eitaa logo
کانال رسمی استاد هاشمی نسب
277 دنبال‌کننده
142 عکس
75 ویدیو
59 فایل
کانال رسمی حجة الاسلام و المسلمین استاد سيد محمود هاشمی نسب نشر آثار و بیان معارف اعتقادی از منظر آیات و روایات و نقد افکار انحرافی در مباحث اعتقادی این کانال توسط شاگردان استاد و زیر نظر ایشان اداره می شود کانال تلگرام👇 https://t.me/ostadhasheminasab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آشنایی با تصوّف (۳)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 چگونگی پیدایش تصوّف معمولاً بسیاری از صوفیان و مدافعان آنها سعی می‌کنند زمینه پیدایش تصوّف را «زُهد اسلامی و نیاز امّت!» معرفی کنند؛ در همین زمینه، به دو نظر از مدافعان تصوّف اشاره می‌شود: 🔹اوّل: قول جلال‌الدین همایی: «عامل پیدایش تصوّف، همان زهد و پرهیزگاری است!» [۱] 🔹دوم: قول کاظم یوسف‌پور: «در جهان اسلام، خاستگاه اصلی تصوّف را باید در اعتراض گروهی از مؤمنان دلسوخته جستجو کرد که پس از دوران طلایی اسلام، شاهد گرایش مسلمین به مادّیگری و دنیاطلبی بودند!» [۲] طبق این دو نظر، خاستگاه اصلی تصوّف اعتراض گروهی مؤمن دلسوخته در برابر گرایش به مادّیگری مسلمانان بوده است! ❓طرح سؤال 🔹اول: اگر بروز این تفکّر به سبب اعتراض مؤمنان دلسوخته بود، چرا اهل‌بیت علیهم‌السلام که زاهدترین افراد بودند، آن را همراهی نکردند؟! و چرا سردمداران این جریان انحرافی را نیز طرد و تکفیر نمودند؟! 🔹دوم: این مؤمنان دلسوخته چه کسانی بودند؟ حسن بصری، سفیان ثوری یا ابوهاشم کوفی؟! بدیهی است که اینان در زمان حیات ظاهری اهل‌بیت علیهم‌السلام زندگی می‌کردند و روایات رسیده گواه آنست که ائمّه معصومین به شدّت با اینان مخالف بودند! حسن بصری که حرف‌های بنی امیه را «اسلامیزه» می‌کرد، کارش به جایی رسید که فقیه دربار حجّاج ثقفی خونخوار شد! او امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهماالسلام را می‌شناخت و آن بزرگواران نیز حسن بصری را خوب می‌شناختند؛ حال اگر دلسوختگی کسانی چون حسن بصری باعث پدید آمدن تصوّف شد، آیا می‌توان پذیرفت که او مَشرب حَقّه‌ای درست کرده باشد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن را تأیید نکنند؟! اگر قرار بود از این جریان، زهد اسلامی شکل گیرد، پس چرا در تشکیلات او از افرادی چون کمیل و عمّار و مقداد خبری نیست؟! همچنین تاریخ شهادت می‌دهد که امثال ابوهاشم کوفی از سرمایه‌داران زمان خود بودند و رابطه‌ای با زهد و دنیاگریزی نداشتند! 🔷 قول صحیح در زمینۀ پیدایش تصوّف جریان تصوّف را می‌توان «سقیفه بنی‌ساعدۀ دوم» نامید؛ چرا که منافقین و یهود پس از شهادت رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله با تشکیل سقیفه بنی‌ساعده توانستند خلافت و حکومت ظاهری را از ائمّه معصومین علیهم‌السلام بگیرند، ولی در مقابلِ معنویّت امام علیه‌السلام ماندند و نتوانستند کاری کنند؛ از این رو بهترین کار، ساخت جریان‌ها و شخصیت‌هایی بود که بتوان آنها را جایگزین امام علیه‌السلام کرد و ولایتی را تعریف کرد که در عین تبعیّت مردم از آن، دست خلفای غاصب را در حکومت ظالمانه‌شان باز گذارد! 🔷 اوّلین صوفی عثمان بن شریک کوفی مشهور به «ابوهاشم کوفی» است که بعدها ابوهاشم صوفی هم لقب گرفت؛ وی در قرن دوم می‌زیست و معاصر امام صادق علیه‌السلام بود؛ از آن حضرت روایت شده است که درباره او فرمودند: «اِنّهُ کانَ فاسدُ العقیدةِ جداً وهُوَ الذّی اِبتَدَعَ مَذهَباً یُقالُ لَهُ التَصَوّف وَاجَعَلَهُ مَفَرّاً لِعَقیدتِهِ الخَبِیثَۀِ.» [۳] «همانا او (ابوهاشم کوفی) کسی است که جدّاً عقیدۀ فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت، مذهبی را بنا نهاد که تصوّف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقاید خبیثۀ خود قرار داد!» کیوان قزوینی که ۳۲ سال نزد مؤسس فرقه صوفیه گنابادیه (ملاسلطان محمد گنابادی) خدمت کرد تا اینکه به منصور علیشاه ملقّب شد و بعدها هم از تصوّف توبه کرد، می‌گوید: «اوّلین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابوهاشم کوفی بود که رنج‌ها به خود داد تا اَرّادۀ صوفیه به راه افتاد!» [۴] ---------------------------- 📚 منابع: [۱] تصوّف در اسلام (همایی)، ص۶۰ [۲] نقد صوفی (یوسف‌پور)، ص۲۸ [۳] سفینة البحار (محدث‌قمی)، ج۵، ص۱۹۸ [۴] استوارنامه (کیوان‌قزوینی)، ص۲۲ -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
✴️ گفتار متعارض درباره نبوت فلاسفه یونان ⏭️ بخش قبلی      ⏮️ بخش بعدی 🔷 استاد حسن زاده آملی: «آغاثاذيمون آنجناب را حضرت شیث بن آدم (علیهما السّلام) می‌دانند. انباذقلس بن ماتن... هرمس آنجناب را حضرت ادریس نبی (علیه السّلام) می‌دانند» [۱] 🔷استاد جوادی آملی می‌گوید: «گروهی از عارفان و حکیمان به استناد برخی از تواریخ، حضرت ادریس (علیه السّلام) را همان «هرمس» پنداشته اند، چنانکه حضرت شیث را همان «آغاثاذیمون» دانستند و عدّه ای شاید براثرهمین پندار، هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس و مانند آنها را انبیا دانستند،... لیکن در «شرح فصوص» قیصری آن را اشتباه و منشاء این تطبيق را اشتراك لفظی دانسته، می‌گوید: آغاثاذیمون در زمان اسکندر می‌زیسته و بین او و حضرت شیث (علیه السّلام) نزديك چهارهزار سال فاصله است. » [۲] 🔷 قیصری می‌گوید: لأنه [آغاثاذيمون] كان من جملة شيوخ أفلاطون، و كان في زمان اسکندر، و كما ذكر في التواریخ، و كان أرسطو أستاذاً له تلميذا لأفلاطون. و بينه وبين شیث «علیه السّلام» قريب بأربعة آلاف سنة أو أكثر، إذ كان بعد الطوفان بمدة متطاولة. ويلزم مما قيل أن يكون قبل نوح «علیه السّلام» لأنه ابن ملك بن متوشلخ بن أخنوخ، و هو إدريس بن شیث «علیه السّلام». فهو ظن من شارح الإشراق، كما ظن أن هرمس الحكيم هو إدريس المسمی بهرمس أيضاً، للاشتراك في الاسم » [۳] ✍️ چنانکه مشاهده می‌شود و از سخن قیصری پیداست، ادّعای نبوت فلاسفه را شیخ اشراق مطرح کرده است بدون آنکه مدرک و مستندی ارائه دهد مثلا در موردی گفته است: «أكثر اشارات الأنبياء و أساطين الحكمة الى هذا. وافلاطون، ومن قبله مثل سقراط، ومن سبقه مثل هرمس واغاثاذيمون وانباذ قلس، كلّهم يرون هذا الرأي. و أكثرهم صرّح بأنه شاهدها في عالم النور. و حکی افلاطون عن نفسه انه خلع الظلمات و شاهدها، و حكماء الفرس والهند قاطبة على هذا. واذا اعتبر رصد شخص أو شخصين في أمور فلكية، فكيف لا يعتبر قول أساطين الحكمة والنبوة على شيء شاهدوه في أرصادهم الروحانية؟ » [۴] «بیشتر اشارات انبیاء و اسطوانه‌های حکمت به این مطلب است و افلاطون و قبل او مثل سقراط و سابق براو مثل هرمس واغاثاذيمون وانباذقلس همگی همین نظر را دارند و اکثر آنها تصریح کردند که آن را در عالم نور شهود کردند افلاطون از خودش نقل می‌کند که ظلمات را خلع کرد و کنار زد و آن را شهود کرد و حکماء فارس و هند همه همین را می‌گویند و اگر رصد یک یا دو نفر در امور فلکی معتبر باشد چگونه نظراساطین حکمت و نبوت در مورد مساله ای که در رصدهای روحانی خویش شهود کرده اند معتبر نباشد؟ » 🔷 استاد مطهری: «به نظر ما شیخ شهاب الدين سهروردی معروف به «شیخ اشراق» بیش از هرفیلسوف دیگری بیانات گمراه کننده ای از نظر ریشه‌های تاریخی مسائل ابراز داشته است. مرحوم حاج ملا هادی سبزواری حکیم و عارف بزرگوار قرن سیزدهم نیز به نوبه خود در گمراه ساختن افکار از نظر ریشه‌های تاریخی سهم به سزایی دارد. » [۵] 👈و نیز می‌گوید: «شیخ اشراق اینها را که اساس حکمت اشراق است آمده جدّا به افلاطون نسبت داده است، بعد هم چند نفر را که هیچ کس از آنها در دنیا خبری و اثری ندارد به عنوان اینکه اینها فیلسوفانی در ایران قدیم بوده اند اسم برده- کسانی که هیچکس نمی تواند از آنها نام و نشانی به دست آورد و گفته است که اینها دارای همین مسلک و مشرب بوده اند. بعد از شیخ اشراق این حرف در دنیا گفته شده و الّا قبل از او مطرح نبوده است. احتمالا [این مطالب] در کتابهایی که از ساخته‌های «شعوبیه» بوده [ آمده است. ]» [۶] ------------------------------- 📚 منابع : [۱]: دو رساله مثل و مثال ۱۲۳ ص ۱۲۱ [۲]: سیره پیامبران در قرآن ج ۶ ص ۲۳۶ [۳]: شرح فصوص (قیصری) ص۴۸۹ [۴]: مصنفات شیخ اشراق ج۲ ص ۱۵۶ [۵]: مجموعه آثار ج۵، ص: ۲۳ [۶]: مجموعه آثار، ج۷، ص: ۵۱۰ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------- @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۴)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 منشأ آداب و رسوم تصوّف «تصوّف» در حقیقت معجونی از آداب و تفکّرات فرق و ادیان مختلف اعمّ از بودایی، میترایی، زردشتی، مانوی، تائو، بِرَهمایی، مسیحیّت، یهودیّت و اسلام است! 