eitaa logo
کانال رسمی استاد هاشمی نسب
277 دنبال‌کننده
142 عکس
75 ویدیو
59 فایل
کانال رسمی حجة الاسلام و المسلمین استاد سيد محمود هاشمی نسب نشر آثار و بیان معارف اعتقادی از منظر آیات و روایات و نقد افکار انحرافی در مباحث اعتقادی این کانال توسط شاگردان استاد و زیر نظر ایشان اداره می شود کانال تلگرام👇 https://t.me/ostadhasheminasab
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٣) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی ✍️ در جلسه قبل در ارتباط با اهمیت معارف توحیدی و لزوم اكتساب معرفة الله بحث نمودیم و همچنین بیان شد که روش های ابحاث توحیدی پنج روش است : ١- منهج فلاسفه مشاء . ٢- منهج عرفاء و صوفيه . ٣- منهج ملا صدرا . ۴- منهج شیخ شهاب الدین سهروردی . ۵- منهج متكلمين و فقهاء اصوليين . 🔹 نخست روش فلاسفه مشاء را بحث کردیم و گفتیم روش آنان در کشف حقائق تکیه به عقل بود و معتقد بودند می توان تنها با تعقل به حقیقت عالم و مبدأ آن رسید و کلمات اهل نظر را هم حول این مدعی نقل کردیم . در تکمیل بحث مطلبی را از ابن سینا که از اساطین فلسفه مشاء است نقل می کنیم که کلامی که میگوید لازمه اش این است که مشی فلسفی انسان را در نهایت به مقام نبوت برساند. 🔹ابن سینا در بیان حقیقت مقام نبوت اینگونه میگوید: الناس المستحقون لاسم الانسانية هم الذين يبلغون في الآخرة السعادة الحقيقية، و هؤلاء على مراتب أيضا وأشرفهم و أكملهم الذى يختص بالقوة النبوية... فبيانه بما أقول: إن الحدس ليس ممّا يدفعه العقلاء. و الحدس هو التفطن للحد الاوسط من القياس بلا تعليم. و اذا تأمل الانسان فان جميع العلوم جاءت بالحدس، فهذا حدس شيئا، و ذلك الآخر تعلم ما حدس هذا، و حدس شيئا آخر . كذلك حتى بلغ العلم مبلغه؛ فكل مسألة فالحدس فيها جائز، و النفس القوية فحدس كلّ مسألة عليها جائز . و كما أن النقصان في الحدس ينتهى الى عدم الحدس فيكون واحد من الناس لا سبيل له إلى حدس شيء او تعلم، بل و يكون ممن لا يمكنه أن يعلم شيئا، لضعف قوة ذهنه؛ كذلك يمكن أن يكون في طرف الزيادة من يحدس اكثر الأشياء او كلها، حدسا لقوة نفسه، لأنه ليس لقوة الذهن حدّ لا يجوز أن يتوهم ازيد منه إلى أن يكون حادسا لكلّ معقول، فبين من هذا أنه ليس يمتنع أن ي يوجد من أشخاص الناس من يحدس المعقولات كلّها او اكثرها في أقصر الأزمنة، فيستمر من الأوائل العقلية إلى الثوانى العقلية على سبيل التركيب استمرارا نافذا. و لا يبعد أن يكون مثل هذه النفس قوية غير مذعنة للطبيعة و ممتنعة على المجاذبات الشهوانية و الغضبية إلا على ما يحكم به العقل. فهذا هو أشرف الأنبياء و أجله [١] وقال ايضاً : فيمكن إذن أن يكون شخص من الناس مؤيد النفس لشدة الصفاء و شدة الاتصال بالمبادئ العقلية إلى أن يشتغل حدسا، أعنى قبولا لها من العقل الفعال في كل شيء و ترتسم فيه الصور التي في العقل الفعال، إما دفعة . و إما قريبا من دفعة، ارتساما لا تقليدياً، بل بترتيب يشتمل على الحدود الوسطى. فإن التقليديات في الأمور التي إنما تعرف بأسبابها ليست يقينية عقلية . و هذا ضرب من النبوة، بل أعلى قوى النبوة و الأولى أن تسمى هذه القوة قوة قدسية، و هي أعلى مراتب القوى الإنسانية [٢] و قال : و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية كاد أن يصير ربا إنسانيا و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالى، و هو سلطان العالم الأرضى وخليفة الله فيه [٣] ✍️ بنابراین گفتار، کسی که در فلسفه مشاء متخصص شود به مقام نبوت میرسد و در تمام این مقالات که درباره وصول انسان به مراتب عالیه و رسیدن به کمالات نوشته شده ، اصلاً در رابطه با لزوم رجوع به کتاب و سنت ذکری نیست . 🔹قبل از نقد مسلک مشاء اولا باید گفت : کسی که به آیات و روایات مراجعه کند مییابد که مقام نبوت، قوه حدسية و تفطن به حد وسط در اقیسه نیست بلکه مقامی اعطائی است و خداوند نبی را اصطفاء میکند و علوم فراوانی را به او افاضه می کند : «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» [۴] «قالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ برسالاتي وَ بِكَلامى فَخُذ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»[۵] ... وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»[۶] بنابراین مقام نبوت اعطائی است و اکتسابی نیست و علوم انبیاء با وحی به آنها افاضه می شود : وَ ما كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ»[٧] 👈 پس خداوند متعال بلاواسطه و یا با واسطه ملک، علم را به نبی نازل میکند نه اینکه نبی بوسیله قوه حدسیه به حد وسط قياس برسد و فرق زیادی بین افاضه علوم من الله و بين اكتساب علم و بکارگیری قوه حدسیه در رسیدن به حد وسط قیاس می باشد ... ----------------------------- 📚 منابع : [١] المبدأ و المعاد، النص، ص ١١٧، فصل ١۶ [٢] النجاة من الغرق في البحر الضلالات ، النص، ص ۳۴۱ الشفاء (الطبيعيات) : ج ۲، ص ۲۲۰ ، الفصل السادس [٣] الشفاء (الالهيات) ، النص : ص ۲۵۵ - الفصل الخامس ----------- @ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت کریمۀ اهل‌البیت، حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها را به محضر مقدّس حضرت ولیّ‌عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. علّامه سیدجعفر مرتضی عاملی رحمه‌الله‌، مورّخ معاصر شیعه می‌نویسد: ◼️ «مأمون عباسی لعنة‌الله‌علیه (پس از مطلع شدن از حرکت قافلۀ برادران و خواهران حضرت رضا علیه‌السلام به سمت خراسان) نظامیانش را بسوی این قافله فرستاد و آنان در ساوه عده‌ای را به شهادت رساندند و دیگران را پراکنده کردند؛ از جمله جناب هارون بن موسی علیهماالسلام (برادر حضرت رضا علیه‌السلام) را که در حال خوردن غذا بودند و به ایشان هجوم برده و به شهادت رساندند؛ اما دربارۀ بزرگ این قافله، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، گفته شده که در ساوه دسیسه کردند و به ایشان سم دادند؛ به همین خاطر، حضرت جز مدّت اندکی زنده نمانده و (در قم) شهیده شدند.» 📚 الحياة السياسية للإمام الرضا عليه‌السلام (سیدجعفرمرتضی‌عاملی)، ص۴۲۸ @ostadhasheminasab
