💐سلام امام زمانم(عج)
🌹تا به کی هجر و غريبی و فراق و انتظار
🌹جلوه کن بر آشنايت يا اباصالح بيا
🌹کی رسد لطف پيامت بر همه خلق جهان
🌹کی رسد بانگ ندايت يا اباصالح بيا
💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج💚
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@oshahid
در گوشه ی قلب من فقط غم مانده
یک کوه غم و غصه و ماتم مانده
تقویم ِ دلِ سوخته ام می گوید:
چند روز فقط تا به محرم مانده!!
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
@oshahid
#همسرداری💫
💠 مردها بدانند کمک به همسر در امور خانه و نگهداری از بچهها باعث میشود که زن فرصت و حوصله کافی برای روابط عاشقانه و محبتآمیز با شما را داشته باشد.
💠 کارهای سنگین و زیاد در خانه زن را از لحاظ روحی و جسمی خسته میکند و ناخودآگاه نشاط و توان ایجاد رابطه عاطفی قویتر و مستمر با همسر را از دست میدهد.
💠 برای زن خیلی شیرین است که گاهی شوهرش، متواضعانه در خانه خدمت کند. اینکار لذت رابطهی شما در خلوت را نیز زیاد میکند.
@oshahid
دو تا تجربه رو باهم خدا توفیقتون بده:
حرمامامرضا♥️
بارون🌧
انگار خود امام داره نوازشت میکنه🍃
#ریحانه_النبی
@oshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه های جمکرانی💚
مَهدی فاطمه،
اِی سَیدصاحبْ حَسَنات
هَدیه ای برتونداریم،
به غیرازصَلَوات
❤️اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ
وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ❤️
@oshahid
دارد محرم و صفرت می رسـد از راه حسین
دل خـوش بـه این دو ماهم و دلتنگ روضهها
#ریحانه_النبی
@oshahid
❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_بیست_هفتم
@oshahid
_إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف دارم
حرفاے اصلیم مونده...
باشہ داداش بگو
فقط یکم زودتر صب باید پاشم و بقیشم کہ خودت میدونے
چیہ انقد زود داداشت و فروختے❓
إ داداش ایـݧ چہ حرفیه❓شما حرفتو بزݧ
راستش اسماء مـݧ بہ مامانینا نگفتم آموزشیم تو یزد دیگہ تموم شد بخاطر خدمات فرهنگے و یہ سرے کارهاے دیگہ ادامہ ے خدمتم افتاده تو سپاه تهراݧ
_إ چہ خوب داداش،ماماݧ بفهمہ کلے خوشحال میشہ
اره تازه استخدام سپاه هم میشم
فقط یہ چیز دیگہ
چے❓
_چطورے بگم اخہ❓إم-إم
بگو داداش خجالت نکش نکنہ زݧ میخواے
اره...
اره❓😳
ینے از یہ نفر چیزه
داداش بگو دیگہ جوݧ بہ لبم کردے.
اسماء دوستت بود زهرا
خب❓خب
هموݧ کہ باهم یہ بارم رفتید تشیع شهدا...تو بسیج مسجد هم هست
@oshahid
_خب داداش بگو دیگہ
اسماء ازدواج کرده❓
اخ اخ داداش عاشق شدے.ازدواج نکرده
اسماء با ماماݧ حرف میزنے❓
اوووو از کے تاحالا خجالتے شدے❓
حرف میزنے یا❓
اره حرف میزنم پس بگو چرا لاغر شدے غم عشقے کشیدے کہ مپرس
از رو تخت بلند شد و گفت:
هہ هہ مسخره بگیر بخواب فردا کلے کار داری
_باورم نمیشد اردلاݧ عاشق شده باشہ ولے خوب مگہ داداشم دل نداشت❓
بعدشم مگہ فکر میکردم سجادے از مـݧ خوشش بیاد.
_ساعت ۱۱بود تقریبا آماده بودم
یہ روسرے صورتے کمرنگ سرم کردم زنگ خونہ بہ صدا در اومد
از پنجره بیرونو نگاه کردم سجادے داشت با دست موهاشو درست میکرد😂😂😂
خندم گرفتہ بود چہ تیپے هم زده.
_از اتاق اومدم بیروݧ اومدم خدافظے کنم کہ اردلاݧ عصبانے و با اخم صدام کرد کجا❓
سرجام خشکم زد
خندید و گفت نترس بابا وایسا منم بیام تا جلوے در حالا چرا انقد خوشگل شدے تو❓
خندیدم و گفتم بووووووودم
دستمو گرفت و تا جلوے در همراهیم کرد
سجادے وقتے منو اردلاݧ دست تو دست دید جا خورد و اخماش رفت توهم
مثلا غیرتے شده بود
خندم گرفت و اردلاݧ ومعرفے کردم
سلام آقاے سجادے برادرم هستـݧ اردلاݧ
انگار خیالش راحت شد اومد جلو با اردلاݧ دست داد
_سلام خوشبختم آقاے محمدے
سلام همچنیـݧ آقاے سجادے
اردلاݧ بهم چشمکے زد و گفت:
خوب دیگہ برید بہ سلامت خداحافظ بعد هم رفت و در و بست
@oshahid
_تو ماشیـݧ بازهم سکوت بود
ایندفعہ مـݧ شروع کردن بہ حرف زدݧ
خب،خوبید آقاے سجادے❓خوانواده خوبن❓
لبخندے زد و گفت:الحمدوللہ شما خوبید❓
بلہ ممنوݧ
خب شما بگید کجا بریم خانم محمدے❓
مـݧ نمیدونم هر جا صلاح میدونید
روبروے آبمیوہ فروشے وایساد
رفتیم داخل و نشستیم
خوب چے میل دارید خانم محمدے
آب هویج از پرویے خودم خندم گرفتہ بود
آقا دوتا آب هویج لطفا
انشا اللہ امروز دیگہ حرفاموݧ رو بزنیم و تموم بشہ
انشااللہ
خوب خانم محمدے شما شروع کنید
_مـ❓باشہ...