🔹 مسائلی همچون فقر، خرقه‌پوشی و ریاضت‌های طولانی، از آداب هندوهاست! (بودایی) [۱] 🔹 تشرّف را از آیین میترا گرفتند! (آیین میترا همان مهرپرستی ایران باستان است؛ میترا یعنی خورشید.) [۲] 🔹 غسل اسلام صوفیۀ گنابادی، از غسل تعمید مسیحیان اخذ شده است! 🔹 پرسه‌زنی و گدایی صوفی مبتدی، از آیین برهمایی گرفته شده است! [۳] 🔹 عین قول و عقیدۀ صوفیان دربارۀ ذکر: در آیین زرتشت آمده که مقلّد باید پیکر پیر را بدل گیرد و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد! [۴] چنان که ملاعلی گنابادی، فرزند ملاسلطان مشهور به نورعلیشاه ثانی می‌گوید: «مقلّد ناچار است که در وقت عبادت، مرشد را در نظر آورد!» [۵] 👈صاحب استوارنامه می‌گوید: «صحّت اعمال و عبادات و معارف، موقوف است به اجازۀ قطب، و الّا باطل است و قبول خدا نیست، هر چند با خلوص نیّت باشد! زیرا معنای خالص بودن نیّت، خلوص لِلقطب است و کسی راهی به خلوص لِلّه ندارد، مگر از راه قطب! ولایت، یعنی بیعت با ولیّ امر که به واسطۀ آن، صورت قطب وارد قلب می‌شود!» [۶] 🔹 عُشریّه نیز که در بعضی فرقه‌های صوفیه نظیر نعمت اللّهی‌های گنابادی مرسوم می‌باشد و جایگزین خمس و زکات برای آنهاست، از آیین مسیحیّت و یهود اخذ شده است! [۷] ------------------------------ 📚 منابع: [۱] ماللهند (ابوریحان‌بیرونی)، ج۱، ص۲۵ [۲] آیین میترا (مارتین‌ورمازرن)، ص۲۷ [۳] ماللهند (ابوریحان‌بیرونی)، ج۲، ص۴۵۳ [۴] ریاض السیاحة (شیروانی)، ص۱۸۱ [۵] صالحیه (نورعلیشاه‌گنابادی)، ص۳۳۴ [۶] استوارنامه (کیوان‌قزوینی)، ص۱۳۲ [۷] انجیل متی، باب۲۳، ش۲۳ -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
🔴 تعریف عرفان اصطلاحیبخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 استاد مطهری: «عرفان دو قسمت است: عرفان نظری و عرفان عملی. اول عرفان عملی را ذکر می‌کنیم. عرفان عملی عبارت است از سیر و سلوك انسان، یا بیان سیر و سلوك انسان الى الله، و به عبارت دیگر بیان حالات و مقامات انسان در سیر به سوی حق، از اولین منزلی که عرفا آن را «منزل يقظه» نام می‌نهند، یعنی منزل بیداری، تا آخرین منزل که منزل وصول به حق است و آنها آن را تعبیر به «توحید» می‌کنند؛ یعنی از نظر عارف توحید حقیقی جز با وصول به حق حاصل نمی شود؛ عارف توحیدهای قبل از این مرحله را توحید واقعی نمی داند.... عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، بینش عرفانی، یعنی آن نظری که عارف و عرفان درباره جهان وهستی دارد که به طور مسلّم با نظر هر فیلسوفی مختلف و متباین است، تا چه رسد به غیر فیلسوف؛ یعنی طبقه عرفا يك جهان بینی خاصی دارند که با سایر جهان بینی‌ها متفاوت است. این بخش از عرفان، نظر است درباره خدا، هستی، اسماء و صفات حق، و درباره انسان. از جنبه نظرى اظهارنظر کردن، در واقع این است که خدا در نظر عارف چگونه توصیف و شناخته می‌شود و انسان در نظر عارف چگونه است، عارف در انسان چه می‌بیند و انسان را چه تشخیص می‌دهد. پایه گذار بینش عرفانی- که بعضی از آن به «عرفان فلسفی» تعبیر می‌کنند- یعنی آن که عرفان را به صورت يك فلسفه ويك بيان ويك بينش درباره هستی و وجود درآورد، البته به طور متفرقه در کلمات عرفا کم و بیش از صدر اسلام پیدا می‌شود، ولی آن کسی که عرفان را به صورت يك علم درآورد و به اصطلاح متفلسف کرد و به صورت يك مكتب درآورد و در مقابل فلاسفه عرضه داشت و فلاسفه را در واقع تحقیر و كوچك کرد و روی فلسفه اثر گذاشت و فلاسفه ای که بعد از او آمدند چاره ای نداشتند جز اینکه به نظرهای او با اعتنا باشند، بدون شك «محيي الدين عربی» است. پدر عرفان نظری اسلامی. » [۱] 🔷 استاد مطهری: «عارف به عقل و فهم کاری ندارد. عارف می‌خواهد به کُنه و حقیقت هستی که خداست برسد و متصل گردد و آن را شهود نماید. از نظر عارف کمال انسان به این نیست که صرفاً در ذهن خود تصویری از هستی داشته باشد، بلکه به این است که با قدم سیر و سلوك به اصلی که از آنجا آمده است باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق از بین ببرد و در بساط قرب از خود فانی و به او باقی گردد. » [۲] --------------------------- 📚 منابع : [۱]: مجموعه آثار ج ۲۳، ص ۳۲۵ - ۳۲۸ [۲]: همان 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------- @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۵) 🔷 ادوار تاریخ تصوّف بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔸۱. مرحله تأسیس: این مرحله پس از جریان سقیفه بنی‌ساعده با مقدمۀ حسن بصری شروع می‌شود و تا زمان ابوهاشم کوفی ادامه دارد (قرن اول هجری)؛ از دیگر بزرگان این دورۀ صوفیه، سفیان ثوری را می‌توان نام برد و مرحلۀ رشد و دست به عصا راه رفتن تصوّف است! 🔸۲. جوانه زدن تصوّف: از چهره‌های مشهور این دوره (قرن دوم هجری) شقیق بلخی (متوفای ۱۹۴ ق)، رابعه عدویه (م۱۸۵ق) و حارث محاسبی (م۱۹۵ق) هستند؛ در این دوره کم کم مبانی عارفانه وارد تصوّف شد، مانند عشق که توسط رابعۀ عَدَویّه گسترش یافت؛ او اولین زن صوفی است که حکایات بسیاری از روابط او با حسن بصری و سفیان ثوری و دیگر صوفیان نقل کرده‌اند! [۱] 🔸۳. مرحله رشد و رواج تصوّف: این مرحله تقریباً در قرن سوم جریان یافته است؛ چهره‌های معروف این دوره که تصوّف را رشد دادند: بایزید بسطامی، جنید بغدادی، سهل تستری، منصور حلاج و ابوبکر شبلی بودند؛ در این مرحله مفاهیمی همچون شطحیات و تقدیس شیطان وارد تصوّف شد! 🔸۴. مرحله نظم و کمال: اوایل قرن چهارم را باید شروع مرحلۀ چهارم تصوّف دانست؛ کل آبادی و سراج طوسی از مشاهیر این دوره هستند؛ تصوّف در این مرحله صورت مکتوب می‌یابد و اولین کتاب‌ها در این دوره به رشتۀ تحریر در می‌آیند، مانند: «الرعایة لحقوق الله» که نویسنده‌اش مجهول است و «اللّمع» سرّاج طوسی (م۳۷۸ق). 🔸۵. مرحله شرح و تعلیم: این مرحله مربوط به قرن‌های پنجم تا نهم است که از بهترین اعصار رشد و شکوفایی تصوّف محسوب می‌شود؛ در این دوره سیر و سلوک فرقه‌ای شروع شد و فرقه‌های بسیاری شکل گرفت؛ از چهره‌های تأثیرگذار این مرحله، سیف فرقانی، داود قیصری، عبدالرحمن. جامی، لاهیجی، عطار نیشابوری، محمود شبستری و جلال‌الدین مولوی را می‌توان نام برد؛ در این دوره، تصوّفِ نظری مدوّن شد و در حیطۀ عمل، گسترش بسیاری یافت. 🔸۶. ایجاد خانقاه: در قرن چهارم واقعه‌ای به وقوع پیوست که نقطۀ عطفی برای تصوّف بود و آن ایجاد خانقاه است؛ خانقاه را بیشتر به معنای معبد و پرستش‌گاه و سفره دانسته‌اند؛ اولین خانقاه به شهادت خود صوفیه، در قرن چهارم هجری توسط امیری مسیحی در رملۀ شام برای صوفیان ساخته شد! اندک اندک صوفیان هر کجا رفتند خانقاهی ساختند و این گونه مساجد ترک شد و موقوفات برای خانقاه‌ها معیّن نمودند و آدابی بنا نهادند؛ حتی برای ورود به خانقاه، آداب و رسوم خاصّی ساختند و برای هر خانقاه یک متولّی به نام شیخ درست کردند. [۲] ⭕️ البته برخی فرقه‌های صوفیه، امروزه به دلیل ترس از افکار عمومی، نام خانقاه‌های خود را به حسینیه تغییر داده­‌اند؛ اما برنامه‌های همیشگی خود را (بعضاً به شکلی نوین) انجام می­‌دهند! ⬅️ مستر هِمفِر (جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) در کتاب خاطرات خود، برنامۀ دولت انگلستان در مورد اسلام را این گونه بیان می‌کند: 🔴 «گسترش همه جانبۀ خانقاه‌های دراویش؛ تکثیر و انتشار رساله‌ها و کتاب‌هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها و گوشه‌گیری سوق می‌دهد، مانند مثنوی مولوی و احیاء العلوم غزالی و کتابهای ابن عربی؛ و نگهداشتن مسلمین در جهل و بی‌خبری و جلوگیری از تأسیس و گشایش مراکز آموزشی و تربیتی از هر قبیل؛ ایجاد مانع در راه چاپ و انتشار و در صورت لزوم آتش زدن کتابخانه‌های عمومی؛ و برحذر داشتن مردم از فرستادن فرزندانشان به مدارس دینی با وارد ساختن اتهاماتی علیه مراجع و علمای بزرگ و ...» [۳] --------------------------- 📚 منابع: [۱] تذکرة الاولیاء (عطارنیشابوری)، ص۴۳ [۲] سفرنامه ابن بطوطه، ص۲۶ [۳] خاطرات مستر همفر، ص۶۵ -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
