#امام_حسنیم😍💚✨😊
درحلقہهاۍزلفتوعــٰالماسیرشد
هرڪساسیرعشقحسنشد
امیرشد :))🤩
#دو_شنبه_های_امام_حسنی✨💚
📸 ۲۱ تیر ماه سالگرد تولد #شهید_حججی
💫شهید حججی در ۲۱ تیر ۱۳۷۰ متولد شدند، در ۲۱ سالگی لباس دامادی پوشیدند، در سن ۲۵ سالگی پدر شدند، در سن ۲۶ سالگی به قهرمان ایران تبدیل شدند و مدال نمایندگی شهدا را بر گردن بریدهاش انداختند🥀
تولدت مبارک😊👌✨💚
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎊🎉 بادا بادا مبارک به همه عروسی
💕علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها)💕
👏👏👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹😊😊😊💚💚✨💚✨💚😍😍😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_گونه💚✨👌
مجرداببینند😍😍😍👌👏👏👏👏
نکنه ک دیگه از فضا بیاد😂😂😂👌☺️
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید✅✅💚
و چه قشنگ گفت:
#فاطمه تمام علی بود و علی تمام فاطمه ✨
#حاج_مهدی_رسولی👌😍مداح خوب کشورمون👌😊
هدایت شده از 🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
📣نماز دهه ی اول ماه ذی حجه رو فراموش نکنیـــم😊
💢از همین امشب؛
بین نماز مغرب و عشا
دو رکعت، به کیفیت بالا☝️
🌸بهدوستانتونهمیادآوریکنید🌱😊
#التماس_دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر_خوانی💚😍
سید حمید رضا برقعی👌
بسیار زیبا🤩👏👏👏👏👏👏
⭕️مدیونین فکر کنین انگلیسه!!
🔻ریختن آشغال توی خیابون فقط مال ایرانیا و محرم و اربعینه!
‼️مدیونید اگه فکر کنید اینجا انگلیسه و اینها هم طرفداران متمدن انگلیس و ایتالیا هستن😏
#غرب_زدگی
#غرب_بدون_روتوش
#دلنوشته_مهدوی
─═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
پشت پنجره انتظار ایستاده ام
بسان کودکی که
در انتظار بازگشت پدر است
از سفر؛
🐾🌱
نه خوراکی های رنگارنگ
شادش میسازد
و
نه اسباب بازی های زیبا و قشنگ...
تنها
بازگشت پدر و آغوش اوست
که
دلتنگی هایش را پایان می بخشد!
بهانه زیاد است
اما
شما از یاد نمی روید...
🌼💘
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ
#اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج
💚❤️❤️💚
#شبتون_مهدوی😊
بسم رب الصابرین
#قسمت_شصت_سوم
#ازدواج_صوری
انقدر حرص خوردم
منو مسخره خودش کرده
منم بهش نمیگم میرم شمال
اتوبوس اونا ساعت ۷ صبح میرفت
و ما ۹ صبح
قرار بود بریم بندر انزلی
ساعت ۱بود رسیدیم
صداهای خنده های صادق درحالیکه داشت سوار قایق میشد
به گوشم میرسید
دقیقا رفتم روبروش ایستادم
تا وقتی اومد منو ببینه
بعداز یه ربع بیست دقیقه اومد
درحال پیاده شدن از قایق خشک زد
اومد سمتم بازوم گرفت و گفت :تو اینجا چه غلطی میکنی؟😡😡😡
دستم بردم رو دستش تا اومدم بگم همون غلطی که تو میکنی
یادمون رفت عصبی شدیم
اولین برخودمون
تو اوج عصبانیت بود
دستش برد به سمت موهاش فرو کرد
صادق:ببخشید یه لحظه عصبانی شدم
پریا توروخدا ببخش
-دستو بکش
میخوام برم
عظیمی:پریا همه آشنان اینجا توروامام کوتاه بیا
-😔😔😔باشه
عظیمی :من فدات بشم بخدا خیلی خانمی
-هه 😔😔😔
عظیمی:خانمون به ما افتخار میده بریم سوار قایق بشیم باهم ؟
دوباره شدم همون دختر سرتق
-اوووم 🤔🤔
بریم
به شرطی که برام از اون لواشک ترشا بخری 🙈🙈
نمیدونم چرا دلم نمیادناراحتش کنم خب واقعا پسرخوبیه 😊
عظیمی:چشم چشم مهربونم 😍
بسم رب الصابرین
#قسمت_شصت_چهارم
#ازدواج_صوری
حدود یک ماهی از عقدمون میگذره
کمـ کم محبت صادق تو دلم افتاده بود
داشتم تو اتاق تو گوگل دنبال عکسها و صوتها و مداحی های شهید حجت اسدی
عاشق این شهید بودم
گوشیم زنگ خورد
آقا صادق بود
-الو سلام
صادق:سلام خانم گلم خوبی؟
-ممنون
کارداشتی؟
صادق:حاضر باش عصر میام دنبالت
خاله خانم دعوتمون کرده پاگشا
-برای چی؟
صادق:نمیدونم والا
ولی گویا تو شهرما رسمه
-ههه بانمک
صادق:فدای خانمم بشم
پریا جان
-بله
صادق:میشه روسری روشن سر نکنی؟
-وا چرا؟😳😳😳😡😡😡
صادق:خوب چرا میزنی خانمی
آخه خیلی بهت میاد
اون جاهم جوان زیاده خب 😢😢
میشه سرنکنی؟😕😕😕
-باشه
صادق:من فدای خانمم بشم
-خدانکنه
رفتم سمت کمد لباس
یه روسری بنفش کمرنگ درآوردم
با یه مانتوی طلایی درآوردم
گفتم متضادهمن قشنگ میشن
صدای زنگ در اومد
مامان:بیا پریا آقاصادق اومده
-بله چشم
چادرم تو راهرو سر کردم
سوار ماشین شدم
-سلام
صادق:سلام خانم گل
سرش آورد نزدیک گوشم چه این رنگی به خانمم میاد
-مرسی 🙈🙈🙈
صادق:بریم خانمی؟
-اوهوم اوهوم😊