ببینید آقاے سجادے مـݧ نمیدونم شما در مورد مـݧ چہ فکرے میکنید ولے اونقدرام کہ شما میگید مـݧ خوب نیستم.
آهے کشیدم و ادامہ دادم
شما ازگذشتہ ے مـݧ چیزے نمیدونید مـݧ بهاے سنگینے و پرداخت کردم کہ بہ اینجا رسیدم
شاید اگہ براتوݧ تعریف کنم منصرف بشید از ازدواج با مـ....
سجادے حرفمو قطع کرد و گفت:
خواهش میکنم خانم محمدے دیگہ ادامہ ندید مـݧ با گذشتہ ے شما کارے ندارم مـݧ الاݧ شمارو انتخاب کردم و میخوام و اینکہ...
واینکہ چی❓
امیدوارم ناراحت نشید مـݧ نامہ اے رو کہ جا گذاشتید بهشت زهرا رو خوندم
البتہ نمیدونستم ایـݧ نامہ براے شماست اگہ میدونستم هیچ وقت ایـݧ جسارت و نمیکردم
اخرش کہ نوشتہ بودید "اسماء محمدے"
متوجہ شدم کہ نامہ ے شماست
یکے از دلایل علاقہ ے مـݧ بہ شما هموݧ چیزهایہ کہ داخل نامہ بود
فکر کنم سوالاتتوݧ راجب چیزهایے کہ میدونستم رفع شده
بهت زده نگاهش میکردم
باورم نمیشد با اینکہ گذشتمو میدونہ بازم انقدر اصرار داره بہ ازدواج
سرشو آورد بالا از حالت چهره ے مـݧ خندش گرفتہ بود
_آب هویجا روآوردݧ
لیواݧ آب هویج و گذاشت جلوم وبدوݧ ایـݧ کہ نگاهم کنہ گفت:بفرمائید اسماء خانم بہ اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم
دلم یجورے میشد...
بابا ادامه داره😂منتظر تموم شدنش نباشید🤗
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍@oshahid💍
#خورشید اگر نگاه بہ ایوان طلا ڪند
باید غبار گردد و ڪارش رها ڪند
جز گوشہ های صحن تو آقا ڪجا روم
ڪے با ڪبوتران حرم ، #ڪربلا روم؟
#پنجره_فولاد_رضا_ع💛
#براٺ_ڪربلا_میده 🌸🍃
#چهار_شنبه_های_امام_رضایی💚
@oshahid
#سیدنا_ابوفاضل💚
ٺا آخر ایـن عالم و ٺا روز قیامٺ
افشا شدنے نیسٺ معماے ابوالفضل
عیسے ڪه دمش زنده ڪند مرده دِلان را
او هم شده محتاج مداواے ابوالفضل
@oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤ #قسمت_بیست_هفتم @oshahid _إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف دارم حرفاے اصلیم
ده بودم غرق تو افکار خودم بودم
کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده صدام میکنہ
خانم محمدی❓
بہ خودم اومدم
هاااا❓چییییی❓بلہ❓
یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد
انگار همو تازه دیده بودیم
چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم
_چہ چشمایے داشت...
_چشماے مشکے با مژه هاے بلند،با تہ ریشی کہ چهرشو جذاب تر کرده بود
چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام نگاه نمیکرد
سجادے بہ چے خیره شده بود❓
فقط خودش میدونست
@oshahid
_احساس کردم دوسش دارم،بہ ایـݧ زودی.
با صداے آقایے یہ خودموݧ اومدیم
آقا❓چیز دیگہ اے میل ندارید❓
از خجالت سرمونو انداختم پاییـ.
لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـݧ دهـݧ باز کنہ مـݧ برم توش
_سجادے هم دست کمے از مـݧ نداشت
مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید❓
سجادے اخمے کردو گفت نخیر آقا بفرمایید.
هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـݧ بود مشغول خوردݧ آب هویج شدیم
گوشیم زنگ خورد
مریم بود ینے چیکار داشت❓
جواب دادم:
_الو سلام
-سلااااااام عروس خانم بے معرفت چہ خبر❓
اقا داماد خوبـ❓
کجاے بحثید❓
تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ❓
واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہ ے کارات هول هولکیہ....ماشااالا نفس کم نمیورد.
جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم
یہ لبخند نمایشے زدم و گفتم:
مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعلا...
إ اسماء وایسا قطع نکن اس...
گوشے و قطع کردم
انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید
از خندش خندم گرفت
_سوار ماشیـݧ شدیم مونده بودیم کجا باید بریم
سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت:
خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم❓
بہ نظریم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم
باشہ چشم ....
ادامه دارد
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💍@oshahid💍
•﷽•
سوره غم مےرسد ، آیات مریم مےرسد
عطر سیب و بوے اسپند محرم مےرسد
دست خود را روے سینہ مےگذارم با ادب
آه ، دارد مادرے با قامت خم مےرسد😔🖤
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله♥️
@oshahid