#ممنونم_خدا 🙏
🦠وقتی که بدنم عفونت میکنه؛
- با اینکه دمای بدنم رو بالا میبری، اما رگهای کوچیک پوستم رو میبندی تا عرق نکنم؛
و با این تب و حرارت، جلوی رشد عفونت رو توی بدنم میگیری.
- همزمان گلبولهای سفید خونم رو زیاد میکنی و میفرستیشون تا با عوامل مزاحم بجنگن.
- توی این درگیری، ضربان قلبم رو هم بالا میبری تا خون بیشتری به اندامهای حیاتیم برسونی و اونها رو امن نگه داری..
- وقتی این مبارزه به پایان میرسه و عفونت از بین میره، رگهای کوچیک پوستم رو باز میکنی تا عرق روی تنم بشینه و حرارتم بیاد پایین؛
📍تو همهچی رو دوباره برمیگردونی به حالت عادی.
🌟وقتی که بدنم عفونی میشه ، من ناراحتم که تب میکنم ، اما در حقیقت تو داری از بدنم مراقبت میکنی...
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
🥘 وقتی غذا میخورم ؛
- تو اون رو وارد یه عضو لوبیاییشکل به اسم معده میکنی..
- جایی که پر شده از آنزیمهای گوارشی و یه اسید قوی که میشه باهاش حتی فلز «روی» رو هم حل کرد!
- اما تو اجازه نمیدی ذرهای به بافتهای بدنم آسیب برسه ؛ چون سلولهای سطح معدهم رو با مادهای ضد اسیدی پوشش دادی و ازشون محافظت میکنی.
- برای اینکه غذام کاملاً هضم بشه ؛ در روز حداقل ۱ لیتر از این اسید رو ذرهذره میریزی توی معدهم و طی چند ساعت حرکات ماهیچهای مختلف ، غذا رو به شکل یک تکه خمیر در میاری..
✓ درسته که معدهم حرکات خیلی قوی و زیادی داره ؛ اما نه میذاری صداش رو بشنوم و نه حرکاتش رو احساس کنم تا بتونم در آرامش به کارهای روزانهم برسم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
👂وقتی میخوام به صدایی گوش بدم
- تو با لالۀ گوشم صداها رو جمع میکنی و میفرستیشون توی یک لولۀ باریک و از اونجا با فشار هوا ، هُلشون میدی تا میانۀ گوشم.
- حالا برای هر نوع صدایی یک لرزش خاص میسازی ؛ و بعد این لرزشها رو به انتهاییترین قسمت گوشم منتقل میکنی.
- اونجا رو از مایع پر کردی و یک عالمه مژکهای ریز شناور داخلش قرار دادی و با هر نوع لرزشی ، مژکهای خاصی رو به رقص در میاری تا عصب شنواییم رو لمس کنن.
- اینجوری صداهای مختلف رو به مغزم میرسونی و من میتونم اونا رو درک کنم.
- دارم فکر میکنم ؛ در طول گوش دادن به یک موسیقی ،
💫این واکنشهای بینقص رو چندبار و با چه سرعتی برام انجام میدی!!؟
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
✋وقتی انگشتم میخوره به یه جسم داغ
- صدم ثانیه برای تو کافیه تا با گیرندههای حسیِ توی پوستم میلیونها پیام بفرستی به فرماندهی دستگاه عصبی من!
- با همین سرعت پیامهایی رو از این مرکز برای ماهیچههای نوک انگشتام میفرستی.
- حالا وقتشه که اون ماهیچهها رو منقبض کنی و دستم رو کنار بکشی.
- اینقدر این زمان کوتاهه که من تازه آخرش میفهمم تو مواظبم بودی تا نسوزم..
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
🥛وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛
- از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شیر گرم و خوشمزهای برام درست کردی...
- چیزی که ما بهش میگیم آغوز یا طلای مایع،
این اولین غذایی بود که باهاش وقت به دنیا اومدنم، از من پذیرایی کردی.
- تو اونو از چند ماه قبلِ تولدم، آماده کرده بودی که اگه زودتر از وقتم به دنیا اومدم، گرسنه نمونم...