🏴 شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها ▪️ در روز ١٠ ربیع الثانی سال ۲۰۱ هجری بنابر مشهور سالروز رحلت شهادت گونه حضرت ولية اللَّه خاتون خلق جهان، عابده زاهده كامله مستوره حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها دختر امام موسى كاظم عليه السّلام است. (1) ▪️آن حضرت ۱۷ روز پس از ورود به شهر قم، با دلى شكسته و غصّه دار از داغ پدر و فراق برادر، رحلت فرمودند. ▪️ در عزاى آن حضرت شهر قم را يكپارچه غم و ماتم فرا گرفت. بدن مطهر آن حضرت را غسل داده كفن كردند، و به طرف باغ موسى بن خزرج مكان فعلى حرم مطهر آوردند. دو سوار نقابدار از بيرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند، آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهر را دفن كردند و رفتند و كسى آنان را نشناخت. ▪️موسى بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه عليه السّلام نمود، و از بوريا و حصير سقفى بر روى قبر مطهر آن حضرت قرار داد. اين بنا بود تا آنكه زينب دختر امام جواد عليه السّلام بر روى قبر شريف قبه اى بنا نهاد سپس جماعتى از دختران ائمه عليهم السّلام در آن مكان دفن شدند. ▪️ هنگامى كه امّ محمّد دختر موسى بن محمّد بن على الرضا عليه السّلام فوت كرد، در كنار آن حضرت دفن شد. بعد از آن ميمونه خواهر امّ محمّد از دنيا رفت، و آن بزرگوار هم در جنب امّ محمّد دفن شد. روى اين دو قبر يك گنبد ديگر بنا كردندبه گونه اى كه دو گنبد چسبيده به هم بر روى قبر حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها و امّ محمّد و ميمونه بوده است. ▪️ به جز دختران معصومين عليهم السّلام، دو كنيز هم دفن شده اند كه در هنگام مرمت كف حرم مطهر در زمان ناصرالدين شاه، روزنه اى به سردابى پيدا مى شود و چند زن صالحه، وارد سرداب مى شوند. پيكر پاك ميمونه و دو تن از كنيزان را پس از هزار سال تر و تازه مشاهده مى كنند. 👈 اين سرداب جنب سرداب حضرت فاطمه معصومه عليهاالسّلام قرار دارد.(2) ▪️مرحوم نمازى وفات حضرت معصومه سلام اللَّه عليها را در ۱۲ ربيع الثانى سال ۲۰۱ هجری نقل كرده است.(3) قول منسوب به شيخ حر عاملى رحمة اللَّه نیز هشتم شعبان سال ۲۰۱ هجری است. (4) ------------------------------ 📚منابع : 1⃣ مراقد المعارف، ج ۲، ص ۱۶۳ منتخب درياى سخن، ص ۳۴ زندگانى كريمه اهل بيت عليهم السّلام، ص ۸۳ 2⃣ بحار الانوار: ج ۶۰، ص ۲۲۰ و ۲۱۹ اجساد جاويدان: ص ۱۰۵ 3⃣ مستدرك سفينة البحار، ج ۸، ص ۲۵۷ 4⃣ حياة الست، ص ١١ @ostadhasheminasab
✳️ امام صادق عليه السّلام فرمودند : 🔸قم كوفه صغيره است، و بهشت داراى هشت در است كه سه در آن از قم است. 🔸در آن شهر زنى از اولاد من رحلت مى كند كه اسمش فاطمه است، و او دختر موسى بن جعفر عليه السّلام است كه به شفاعت او تمامى شيعيانم داخل بهشت مى شوند. 📚 بحار الانوار: ج ۵۷، ص ۲۲۸ ----------- @ostadhasheminasab
💠 بهشت، پاداش زائر حضرت معصومه سلام الله علیها ✳️ سعد بن سعد می گوید از امام رضا علیه السلام، راجع به زيارت حضرت فاطمه دختر موسى بن جعفر سلام اللّه عليه پرسيدم؟ حضرت فرمودند: كسى كه او را زيارت كند بهشت برايش خواهد بود. ✳️ امام جواد علیه السلام فرمودند : كسى كه قبر عمّه‌ام را در قم زيارت كند بهشت برايش مى باشد. 📚 کامل الزیارات، باب ١٠۶ ------------ @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۴) 🔶 نقد فلاسفه مشاء (١) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔹در نقد روش فلاسفه مشاء باید گفت که در شناخت طبیعت و عالم مادّی ، عقل تنها و بدون حس و تجربه خارجيات و بدون آزمایش و استقراء در اجزاء ،طبیعت موجب میشود که انسان در ذهن خود مطالبی را استنتاج کند در حالیکه از واقعیت دور مانده باشد و لذا بعد از آنکه بشر راه حس و تجربه و اختیار طبیعت خارجیه را در پیش گرفت توانست به حقایق مهمی در طبیعت دست یابد و کثیری از اجزاء آنرا به خدمت خود درآورد و بعد از قرنها دریافت که بسیاری از مطالب فلسفه در طبیعیات باطل بوده است . 🔹بنابراین در شناخت طبیعت و عالم مادّی ، عقل همراه حس و تجربه ، انسان را به نتیجه واقعی می رساند 🔹آقای مطهری می نویسد : « در فلسفه ایرانی و هندی یک فکری بوده بر اساس طبیعیات قدیم که اولا آن طبیعیات غلط بوده و تازه از آن طبیعیات هم استنتاج این فکر غلط بوده است» [١] 🔹اما معارف الهیه و مسائل دینی وقتی رجوع به روایات اهل البيت - علیهم السلام می کنیم می بینیم که آن بزرگواران نهی فرموده اند از اینکه ما تمسک به عقل تنها کنیم : ❇️ عن أمير المؤمنين عليه السلام : «من استغني بعقله ضل» [٢] ❇️ عنه عليه السلام : «اتهموا عقولكم فإنه من الثقة بها يكون الخطأ» [٣] متهم دارید عقلهای خود را بدرستیکه در اعتماد بر آنها خطاء میباشد. یعنی : آنهائی که اعتماد بر عقلهای خود می کنند درخطایند . 🔹اینگونه روایات بیان واقعیت مینمایند که برای روشن شدن بحث ناچاریم توضیح بیشتری بدهیم : معارف دین بر دو قسم است: اصول دین ، فروع دین ؛ اما در فروع دین ، شکی نیست که احکام الله توقیفی هستند چنانچه روایات زیادی بر این مطلب دلالت دارد ؛ زیرا بنابر مسلک عدليه احكام جعل شده اند به جهت ملاکات و مصالحی که در واقع وجود دارد و عقل به تنهائی راهی برای استکشاف آن مصالح ندارد تا بتواند احکام را به تنهائی درک نماید . و لذا روایات متعدده ای ما را از بکارگیری عقل تنها برای استكشاف حكم الله نهی می کند ... ----------------------------- 📚 منابع : [١] مجموعه آثار، ج ٢۵، ص ۴٩٨ [٢] غرر الحكم : ص ۳۴۷، حدیث ۷۹۸۹ [٣] همان : حدیث : ۵۱۷ ------------ @ostadhasheminasab
🛑 صوفی شیعه! شيخ صفي الدين بن فخر الدين الطريحي می نویسد: واعلم ان المتصوفة خصوصا في زماننا هذا [القرن الثاني عشر] قد زين لهم الشيطان أعمالهم فصدهم عن السبيل فاعتقدوا أمورا مستحيلة غير ما حكينا عنهم من الحلول والاتحاد كأن يرقوا إلى السماوات ويشاهدوا المغيبات ويخاطبوا الأنبياء والائمة بالمشافهات، وهم مع ذلك يزعمون أنهم منتظمون في سلك الشيعة وغير خارجين عن سمت الشريعة لعنهم الله بما يفترون وقاتلهم أنى يؤفكون ومن لم يحكم بما أنزل الله فٱولئك هم الكافرون وقد تكثرت الروايات عن الائمة الهداة عليهم السلام بالإنكار عليهم والبراءة من دينهم... 