💠 وجه تسمیه تصوفبخش قبلی    ⏮ بخش بعدی استاد مطهری: «ظاهراً شبهه ای نیست که وجه تسمیه صوفیه به این نام پشمینه پوشی آنها بوده است صوفیه به دلیل زهد واعراض از دنیا، از پوشیدن لباسهای نرم اجتناب می‌کردند و مخصوصاً لباسهای درشت پشمین می‌پوشیدند. اما اینکه از چه وقت این گروه خود را «عارف» خوانده اند، باز اطلاع دقیقی نداریم» [۱] 💠 ترادف عرفان و تصوف استاد مطهری: «اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگی یاد شوند با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان «متصوفه» یاد می‌شوند. » [۲] ✍️ بسیاری از بزرگان فلسفه و عرفان نیز در آثار خود عرفان و تصوف را به یکدیگر عطف کرده اند که این حاکی از ترادف این دو عنوان است مانند عبارت ملاصدرا که می‌گوید: «فالحق أن من له قدم راسخ في التصوف والعرفان... » [۳] --------------------------- 📚 منابع : [۱]: مجموعه آثارج۲۳ ص ۴۵ [۲]: مجموعه آثارج ۱۴ ص۵۴۸ [۳]: اسفار ج۲، ص: ۳۲۳ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------- @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۶)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 ولایت در تصوّف در این نوشتار، با تشریح دیدگاه ولایت در تصوّف (اعم از شیعه و سنّی)، یکی از بزرگترین انحرافات متصوّفه روشن می‌گردد؛ مادامی که موضوع ولایت در تصوّف برای همگان تبیین نگردد، مردم به سختی می‌پذیرند که امثال مولوی و شمس و عطار و جامی و ابن عربی سنّی بوده‌اند، زیرا ولایت در تصوّف را همچون ولایت در تشیّع می‌پندارند! 🔹ولایت در تشیّع به چه معناست و تفاوت آن با ولایت در تصوّف چیست؟ ✔️ شیعیان معتقدند خداوند متعال بعد از پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام و یازده فرزند معصوم ایشان از نسل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را که دارای علم لدنّی، قدرت تصرّف در امور و عصمت از جانب خداوند می‌باشند، برای ایشان برگزیده و از طریق رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله به مردم معرفی کرده است. ✖️ اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند و با عدم لحاظ دو قید مهم یعنی: «انحصار امامان در عدد دوازده» و «از نسل حضرت زهرا علیهاالسلام بودن»، ولایت را به نوعیّه تبدیل می‌کنند؛ آنها معتقدند هرکس می‌تواند به مقام «فناء فی الله» و «بقاء بالله» برسد! و چنین کسی، امام و صاحب ولایت تکوینی و تشریعی بر همگان می‌گردد و تمام خصوصیّات یک امام از جمله علم و عصمت را دارا می‌شود! بر همین اساس، «ولی» که همان «قُطب» در کلام آنهاست در این مرحله در تجلّی خداوند محو و مستهلک شده! و به علّت شکر و استغراقی که بر او عارض می‌شود، تابعیّت و عبودیّت به حَسَب صورت (نماز و روزه و اعمال عبادی دیگر) از او مرتفع می‌شود؛ اما از نظر معنا، او عین تابع و عابد است! 🔴 مولوی در توضیح اندیشه ولایت در تصوّف چنین می‌گوید: «پس به هر دورى وليّى قائم است تا قيامت، آزمايش دائم است‏ پس امامِ حیّ قائم، آن ولی‌ست خواه از نسل عُمَر، خواه از علی‌ست!» [۱] 🔔 بنابر این اگر امثال مولوی و ابن عربی و عطار، از ولی بودن امیرالمؤمنین علیه‌السلام و یا احتمالاً امامان دیگر، دم می‌زنند، بخاطر نیازی است که به این منصب عظیم و شریف و در نتیجه دزدیدن آن دارند! در حالی که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله تنها راجع به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذا عَلیٌ مَولاهُ.» [۲] آری، صوفیه امیرالمؤمنین علیه‌السلام را امام و قطب و صاحب ولایت می‌دانند، لکن خود را نیز دقیقاً صاحب همان منصب ولایت و با همان اختیارات و درجات قرب به خدا می‌خوانند! 🔻 به شعر شاه نعمت الله ولی (مؤسس فرقه صوفیه نعمت اللّهیه) در این رابطه توجه کنید: «از بعدّ علی است يازده فرزندش بر جای رسول، نعمت الله ولی است!» [۳] 👈 وی در این بیت به خوبی اندیشه ولایت در تصوّف را تبیین کرده است، چنان که می‌گوید: بعد از حضرت علی علیه‌السلام، یازده فرزند ایشان امام و اقطاب وقت بوده‌اند و در این عصر نیز نعمت الله ولی (یعنی خودم!) امام و قطب است و بر مسند رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله نشسته و همان ولایت ایشان را داراست! 🔥 در نتیجه اقطاب صوفیه از ابتدای اسلام با تبعیّت از اولین غاصبان ملعون خلافت، غاصب منصب ولایت ظاهری امام زمان خود بر بخشی از مردم بوده‌اند؛ و از ابتدای دوران غیبت تاکنون نیز هر یک از قطب‌های فِرَق مختلف صوفیه، غاصب مقام ولایت قطب عالم امکان، حضرت صاحب‌‌العصر والزّمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف بوده و هستند؛ لعنة‌الله‌علیهم‌أجمعین. ------------------------- 📚 منابع: [۱] مثنوی مولوی، دفتر دوم، ب۲۰ [۲] حدیث شریف غدیر [۳] مفردات شاه نعمت‌الله ولی، ش۳ ------------------ @ostadhasheminasab @Hedayatgary
🌿 در زیارت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه می خوانیم : و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک 🤲 در همه ایام خصوصا این روز از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت حجة بن الحسن علیه السلام غفلت نکنیم، چرا که حضرت در توقیع خویش به اسحاق بن یعقوب فرمودند : أکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم 📿 أللهم عجل لولیک الفرج ------------------- @ostadhasheminasab
🔰 نخستین صوفی در اسلام 🔷 استاد مطهری: «آنچه مسلّم است این است که در صدر اسلام (لااقل در قرن اول هجری) گروهی به نام «عارف» یا «صوفی» در میان مسلمین وجود نداشته است. نام صوفی در قرن دوم هجری پیدا شده است. می‌گویند اولین کسی که به این نام خوانده شده است ابوهاشم صوفی کوفی است که در قرن دوم می‌زیسته است و هم اوست که برای اولین بار در رمله فلسطین صومعه (خانقاه) برای عبادت گروهی از عبّاد و زهّاد مسلمین ساخت. تاریخ دقیق وفات ابوهاشم معلوم نیست. ابوهاشم استاد سفیان ثوری متوفّی در ۱۶۱ بوده است. » [۱] 🔷 سفیان ثوری می‌گوید: «لولا ابوهاشم الصّوفي ما عرفت دقیق الرّياء. » [۲] یعنی اگر ابوهاشم صوفی نبود معنای دقیق ریاء را نمی فهمیدم. ❇️ ۱- عن الإمام الحسن العسكري (علیه السّلام) أنه قال: «سئل أبو عبد الله - یعنی جعفر الصادق (علیه السّلام) - عن حال أبي هاشم الكوفي فقال (علیه السّلام): إنه كان فاسد العقيدة جدّا، وهو الذي ابتدع مذهبا يقال له: التصوف، و جعله مفرّا لعقيدته الخبيثة. ورواهبسند آخرعنه (علیه السّلام)، وفيه: و جعله مفرّا لنفسه الخبيثة، و أكثر الملاحدة، وجنّة لعقائدهم الباطلة. » [۳] از امام عسکری (علیه السّلام) روایت است که فرمودند: از امام صادق (علیه السّلام) نسبت به ابوهاشم کوفی سئوال شد، حضرت فرمودند: که به طور حتم فاسد العقيده بود و هموکسی است که مذهبی را بدعت نهاد که به آن تصوف گویند و این را راه فراری برای عقیده خبیثه خود نهاد و در روایت دیگر فرمودند: آن مذهب را راه فراری بر نفس خبیث خود و اکثر ملحدان و سپری برای عقائد باطل ایشان قرار داد» ----------------------------- 📚 منابع : [۱]: مجموعه آثار ج۱۴ ص۵۵۹ [۲]: نفحات الأنس، ص: ۳۴ [۳]: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة ج۳، ص: ۲۸۵ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------ @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۷)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 صوفیه، غاصب ولایت باطنی اهل‌بیت علیهم‌السلام ولایت الهی ائمّه معصومین علیهم‌السلام، دارای دو وجه و مقام است: ۱. مقام حکومت ظاهری و تکیه زدن بر مسند خلافت و زعامت سیاسی در جامعه که از طرف خداوند متعال تعیین شده است؛ که از آن تعبیر به ولایت ظاهری می‌کنیم و خلفای غاصب اهل سقیفه آن را ربوده و بر این مسند غصبی نشستند و اهل‌بیت علیهم‌السلام را از حقّ خلافت الهیّه خود تا روز ظهور کنار زدند. ۲. مقام امامت، هدایت و مرجعیّت علمی ائمه هداة معصومین علیهم‌السلام به جهت علم الهی که خداوند متعال به آنان داده است؛ که از آن تعبیر به ولایت باطنی می‌کنیم و این مقام هم توسط صوفیه لعنهم‌الله غصب شد! امثال حسن بصری ملعون با زهد‌ورزی و ترک دنیا، توجه مردم را به خود جلب کردند و از این طریق بر مسند هدایت و دستگیری معنوی طیف وسیعی از جامعه قرار گرفتند و خود را در عرض اهل‌بیت علیهم‌السلام به عنوان «ولی الله» جا زده و آنها را کنار زدند! 