنند ♥♥