📚 مطارح النظر في شرح الباب الحادي عشر، طبع العتبة العباسية، ص١٧٣ @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۵) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 نقد فلاسفه مشاء (٢) 🔹ابْنُ عِصَامٍ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ حُمَيْدٍ عَنِ ابْنِ قَيْسِ عَنِ الثَّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع : إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَالْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَابِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِنَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَى بِنَا هدى... [١] 🔹الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ قَطَعَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ الْمَرْأَةِ كَمْ فِيهَا قَالَ عَشْرَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ اثْنَتَيْنِ قَالَ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ ثَلَاثَاً قَالَ ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ قَالَ قُلْتُ أَرْبَعاً قَالَ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَقْطَعُ ثَلَاثًا فَيَكُونُ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ وَ يَقْطَعُ أَرْبَعاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ عِشْرُونَ إِنَّ هَذَا كَانَ يَبْلُغُنَا وَ نَحْنُ بِالْعِرَاقِ فَنَبْرَأُ مِمَّنْ قَالَهُ وَ نَقُولُ الَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَانٌ فَقَالَ مَهْلًا يَا أَبَانُ إِنَّ هَذَا حُكْمُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَرْأَةَ تُعَاقِلُ الرَّجُلَ إِلَى ثُلُثِ الدِّيَةِ فَإِذَا بَلَغَتِ القُلْتَ رَجَعَتْ إِلَى النَّصْفِ يَا أَبَانُ إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتِ الْمَحَقِّ الدِّينُ [٢] 🔹بنابراین در فروع دین ، عقل به تنهائی موجب گمراهی میشود؛ زیرا مبتلا به قیاس میشود و قیاس در احکام هم برهان بر بطلانش داریم و هم روایات متواتر بر فسادش وارد شده است . اما در مسائل اعتقادی نیز عقل به تنهائی ما را به مطلوب نمی رساند ؛ زیرا : مسائل عقائدی دو قسم است : تارةً : فروع و تفاصيل عقائد است و تارةً اصول و مهمات عقائد است . تفاصيل عقائد ؛ مانند : خصوصیات عالم برزخ یا احوال قیامت یا احوال و خصوصیات معراج پیامبر صلى الله عليه وآله وسلّم يا خصوصیات معاد جسمانی 🔹 آگاهی به این معارف متوقف بر علوم غیبیه است و علم به مسائل غیبی از دو راه حاصل می شود : اول اینکه : اتصال به وحی و ارتباط با حضرت حق بنحو ارتباط انبیاء و ائمه عليهم السلام بطوری که این ارتباط غیر قابل خدشه باشد ؛ یعنی : شخص عصمت داشته باشد . دوم اینکه : اطلاع به مسائل غیبی از طریق اخبار معصوم عليه السلام . راه اول که برای ما مسدود است و باقی می ماند راه دوم . و عقل به تنهائی راهی به مسائل غیبی و معارف ماوراء محسوسات ندارد ؛ مثلاً : آیه می فرماید : تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمِ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ [٣] اگر این اِخبار قرآن نمی بود چگونه عقل میتوانست به این خصوصیت که یک روز به اندازه پنجاه هزار سال پی ببرد ؟ پس رأی عقل در أمور غيبيه بدون إخبار معصوم عليه السلام تخمينی و تظنّی است و هو لا یغنى من الحق شيئاً زيرا كه : بسیاری از مقدمات علمیه برای شناخت امور غيبيه عند العقل مفقود است فلذا امكان ندارد به واقع برسد . اما در اصول عقاید مثل اصل اثبات صانع یا اصل لزوم بعث نبی و نصب امام ؛ این اصول هم اگرچه مبتنی بر بدهیات عقلیه است و لكن رجوع به آیات و روایات لازم است نه از باب تعبد بلکه از باب ارشاد به حکم عقل. توضیح ذلک : بداهت امر بدیهی موجب استغناء انسان از معصوم علیه السلام نمی گردد؛ زیرا شیئ ممکن است بدیهی باشد ولکن انسان از آن غافل بماند ؛ به خاطر آنکه : سبب توجه نفس به آن مفقود باشد و این امر به بداهت آن شیئ لطمه ای نمی زند . بیان مطلب این است که تصدیق انسان نسبت به یک امر بدیهی را اسباب و موجباتی دارد که اگر یکی از آنها مفقود شود انسان نمی تواند آن امر بدیهی را تصدیق کند حتی ممکن است آنرا انکار کند ؛ اسباب تصدیق امر بدیهی اموری است چنانچه مرحوم مظفر [۴] توضیح داده عبارت است از : ۱ - انتباه و التفات یعنی : اگر کسی غافل از امر بدیهی باشد و التفات به آن نداشته باشد ، آن امر بدیهی بر او مخفی می ماند مانند کسی که زیر نور خورشید مشغول کار است و لکن از خورشید غافل است. ٢- سلامة الذهن : کسی که سقيم الذهن است بواسطة تربيت فاسده ومربى فاسد در امور بدیهیه و واضحه شک می کند؛ زیرا که : مستقيم الفکر نیست . ادامه 👇
۳ ـ فقدان الشبهه : گاهی اوقات یک شبهه موجب میشود انسان امر بدیهی را تصدیق نکند ؛ چرا که : پی به مغالطه آن شبهه نبرده لذا در آن امر بدیهی شک میکند یا آن را انکار میکند ؛ مثلاً : النقيضان لا يجتمعان و لايرتفعان این امر بدیهی است بعضی از اشاعره برایشان شبهه ایجاد شده و قائل شده اند بین وجود و عدم واسطه ای است بنام حال و گفته اند اند الوجود و العدم يرتفعان . بنابراین چون عاقل همیشه در معرض غفلت از امور بدیهیه است و نیز در معرض شبهات است یا ممکن است مستقیم الفکر نباشد لازم است به ارشادات عقلية قرآن و عترت عليهم السلام رجوع کند تا در صورت وجود امور مذکوره التفات و توجه به آن بداهت عقلی پیدا کند یا اگر شبهه ای دارد شبهه بر طرف گردد یا چنانچه انحراف فکری دارد بجهت تربیت فاسده، آن نیز زائل گردد . ۴ - گاهی انسان در تطبیق کبری بدیهی بر صغری و مورد دچار خطا میشود؛ یعنی خطا در تطبیق پیدا می کند . 🔹و لذا اگر کسی به آیات و روایات اصول اعتقادات مراجعه کند و به براهین عقلیه ای که در آن ابواب اقامه شده توجه نماید حتماً آن براهین بدیهیه را تصدیق خواهد نمود و از شبهات و مغالطات در آن مسائل نجات خواهد یافت . 👈 مثلاً : در بحث معرفة الله روایات زیادی دربارة عدم تشبیه خداوند به مخلوق وارد شده و براهین عقلية متعددی بر این حقیقت اقامه شده است : ❇️ عن أمير المومنین علیه السلام : ... فمعاني الخلق عنه منفية... [۵] و از امام رضا علیه السلام روایت شده است: فكل ما في الخلق لا يوجد في خالقه... [۶] کل از اداة عموم است، هر آنچه در مخلوق است در خالق یافت نمی شود . 