#همت_آماده_شهادت_شده_بود👇
📣بشارت_شهادت
💥بر سر دوراهی بودم، که چه بگویم به ابراهیم. نمی دانست خواب دیدم ابراهیم رفته روی قله ی بلندی ایستاده دارد برای من خانه یی سفید می سازد. نمی دانست خواب دیده ام رفته ام توی ساختمانی سه طبقه، رفته ام طبقه سوم، دیدم ابراهیم توی اتاق نشسته. دور تا دور هم خانه هایی چادر مشکی با روبنده نشسته اند...
💥گفتم: برادر همت! شما اینجا چکار می کنی؟... برگشت گفت: برادر همت اسم آن دنيای من است. اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زید است ... این را آن روزها به هیچ کس نگفتم. حتی به خود ابراهیم... بعدها، بعد از شهید شدنش، رفتم پیش اقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمی گفت ... گفتم: ابراهیم شهید شده. خیالتان راحت باشد. شما تعبیر تان را بکنید...گفت: عبدالحسین شاه زید، یعنی ایشان مثل امام حسین علیه السلام به شهادت می رسند. مقام شان هم مثل زید است، فرمانده لشکر حضرت رسول...
💥همین طور هم بود. ابراهیم بی سر بود و آن روز ها، در مجموع،فرمانده لشکر 27حضرت رسول بود. همین خواب بود که نگران ترم می کرد. برگشتم رفتم اصفهان، رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره. آیه سیزده از سوره کهف آمد با این معنی که: آنها به خدای خود ایمان آوردند و ما به لطف خاص خود مقام ایمان و هدایت شان را بیفزودیم... حاج آقا پایین استخاره نوشته بود که: بسیار خوب ست، شما مصیبت زیاد می کشید برای این کاری که می خواهید انجام دهید، ولی در نهایت به فوزی عظیم دست پیدا می کنید...
💥 بعدها که ابراهیم می گذاشت می رفت دیر می آمد، بهش می گفتم: ببین استخاره ام چه خوب تعبیر شد، تو نیستی و ما هی باید فراق تو را تحمل کنیم، سختی بکشیم، دلتنگ بشویم. اخرش ولی انگار باید... می خندیدم، یک جور خاصی نگاهم می کرد و هیچی نمی گفت.او آن دوری همیشگی را دیده بود و من دل به این دوری های چند روزه و چند ماهه داشتم و فکر می کردم بالاخره کنار هم زندگی می کنیم. مانده بودم چکار کنم، خسته هم شده بودم. احساس کردم دیگر طاقت ندارم. نیت چهل روز روزه و دعای توسل کردم. با خود گفتم: بعداز چهل شب، هر کس که آمد خواستگاری، جواب نه نمی شنود... درست شب سی و نهم یا چهلم بود که باز ابراهیم آمد خواستگاری. جواب استخاره را هم می دانست. آمده بود بشنود آره. شنید. ولی این تازه اول راه بود...
📣دل_کندن_از_زن_و_بچه
💥مهدی داشت دورش می چرخید. برای اولین بار داشت دورش می چرخید ... همیشه غریبی می کرد. تا ابراهیم بغلش می کرد یا میخواست باهاش بازی کند گریه می کرد... یک بار خیلی گریه کرد، طوری که مجبور شد لباس هاش را در بیاورید ببیند چی شده. فکر می کرد عقرب توی لباس بچه است. دید نه... گریه اش فقط برای این ست که می خواهد بیاید بغل من. گفت: زیاد به خودت مغرور نشو. دختر! اگر این صدام لعنتی نبود می گفتم که بچه مان مرا بیشتر دوست می داشت یا تو را... با بغض می گفت: خدا لعنتت کنه، صدام، که کاری کردی بچه هایمان هم نمی شناسند مان... ولی آنروز صبح این طور نبود. قوری کوچکش را گرفته بود دستش، می آمد جلو ابراهیم، اداهای بچگانه در می آورد، می گفت :بابا دد... خنده هایی می کرد که قند توی دل آدم آب می شد... اما ابراهیم نمی دیدش....
محلش نمی گذاشت. توی خودش بود. آن روزها مهدی یک سال و دو سه ماهش بود و مصطفی یک ماه و نیمش...سعی کردم خودم را کنترل کنم. نتوانستم...😰
گفتم: تو خیلی بی عاطفه شده ای، ابراهیم. از دیشب تا حالا که به من محل نمیدهی، حالا هم که به این بچهها.... جوابم را نداد. روش را کرد آن طرف. عصبانی شدم، گفتم: با تو هستم مرد، نه بادیوار... رفتم روبروش نشستم، خواستم حرف بزنم، که دیدم اشک تمام صورتش را خیس کرده... گفتم: حالا من هیچی، این بچه چه گناهی کرده که....