🔹 درست است که ریشۀ تمام انحرافات اسلام بعد از شهادت رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله و ترویج بدعت‌ها و ایجاد فرقه‌های ضالّه بین مسلمین (از جمله خود صوفیه)، در جنایتی بود که در سقیفۀ بنی‌ساعده با غصب خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیه‌السلام به وقوع پیوست؛ اما مردم هیچ وقت برای یادگیری معارف دینشان نزد عُمری که می‌گفت: «كُلُّ النّاسِ أفقَهُ مِن عُمَر حَتّی المُخدّراتِ فِی البُیوت!» [۱] (تمام مردم از منِ عُمَر عالم‌ترند، حتی زنان پرده‌نشین!) و یا ابوبکری که ندای «أقیلوني أقیلوني فَلَستُ بِخَیرکم!» [۲] (مرا رها کنید، رها کنید که از شما بهتر نیستم!) او همواره بر منبر شنیده می‌شد، نمی‌رفتند؛ (گرچه آن دو به عنوان اوّل ظالم، همواره مورد لعن و نفرین ائمّه معصومین علیهم‌السلام بوده و هستند و جایگاه‌شان در جهنّم، بدترین جایگاه است. [۳]) بلکه نزد شیّادانی نظیر حسن بصری و دیگر صوفیان که مجالس درس و وعظ داشتند و در جامعه به عنوان زاهدین و عارفین شناخته می‌شدند، رفته و به ضلالت (نه هدایت) آنان، سیر و سلوک می‌کردند! 🔹امروزه نیز برخی به اصطلاح شیعیان، در عوض اینکه برای کسب معارف دین به اهل‌بیت علیهم‌السلام و شاگردان راستین مکتب آنان رجوع کنند، نزد افرادی چون ابن عربی، شمس تبریزی، مولوی، بایزید بسطامی و شاگردان آنان زانوی تلمّذ می‌زنند و فریب عناوین جذّابی نظیر تصوّف مدرن، عرفان نوظهور و امثال آن را می‌خورند! ⚠️ و متأسفانه به جهت تبلیغات وسیع دشمنان اسلام و نفوذ تفکرّات مسموم صوفیه در بطن جامعۀ ما، بسیاری از دوستداران کم‌معرفت اهل‌بیت علیهم‌السلام در قفسۀ کتابخانه خود، کتاب‌های مثنوی مولوی، دیوان شمس، رباعیّات خیام و دیوان حافظ را در کنار قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان نگهداری می‌کنند! و شبیه همان احترامی که اگر برای آیات قرآن و روایات معصومین علیهم‌السلام قائل باشند و شاید بهتر از آن را برای شطحیّات مولوی، کفریّات خیام و غزلیّات حافظ رعایت می‌کنند! ---------------------------------- 📚 منابع: [۱] تفسیر ابن‌كثیر، ج۱، ص۴۶۸ [۲] تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۰ [۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۴۵ -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🏴 "پرچم‌های عزای حضرت زهرا عليهاالسلام، عَلَم‌های نصرت آن حضرت است؛ همهٔ همّت‌تان را در فاطمیّه صرف کنید، فردای قیامت خواهید فهمید..." ◾️ آیة الله وحید خراسانی 🔴 ایام فاطمیّه علیهاالسلام در پیش است؛ برای نصرت امام زمانتان چه برنامه‌ای دارید؟ ------------------ @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۸)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 معنای عقیدۀ فاسد «وحدت وجود» در کلام یکی از بزرگان صوفیه! سلطان محمد گنابادی (م۱۳۲۷ق) قطب سی و چهارم صوفیه نعمت اللّهی گنابادی که با فتوای ارتدادش توسط مرحوم آخوند خراسانی، مهدور الدم معرفی شده و به قتل رسید، در تفسیر کفرآمیز خود چنین می‌نویسد: ❌ «چون تمام اجزاء عالَم، مظاهر اسماء خداوند است، چه اسماء لطفیه و چه اسماء قهریه، پس هر معبودی را که انسان پرستش کند، در حقیقت خدا را اختیاراً پرستش کرده است! پس انسان‌ها در پرستش اختیاری خود (نسبت به همه چیز) همچون اَبالسه (شیطان‌پرستان) که ابلیس و شیطان را پرستش می‏‌کنند؛ و کَهَنه که جن و اجنّه را پرستش می‏‌کنند؛ و زردشتیه که عناصر را پرستش می‏‌کنند؛ و وثونیه و بت‏‌پرستان که آب و هوا و زمین و موالید ثلاثه را پرستش می‏‌کنند؛ و سامریین که احجار و سنگ‏ها و اشجار و نباتات را پرستش می‏‌کنند؛ و بعضی از هندوها که گاو و حیوانات را پرستش می‏‌کنند؛ و مثل فرعونیان و جمشیدیه که انسان را پرستش می‏‌کنند؛ و مثل صائبیه که ستارگان را پرستش می‏‌کنند؛ و باز مثل اکثر هندوها که ملائکه را پرستش می‏‌کنند؛ و پرستش کنندگان ذَکَر و فَرج، مثل بعضی از هندوها که ذکر و فرج (آلات تناسلی) انسان را پرستش می‏‌کنند؛ و گروهی دیگر که آلت و ذکر مهادیو را که فرشته بزرگیست پرستش می‏‌کنند؛ و بعضی‌ها که آلت جنسی زن خود را پرستش می‌کنند! تمام اینها پرستش خداست!! (أستغفر الله و نعوذ بالله) چون همگی، مظاهر اسماء و صفات خدا را پرستش می‏‌کنند، پس خداپرست هستند! ولی نمی‌فهمند! ‼️ اگر مؤمن بدانستی که بُت چیست یقین کردی که دین در بت‌پرستی است! اگر کافر ز بت آگاه بودی چرا در دین خود گمراه بودی!» 📚 تفسیر بیان السعادة، ج٢، ص۴۳۷ 🔘 محقّق اردبیلی رحمة‌الله‌علیه دربارۀ اعتقاد باطل وحدت وجود صوفیه و فلاسفه می‌نویسد: ✅ «بعضی از متأخرین اتحادیه مثل محیی الدین عربی و شیخ عزیز نسفی و عبد الرزاق کاشی، کفر و زندقه را از ایشان گذرانیده، به وحدت وجود قائل شده‌اند و گفته‌اند که هر موجودی خداست! تعالی الله عمّا یقول الملحدون علوّا کبیرا.» همچنین می‌فرماید: ⭕️ «و ایضاً باید دانست که سبب تمادی و طغیان ایشان در کفر، آن بود که به مطالعۀ کتب فلاسفه مشغول شدند و چون بر قول افلاطون قبطی و اتباع او اطلاع یافتند، از غایتِ ضلالت، گفتار غوایت‌شعار او را اختیار کردند و از جهت آنکه کسی پی نبَرَد که ایشان دزدان مقالات و اعتقادات قبیحۀ فلاسفه‌اند، این معنی را لباس دیگر پوشانیده، وحدت وجودش نام کردند! و چون معنای آن را از ایشان پرسیدند، از روی تلبیس (نیرنگ) گفتند که این معنی به بیان در نمی‌آید! و بدون ریاضتِ بسیار و خدمت پیرِ کامل، به آن نمی‌توان رسید و احمقان را سرگردان ساخته‌اند! و جمعی از سفیهان در آن باب، اوقات بسیار ضایع کردند و فکرها در آن باب دوانیدند و آن کفر عظیم را تأویل‌ها کردند!» 📚 حدیقة الشیعة (مقدس‌اردبیلی)، ص۷۵۲ --------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
❌ خانه‌های مدینه در صدر اسلام، اصلاً درب نداشتند!! ♦️وهابیّت خبیث و همصدا با آنان، شیعه‌نمایان وهابی‌زده، به هدف زیر سؤال بردن اصل مسلّم شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، واقعۀ احراق البیت (آتش زدن درب بیت وحی توسط حزب ننگین سقیفه) و ضربات وحشیانه‌ای که موجب شهادت صدیقه‌طاهره و حضرت محسن علیهماالسلام شد، شبهه‌ای را مطرح کرده‌ اند که "خانه‌های مدینه در صدر اسلام، اصلاً درب نداشتند و مسلمانان در ورودی منازلشان فقط پرده‌ای آویزان می‌کردند!!" حال به چند مدرک برای ردّ این ادعای باطل توجه فرمائید. 🔰 خدای تعالی در قرآن کریم به مسلمین اجازه می‌دهد که از خانه‌هایی که کلید آن در اختیارشان است، غذا بخورند: 💠 «لیس علی الأعمی حرج ولا علی الأعرج حرج ولا علی المریض حرج ولا علی أنفسکم أن تأکلوا من بیوتکم أو بیوت آبائکم ... أو ما ملکتم مفاتحه أو صدیقکم لیس علیکم جناح أن تأکلوا جمیعا أو أشتاتا.» 📖 سوره مبارکه نور، آیه ۶۱ 🔹 «بر نابینا و لَنگ و بیمار، گناهی نیست (که بر سر سفرۀ شما حاضر شوند) و همچنین بر شما، که از خانه‌های خودتان (بدون اجازه) غذا بخورید و همچنین خانه‌های پدرانتان ... یا خانه‌هایی که کلیدهایش در اختیار شماست، یا خانه‌های دوستانتان، بر شما گناهی نیست که به طور دسته‌جمعی یا جداگانه غذا بخورید.» ⁉️ سؤال این است که اگر خانه‌های صدر اسلام درب نداشتند، پس کلمه «مفاتحه» (کلیدهای خانه) در این آیه به چه معناست؟! آیا با کلید، پرده یا حصیر خانه‌هایشان را قفل و باز می‌کردند؟! 🔰 حجره‌های رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله از چوب بودند: ابن‌کثیر دمشقی، عالم و محدّث اهل تسنّن قرن هشتم می‌نویسد: 💠 «وکانت حجره من شعر مربوطة بخشب من عرعر قال وفی تاریخ البخاری أن بابه علیه‌السلام کان یقرع بالاظافیر فدل علی أنه لم یکن لابوابه حلق.» 🔹 «حجره‌های رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله از شاخه و چوب درخت عَرعَر به وسیلۀ مو بافته شده بود؛ و در تاریخ بخاری آمده است: درِ خانه پیامبر را با نوک انگشتان و ناخن‌ها می‌زدند (درب چوبی بوده و با ناخن زدن بر پارچه، صدا نمی‌دهد!) و این دلالت بر این دارد که حلقه‌هایی برای کوبیدن بر در نداشته است.» 📚 البدایة والنهایة (ابن‌کثیر)، ج۳، ص۲۲۱ 🔰 خانۀ عایشه، درب چوبی داشت: محمد بخاری، محدّث مشهور اهل تسنّن قرن سوم در ادب المفرد می‌نویسد: 💠 «عن محمد بن هلال أنه رأی حجر أزواج النبی صلّی‌الله‌علیه(وآله)وسلم من جرید مستورة بمسوح الشعر فسألته عن بیت عائشة فقال کان بابه من وجهة الشام فقلت مصراعا کان أو مصراعین قال کان بابا واحدا قلت من أی شیء کان قال من عرعر أو ساج.» 🔹 «محمد بن هلال، حجره‌های همسران پیامبر را دیده که پوششی بافته شده از مو بوده است؛ از وی درباره خانه عایشه پرسیدم، گفت: درب خانه‌اش به طرف شام باز می‌شد! پرسیدم: یک لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یک لنگه بیشتر نداشت؛ گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت: از چوب درخت عرعر یا ساج.» 