- یه شیر پر از مواد معدنی، ویتامین، گلبول سفید و پادتنهایی که سیستم ایمنی منو قوی میکرد؛ یعنی یه واکسیناسیون طبیعی برای زندگی تو دنیا ...
💫 و تو ...
همۀ این کارها رو در حالی برام انجام دادی که من هنوز پا به دنیا، نذاشته بودم.
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
▪️وقتی عطری به مشامم میرسه؛
- مولکولهایی که از اون عطر، تو هوا پخش شدن رو میچسبونی به گیرندههای بویایی من.
- بعد اطلاعات ذرات عطر رو که به این گیرندههای کوچیک چسبیدن، بهوسیلۀ تعدادی از عصبهای بینیم، مستقیماً به مرکز بویاییِ مغزم میرسونی.
- اینجاست که من میتونم اون رایحه رو درک کنم، اما ماجرا به اینجا ختم نمیشه...
- از اونجایی که حس بویاییم رو اختصاصی به مرکز حافظۀ بلند مدتم، متصل کردی؛
بلافاصله تمام خاطراتی که با اون عطر از کودکی تا همین لحظه داشتم، برام زنده میشه،
- و اینجوریه که بوهای تهدیدآمیز، و یا عطرهایی که با خودشون خاطرهای از محبت دارند، برام قابل تشخیصند،
حتی اگه سالها از اونها دور بوده باشم!
مثل بوی گاز ،
یا بوی آغوش مادر 💞
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
▪️وقتی بغضم میگیره؛
- تو بلافاصله سیستم عصبیم رو فعال میکنی و میفرستیشون سراغ غدههای اشکیِ چشمام!
- اینجوری اون غدهها رو راه میندازی تا اشک بیشتری تولید کنن،
- وقتی بغض از حد تحملم فراتر میره، تو دریچۀ غدهها رو باز میکنی تا اشکهام جاری بشن.
- همزمان، تو با آزادکردنِ هورمون شادیآور و آرامشبخش، دلتنگیهام رو کم میکنی،
- و از طرفی با گریه کردن، به خارج شدن سموم بدنم هم کمک میکنی و جسمم رو به تعادل میرسونی.
- همزمان با همهی این اتفاقها، با افزایش سرعت تنفسم، اکسیژن بیشتری وارد بدنم میکنی تا مغزم رو خنک کنی.
- حالا یواشیواش حالم بهتر میشه و احساس سبکی بهم دست میده...
※ شاید من گریهکردن رو دوست نداشته باشم، اما تو این سیستم عظیم رو برای تخلیۀ احساسات من و رسیدنم به تعادل و آرامش قرار دادی... 💞
ممنونم ازت خدا 🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی غذام رو میجوم
- تو با زبونم خردههای غذا رو از زیر دندونای تیزم بیرون میاری و به انتهای حلق منتقل میکنی.
- همون موقع، عضلات کامِ نرم رو بالا میاری و نمیذاری غذا وارد بینیم بشه.
- و همزمان در کسری از ثانیه، با زبون کوچیکه، لوله تنفس رو هم میبندی تا غذا اشتباهی وارد نای نشه و منو دچار خفگی و یا عفونت ریه نکنه.
اگه لحظهبهلحظه حواست بهم نباشه، معلوم نیست روزی چند بار زبونم گیر میکنه لای دندونام؛ و چند بار یادم میره که باید لوله تنفسی رو ببندم، و دوباره باز کنم.
💞 همه این کارها را تو برام انجام میدی، تا غذا خوردن رو از یه کار پرزحمت تبدیل کنی به یه کار لذتبخش.
ممنونم ازت خدا 🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
👁 وقتی چشمام رو باز میکنم ↓
- نور محیط به سرعت وارد چشمام میشه؛
- وقتیکه نور داره از روزنۀ وسط عنبیه یا همون مردمک چشمم میاد داخل،
- اگه خیلی شدید باشه، در لحظه عضلههایی که از قبل توی بافت عنبیهم قرار دادی رو منقبض میکنی..
