#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
|من سـاده دلم به دلے كار ندارم
جز حضرتـ "اربابـ" خـریدار ندارم
با لطمه بروے بدن خود بنوشتم
مـن مست "حسـیـنم" بـﮧ كسے كار ندارم...|💔🥀
#السلـام_علیڪ_یـا_ابـاعـبدالله✋🏻🌹
•┈┈••✾•🍃♥️🍃•✾••┈┈•
@oshahid
﷽❣ سلام_امام_زمانم ❣﷽
آقاےدلتنگــے 💔
ایـاڪ نـعـبد و ایـاڪ نـسـتعیـن
یـعنے سـلام مـسجد مـولاے آخریـن!
اے جمڪران بگوڪجاسٺ آخرین امید
أین الـشموس الطالعہ،أیـن مہ جـبیـن؟
🌺التماس دعای فرج
@oshahid
༻﷽༺
💜پیــغام بشـــارٺ از منــادے آمد
🌼هنگامہے شوق و شور و شادے آمد
💙بفرسٺ بہ شڪرانہ پیاپے صلواٺ
🌸در بیــٺ جــواد امـام هـادے آمد
💖از روز ازل زمین غلام هـادے اسٺ
🌼مرهون ڪرامٺ امام هـادے اسٺ
❤️" العبـد و ما فے یـده مِنْ مـــولاه"
🌸یعنے سندِ دلم بہ نام هادے اسٺ
💐 سالــروزولــادٺ
دهمينمنظومہكهكشانهستے💕
طلايہ دار پاڪے وهدايٺ🌿
امام علے النقے ع مبارڪباد💕
@oshahid
#یا_مرتضی_علی
تـمـام آیــہ آیـہ سوره ای
که بیـن قـران مـبیـن است
بہ هر تفسیر و هر مـعنـی
تماماً این کلام دلنشین است
اَلا یـا اهل العـالم مسلمین
ای مـومـنیـن بـایـد بدانید:
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#۴_روز_تا_عید_غدیر_خم 🌺
#غدیر_را_زنده_نگهداریم 💗
@oshahid
#اندکے_ٺفڪر(قَليلاً مِݩ الٺفْڪير)
#خدا
💫هُـٰو ربُّ المُستَحیلـْ
و أنتَ تبکٖے علٰے الممکـنٰ..|🦋
او خـداوند نآممکنهاست
درحالیکه تو بر ممکن گریه میکنے؟😔
دلت را به خدا بسپار💝
@oshahid
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_سیزدهم
@oshahid
_اسماء❓❓❓❓
بلہ❓❓❓❓
گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ
اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید
چہ لطفے ایـݧ گل ها رو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ
کدوم حرفا❓
_گل رزو عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ
چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم
میخواستم گل هارو بندازم سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ
از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ
رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود
_ما رفتیم خونہ مامان بزرگ
گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق
گلدوݧ و گذاشتم رو میز،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود
روش با خط خوشے نوشتہ بود
@oshahid
_"دل دادم و دل بستم و،دلدار نفهمید
رسوای جهان گشتم و،آن یار نفهمید"
تقدیم بہ خانم هنرمند
دوستدارت رامیـݧ
ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ
_و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم
از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ
_یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے داشتم حتما بهش زنگ بزنم.
_اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم
و رفت و آمداموݧ بیشتر شد من شده بود سوژه ے عکاسے هاے رامیـݧ در مقابل ازم میخواست ک چهرشو در حالت هاے مختلف بکشم
اوایلش رابطموݧ در حد یک دوستے ساده بود
اما بعد از چند ماه رامیـݧ از ازدواج و آینده حرف میزد اولش مخالفت کردم ولے وقتے اصرارهاشو دیدم باعث شد بہ ایـݧ موضوع فکر کنم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم اما بہ یہ سرے چیزا معتقد بودم مثلا نمازمو میخوندم و تو روابط بیـݧ محرم و نامحرم خیلے دقت میکردم
_رامیـݧ هم ب تمام اعتقاداتم احترام میگذاشت
تو ایـݧ مدت خیلے کمتر درس میخوندم
دیگہ عادت کرده بودن با رامیـݧ همش برم بیروݧ
_حتے چند بارم تصمیم گرفتم کہ رشتم و عوض کنم وازریاضے برم عکاسے اما هردفعہ یہ مشکلے پیش میومد
رامیـݧ خیلے هوامو داشت و همیشہ ازم میخواست ک درسامو خوب بخونم همیشہ برام گل میخرید وقتے ناراحت بودم یہ کارایے میکرد کہ فراموش کنم چہ اتفاقے افتاده
_دوتاموݧ هم پرشرو شور بودیم کلے مسخره بازے در میوردیم و کاراے بچہ گانہ میکردیم
گاهے اوقات دوستام ب رابطموݧ حسادت میکردݧ
بعضے وقتا بہ ایـݧ همہ خوب بودݧ رامیـݧ شک میکردم
_اوݧ نسبت ب مـݧ تعهدے نداشت مـݧ هم چیزے رو در اختیارش نذاشتہ بودم کہ بخواد بخاطر اوݧ خوب باشہ اوݧ زماݧ فکر میکردم بهم علاقہ داره
یہ سال گذشت
خوب هم گذشت اما...
_اونقدر گذشت و گذشت ک رسید ب ب مهر
مـݧ سال آخر بودم و داشتم خودمو واسہ کنکور آماده میکردم
_اواخر مهر بود ک رامیـݧ یہ بار دیگہ قضیہ ازدواج و مطرح کرد
اما ایندفہ دیگہ جدے بود
وازم خواست کہ هر چہ زودتر با خانوادم صحبت کنم
_تو موقعیتے نبودن کہ بخوام ایـݧ پیشنهادو تو خوانوادم مطرح کنم
اما مـݧ رامیـݧ دوست داشتم
ازش فرصت خواستم کہ تو یہ فرصت مناسب ب خوانوادم بگم
اونم قبول کرد چند ماه ب همیـݧ منوال گذشت
رامیـݧ دوباره ازم خواست کہ ب خوانوادم بگم
ومـݧ هر دفعہ یہ بهونہ میوردم
برام سخت بود
_میترسیدم ب خوانوادم بگم و اونا قبول نکنن تو ایـݧ مدت خیلے وابستہ ے رامیـݧ شده بودم و همیشہ ترس از دست دادنشوداشتم....
داستان ادامه داره😜 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍@oshahid💍
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣
🍃❤🍃
🌼 #جانم_امام_زمان_عج
بیا ای آنکه بـر عـالم امیری
بشر را وارهان از این اسیری
بیا تا عدلِ حیدر زنده گردد
تو فرزندِ برومندِ غـدیری
🌼 سلام بر مهدی عج وارث غدیر
🌼 السلام علیک یا بقیه الله
🌼 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@oshahid
#سلام_اربابم ✋❤
سلام حُسـنِ زمین و زمان سلام حسین
سَرٺ سلامٺ وماهِ رُخٺ تمام حسین
چقدر دورسَرٺ آفتاب مےگردد
ستارههاهمہ محوِتوصبح وشام حسین
#صبحم_بنام_شما☀️🌹
@oshahid
گرفتاریم و تسڪیڹ مے دهد او
تبسمهاے شیریڹ مے دهد او
گداے درگہ آڹ پادشاهم
ڪہ #انگشتر بہ #مسڪین مے دهد او
#۳_روز_تا_عید_غدیر_خم🌺
#غدیر_را_زنده_نگهداریم💓
@oshahid
...
نادعلے بخوان و بگو یڪصدا علے
فریاد ڪن بہ مأذنہ،حےّ علٰے علے
هم فاطمہسٺ حیدر و هم مصطفے علے
بعد از خدا و بعد رسول خدا،علے
#نادعلے_مظهرالعجائب🌺
#اشهد_أن_علیا_ولےالله🌿
@oshahid
#همســــــــــرداری💫
هنگامی که همسرتان رامیبخشید،دیگر نبایدهرروزخطاهاواشتباهات اوراهمراه غذاگرم کنیدوسرسفره بیاورید!
یادآوری هرروزاشتباهات یکی ازریشههای فاصله افتادن همسران هست.
@oshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_علوی
بگو یاعلی👌👌👌👌
ایـن است شـور کودکی و عشق پیـریام
بر سینهام نـوشته شده من #غدیریام 😍
پیشنهاد دانلود👆👆
@oshahid
#پست_مناسبتی💫
15 مردادماه سالروز شهادت سرلشگر خلبان عباس بابایی گرامی باد...
🌹شادی روح پاک شهیدان صلوات 🌹
#شهادتت_مبارک_خلبان 🌸
.
.
@oshahid
امام هادی فرمودند:
شکر گذاری ازنعمت ازخود نعمت بهتر است زیرانعمت متاع فانی است ولکن شکر نعمت نعمت جاودانه آخرت است
تحت العقول ص ۴۸۳
@oshahid
👈گر بخواهد با اشاره
💎 خاک را "دُر" می کند
❤️عشق او هر لحظه در
💞 قلبم تبلور می کند
🕌او رئوف اهل بیت است و
🌹چنان جدش حسین(ع)
💫با نگاهی عالمی را
✨در دم "حر" می کند
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@oshahid
#پست_ویژه▪️▪️▪️
مردم لبنان...
درد شما درد ماست، ما در کنار شما هستیم
رفیق روزهای سختیم باتو می مانم😔
#لبنان_تسلیت🖤
#روز_شمار_ماه_عشق🚩
یک نیمه ی ماه تا محرم راه است
در حسرت دیدن تو کارم آه است
هرکس که شود غلام کویت"آقاست
هرکس نشود بنده تو گمراه است
#15_شب_تا_محرم🗓
#یا_اباعـبداللـہ_ع❤️
@oshahid
#شــهیدانــــــــــــــــــــہ...💫
شہــــــــــــــــــــادت
داستـانِ مانـدگار آنـانے اَســت کـه دانستند...؛
دنــــیا
جاے #ماندننیست🍃
#تــمـامایـــرانسـاکـنایـنمحلهاند...♥️
@oshahid
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_چهاردهم
_همیشہ ترس از دست دادنشو داشتم....
براے همیـݧ میترسیدم کہ اگہ بہ خوانوادم بگم مخالفت کنـݧ
ولے رامیـݧ درک نمیکرد.....
بهم میگفت دیگہ طاقت نداره....
دوس داره هرچہ زودتر منو بدست بیاره تا همیشہ و همہ جا باهم باشیم.
_بهم میگفت کہ هر جور شده باید خوانوادمو راضے کنم چوݧ بدوݧ مـݧ نمیتونہ زندگے کنہ.
چند وقت گذشت اصرار هاے رامیـݧ و حرفایے کہ میزد باعث شد جرأت گفتـݧ قضیہ رامیـݧ و پیدا کنم.
یہ روز کہ تو خونہ با ماماݧ تنها بودیم تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم.
_رفتم آشپزخونہ دوتا چایے ریختم گذاشتم تو سینے از اوݧ پولکے هاے زعفرانے هم ک ماماݧ دوست داشت گذاشتم و رفتم رومبل کناریش نشستم.
_با تعجب گفت:
بہ بہ اسماء خانم چہ عجب از اوݧ اتاقت دل کندے.
_چایے هم ک آوردے چیزے شده❓❓چیزے میخواے❓❓
کنترل و برداشتم و تلوزیوݧ و روشـݧ کردم
با بیخیالے لم دادم ب مبل و گفتم وااااا ایـݧ چہ حرفیہ ماماݧ چے قراره بشہ❓
ناراحتے برم تو اتاقم.
ݧ
_مادر کجا❓چرا ناراحت میشے تو ک همش اتاقتے اردلانم ک همش یا بیرونہ یا دانشگاه حالا باز داداشتو میبینیم ولے تو چے یا دائم تو اتاقتے یا بیروݧ چیزے هم میگیم بهت مث الاݧ ناراحت میشے.
پوفے کردم و گفتم ماماݧ دوباره شروع نکـݧ.
_ماماݧ هم دیگہ چیرے نگفت
چند دیقہ بیـنموݧ با سکوت گذشت.