🔹هرگاه به اینگونه روایات و به براهین قاطعه آن مراجعه کنیم از ورطه تشبیه خداوند به مخلوق نجات پیدا می کنیم . ولکن اگر به این ارشادات عقلیه رجوع نکنیم و به عقل تنها اکتفاء کنیم دچار تشبیه خواهیم شد ؛ زیرا : انسان مختلط با محسوسات و مادیات است هرگاه بخواهد امری را بشناسد ناخواسته از راه مشابة او سعی در شناخت آن امر می کند . و لذا در کلمات فلاسفة مشاء در بسیاری از موارد تشبیه خداوند به خلق دیده میشود 🔹مثلاً ابن سینا در توصیف خداوند می نویسد: تكون ذاته لذاته [٧] أعظم عاشق و معشوق و أعظم لاذ و ملتذ می گوید : هم لذت برنده از ذات خودش است و هم لذت برده شده است توصیف خداوند به لذت ناشی شده از تشبیه خداوند به انسان و لذتهای محسوس و معقولی را که درک می کند و نیز در جائی دیگر [٨] ابن سینا خداوند را به شمس تشبیه میکند در لزوم صدور معلول 🔹بنابراین رویات متواترهای که ما را ترغیب مینماید به اینکه معارف دین را باید از معصومین علیهم السلام اخذ نمود بر اساس قوانین منطقی و عقلی می باشد : عن الامام الصادق عليه السلام : ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّا وَرِثْنَا وَأُوتِينَا شَرْعَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَاب... [٩] 🔹و نیز روایات متعدده ای وارد شده در ارتباط با اینکه معارف توحیدی را باید از معصومین علیهم السلام اخذ کرد علتش همان اموری که ذکر شد می باشد عن الامام امير المؤمنين عليه السلام : ... نَحْنُ الْأَعْرَافِ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه...[١٠] ✍️ نتیجه آنکه در مباحث اصول اعتقادی که مبتنی بر بداهت عقل است نیز باید رجوع به کتاب و سنت کرد نه از باب تعبد تا اشکال دور لازم بیآید بلکه از باب ارشاد به حکم عقل تا مانعی از ادراک امر بدیهی موجود است برطرف گردد؛ پس : طريق فلسفة مشاء که اکتفاء به عقل بود در استكشاف حقایق راهی ناقص است و در بسیاری از موارد انسان را به خلاف واقع دچار می کند . ----------------------------- 📚 منابع : [١] بحار الأنوار: ج ۲، ص ۳۰۳، باب ۳۴ حدیث ۴۰ [٢] تهذيب الأحكام : ج ۱۰، ص ۱۸۴، باب ۱۲، حدیث ۱۶ [٣] المعارج : ۴ [۴] المنطق : ج ۱، ص ۲۲ [۵] التوحيد : ص ۷۷ ، باب دوم [۶] التوحید : ص ۳۸ باب دوم [٧] الشفاء (الالهيات) ، النص : ص ۳۶۹ الفصل السابع [٨] رسائل ابن سيناء النص : ص ۲۵۷ : و مثاله من المحسوسات الضياء للشمس و الظل للشخص [٩] وسائل الشيعة : ج ۲۷ ، ص ۷۱ ، باب دوم [١٠] الکافی : ج ۱، ص ۱۸۴ ، باب معرفة الإمام ------------ @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۶) 🔶 منهج عرفاء و صوفيه ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی ✍️ عرفاء و صوفيه معتقدند که راه رسیدن به حقایق ، مکاشفه و شهود است و طریق وصول به معرفت خدای متعال کشف و شهود و علم حضوری است ؛ یعنی: وصول به نفس معلوم . و قائلند که معرفت عقلی معرفت غیابی است؛ زیرا از طریق مفاهیم حاصل می شود ولی معرفت شهودی حضور نفس معلوم است و این معرفت، حقیقی است و برای رسیدن به این مرتبه ـ شهود نفس معلوم و علم حضوری به حقایق، ریاضتهای فراوانی را متحمل میشوند و می گویند نفس را باید خالی از تعلقات مادی نمود و از تعقل و تصور مفاهیم باید پرهیز نمود؛ زیرا که مفاهیم حجابند . 👈 قیصری که از بزرگان صوفیه میباشد کشف را اینگونه تعریف می نماید: هو الاطلاع على وراء الحجاب من المعاني الغيبية و الامور الحقيقية وجوداً و شهوداً [١] و نیز مراتب شهود و مکاشفات را بیان میدارد و می نویسد : فهو بذاته آخذ من الله العليم المعانى الغيبية من غير واسطة على قدر استعداده الاصلى ... بجائی میرسد که ولا تمكن اليه الاشارة، ولا يقدر على اعرابها العبارة [٢] 👈 فناری که از اساتید بزرگ عرفان و تصوف است از مشایخ صوفيه نقل میکند که: لما اتضح لاهل البصائر أن لتحصيل المعرفة الصحيحة طريقين : طريق البرهان بالنظر و طريق العيان بالكشف ، وحال المرتبة قد استبان أنّها لاتصفو عن خلل، و على تسليمه لايتم ، فتعين الطريق الآخر و هو التوجه الله بالتعرية الكاملة و الالتجاء التام وتفريغ القلب بالكلية عن جميع ا التعلقات الكونية و العلوم والقوانين " [٣] 👈 قال ابن عربي: العلم النظرى و العلم الوهبي ، وتختلف الطريق فى تحصيلها بين الفكر و الوهب و هو الفيض الإلهي و عليه طريقة اصحابنا، ليس لهم فى الفكر دخول لما يتطرق اليه من الفساد و الصّحة فيه مظنونة ، و اعنى باصحابنا اصحاب القلوب و المشاهدات المكاشفات لا العباد و لا الزهاد ولا مطلق الصوفيّة الّا اهل الحقائق و التحقيق منهم ولهذا يقال فى علوم النبوة و الولاية أنّها وراء طور العقل ليس للعقل فيها دخول بفكر [۴] و قال ایضا: الفيلسوف معناه محبّ الحكمة ؛ لأن سوفيا باللسان اليونانى هى الحكمة وقيل هى المحبة فالفلسفه معناه حب الحكمة ، وكل عاقل يحب الحكمة غير أن اهل الفكر خطؤهم فى الالهيات اكثر من اصابتهم سواء كان فيلسوفاً او معتزلياً او اشعريّاً او ماكان من اصناف اهل النظر ، فما ذمّت الفلاسفة لمجرد هذا الاسم و انّما ذمّوا لما أخطئوا فيه من العلم الالهى مما يعارض ما جاءت به الرسل عليهم السلام بحكمهم في نظرهم بما اعطاهم الفكر الفاسد في اصل النبوة والرسالة و لماذا تستند فتشوش عليهم الامر فلو طلبوا الحكمة حين أحبوها من الله لا من طريق الفكر أصابوا في كل شيئ [۵] ✍️ بنابراین اصل در نزد صوفیه مکاشفه و شهود است و طرق دیگر مثل : کتاب و سنت برای قانع کردن کسانی می باشد که اهل مکاشفه نیستند و آیات و روایات وسيله اثبات مكاشفات است نه اصل و مرجع . 👈 قیصری در موضعی که ابن عربی به روایتی متمسک شده می گوید: انما يتمسك بما ورد تأنيساً للمحجوبين من المؤمنين لأنهم يسارعون في القبول اذا وجد شيئ منها في القرآن و الحديث لا أنه مستند حكمه فانّه يكاشف بهذه المعاني و يجدها ... [۶] ------------------------------ 📚 منابع : [١] شرح فصوص - قیصری - ص ۳۴۵ [٢] همان، ص ۱۱۰ [٣] مصباح الأنس: ص ۳۶ [۴] الفتوحات: ج ۱، ص ۲۶۱ [۵] همان : ج ۲، ص ۵۲۳ [۶] شرح فصوص - قیصری - ص ٧٢٧- ٧٢٨ ------------ @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٧) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 نقد منهج عرفاء و صوفيه (١) اولاً : اینکه تصریح کردند طریق ما طریق فکر و تعقل نیست این قضیه مردود است به آیات متعدده ای که مردم را امر به تفکر و ترغیب به تعقل می نماید : ❇️ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [١] 👈 و نیز روایات فراوانی که تعقل را عبادت می شمارد دلالت می کند به اینکه رسیدن به معرف الهی با تدبر و تأمل میسور است : ❇️ عن أمير المؤمنين عليه السلام : التفكر فى ملكوت السماوات والأرض عبادة المخلصين [٢] ❇️ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ الْحَسَنُ عَ لَا عِبَادَةَ كَالتَفَكَّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ [٣] ❇️ عن أبي العباس عن أبي عبد الله ع قال تفكر ساعة خير من عبادة سنة، قال الله « إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب» [۴] ❇️ عنه عليه السلام : في وصف لقمان ... وَ كَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالتَّفَكَّرِ [۵] ثانیاً : چنانچه از عبارت مشایخ صوفية روشن شد کشف حالتی است که برای صوفی رخ میدهد به خاطر ریاضت هائی که متحمل شده و به سبب آن اموری را می یابد که به اعتقادش به نفس معلوم و حقیقت رسیده و لكن بحث در این است که آیا حقیقتاً صوفی به عین واقع نائل شده یا خیر واقعیت نبوده بلکه تو هم واقعیت کرده است . 