📚 الأدب المفرد (بخاری)، ص۲۷۲ 🚩 شکستن درب خانۀ حضرت زهرا سلا‌م‌الله‌علیها در واقعۀ هجوم: محمد بن مسعود عیاشی، فقیه و محدّث شیعه قرن چهارم در تفسیر خود چنین روایت کرده است: 💠 «قال عمر قوموا بنا إليه فقام أبوبكر وعمر وعثمان وخالد بن الوليد و المغيرة بن شعبة وأبوعبيدة بن الجراح وسالم مولى أبي حذيفة وقنفذ وقمت معهم فلما انتهينا إلى الباب فرأتهم فاطمة صلوات‌الله‌عليها أغلقت الباب في وجوههم وهي لا تشك أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فكسره وكان من سعف.» ☄ «عمر گفت: ما را نزد وی ببر؛ ابوبکر و عمر و عثمان و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه و ابوعبیده جراح و سالم مولی ابوحذیفه و قنفذ حرکت کردند و من نیز با آنان به راه افتادم؛ هنگامی که به خانه رسیدیم، فاطمه علیهاالسلام آنها را دید و درب را بر رویشان بست و شک نداشت که آنان بدون اجازۀ وی داخل نخواهند شد؛ اما عُمَر با لگد، در را که از چوب درخت خرما بود، شکست!» 📚 تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۶، ح۷۶ 📚بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۲۸، ص۲۲۷ 🔴 در نتیجه، خانه‌های مدینه در صدر اسلام و از جمله، خانۀ امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام، درب چوبی داشته‌اند؛ و این شبهۀ سخیف، دست و پا زدنی مذبوحانه بیش نیست! 🔥 «لعن الله قاتلي فاطمة الزّهراء.» ------------------- @ostadhasheminasab
آجرک الله یا صاحب الزمان 🏴 سالروز شهادت جانسوز اول مدافع حریم ولایت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها (به روایت ٧۵ روز) را محضر قطب عالم امکان حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء و عموم مؤمنین تسلیت می گوییم ----------------- @ostadhasheminasab
⚫ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت امّ الائمة النجباء صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در مدينه ۷۵ روز پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است. زاد المعاد ص ۳۷۴ فيض العلام: ص ۲۴۶ بحار الانوار: ج ۲۲، ص ۵۴۵ ▪️در شب چهاردهم، امير المؤمنين عليه السّلام به همراه جمعى قليل از گلهاى سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها را به خاك سپردند. ▪️به سند صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها، ۷۵ روز بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در ۲۸ صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام اللَّه عليها در ۱۳ يا ۱۴ يا ۱۵ جمادى الاولى مى شود. فيض العلام: ص ۲۴۸ ------------------- @ostadhasheminasab
💠 سقیفه دلیل آشکار شدن فساد در سراسر جهان ▫️مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «ظَهَرَ اَلْفَسٰادُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ » قَالَ ذَاكَ وَ اَللَّهِ حِينَ قَالَتِ اَلْأَنْصَارُ مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ ❇️ امام باقر عليه السّلام در خصوص آیه‌ی 《 فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهائى که مردم انجام داده اند آشکار شده است》(سورۀ روم آيۀ ۴۱) میفرمایند: به خدا سوگند[مصداق این آیه‌ی مبارکه] وقتى [اشکار] شد كه انصار مدينه (در پاسخ مهاجرين كه در مدينه براى غصب خلافت امام على عليه السّلام جمع شده بودند) گفتند: از ما اميرى باشد و از شما نيز اميرى باشد ! [و هر كدام براى خود اميرى انتخاب ميكنيم] 📚 کافي ج ۸، ص ۵۸ ------------------- @ostadhasheminasab
21.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🔹️ای رهبر مظلوم در خانه نشسته 🔹️بنشین به پهلوی  من پهلو شکسته لحظاتی دلنشین از نوحه خوانی مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین واعظ خراسانی در رثای بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
🔴 آشنایی با تصوّف (۹)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 تصوّف چگونه وارد تشیّع شد؟ چهار عامل مهم در این رابطه وجود دارد که به طور مختصر به آنها اشاره می‌کنیم؛ همانطور که در گذشته بیان شد، تصوّف برای پر کردن خلأ معنوی و عرفانی در جامعۀ اهل سنّت، توسط حزب ننگین سقیفه ایجاد شد و شیعیان از همان ابتدا، تشنگی معنوی خود را با رجوع به اهل‌بیت علیهم‌السلام برطرف می‌کردند؛ لذا چنین خلأ و نیازی در میان شیعیان وجود نداشت تا بخواهند به اولیاء صوفیه مراجعه کنند؛ به همین جهت ما تا قرن شش و هفت هجری حتّی یک صوفی شیعه سراغ نداریم! اما بعد از هفتم، این چهار عامل سبب ورود تصوّف در بین شیعیان شدند: 1⃣ حملۀ مغول و سقوط حکومت عباسیان: حملۀ مغول به ممالک اسلامی اولین قدم در راستای گرایش تصوّف به تشیّع بود، زیرا: الف) حکومت پانصد سالۀ عباسیان که بزرگترین سدّ و مانع گرایش صوفیه به تشیّع می‌شد، کنار رفت؛ ب) به تدریج حاکمان بزرگ مغول مانند اولجایتو (م۷۱۶ق)، به مذهب حَقّه تشیّع متمایل شدند؛ صوفیه که دیگر از حمایت حاکمان سنّی مذهب بنی العباس بهره‌مند نبودند، ناچار باید تغییر رنگ داده و برای جلب حمایت حاکمان، در لباس تشیّع خودنمایی می‌کردند! چرا که دین و مذهب در تصوّف، پوسته و قشری بی‌ارزش است و صوفیان، جوهر تمام مذاهب و ادیان را حقیقتی واحد (صلح کل) می‌دانند! 2⃣ ظهور ابن عربی (م۶۳۸ق): دو کار مهم او در جهت تلفیق تصوّف در تشیّع از این قرار است: الف) نزدیک کردن تصوّف به فلسفه و وارد کردن مفاهیم و تعبیرات پیچیدۀ فلاسفۀ مُلحد یونان به حیطۀ علوم اسلامی و شرح آنها؛ ب) نگارش آموزۀ مهدویت طبق مذاق شیعیان برای رسیدن به مطامع پلید خود: ابن عربی با استناد به حدیث متواتر خلفای اثنی‌عشر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله، گفت امام و خلیفۀ دوازدهم، حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیهماالسلام است؛ گرچه آن خبیث، یازده امام گذشته را خلیفه نمی‌دانست، بلکه ابوبکر و عمر و عثمان و ... را خلفای پیامبر معرفی کرده بود! 3⃣ ظهور سید حیدر آملی (م۷۸۷ق): او از فقهای درباری و حکومتی شیعه محسوب می‌شد و با تکیه بر اساتید خود، جایگاه قابل توجهی در میان شیعیان کسب کرده بود؛ او پس از مدتی رخت ریاست را کنار نهاده و به عراق سفر می‌کند و به تدریج وارد وادی عرفان و سلوک می‌شود و انحرافات او نمایان می‌گردد؛ وی در عین حالی که به شدت شیفتۀ ابن عربی بود، نقدهای جدّی نیز بر او وارد کرد؛ سیدحیدر آملی در کتاب جامع الاسرار می‌کوشد میان تصوّف و تشیّع آشتی برقرار کند؛ به همین جهت می‌گوید: «صوفی واقعی، شیعه است و شیعۀ حقیقی، یک صوفی می‌باشد و اینها دو لفظ برای یک معناست!» و بدین ترتیب تصوّف با اولین چراغ سبز و عقب‌نشینی یکی از به ظاهر علمای تشیّع، به این مکتب رخنه کرد؛ اما هنوز صوفیان به طور کامل شیعه نشده بودند، زیرا یکی از مهمترین ارکان مذهب تشیّع، برائت از دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام است و صوفیان با وجود محبّت بیش از اندازه به خاندان عصمت و طهارت، رگه‌های سنّی‌گری آنان اجازه نمی‌داد که تبرّی را نیز به تولّی خود پیوند زنند؛ لذا نمی‌توان آنها را شیعه نامید، بلکه باید بگوییم «سنّی دوازده امامی!» 4⃣ ظهور حکومت صفویان: صفویان از تصوّف استفادۀ سیاسی کردند؛ شاه اسماعیل صفوی (م۹۳۰ق) نوجوانی نوزده ساله، با تکیه بر دو رکن زیر توانست سرتاسر ایران را تحت تصرّف خود در آورد: الف) قدرت نظامی قزلباش‌ها (لشکر صوفیان): قزلباش‌ها طایفه‌ای از صوفیان شیعه بودند که بدنۀ نظامی و سپاه قدرتمند شاهان صفوی را تشکیل می‌دادند؛ آنها بنابر آموزه‌های تصوّف، شاه اسماعیل را قطب وقت (یا مهدی موعود!) می‌دانستند، لذا تا پای جان برایش جنگیده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردند. ب) قدرت علمی و فرهنگی مذهب تشیّع: پایۀ دوم حکومت صفویه، مذهب تشیّع بود که شاهان صفوی مخصوصاً شاه اسماعیل و فرزندش طهماسب، سلطنت خود را بر آن استوار ساخته بودند و مصمّم بر تبلیغ، ترویج و همگانی کردن مذهب حقّه تشیّع بودند. 🔹 صوفیه، تا زمان صفویان بالاترین درجۀ محبّت و تولّی و حتّی غُلو نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام را ابراز می‌داشتند؛ اما این موضوع، بدون برائت و تبری، برای شیعه دانستن آنان کافی نبود؛ حکومت صفویه آخرین قدم را در این زمینه برداشته و آموزۀ مهم تبرّی را در سرتاسر ایرانِ آن روز جا انداخته و اجباری کردند؛ مثلاً خطبا باید بنام ائمه معصومین علیهم‌السلام و لعن خلفای ثلاثه، خطبه می‌خواندند! یکی از مناصب دولتی در زمان صفویه «تبرّائیان» بودند؛ آنها در شهرها و کوچه و بازار، پشت سر علمای متنفّذ مملکت راه می‌افتادند و بر خلفا لعن می‌فرستادند و مردم نیز باید می‌گفتند: بیشمار! و هرکس از گفتن این کلمه خودداری می‌کرد، مجازات می‌شد! -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
