eitaa logo
استاد سید رضا موید
1.6هزار دنبال‌کننده
16 عکس
4 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار مرحوم استاد سید رضا موید رضوان الله تعالی علیه ارتباط با ادمین 👈 @seromo
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها امشب كه كند فخر به شب های گر آورده فلک، اخترِ زيبای دگر اين زينبِ كبراست؟ به دامان علی يا ختمِ رسل گرفته زهرای دگر مرحوم
سلام الله علیها كوثر به ظهور، گوهری آورده است زهرای بتول، دختری آورده است تا در غمِ كربلا كند مادريَش از بهر حسين خواهری آورده است مرحوم
سلام الله علیها امشب مدینه شهرِ طلوع سپیده است از نورِ کوکبی که سحرگه دمیده است خورشید، آرزوی دمیدن به شب کُند چندان‌که وصف این مَهِ زیبا شنیده است تبریک یا علی! که به دامان فاطمه دردانه‌ای چو زینبِ تو آرمیده است چون سینه ی بتول، بهشت محمّد است این غنچه از بهشت محمّد دمیده است گفتا رسول، نور دو چشمم بُوَد حسین زینب به نورِ دیده ی او نورِ دیده است این زینب است دختر دُردانه ی علی نامش ز آستانه ی عزّت رسیده است کِلکِ قضا به دامن کوثر _که فاطمه است_ از قدّ او شمایلِ طوبی کشیده است او را رسانده است به حدّ کمالِ عشق شیری که او ز سینه ی عصمت مکیده است هیچ آفریده نیست چو هم، غیر او که هست زهرای دوّمی که خدا آفریده است او مکتبی نداشت به‌جز دامن علی او جز زبانِ وحی، معلّم ندیده است شیواترین قصیده ی عشق و رشادت است اسرار کربلا همه در این قصیده است یک امتیاز او که کسی را نشد نصیب تقدیم بوسه‌ها به گلوی بریده است این است آن حیای مجسّم که نُطق او کار یزید را به فضاحت کشیده است پروانه ی قبولیِ قربانیانِ عشق او می‌دهد، که فاطمه‌اش آفریده است پیغمبران به همّت او غبطه می‌خورند وقتی به دستش آن تنِ در خون طپیده است ای دختری که مادرِ صدها فضیلتی روی تو ماهِ برجِ صفاتِ حمیده است ای خواهری که هر که تو را دید با حسین گفتا خدا دوباره حسین آفریده است در رتبه، دختری چو تو مادر نزاده است در مهر، مادری چو تو عالم ندیده است صبر تو را و نُطق تو را جز ز مرتضی نه دیده دیده‌ای و نه گوشی شنیده است بر آستانه‌ات، عظمت می‌بَرد سجود اینجا قدِ بلندِ شهامت خمیده است ارکان کعبه در حرمت بوسه می‌زنند بر چار رکن آن که جهاد و عقیده است منّت خدای را که در این لیله ی سعید ما را محبت تو به اینجا کشیده است ما را که هیچ مایه نداریم غیر آه شمعِ شبِ ولادت تو، اشک دیده است عیدی ببخش تذکره ی کربلا به ما ای دختر علی که عطایت عدیده است گر موردِ قبول تو افتد به درگهت اهدائی "مؤید" ما این قصیده است مرحوم
سلام الله علیها دست در عالمِ ایجاد تو داری زینب! خبر از مبدأ و میعاد، تو داری زینب کلماتی که خداوند به قرآن فرمود آن معانی همه را یاد، تو داری زینب چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب پسر کعبه علی بود و تویی دختر او خون آن مردِ حَرم‌زاد، تو داری زینب طینتی فاطمه‌پرور چوحسین است تو را همّتی عاطفه‌بنیاد، تو داری زینب چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب همه اجداد تو آقای دو عالم هستند ارثِ آقاییِ اجداد، تو داری زینب پُر شد از عطرِ تو امشب همه عالم گویا باغ گل در گذرِ باد، تو داری زینب چون گلِ صبح که شبنم چِکَد از هر برگش خنده در گریه ی میلاد، تو داری زینب گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین که به او اُنس خداداد، تو داری زینب پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند این‌چنین لیله ی میلاد، تو داری زینب ای وفادارترین