با اینکار فوراً مردمک چشمم رو تنگ و کوچیک میکنی تا نور خیلی کمتری وارد چشمام بشه و من اذیت نشم...
- از طرفی اگه هوا خیلی تاریک باشه، تو یه سری عضلۀ دیگه رو توی عنبیهم منقبض میکنی تا مردمکم رو باز و بازتر کنی و نور بیشتری به چشمام بیاد و من بتونم اطرافم رو ببینم.
- وقتی چشمام رو باز میکنم، نور محیط ممکنه اونقدر شدید باشه که به اعصاب چشمم آسیب بزنه، و یا فضا اونقدر تاریک باشه که نتونم حرکت کنم...
- اما این اتفاقها نمیافته، چون تو با نهایت دقت و ظرافت، میزان ورودی نور رو تنظیم میکنی و مواظبم هستی...💞
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
وقتی حتی عمقیترین قسمت بدنم آسیب میبینه؛
- تو بلافاصله با صدها رشتۀ عصبی که در سرتاسر بدنم قرار دادی، پیامی به سمت نخاع میفرستی،
- اینبار از نخاع یه پیام درد، به مغز ارسال میکنی،
- این انتقال پیامها رو در صدم ثانیه رقم میزنی تا خیلی زود درد رو احساس کنم،
- اینجوری به من میفهمونی که صدمهای به بدنم وارد شده، و باید سراغ درمانش برم.
☜ من از اینکه جاییم درد بگیره ناراحت میشم و نق میزنم؛
√ درحالیکه اگه احساس درد نبود، من خیلی زود و بدون اینکه بفهمم، دونهدونه اعضای بدنمو از دست میدادم! ✘
💞 از اینکه این زنگ هشدار رو توی بدنم کار گذاشتی،
ممنونم ازت خدا...🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی غذایی رو به سمت دهانم میبرم؛
- اولین چیزی که به استقبالش میره زبونمه که باهاش مزۀ اون غذا رو به من میفهمونی.
- تو با هزاران سلول چشایی که روی سطح زبونم پخش کردی، طعمهای مختلف رو برام قابل تشخیص میکنی،
- سلولهایی که هر چند روز یکبار، اونها رو با سلولهای جدید و تازهنفس جایگزین میکنی.
- اما فقط این نیست؛ تو برای اینکه برام سنگ تموم بذاری، گیرندههای بویایی رو نوک بینیم کار گذاشتی تا حس چشاییم رو کامل کنن.
- تو روی زبون و ورودی بینیم رو با این گیرندهها پر کردی تا بتونن طعم هر غذایی رو در لحظه به من اطلاع بدن؛
- اینجوری هم ازم در برابر غذاهای فاسد مراقبت میکنی
- و هم لذتِ خوردن غذاهای مختلف رو به من میچشونی...
ممنونم ازت خدا... 🙏
@Ostad_Shojae
#ممنونم_خدا 🙏
🗣 وقتی میخوام حرف بزنم؛
- تو اول از همه، هوا رو میبری توی ریههام، و بعد خیلی آروم و کنترلشده هدایتش میکنی به سمت تارهای صوتیم.
- حالا با عبور ملایمِ هوا، اون تارها رو به ارتعاش درمیاری، و اینجوریه که صدای منو میسازی!
- ولی این صدا هنوز واضح و خوشآهنگ نیست، برای همین با کوتاه و بلند کردن تارهای صوتیم، در لحظه حنجرهم رو برام کوک میکنی؛ اینجوری هر تُن و لحنی که لازم دارم رو برام تولید میکنی.
- همزمان با کوک کردنِ حنجرهم، امواج صدای منو از بینی و دهانم عبور میدی تا با حرکات زبان و لبهام، بتونم کلمات رو ادا کنم؛ واضح و شنیدنی!
- به صدای خودم گوش میدم و به این فکر میکنم که تو، داخل حنجرۀ من یه دستگاهِ موسیقیِ تمامعیار ساختی؛ اون هم تنها با دوتا تار ماهیچهای. 💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
@Ostad_Shojae