الامامة علی ضوء الثقلين.pdf
20.97M
📚 الإمامة علی ضوء الثقلین ✍️ حجة الاسلام و المسلمین استاد سيد محمود هاشمی نسب 👈 توضیحات کتاب ----------- @ostadhasheminasab
🔴 آشنایی با تصوّف (۱۰) بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 سخنان بسیار مهم علّامه مجلسی رحمة‌الله‌علیه با شیعیانی که دنباله رو صوفیه شده‌اند: ⚠️ «پس اگر اعتقاد به روز جزا داری، امروز حجّت خود را درست کن که چون فردا حق تعالی از تو حجّت طلبد، جواب شافی و عذر پسندیده داشته باشی! و نمی‌دانم بعد از ورود احادیث صحیحه از اهل‌بیت رسالت علیهم‌السلام و شهادت این بزرگواران از علمای شیعه رضوان‌الله‌علیهم بر بطلان این طائفه و طریقۀ ایشان، در متابعت‌شان نزد حق تعالی چه عذر خواهی داشت؟! 🔹 آیا خواهی گفت متابعت حسن بصری کردم که چند حدیث در لعن او وارد شده است؟! 🔹 یا متابعت سفیان ثوری کردم که با امام جعفر صادق علیه‌السلام دشمنی می‌کرده و پیوسته معارض آن حضرت می‌شده است و بعضی احوال او را در اول کتاب بیان کردیم؛ 🔹 یا متابعت غزالی را عذر خود خواهی گفت که به یقین ناصبی بوده! و می‌گوید در کتابهای خود: "به همان معنا که مرتضی علی امام است، من هم امامم!" و می‌گوید: "هر کس یزید را لعنت می‌کند گناهکار است!" و کتابها در لعن و ردّ شیعه نوشته، مانند کتاب "المنقذ من الضّلال" و غیر آن؛ 🔹 یا متابعت برادر ملعونش احمد غزّالی را حجّت خواهی کرد که می‌گوید: "شیطان از اکابر اولیاء الله است!" 🔹 یا ملّای رومی (مولوی جلال الدین محمد بلخی) را شفیع خواهی کرد، که می‌گوید: "ابن ملجم را حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام شفاعت می‌کند و به بهشت خواهد رفت! و حضرت امیر به او گفت که: تو گناهی نداری! چنین مقدّر شده بود و تو در آن عمل مجبور بودی!" و در هیچ صفحه از صفحات مثنوی نیست که اشعار به جبر یا وحدت وجود یا سقوط عبادات یا غیر آنها از اعتقادات فاسد نکرده باشد! و چنانکه مشهور است و پیروانش قبول دارند، ساز و دف و نی (موسیقی) شنیدن را عبادت می‌دانسته است! 🔹 یا پناه به محی الدّین ابن عربی خواهی برد که هرزه‌هایش را در اول و آخر این کتاب شنیدی و می‌گوید: "جمعی از اولیاء الله هستند که رافضیان (شیعیان) را به صورت خوک می‌بینند!" و می‌گوید: "به معراج که رفتم مرتبۀ علی (علیه‌السلام) را از مرتبۀ ابوبکر و عمر و عثمان پست‌تر دیدم! و ابوبکر را در عرش دیدم! چون برگشتم به علی گفتم چون بود که در دنیا دعوی می‌کردی که من از آنها بهترم؟! الحال دیدم مرتبه تو را که از همه پست‌تری!!" (العیاذ بالله) و او و غیر او از این تزریقات، بسیار دارند که متوجه آنها شدن، موجب طول سخن می‌شود.» 📚 عین الحیاة (علامه‌مجلسی)، ص۴۰۴ ------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان روشنگرانه و به یاد ماندنی مرحوم شیخ احمد کافی با مخالفان ذکر حقایق شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🔥 «اللّهمّ العن الجبت والطّاغوت.» ----------------- @ostadhasheminasab
☀️ وجه تسمیه حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها به زهرا 💠 تابش نور چهره مبارک حضرت بر اهل مدینه از ابان بن تغلب نقل می‌کند که گفت: «از امام جعفر صادق پرسیدم: «یا ابن رسول اللَّه! برای چه فاطمه اطهر، زهرا نامیده شد؟ » 🔷 فرمود: «برای اینکه نور حضرت زهرا روزی سه مرتبه برای امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌درخشید. نور صورت آن بانوی معظمه در وقت نماز صبح، آن هنگام که مردم هنوز در رختخواب خود بودند می‌درخشید. سفیدی آن نور داخل اتاق‌های اهل مدینه می‌گردید و حیاط خانه هایشان سفید می‌شد. آنها از مشاهده این منظره در شگفت می‌شدند، نزد پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله می‌آمدند و درباره سرچشمه نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا آنان را به سوی خانه زهرای اطهر روانه می‌کرد. زمانی که آنها به طرف خانه آن بانو می‌رفتند، می‌دیدند که او بر سر سجاده عبادت نشسته و نور صورت وی از محراب عبادتش ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتندآن نوری که دیده اند، از نور فاطمه بوده است. 🔷 هنگامی که ظهر می‌شد و فاطمه اطهر آماده نماز ظهر می‌گردید، نور زرد خاصی از پیشانی وی می‌درخشید و داخل خانه‌های اهل مدینه می‌شد به گونه ای که در و دیوار خانه ها، لباس و رنگ چهره هایشان زرد می‌گردید. وقتی درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند، پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله آنان را به سوی خانه زهرای اطهر روانه می‌کرد. زمانی که آنها به سمت خانه آن بانوی مکرمه می‌رفتند، مشاهده می‌کردند که او در میان محراب عبادت ایستاده و نور زردی از پیشانی وی ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور پیشانی مبارک آن حضرت بوده است. 🔷 زمانی که آفتاب غروب می‌کرد، صورت حضرت زهرای اطهر سرخفام می‌شد و نوعی نور سرخ از آن ساطع می‌گردید و آن بانو بابت این نعمت، شکر حضرت پروردگار را به جای می‌آورد. نور سرخی که از چهره وی می‌درخشید، داخل خانه‌های مردم می‌گردید، به شکلی که حیاط خانه‌های آنان به رنگ سرخ فام در می‌آمد. مردم که از مشاهده آن منظره تعجب می‌کردند، به حضور رسول خدا می‌شتافتند و درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا آنان را به طرف خانه زهرای اطهر می‌فرستاد. هنگامی که آنها به خانه فاطمه زهرا می‌رسیدند، می‌دیدند که آن بانوی معظمه بر سر سجاده عبادت نشسته و سرگرم تسبیح و تمجید پروردگار است و نور قرمزی از صورت وی می‌درخشد. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور چهره آن بانوی مکرمه بوده است. آن نور تا زمان ولادت امام حسین علیه السّلام همچنان با او بود و در صورت ما امامان نیز هر کدام پس از دیگری خواهد بود، تا روز قیامت. »   📚بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۱ ------------------ @ostadhasheminasab
✳️ احادیث مذمّت صوفیه (١) ⏮️ بخش بعدی 🔷 در بطلان هرعقیده ای همین مقدار کافی است که آن عقیده با تعالیم و قواعد دین اسلام سازگار نباشد یا اینکه لوازمی داشته باشد که با شرع منافات دارد مثل مسلک بهائیت و دیگر نیاز به دلیل به خصوص نیست، با توجه به اینکه صوفیه قائل به وحدت وجود و موجود، و فنای عارف در ذات حق هستند، تمام روایات متواتری که خدا را غیر مخلوق و بدون شباهت و مباین با ممکنات می‌داند دلیل بر بطلان عقائد عرفا و صوفیه است. [۱] 🔷 بنابراین احادیث مذّمت صوفیه بر چند دسته است. ۱- روایاتی که دلالت بر تباین میان ذات خالق و مخلوق می‌کند. مانند این روایات: عن امیرالمؤمنین (علیه السّلام): «مباین لجميع ما احدث في الصفات» [۲] خداوند با همه آنچه که ایجاد کرده [ ممکنات] در صفات مباينت و جدایی دارد. عن الإمام الباقر (علیه السّلام): إن الله خلوٌ من خلقه و خلقه خلوٌ منه. [۳] خداوند از مخلوقات خالی است ومخلوقات هم از او خالی هستند عن أمیرالمؤمنین (علیه السّلام): لأنّه خلاف خلقه فلا شبه له من المخلوقين. [۴] زیرا که او بر خلاف مخلوقات است و شباهتی بین او و مخلوقات وجود ندارد. ۲- آیات و روایاتی که ثمرات فاسد وحدت وجود مردود می‌شمارد و ما در کتاب «تأملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود» چهل ثمره فاسد برای آن بیان کرده ایم. ۳- احادیثی که نام صوفیه را به خصوص برده است ادامه دارد... --------------------------------- 📚 منابع : [۱]: ما روایاتی که دلالت بر تباین میان خالق و مخلوق می‌کند را به ده طائفه دسته بندی کردیم مراجعه نمایید به کتاب «تأملی در نظریه اصالت الوجود و وحدت وجود». [۲]: التوحيد ص ۶۹ [۳]: الكافی ج ۱ ص ۸۳ [۴]: التوحید ص ۵۲ ------------------- @ostadhasheminasab