👈 هنگامی که به آثار عرفاء و صوفیه مراجعه می کنیم می بینیم تقریباً اکثر اساطین فن تصوف با صراحت بیان کرده اند که مکاشفات آفاتی دارند که سالک باید به آن آفات توجه داشته باشد و آن آفات از این قرار است : ۱ ـ دخالت شیاطین قیصری در این خصوص می نویسد : مشاهدة الصور تارة يكون فى اليقظة وتارة في النوم و كما أن النوم ينقسم بأضغاث احلام و غيرها كذالك مايري في اليقظة ينقسم الى امور حقيقية محضة واقعة فى نفس الأمور و الى امور خيالية صرفة لاحقيقة لها شيطانية وقد يخلطها الشيطان بيسير من الامور الحقيقة ليضل الرائي [۶] 👈 روایات هم دخالت شیاطین در امور انسان را تأیید می کند : ❇️ عن أبي جعفر عليه السلام: ... ثُمَّ إِنَّ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَتَاهُ وَ هُوَ يَجْرِي مِن ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوق.. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الَّذِي بَعَثَ بِالْحَقِّ مُحَمَّداً لَلْعَفَارِيتُ وَ الْأَبَالِسَةُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُ مِنَ الزَّنَابِيرِ عَلَى اللَّحْمِ [٧] ❇️ [ رجال الكشي] مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّيَّارَةِ يُحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرَّضَاعَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَنَّهُ قَالَ كُنْتُ فِي بَعْضِ اللَّيَالِي وَ أَنَا فِي الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِى يَا يُونُسُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِنَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا جِ فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ عِ غَضَباً لَمْ يَمْلِكُ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّى لَعَنَكَ اللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةِ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَة كُلُّ لَعْنَة مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِنَّا شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي الْخَطَّابِ فِي أَشَدَّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ الشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدَّ الْعَذَابِ ... این روایت هم صریح است در دخالت شیطان در مكاشفة يونس بن ظبيان [٨] ✍️ این روایت هم صریح است در دخالت شیطان در مكاشفة يونس بن ظبيان. ----------------------------- 📚 منابع : [١] آل عمران : ۱۹۱-۱۹۰ [٢] غرر الحكم : ۵۲۵ [٣] بحار الانوار : ج ۶۸ ، ص ۳۲۴ ، باب ۶۰ ، حدیث ۱۱ [۴] تفسير العياشي : ج ۲، ص ۲۰۸ [۵] بحار الانوار: ج ۱۳، ص ۲۱۰ ، باب ۱۸ [۶] شرح فصوص - قیصری - ۱ ص ۱۰۰ [٧] كافي : ج ۸، ص ۱۱۳ [٨] بحار الانوار ، ج ۳۷، ص ۱۶۵ ، باب ۵۲ ------------ @ostadhasheminasab
noormags-شاخصه_های_عرفان_منفی_بر_مبنای_روایات_اهل_بیت_علیهم_السلام-2017638.pdf
697.9K
📚 شاخصه های عرفان منفی بر مبنای روایات اهل بیت علیهم السلام ✍️ استاد سید محمود هاشمی نسب استاد شیخ شعیب حدادی ----------- @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٨) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 نقد منهج عرفاء (٢) ۲ ـ تأثیر مأنوسات ذهنی بر مکاشفات بعضی اوقات سالک به بعضی مسائل أنس ذهنی دارد و آنها را باور دارد و لذا همان باور و اعتقاد را در مکاشفه رؤیت می کند . ♦️استاد حسن زاده آملی در ذیل کلام ابن عربی که می گوید : مات رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم و مانص بخلافة عنه الى احد و لاعینه می نویسد : شکی نیست که رسول الله برای خود وصی تعیین نمود...... باید گفت که شیخ صاحب عصمت نبود.... و چون صاحب عصمت و رسول و نبی ،نیست کشف او را که اخذ از حق تعالی است به حسب معتقد و سوابق انس و الفت ، اشتباهی روی آورد . ۳ ـ گاهی اوهام و تخیلات سالک در مکاشفه دخالت دارد و مکاشفه و شهود ناشی از تخیلات و اوهام سالک می باشد و لو اینکه آن تخیّلات بخاطر بیماریهای اعصاب و روان باشد . ♦️قیصری می نویسد : اذا شاهد - ای سالک - امراً في خياله المقيد يصيب تارة و يخطئ اخرى و ذلك لأن المشاهد اما ان يكون أمراً حقيقياً او لا . فإن كان فهو الذي يصيب المشاهد فيه و الا فهو الاختلاق الصادر من التخيلات الفاسدة ... و للاصابة اسباب بعضها راجع الى النفس و بعضها الى البدن وبعضها اليهما جميعاً .... و اما الاسباب الراجعة الى البدن صحته و اعتدال مزاجه الشخصى و مزاجه الدماغي ✍️از همین جا روشن میشود همه مکاشفات وصول به نفس معلوم نیست ؛ زیرا چنانچه توضیح دادیم بعضی از آنها ناشی از دخالت شيطان يا مأنوسات ذهنیه یا اوهام و تخیلات است و در حقیقت سالک به نفس معلوم نرسیده بلکه جاهل به جهل مرکب است و بخاطر همین عدم وصول به واقع است که می بینیم احیاناً بین مکاشفات اساطین تصوف تعارض واقع شده ، مثلاً : ♦️ابن عربی مکاشفه ای نقل می کند و می گوید : در مکاشفه دیدم کعبه بنا شده از آجرهای طلا و نقره و لکن جای دو آجر طلا و نقره خالی است و دیوار بخاطر نبودن آن دو آجر ناقص است و در همان حال دیدم نفسم جای آن دو آجر خالی قرار گرفت و دیوار که به وسیله من کامل گردید از حال مکاشفه و رؤیا که خارج شدم آنرا تعبیر کردم به اینکه اني في الاتباع في صنفي كرسول الله صلى الله عليه و سلّم في الأنبياء عليهم السلام و عسى ان اكون ممن ختم الله الولاية بي...... چنانچه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خاتم الانبياء بود من هم خاتم الاولياء هستم . ♦️در موضع دیگری از فتوحات میگوید: استحق ان يكون لولايته - نبي ـ الخاصة ختم يواطئ اسمه اسمه صلى الله عليه و سلّم و يحوز خُلقه و ماهو بالمهدى المسمّى المعروف المنتظر فان ذالك من سلالته و عترته والختم ليس من سلالته الحسية و لكنه من سلالة إعراقه واخلاقه صلى الله عليه و سلّم . ♦️سید حیدر آملی که از بزرگان صوفیه است به این مکاشفه اعتراض شدیدی مینماید و بخاطر اینکه شیعی مذهب بوده این مقام را از آن حضرت مهدی علیه السلام میداند و می گوید : و من جملة العجب فيه و في قوله انه يقول : ليس المهدى ـ عج ـ مع هذه الوصاف العظيمة و المراتب العالية موصوفاً باخلاق النبي و إعراقه و الشيخ ـ ابن عربي ـ هو موصوف بها؟... كيف ينسبها الى نفسه و يجزم بذلك بعقله؟ و العجب انّه يثبت هذا المقام لنفسه بحكم النوم و قد ثبت هذا لغيره بحكم اليقظة بمساعدة النقل و العقل و الکشف.... مع ذالك فان كان هذا ثبت بالنوم ، فكم رأينا بالنوم هذا و شاهدناه و سمعناه من النبى و اهل بيته عليهم السلام 👈 نتیجه آنکه مکاشفات هیچ حجیتی ندارد و نمی توان آن را وسیله رسیدن به حقائق دانست؛ زیرا که در مکاشفه غير معصوم علیه السلام آفات مذکوره، راه دارد و هیچ دلیلی بر مصونیت مکاشفات از آفات مذکوره نداریم و لذا این طریق ، طریق ایمنی نیست و نمی توان به آن اعتماد کرد . ♦️استاد مصباح یزدی در این خصوص می نویسد : اما گذشته از پیامبر و امامان معصومین علیهم السلام دیگران برای ما مشکوکند تا هنگامی که نخست اطمینان کنیم خلاف نمی گویند و به واقع چنین ادراک و دریافت هایی برایشان حاصل شده و دوم اینکه : با قرائنی بدست آوردیم و احراز کنیم که آن ادراک و یافته ها از عنایتهای ربانی است نه از القائات شیطانی و تسویلات نفسانی . در هر صورت در مورد غیر پیامبر و امامان معصوم علیه السلام اگر کوچکترین تردیدی داشته باشیم سخن آنها برای ما ارزشی نخواهد داشت. ------------------------------ 📚 منابع : [١] ممد الهمم ؛ ص ۴۱۰ [٢] شرح فصوص - قیصری ـ ؛ ص ۱۰۰ – ۹۹ [٣] فتوحات ؛ ج ۱ ، ص ۳۱۹ - ۳۱۸ [۴] همان ؛ ج ۲ ، ص ۵۰ ‌[۵] المقدمات من نص النصوص ؛ ص ۲۳۹ – ۲۳۷ ‌[۶] در جستجوی عرفان اسلامی ؛ ص ۳۹ -------- @ostadhasheminasab
noormags-مخالفت_نظر_ملاصدرا_با_اقوال_اعلام_در_معاد_جسمانی-1913566.pdf
408K
📚 مخالفت نظر ملاصدرا با اقوال اعلام در معاد جسمانی ✍️ استاد سید محمود هاشمی نسب استاد شیخ شعیب حدادی ---------- @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٩) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 نقد منهج عرفاء (٣) ✍️ عرفاء برای شناخت مکاشفه شیطانی و اوهام از مکاشفه رحمانی ملاکات و میزانهائی را عنوان کرده اند و آن از این قرار است: ١- کتاب ۲ -سنت ۳ -عقل ۴- مرشد 🔹اما تطبیق کتاب و سنت بر دعاوی صوفیه را در جلسات آینده بحث خواهیم کرد و اما مرشد نیز مانند سالک معصوم نیست و لذا میزان قرار دادن مرشدی که تمام آفات مذکوره در شهود او نیز راه دارد برای سنجیدن شهود سالک راه به جائی نمی برد؛ زیرا: لا حجت هیچ گاه حجت ساز نمی شود . 🔹اما میزان بودن عقل در نزد عرفاء توضیحی دارد که در بیان منهج ملاصدرا بحث بیان خواهیم کرد . 🔹یکی از راههایی که می توان فساد مبنا را تشخیص داد این است که ثمرات و نتایج فاسده ای را داشته باشد که بنابر منهج صوفیه نتائج فاسده فراوانی مترتب میشود که میتوان آن را به سه دسته تقسیم کرد : ۱ - بعضی نتایج مخالف نص قرآن کریم است ۲ - بعضی نتایج مخالف تسالم جميع مسلمین است ٣- بعضی نتایج مخالف عقائد حقه اماميه است برای هر قسم از باب نمونه مثالی ذکر می کنیم : 🔶 دسته اول : هیچ شکی نیست که ابن عربی شیخ مشایخ صوفيه است ، و در اینکه تمام سیر و سلوک را پیموده است و به مراحل عالیه مسلک تصوف نائل آمده است، خلافی نیست . ۱ ـ او در این منهج به این نتیجه رسیده که میگوید : کان قرة عين لفرعون بالايمان الذي اعطاه الله عند الغرق ، فقبضه طاهراً مطهراً ليس فيه شيئ من الخبث لانه قبضه عند ايمانه قبل ان يكتسب شيئاً من الآثام [١] 👈 این عقیده خلاف نص قرآن کریم است آنجائی که می فرماید: فَأَخَذْنَهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّلِمِينَ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ لَا يُنصَرُونَ وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ [٢] ۲ ـ می گوید : نبوت عامه منقطع نشده و نبوت تشریعی منقطع و ختم شده است میگوید : الانبیاء الاولياء و هي النبوة التي قلنا أنها لم تنقطع فانّها ليست نبوة التشریع [٣] و قائل است که به او وحی می شده در فصوص میگوید : فما القى الا ما يُلقَى الى ، ولا أنزل فی هذا المسطور الا مايُنزل به على [۴] ♦️و در فتوحات می نویسد : فالعلم الالهي هو الذي كان الله سبحانه معلمه بالالهام و الالقاء و بانزال الروح الامين على قلبه ، وهذا الكتاب من ذالك النمط عندنا فوالله ما كتبت منه حرفاً الا عن املاء الهى و القاء ربّاني او نفث روحاني في روع كياني [۵] ♦️ابوالعلاء عفیفی که تعلیقه بر فصوص دارد در توضیح کلام ابن عربی میگوید : فان کلام الله لا يزال ينزل على قلوب اولياء الله تلاوة فينظر الولى ما تلى عليه مثل ما ينظر النبي فيما أنزل عليه... مى نويسد : معناه ان النبوة العامة لم تنقطع بموت النبي محمد صلى الله عليه و سلّم [۶] ✍️ در جلسه قبل گفتیم که ابن سینا هم مقام نبوت را تعریف کرد به تفطن بحد الاوسط من الأقيسة ، لازمة این کلام این بود که فیلسوف نبی باشد؛ زیرا : تفطن بحد الاوسط قیاس را دارد و نیز نبوت هم منقطع نباشد . اما کلام ابن عربی دلالت بالمطابقه دارد بر عدم انقطاع مقام نبوت و صراحتاً برای خود نبوت عامه را قائل است و لکن این عقیده بر خلاف آیة شریفه است که می فرماید : ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً [٧] 🔹 و روایات متواتره از فریقین وارد شده بر ختم نبوت مطلقاً و هیچ قیدی آورده نشده به اینکه نبوت تشریع ختم شده و اینکه نبوت عامه ختم نشده است این قید فقط در کلام ابن عربی است و واضح است که کلام ابن عربی مخصص و مقید آیات و روایات نیست. 