💥بریده شدنش را دیدم. دیگر آن دلبستگی قبلی را به ما نداشت. دفعه های قبل می آمد دورمان می چرخید، قربان صدقه مان میرفت، می گفت، می خندید. ولی آن شب فقط آمده بود یک بار دیگر ما را ببیند خیالش راحت بشود برود... مارش حمله که از رادیو بلند شد گفت: "عملیات در جزیره مجنون است...ِ 👈 "به خودم گفتم: "نکند شوخی های ما از لیلی ومجنون بی حکمت نبود، که ابراهیم حالا باید برود جزیره مجنون و من بمانم این جا؟ "
💐فهرستی را یادم آمد که ابراهیم آن بار آورد نشانم داد و گفت: همه شان به جز یک نفر شهید شده اند... گفت: چهره اینها نشان می دهد که آماده رفتن هستند و توی عملیات بعدی شهید می شوند... عملیات خیبر را می گفت، در جزیره مجنون. تعدادشان سیزده نفر بود. ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت. گفتم: این چهاردهمی؟ ... گفت: نمی دانم... لبخند زد. نمی خواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و آن لبخند چیست. بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
#برشی_هائی_از_زندگی_شهید_همت
#راوی_همسر_شهید
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆زائران پیاده کاظمین 👆
❤ماشالله به این شور و شعور❤
🏴لبیک یا موسی ابن جعفر🏴
👈لطفا نشر دهید
#بیست و پنجم ماه رجب مطابق با نوزدهم اسفند،شهادت آقا امام موسی کاظم می باشد💔
#اللهم_رزقنا_کربلا💔
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۱۶ اسفند ۱۳۹۹
میلادی: Saturday - 06 March 2021
قمری: السبت، 22 رجب 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹فرار ابوبکر در جنگ خیبر، 7ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️4 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️5 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️11 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️12 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
▪️حمله پهپادی انصارالله یمن به عربستان✊
یحیی سریع، سخنگوی نیروهای مسلح یمن، اعلام کرد این نیروها پایگاه هوایی «ملک خالد» در خميس مشيط واقع در جنوب عربستان را با ۵ فروند پهپاد هدف قرار دادند.
اهداف مهم و حساسی در پایگاه هوایی «ملک خالد» در منطقه «خمیس مشیط» با پنج فروند پهپاد #قاصف_2k با دقت هدف قرار گرفته شدند✌️
#اخبار_منطقه
❤️ سلام بر امام حسین (ع) بعد از نوشیدن آب:
❤️ داود بن كثير رقى گويد: خدمت امام صادق (ع) بودم ایشان آب خواست و چون نوشيد گریه کرد و چشمش غرق اشك شد.😭
سپس فرمود: "اى داود خدا قاتل حسين (ع) را لعنت كند چه اندازه ياد حسين زندگى را ناگوار می كند. من آب سردى نمی نوشم جز آنكه حسين را یاد كنم.
بنده اى نيست كه آب بنوشد و حسين را یاد كند و قاتلش را لعنت كند جز آنكه خدا صد هزار حسنه براى او بنويسد و صد هزار گناه از او محو كند و صد هزار درجه براى او بالا برد و گويا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قيامت با رخسار درخشان محشور گردد🌷
🔅خوری چو آب گوارا برای رفع عطش
ز یاد خویش مبر آن زمان سلامِ حسین❣
📚امالی/صدوق/ص142
💥 إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْکُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ 💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اهلبیت #اشک #ایمان
🌷افسانه نیست! وقت شماخیلی ارزش داره میروم تاانتقام سیلی مادر بگیرم🌷
👂از تفحص شهدا بچه ها دست خالی برمیگشتن، یک روز یکی از محاسن سفیدها گفت مگه نمیدونی شهدا چقدر ارادت به فاطمه سلام الله علیها داشتند، متوسل بشید به حضرت فاطمه س
☝️گفتیم: یا فاطمه دست ما به دامنت.
✅یه پیرمرد لب مرز، ما رو دید.
✌️گفت: دنبال شهید میگردید؟
☝️گفتم: بله
✌️گفت: یه سری به بالای اون تپه بزن
☝️گفتم: چیزی دیدی؟
✌️ گفت: نه
☝️گفتم: برا چی گفتی بریم اون بالا؟
✌️گفت:شب های جمعه که میشه میبینم یه نور سبزی میاد میره بالای تپه، بعد صدای گریه یه مادری میاد هی میگه پسرم😭
✌️گفت: تا این حرفو زد با بقیه بچه ها رفتیم اون بالا، گشتیم یه وقت دیدیم یه پوتین از زیر خاک بیرون اومده همچین که دورش رو کنار زدیم دیدیم کنار یه بدنه، شروع کردیم به گشتن، یه وقت دیدم رو لباسش یه چیزی نوشته، دیدم نوشته:
😭میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم😭
🌷مادر شهدا شرمنده ایم😔
هرگز از سیلی ظالم به مادر سادات، بابت فدک(اقتصاد شیعه) کوتاه نمی آییم✊
#شهدا
#تفحص
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 اثرات ویژه نماز جعفر طیار در زندگی روزمره ما
➕سخنان آیت الله بهجت(ره)
4_5915601419062216616.mp3
5.67M
🌻توی این پادکست به بخش کوچکی از زندگی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها نگاه کردیم تا ان شاء الله بتونیم از اونها الگو بگیریم.
گوینده: علی زکریائی
گوینده کارشناس: خانومش