✳️ احادیث مذمت صوفیه (٢) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی احادیثی که نام صوفیه را به خصوص برده است. 🔹۱- عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ ذُكِرَ عِنْدَهُ اَلصُّوفِيَّةُ وَ لَمْ يُنْكِرْهُمْ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ فَكَأَنَّمَا جَاهَدَ اَلْكُفَّارَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. [۱] از حضرت رضا (علیه السّلام) روایت است که هر کس در نزد او از صوفیه یاد شود و او با زبان و قلب خود آنان را انکار نکند از ما نیست و هر کس آنان را انکار نماید گویا با کفار در نزد رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) جهاد نموده. » 🔹۲- عن محمد بن الحسين بن أبي الخطّاب قال: كنت مع الهادی علی بن محمد (علیهما السّلام) في مسجد النبي (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)، فأتاه جماعة من أصحابه منهم أبوهاشم الجعفری و كان رجلا بليغا وكانت له منزلة عظيمة عنده (علیه السّلام)، ثم دخل المسجد جماعة من الصوفية وجلسوا في جانب مستديرا و أخذوا بالتهليل فقال (علیه السّلام): لا تلتفتوا إلى هؤلاء الخداعين فائهم حلفاء الشياطين و مخربوا قواعد الدين، يتزهّدون لراحة الأجسام و يتهجّدون لتصييد الأنعام،..... أورادهم الرقص و التصدية و أذكارهم الترنّم و التغنية، فلا يتبعهم إلّا السفهاء ولا يعتقد بهم إلّا الحمقاء، فمن ذهب إلى زيارة أحد منهم حيا أو ميتا فكأنّما ذهب إلى زيارة الشيطان وعبدة الأوثان، و من أعان أحدا منهم فكأنّما أعان يزيد و معاوية و أبا سفيان، فقال له رجل من أصحابه (علیه السّلام): وإن كان معترفا بحقوقكم؟ قال: فنظر اليه شبه المغضب وقال: دع ذا عنك، من اعترف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا، أما تدري انهم أخس طوائف الصوفية والصوفية كلّهم من مخالفينا و طريقتهم مغايرة لطريقتنا وإن هم إلّا نصاری و مجوس هذه الأمّة اولئك الذي يجهدون في إطفاء نور الله والله يتم نوره ولو كره الكافرون. [٢] راوی میگوید با امام هادی (علیه السّلام) در مسجد پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) بودم عده ای از اصحاب آن حضرت که در میان آنها ابوهاشم جعفری بود وارد شدند (ابوهاشم مردی بلیغ (سخنور) بود و جایگاه بزرگی در نزد امام (علیه السّلام) داشت سپس جماعتی از صوفيه داخل مسجد شده در گوشه ای به طور دایره وار نشستند و شروع به گفتن لا اله إلّا الله نمودند حضرت هادی (علیه السّلام) فرمودند: به این گروه نیرنگ باز توجه نکنید اینان هم قسم شیاطین وم تخریب کنندگان پایه‌های دین هستند اینان برای راحتی جسد خود اظهار زهد می‌کنند و برای صید نمودن چهار پایان تهجد دارند.... اوراد آنان رقص و کف زدن است و اذکار ایشان ترنم و غناست از اینان جز سفيهان پیروی نکند و جز احمقان به آنان اعتقاد نورزند هرکس که به زیارت یکی از آنان برود چه در حال حیات آنان و چه بعد از موتشان پس گویا به زیارت شیطان و عبادت کنندگان بت‌ها رفته و هر کس احدی از آنان را یاری کند پس گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری نموده، مردی از اصحاب حضرت پرسید اگر چه اینان معترف به حقوق شما باشند؟ حضرت همانند شخص غضبناک به او نگاه کرده فرمودند: این حرف را کنار بگذار هرکس که اعتراف به حقوق ما بنماید کاری که سبب آزار ما باشد انجام نمی دهد آیا نمی دانی که اینان پست ترین طوائف صوفیه اند و همه صوفیه از مخالفين ما هستند و روش آنان مغایر با روش ماست و اینان همان نصاری و مجوس این امّت هستند اینان کسانی اند که در خاموش نمودن نور خدا تلاش می‌کنند در حالی که خدا نور خود را برپا می‌دارد و گر چه کافران را خوش نیاید. » ------------------------------- 📚 منابع : [۱]: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص: ۳۲۳ [٢]: سفينة البحار، ج۵، ص۱۹۹ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------ @ostadhasheminasab
✳️ احادیث مذمت صوفیه (٣) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔷 ٣- عن الإمام الحسن العسکری (علیه السّلام) انّه قال لأبي هاشم الجعفری: یا أبا هاشم سيأتي زمان على الناس وجوههم ضاحكة مستبشرة وقلوبهم مظلمة منکدرة، السنّة فيهم بدعة و البدعة فيهم سنّة، المؤمن بينهم محقّرو الفاسق بينهم موقّر، أمراؤهم جائرون و علماؤهم في أبواب الظلمة سائرون، أغنياؤهم يسرقون زاد الفقراء و أصاغرهم يتقدّمون على الكبراء، كلّ جاهل عندهم خبير و كلّ محيل عندهم فقير، لا يميزون بين المخلص و المرتاب ولا يعرفون الضأن من الذئاب، علماؤهم شرار خلق الله على وجه الأرض لأنّهم يميلون إلى الفلسفة والتصوّف، وأيم الله انهم من أهل العدوان والتحرّف، يبالغون في حبّ مخالفينا و يضلّون شيعتنا و موالينا، فإن نالوا منصبا لم يشبعوا عن الرشا و إن خذلوا عبدوا الله على الرياء، إلّا أنّهم قطاع طريق المؤمنين و الدعاة إلى نحلة الملحدين، فمن أدركهم فليحذرهم و ليصن دينه وإيمانه، ثم قال: يا أبا هاشم، هذا ما حدّثني أبي عن آبائه عن جعفر بن محمد (علیهم السّلام) و هومن أسرارنا فاكتمه إلا عن أهله [۱] «امام عسکری (علیه السّلام) به ابوهاشم جعفری فرمودند: ای ابوهاشم زود است زمانی بیاید که چهره‌های مردم شاد و قلب هایشان ظلمانی و مکدّر باشد سنت در میان آنان بدعت و بدعت در میان آنان سنت باشد مؤمن در بین آنان تحقیر می‌شود و فاسق محترم، امیران آنان ظالم و علماء شان به خانه‌های ظالمان رفت و آمد می‌کنند اغنیاء توشه فقرا را می‌دزدند و کوچکان بر بزرگان پیشی می‌گیرند هرجاهلی را خبره می‌پندارند و هر چارہ جوئی را فقیر می‌پندارند بین مخلص و شاکّ تفکیک قائل نمی شوند گرگ را از میش باز نمی شناسند علمایشان بدترین خلق خدا بر روی زمین می‌باشند زیرا که آنان به فلسفه و تصوف میل می‌کنند و به خدا قسم که آنان از دشمنانند و از حق برگشته اند و مبالغه در دوستی مخالفین ما دارند موالیان و شیعیان ما را گمراه می‌کنند اگر به منصبی برسند از رشوه گرفتن سیر نمی شوند و اگر فرو گذارده شوند (یعنی اگر منصبی به ایشان نرسد) از روی ریا عبادت می‌کنند آگاه باشید که آنان راهزنان راه مؤمنین هستند و دعوت کنندگان به کیش ملحدان، پس هرکس آنان را ملاقات نمود از آنها برحذر باشد و دین و ایمان خود را حفظ کند سپس فرمود: ای ابوهاشم این آن چیزی است که پدرم از قول پدرانش از حضرت جعفر بن محمد (علیهم السّلام) برای من نقل کرد و آن اسرار ماست پس پنهان کن آن را مگر از اهل آن. » 🔷 ۴- عن الامام الرضا (علیه السّلام) قال: لا يقول بالتصوّف أحد إلّا لخدعة أو ضلالة أو حماقة. [٢] حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند: کسی عقیده صوفیه معتقد نمی شود مگر برای نیرنگ زدن به دیگران یا از روی گمراهی یا حماقت ---------------------------------- 📚 منابع : [۱]: سفینة البحار ج۵، ص: ۱۹۸ [٢]: همان ج۵، ص: ۲۰۰ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------ @ostadhasheminasab
✳️ احادیث مذمت صوفیه (۴) ⏭️ بخش قبلی ۵- عن النبي (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) انّه قال: لا يقوم الساعة على أمّتي حتّى يقوم قوم من أمّتي اسمهم الصوفية ليسوا منّی وانّهم يحلقون للذكرو بيرفعون أصواتهم يظنّون انّهم على طريقتي بل هم أضلّ من الكفّار وهم أهل النار لهم شهيق الحمار. [١] از وجود مقدس رسول اکرم (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) روایت شده است فرمودند: قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه به پاخیزند گروهی از امت من که نام ایشان صوفیه است آنان از من نیستند اینان برای ذکر حلقه می‌گیرند برای ذکرو صداهای خود را بلند می‌کنند گمان می‌کنند بر سنت من هستند چنین نیست بلکه از کفار گمراه ترند ایشان اهل آتش هستند همچون بانگ الاغ فریاد می‌کشند) ۶- «وَ فِی الصَّحِیحِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا (علیه السّلام) أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السّلام) قَدْ ظَهَرَ فِی هَذَا الزَّمَانِ قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ الصُّوفِیَّةُ فَمَا تَقُولُ فِیهِمْ قَالَ إِنَّهُمْ أَعْدَاؤُنَا فَمَنْ مَالَ فِیهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یُحْشَرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ أَقْوَامٌ یَدَّعُونَ حُبَّنَا وَ یَمِیلُونَ إِلَیْهِمْ وَ یَتَشَبَّهُونَ بِهِمْ وَ یُلَقِّبُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ یُأَوِّلُونَ أَقْوَالَهُمْ أَلَا فَمَنْ مَالَ إِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنَّا وَ إِنَّا مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کَانَ کَمَنْ جَاهَدَ الْکُفَّارَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ). [٢] «در روایتی صحیح، بزنطی از حضرت رضا (علیه السّلام) نقل می‌کند که فرمودند: مردی از اصحابمان به حضرت صادق (علیه السّلام) عرضه داشت در این زمان گروهی ظاهر شده اند که به آنان صوفی می‌گویند شما نسبت به آنان چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمودند: اینان دشمنان ما هستند هرکس به آنها میل نماید از آنان خواهد بود و با آنها محشور می‌شوند و زود است ظاهر شوند گروه‌هایی که ادعای محبّت ما را دارند و به صوفیه میل کنند و خود را شبیه آنان کنند و لقب‌ها برای خود می‌گذارند و گفتار صوفیه را تاویل کنند آگاه باشید هرکس به سوی ایشان میل کند از ما نیست و ما از ایشان بیزار هستیم و هر کس که آنان را انکار نموده و رد نماید همانند کسی است که با کفار در نزد پیامبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) جهاد کرده است. » ---------------------------- 📚 منابع: [١]: سفينة البحار، ج۵، ص: ۲۰۰ [٢]: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۲، ص: ۳۲۳ 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------ @ostadhasheminasab
💡علل تاریخی ترویج تصوف 🔶استاد عبدالباقی می‌گوید: «مدعیان مهدویت که اکثر از میان صوفیان برخاسته بودند، در اشاعه تصوف تاثیر عمده ای داشته اند. در قرن هفتم / سیزدهم تصوف در آناطولی پیشرفت وسیعی کرده بود. از یکسوسهل انگاری سلجوقیان درباره ادیان و مذاهب از سوی دیگر ترکتاز مغول و از جهتی دیگرهم ناامنی، عواملی بودند که در اشاعه تصوف تاثیر داشتند. ایلغار مغول موجب شده بود که مشایخ پر نفوذ و عالم و شاعر چون: فخرالدین عراقی ۱۲۸۹/۵ م نجم الدين دایه ۱۲۴۷/۵۶۴۵ م، اوحدالدین کرمانی ۵۶۳۵/ ۱۲۳۷ م به آناطولی مهاجرت کنند و بالنتيجه طریقت و افکار آنان در آن دیار رواج پیدا کند. طریقت‌های مختلف در آناطولی پیدا شده بود: طریقت کازرونیه، و طریقت اکبریه - پیروان و یاران صدر الدين قونيوی ۵۶۷۳/ ۱۲۷۴ م شارح فصوص و پسر خوانده صوفی نام آور ابن العربی ۵۶۳۸/ ۱۲۴۰ م که بعد از مرگ صدر الدين در بلاد شام پراکنده شدند و همچنین طریقت رفاعی که در آن روزگار طریقت احمدی نامیده می‌شد و بوسیله بازی با مارو کدم و آتش و فرو کردن سیخ درتن خود و دیگر کارهای خارق العاده مردم را دور خود جمع می‌کرد، از طريقتهای شناخته و شایع در آناطولی بودند. علاوه بر طریقت‌های فوق، فرقه‌های دیگری نیز مانند: قلندریه، جامیه، حیدریه، ادهميه و سلسله ابدال روم که از ملامتیه کهن بودند و خراسانیان یا واصلان خراسان نام داشتند و از بابایی‌ها منشعب شده بودند، در آناطولی کنار هم می‌زیستند و به علت داشتن عقاید شیعی- باطنی" و ظاهر یکسان، شباهت زیادی به همدیگر داشتند. اهل فتوت نیز که با تشکیلاتیسری و اقتصادی در دوره ساسانیان به ظهور رسیده بودند، در سرتاسر آناطولی پراکنده شده بودند. تقریبا در هر مرکز تجمعی، خانقاهی (یا زاویه ای از اهل فتوت پیدا می‌شد. گذشته از آناطولی و عراق، اهل فتوت در سوریه و مصر نیز نفوذ زیادی داشتند. چنانکه بنی عباس که روز به روز ناتوان تر می‌شدند و برای حفظ دستگاه خلافت دستاویزی می‌جستند، در صدد بهره جستن از این نیروی معنوی برآمدند. تا جایی که الناصر لدين الله ۵۶۲۲/ ۱۲۲۵ م پیشوایی این فرقه را به دست آورد و جانشینان او نیز از این طریق دست برنداشتند. مقریزی می‌نویسد که بیبرس از مماليك مصر ۱۲۷۷/۵۶۷۶ م ایلچیانی را که در سال ۱۲۶۳/۵۶۶۲ م از جانب برکه فرمانده سپاه مغول آمده بودند، به تشکیلات جوانمردان پذیرفت. علاقه مردم به تصوف، موجب جلب عنایت مالکان بزرگ، وزیران و پادشاهان بدین طریقت شده بود. چنانکه عزالدین کیکاووس اول در زمان الناصر لدين الله خلیفه عباسی، شیخ مجد الدين اسحاق را به بغداد فرستاد و بوسیله او از خلیفه لباس فتوت خواست. خلیفه هم همراه منشور سلطنت، لباس و اجازت نامه فتوت و عمامه ای سیاه برایش روانه کرد. و در زمان سلطنت علاء الدین کیقباد اول، شهاب الدين سهروردی ۵۶۳۲/ ۳۵- ۱۲۳۴ م از جانب خلیفه به قونیه اعزام شد و برای پادشاه اسبی و عمامه ای ارمغان آورد. علاء الدین با علما و صوفیان قونیه در آق سرای از شیخ استقبال کرد و در مراسم تودیع وی شخصا تا قريه" زنجیرلی" که يك ساعت با قونیه فاصله داشت - شیخ را بدرقه کرد و همراه شیخ نقدینه کلانی که از خراج ارمنیان و مسیحیان فراهم شده بود، برای خلیفه فرستاد. » [۱] 🔶 بعضی از محققان آثار صوفیه می‌نویسد : «صلاح الدّین ایوبی دستگاه خلفای فاطمی را برچیده بود. ایوبیان سعی داشتند روحیه دینی را به گونه ای در مردم تقویت کنند که هم محکمی در مقابل مسیحیت اروپاییان باشد و هم سدّی در برابر تشیع اسماعیلیان. از این رو مساجد و مدارس دینی را در همه جا بر مبنای مذاهب اهل سنّت تأسیس و تقویت می‌کردند و از سوی دیگر به ترویج تصوّف اهتمام می‌ورزیدند. صلاح الدّین ایوبی خانقاهی بزرگ در مصر ایجاد کرد که در پی آن خانقاهها و رباطهای دیگر در نقاط مختلف ساخته شد. پیامدهای جنگهای صلیبی و به دنبال آن آشوبهای بعد از مرگ صلاح الدين و درگیریهای فرزندان و برادران او بر سر تقسیم حکومت، اوضاع اجتماعی را نابسامان و زمینه‌های روحی را برای ترك دنیا و گرایش به زهد و تصوف، بسیار آماده و مساعد کرده بود. (نگاه کنید به: شعر عمر بن الفارض، ص ۴۱ - ۵۵). » [٢] ------------------------------- 📚 منابع : [۱]: مولانا جلال الدين، متن کتاب، ص: ۴۸ عبد الباقی گولپینارلی / توفيق سبحانی [٢]: شرح نظم الدر (شرح قصيده تائیه ابن فارض) ؛ مقدمه ؛ ص ۲۴ (اكرم جودی نعمتی») 📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی ------------------ @ostadhasheminasab
عن علیٍّ أميرالمؤمنين عليه السّلام فی حدیثٍ أنّه قال ؛ إنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لَمْ تَزَلْ مَظلُومَةً ، مِنْ حَقِّها مَمنوعَةً ، وَ عَنْ ميراثِها مَدْفُوعَةً ، لَمْ تُحْفَظْ فيها وَصِيَّةُ رَسولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ، وَ لا رُعِیَ فيها حَقُّهُ وَ لا حَقُّ اللهِ عزّ وَ جلّ ، وَ كَفى بِاللهِ حاكِماً وَ مِنَ الظّالِمينَ مُنْتَقِماً. أميرالمؤمنين عليه السّلام فرمودند : فاطمة دختر رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ همواره مورد ستم قرار گرفت و از حقّش محروم ، و از ميراثش جلوگيرى شد ، وصيّت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ در حقّش رعايت نشد ، و حقّ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ و حقّ خداى عزّ و جلّ درباره وى مراعات نگردید . حاكميت خداوند و انتقام‏گيرى او از ستمگران ما را بس است. 📚 بحارالأنوار، ج ۴۳، ص۲۰۹ ، حدیث ۳۳ ، عن أمالی الطوسی. ------------------ @ostadhasheminasab
عَنْ أَبِی عَبْدِالله علیه السّلام قَالَ ؛ إِنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْهَرَ فَاطِمَةَ رُبُعَ الدُّنْيَا ، فَرُبُعُهَا لَهَا ، وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ وَ تُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهَا الْجَنَّةَ. وَ هِیَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى ، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَت الْقُرُونُ الْأُولَى. إمام صادق علیه السّلام فرمودند : خداى تبارک و تعالی ربع دنيا را مهريه فاطمة قرار داد ، پس يك چهارم دنيا مِلك فاطمة سلام الله عليها ميباشد ، و نيز بهشت و دوزخ را مهريه زهراء عليها السّلام قرار داده ، زهراء دشمنان خويش را در دوزخ و دوستان خود را در بهشت داخل مينمايد. فاطمة صدّيقة كبری است و قرون گذشته بر معرفت او در دَوَران بوده است. 📚بحار الأنوار، ج۴۳، ۱۰۵. ----------------- @ostadhasheminasab
از حضرت امام باقر علیه‌السلام روایت شده است که به این مضمون فرمودند: 🔥 «هیزم‌هایی که آن دو نفر برای آتش زدن امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام جمع کرده بودند، اکنون نزد ما اهل‌بیت است و ما آن را از یکدیگر ارث می‌بریم (و دست به دست می‌شود تا برسد به قائم ما)؛ و حضرت مهدی علیه‌السلام (در دوران ظهور) آن دو ملعون را با همان هیزم‌ها خواهد سوزاند...» 💠 «ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ...» 📚 دلائل الامامة (طبری)، ص۴۵۵ ----------------- @ostadhasheminasab