ماماݧ مشغول دیدݧ تلویزیوݧ بود
گفتم:
_ماما❓❓
-بلہ❓❓
_میخوام یہ چیزے بهت بگم
_خب بگو
_آخہ....
_آخه چے❓❓
_هیچے بیخیال
_ینے چے بگو ببینم چیشده جوݧ بہ لبم کردے.
_راستش.راستش دوستم مینا بود یہ داداش داره
_ماماݧ اخم کردو با جدیت گفت خب❓
_ازم خواستگارے کرده ماماݧ وایسا حرفامو گوش کـݧ بعد هرچے خواستے بگو گفتـݧ ایـݧ حرفا برام سختہ اما باید بگم اسمش رامیـنہ ۲۴سالشه و عکاسے میخونہ از نظر مالے هم وضعش خوبه منم هم
_تو چے اسماء❓
سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم
_دوسش دارم
_ینے چے کہ دوسش دارے❓
تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے حتما باهم بیروݧ هم رفتیـݧ میدونے اگہ بابات و اردلاݧ بفهمن چے میشہ❓❓❓
_اسماء تو معلوم هست دارے چیکار میکنے
از جام بلند شدم و با عصبانیت گفتم چیہ چرا شلوغش میکنے ینے حق ندارم واسہ آیندم خودم تصمیم بگیرم❓
_اخہ دخترم اوݧ خوانواده بہ ما نمیخورن اصلا ایـݧ جور ازدواج ها آخر و عاقبت نداره تو الاݧ باید بہ فکر درست باشے ناسلامتے کنور دارے
_ماماݧ بهانہ نیار چوݧ رامیـݧ و خانوادش مذهبے نیستن،چون مسفرتاشون مشهد و قم نیست چوݧ مثل شما انقد مذهبے نیستـݧ قبول نمیکنے یا چوݧ مثل اردلاݧ از صب تا شب تو بسیج نیست❓
_ایـنا چیہ میگے دختر❓خوانواده ها باید بہ هم بخور.....
حرفشو قطع کردم با عصبانیت گفتم ماماݧ تو نمیتونے منو منصرف کنـے ینے هیچ کسے نمیتونہ مـݧ خودم براے خودم تصمیم میگیرم ب هیچ کسے مربوط نیست..
_سیلے ماماݧ باعث شد سکوت کنم
دختره ے بے حیا خوب گوش کـݧ اسماء دیگہ ایـݧ حرفا رو ازت نمیشنوم فهمیدے
بدوݧ ایـݧ کہ جوابشو بدم رفتم اتاق و در و محکم کوبیدم
_بغضم گرفت رفتم جلوے آینہ دماغم داشت خوݧ میومد بغضم ترکید نمیدونم براے سیلے کہ خوردم داشتم گریہ میکردم یا بخاطر مخالفت ماماݧ
انقد گریہ کردم کہ خوابم برد فردا که بیدارشدم دیدم ساعت ۱۲ ظهره و مـݧ خواب موندم.
ماماݧ حتے براے شام هم بیدارم نکرده بود
گوشیمو نگاه کردم 10 تا میسکال و پیام از رامیـݧ داشتم
_بهش زنگ زدم تا صداشو شنیدم زدم زیر گریہ
ازم پرسید چیشده❓
نمیتونستم جوابشو بدم گفت آماده شو تا نیم ساعت دیگہ میام سر خیابونتوݧ
از اتاق رفتم بیروݧ هیچ کسے نبود ماماݧ برام یادداشت هم نذاشتہ بود
رفتم دست و صورتم و شستم و آماده شدم انقد گریہ کرده بودم چشام پف کرده بود قرمز شده بود
_رفتم سر خیابوݧ و منتظر رامیـݧ شدم
۵ دیقہ بعد رامیـݧ رسید....
داستان ادامه داره😜
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍@oshahid💍
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
《مذنبٌ
لكني احبك...》
گناهکارم
ولی دوستت دارم....
#این_صاحبنا...
@oshahid
🍃نشانْ ز عالمِ آوارگی نبود هنوز
کهساختعشقِ تو آوارهیجهانْ مارا
صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین🚩
@oshahid