🔹روایت از حضرت امیر علیه السلام است که می فرماید : أمَّا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ لَيْسَ بَعْدَهُ نَبِيٌّ وَ لَا رَسُولٌ، خَتَمَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَنْبِيَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [٨] 🔹سیوطی احادیث متعدده ای را نقل کرده که دال بر خاتمیت نبوت و رسالت به وجود مقدس رسول الله صلى الله عليه وآله و سلّم است ----------------------------- 📚 منابع : [١] فصوص الحكم ؛ ص ٢٠١ [٢] قصص ؛ ۴۲ – ۴۰ . [٣] فتوحات ؛ ج ۲، ص ۵۳ [۴] الفصوص ؛ ص ۴۷ [۵] الفتوحات ؛ ج ۱، ص ۵۹ [۶] فصوص الحكم ـ التعليقه ـ ؛ ص ۲۲۵ [٧] احزاب ؛ ۴ [٨] الاحتجاج ؛ ج ۱، ص ۱۵۲ مراجعه کنید به در المنثور ؛ ج ۳، ص۲۰۴ ------------ @ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز اولین مدافع حریم ولایت، صدّیقۀ کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها (به روایت هفتاد‌وپنج روز) را به محضر مقدّس حضرت صاحب‌الزّمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. علامه محمدتقی مجلسی رحمه‌الله در ذیل روایت شریف حضرت امام کاظم صلوات‌الله‌علیه که فرمودند: «همانا فاطمه علیهاالسلام، صدّیقه شهیده است.» می‌نویسد: 🚩 «شهادت حضرت زهرا صلوات‌الله‌علیها در اثر ضربۀ عمر به درب خانه و برخورد آن با شکم حضرت بود، هنگامی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را برای بیعت با ابوبکر طلب کردند و قنفذ غلام عمر هم با اذن وی، بر حضرت فاطمه علیهاالسلام تازیانه زد؛ و این حکایت در نزد عامه و خاصه مشهور است و بطور مفصّل در کتاب سلیم‌بن‌قیس آمده؛ و بر اثر این ضربات، حضرت محسن علیه‌السلام سقط گردید.» 📚 کافی (شیخ‌کلینی)، ج۱، ص۴۵۸ روضة المتقین (مجلسی‌اول)، ج۵، ص۳۴۲
⚫ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت امّ الائمة النجباء صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در مدينه ۷۵ روز پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است. زاد المعاد ص ۳۷۴ فيض العلام: ص ۲۴۶ بحار الانوار: ج ۲۲، ص ۵۴۵ ▪️در شب چهاردهم، امير المؤمنين عليه السّلام به همراه جمعى قليل از گلهاى سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها را به خاك سپردند. ▪️به سند صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها، ۷۵ روز بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در ۲۸ صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام اللَّه عليها در ۱۳ يا ۱۴ يا ۱۵ جمادى الاولى مى شود. فيض العلام: ص ۲۴۸ ----------- @ostadhasheminasab
💠 سقیفه دلیل آشکار شدن فساد در سراسر جهان ▫️مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «ظَهَرَ اَلْفَسٰادُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ » قَالَ ذَاكَ وَ اَللَّهِ حِينَ قَالَتِ اَلْأَنْصَارُ مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ ❇️ امام باقر عليه السّلام در خصوص آیه‌ی 《 فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهائى که مردم انجام داده اند آشکار شده است》(سورۀ روم آيۀ ۴۱) میفرمایند: به خدا سوگند[مصداق این آیه‌ی مبارکه] وقتى [اشکار] شد كه انصار مدينه (در پاسخ مهاجرين كه در مدينه براى غصب خلافت امام على عليه السّلام جمع شده بودند) گفتند: از ما اميرى باشد و از شما نيز اميرى باشد ! [و هر كدام براى خود اميرى انتخاب ميكنيم] 📚 کافي ج ۸، ص ۵۸ ----------- @ostadhasheminasab
21.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ای رهبر مظلوم در خانه نشسته بنشین به پهلوی من پهلو شکسته 🎥 لحظاتی دلنشین از نوحه خوانی مرحوم آیت الله شیخ عبدالحسین واعظ خراسانی در رثای بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ------- @ostadhasheminasab
☀️ وجه تسمیه حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها به زهرا 💠 تابش نور چهره مبارک حضرت بر اهل مدینه از ابان بن تغلب نقل می‌کند که گفت: «از امام جعفر صادق پرسیدم: «یا ابن رسول اللَّه! برای چه فاطمه اطهر، زهرا نامیده شد؟ » 🔷 فرمود: «برای اینکه نور حضرت زهرا روزی سه مرتبه برای امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌درخشید. نور صورت آن بانوی معظمه در وقت نماز صبح، آن هنگام که مردم هنوز در رختخواب خود بودند می‌درخشید. سفیدی آن نور داخل اتاق‌های اهل مدینه می‌گردید و حیاط خانه هایشان سفید می‌شد. آنها از مشاهده این منظره در شگفت می‌شدند، نزد پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله می‌آمدند و درباره سرچشمه نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا آنان را به سوی خانه زهرای اطهر روانه می‌کرد. زمانی که آنها به طرف خانه آن بانو می‌رفتند، می‌دیدند که او بر سر سجاده عبادت نشسته و نور صورت وی از محراب عبادتش ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتندآن نوری که دیده اند، از نور فاطمه بوده است. 🔷 هنگامی که ظهر می‌شد و فاطمه اطهر آماده نماز ظهر می‌گردید، نور زرد خاصی از پیشانی وی می‌درخشید و داخل خانه‌های اهل مدینه می‌شد؛ به گونه ای که در و دیوار خانه ها، لباس و رنگ چهره هایشان زرد می‌گردید. وقتی درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند، پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله آنان را به سوی خانه زهرای اطهر روانه می‌کرد. زمانی که آنها به سمت خانه آن بانوی مکرمه می‌رفتند، مشاهده می‌کردند که او در میان محراب عبادت ایستاده و نور زردی از پیشانی وی ساطع می‌شود. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور پیشانی مبارک آن حضرت بوده است. 🔷 زمانی که آفتاب غروب می‌کرد، صورت حضرت زهرای اطهر سرخفام می‌شد و نوعی نور سرخ از آن ساطع می‌گردید و آن بانو بابت این نعمت، شکر حضرت پروردگار را به جای می‌آورد. نور سرخی که از چهره وی می‌درخشید، داخل خانه‌های مردم می‌گردید، به شکلی که حیاط خانه‌های آنان به رنگ سرخ فام در می‌آمد. مردم که از مشاهده آن منظره تعجب می‌کردند، به حضور رسول خدا می‌شتافتند و درباره سرچشمه آن نور می‌پرسیدند. پیامبر خدا آنان را به طرف خانه زهرای اطهر می‌فرستاد. هنگامی که آنها به خانه فاطمه زهرا می‌رسیدند، می‌دیدند که آن بانوی معظمه بر سر سجاده عبادت نشسته و سرگرم تسبیح و تمجید پروردگار است و نور قرمزی از صورت وی می‌درخشد. آنگاه در می‌یافتند آن نوری که دیده اند، از نور چهره آن بانوی مکرمه بوده است. آن نور تا زمان ولادت امام حسین علیه السّلام همچنان با او بود و در صورت ما امامان نیز هر کدام پس از دیگری خواهد بود، تا روز قیامت. »   📚بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۱ ------------ @ostadhasheminasab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان روشنگرانه و به یاد ماندنی مرحوم شیخ احمد کافی با مخالفان ذکر حقایق شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🔥 «اللّهمّ العن الجبت والطّاغوت.» ----------------- @ostadhasheminasab