خواهر عاشورایی مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب سخنِ عالمه ی غیر معلّم شَرَفی است که ز فرموده ی سجّاد، تو داری زینب ز عبادات چنانی که خدا خواسته است برتری بر همه عُبّاد، تو داری زینب شام تسخیر تو شد، ای مَهِ ویرانه نشین! تا ابد دولت آباد، تو داری زینب در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی در سکوت، این‌همه فریاد، تو داری زینب شعله زد اشک تو در هستی غارت گرِ شام خطبه چون خطبه ی سجّاد، تو داری زینب راز خود را به تو بِسپُرد چو دانست حسین دلِ سرکوبی بیداد، تو داری زینب از دِرا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد که به کف رشته ی اجساد، تو داری زینب ذرّه‌ای کاش ببخشند "موید" را هم ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب مرحوم
سلام الله علیها این غنچه که "زینب" از خدا نام گرفت از گلشن وحی رنگ و بو وام گرفت از گریه شد آرام چو بر دستِ حسین قلب همه کائنات آرام گرفت مرحوم
سلام الله علیها زینب که على با جَلَوات دگریست زهراى بتول، در حیات دگریست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی اش او نیز "سفینة النّجات" دگریست مرحوم
به نقلی سال‌روز آن زن که هوس، مستِ غرورش می‌کرد حِقد و حسد از عاطفه دورش می‌کرد از بعدِ نبی چه فتنه‌هایی که نکرد! ای کاش پدر زنده به گورش می‌کرد! مرحوم
سلام الله علیها بیمارم و به سر زده سودای مرگ را دارم به هر نماز تمنّای مرگ را لب بست از ترنّم آمین که زینبم در گریه‌ام شنید تقاضای مرگ را من می‌زنم نفس نفس از درد و بشنوم در هر نفس صدای قدم های مرگ را سیلی و تازیانه و ضرب لگد، زدند بر دفتر حیاتِ من امضای مرگ را سخت است دوری تو برایم ولی علی خواهم به دردِ خویش مداوای مرگ را عشق تو زنده داشت مرا ورنه بارها کردم در آن میانه تماشای مرگ را یارب به حق فاطمه در کام شیعیان شیرین نما تو تلخی غم های مرگ را مرحوم
سلام الله علیها افسوس که زهرای جوان را کشتند ناموسِ خدای مهربان را کشتند ای وای که با کشتنِ محسن، پسرش یک سوم سادات جهان را کشتند مرحوم
سلام الله علیها از داغِ تو من، تمام دردم زهرا ای کاش به خانه بر نگردم زهرا کردی تو نَوَد زخمِ مرا چاره ولی یک زخم تو را چاره نکردم زهرا مرحوم
سلام الله علیها گر نگاهی به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جانِ ما صفا بخشد گر نگاهی به ما كند زهرا كم مخواه از عطای بسيارش كآنچه خواهی عطا كند زهرا خانه ی وحی را ز رخسارش رشکِ غارِ حرا كند زهرا بضعه ی مصطفی بُوَد آری جلوه چون مصطفی كند زهرا نه عجب گر به شأن او گويند خاک را كيميا كند زهرا اين مقامِ كنيز او باشد تا دگر خود چه ها كند زهرا چهره پوشد ز مرد نابينا تا بدين حد حيا كند زهرا در طرفداری از خدا و رسول به علی اقتدا كند زهرا جان خود را و محسن خود را در ره دين فدا كند زهرا تا سه شب قوت خانه ی خود بر مساكين عطا كند زهرا روز محشر كه از شفاعت خويش حشر ديگر به پا كند زهرا هم چو مرغی كه دانه بر چيند دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر ز رحمت بسيار حاجت ما روا كند زهرا .... مرحوم
سلام الله علیها ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیده ی من و از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ است با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من مَردم ز گریه، غصّه ی خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّه ی دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من مرحوم