🔶 شیعه کیست؟ امام صادق عليه السّلام فرمودند: کسی که به زبان شیعه باشد و با آثار (احادیث) و اعمال ما مخالفت کند شیعه ی ما نیست، شیعه ما کسی است که بازبان و قلبش با ما موافق باشد و از آثار ما (احادیث) پیروی نماید وبر طبق اعمال ما عمل کند ،آنان شیعه ی ما هستند عن الامام الصادق عليه السلام: لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا ولکن شیعتنا من وافقنا بلسانه وقلبه واتبع آثارنا و عمل باعمالنا اولئک شیعتنا 📚 وسائل الشیعه، ج ١۵ ص ٢۴٧ ------- @ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (١٠) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 نقد منهج عرفاء (۴) دسته دوم: اما آن نتایجی که مخالف با تسالم جمیع مسلمین است بمانند مکاشفه ای که ابن عربی نقل می کند: ۱ ـ می گوید : در مکاشفه ای رسول الله صلى الله عليه و سلم را دیدم، ابوبکر طرف راست حضرت بود عمر در طرف چپ حضرت بود فرآنی - رسول الله - وراء الختم لاشتراك بینی و بینه فی الحکم فقال له السيد - یعنی خدا به حضرت رسول فرمود ـ هذا عدیلک و ابنک و خلیلک [١] 👈 قیصری در شرح این مکاشفه میگوید : و العديل هو المساوى [٢] ✍️ جميع مسلمين متفقند در این که : ابن عربی عدیل رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم نیست چنانچه متسالم عند المسلمین است که : او با رسول الله در حکم هیچ اشتراکی ندارد . ۲ ـ می گوید : اولياء صوفيه معصومند [٣] دسته سوم : اما نتائجی که مخالف عقائد حقة اماميه است فراوان است به عنوان نمونه چند مثال را ذکر می کنیم : ۱ - مذهب اهل بيت عليهم السلام در باب توحید نفى التشبيه است، روایات متواتر وارد شده که در آن براهین عقلیه بیان شده برای عدم مشابهت و مماثلت بين خالق و مخلوق و لکن ابن عربی میگوید: در باب توحید باید هم تشبیه کرد و هم تنزیه کرد : فان قلت بالتنزيه كنت مقيدا وان قلت بالامرين كنت مسدداً و ان قلت بالتشبيه كنت محدداً وكنت اماماً في المعارف سيداً [۴‌] ۲ ـ ابن عربی قائل است به عصمت عمر روایتی [۵] را از پیامبر در شأن عمر از طریق عامه نقل می کند، گوید: فدل على عصمته بشهادة المعصوم و قد علمنا ان الشيطان ما يسلك قط بنا الا الباطل و هو غير فج عمر بن الخطاب ، فما كان عمر يسلك الا فجاج الحق بالنص [۶] ٣- درباره شیعیان می گوید : و على هذا جرى اهل البدع و الاهواء ، فان الشياطين القت اليهم اصلاً صحيحاً لا يشكون فيه ثمّ طرأت عليهم التلبيسات من عدم الفهم حتى ضلوا فينسب ذلك الى الشيطان بحكم الاصل ، ولو علموا ان الشيطان في تلك المسائل تلميذ له يتعلم منه، و اكثر ما ظهر ذالك فى الشيعة ولاسيما في الامامية منهم ، فدخلت عليهم شياطين الجن اولاً بحب اهل البيت و استفراغ الحب فيهم.... [٧] ♦️بعضی از مدافعین ابن عربی گفته اند: مطالبی که خلاف عقائد امامیه در آثار او موجود است تقیّه صادر شده است ! ✍️ در جواب باید گفت که اولا : تقیّه بمعنای آن است که شخصی در بین اهل سنّت قرار بگیرد به خاطر حفظ جان ، آبرو و مالش با آنان مماشاة كند و به عقائد آنان متعرض نشود نه آنکه مطالبی را در مدح خلفاء بگوید که عامه هم به آن قائل نیستند مثل آنکه : برای عمر عصمت قائل شود و یا از شیعیان به گونه ای تبری بجوید مانند تبری جستن از کفار و آنانرا خنزیر معرفی کند [٨] یا دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به مانند متوکل مدح کند [٩] لازم به ذکر است اگر ابن عربی در موردی مدح و ثنای اهل البیت علیهم السلام را گفته این دلیل بر تشیع او نیست ؛ زیرا که بسیاری از علماء سنی مثل فخر رازى هم ثناء اهل البيت عليهم السلام را گفته اند. شیعه کسی است که علاوه بر ولایت برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام داشته باشد و در معارف الهی تابع آنها باشد. ثانیا: اگر قبول کنیم که آنچه را مخالف عقائد امامیه گفته تقیه بوده اما آیا میتوان آنچه را که خلاف نصوص قرآن یا تسالم جمیع مسلمین بیان کرده با تقیه توجیه کرد؟ تحقیق آنست که : اگر تتبع در آثار ابن عربی شود روشن می شود که او اعتقادی به تقیه نداشته و هر آنچه را که در مکاشفاتش یافته با جرأت و جسارت بیان می کرده و لو مخالف عقائد اهل سنت می بوده و لذا علماء اهل سنت هم کتبی در ردّ عقائد می نوشته اند مثل : تنبيه الغبى الى تكفير ابن عربي نوشتة العلامة برهان الدين البقاعي ونیز مراجعه کنید به ابن عربی سنّی متعصب - علامه جعفر مرتضی عاملی جوابهائی از عدم تقیّه ابن عربی بیان نموده اند بعضی دیگر از مدافعین ابن عربی گفته اند: کتب او تحریف شده است و مطالبی که اشکال بر آنها وارد است بخاطر تحریف است و استشهاد کردند به کلام عبد الوهاب شعرانی که میگوید: یک نسخه فتوحات که بدست خط خود ابن عربی در نزد محمد بن السيد ابي الطيب المدنی بوده و ما مقابله کردیم با نسخه های موجود دیدیم نسخه های موجود مدسوس است می گوید : فعلمت ان النسخ التي في مصر الآن كلّها كتبت من النسخة التي دسوا على الشيخ ما يخالف عقائد اهل السنة و الجماعة كما وقع له ذالك في كتاب الفصوص و غيره [١٠] ادامه 👇
جواب آنست که: اولاً: قبول این شهادت متوقف است بر احراز وثاقت عبد الوهاب شعرانی که از علمای عامه است و نیز وثاقت محمد بن السيد ابي الطيب المدني . ثانياً: این دو شهادت میدهند که آنچه مخالف عقائد اهل سنت است تحریف شده و مدسوس است و لکن این شهادت دلیل نمی شود بر آنچه که مخالف عقائد امامیه نیز است هم مورد تحریف باشد. ثالثاً: اگر قائل شوید که کتب ابن عربی تحریف شده دیگر از حجیت ساقط میشود چرا که اعتماد و استناد بر کتاب محرف صحيح نیست ؛ زیرا: احتمال تحریف و دس در هر کلامی از کلمات فصوص و فتوحات منتفی نیست در حالی که اتباع ابن عربی به مطالب فصوص و فتوحات در مباحث مختلف استناد مینمایند . رابعاً: آن دو نفر شهادت می دهند که در فتوحات دس و تحریف راه یافته بخاطر مقابله ای که در نسخه اصلی آن و نسخة موجود انجام داده اند اما در آخر کار فصوص و غیر آن از تألیفات ابن عربی را هم مدسوس می پندارند و هیچ دلیلی بر این مدعا اقامه نمی کنند ------------------------------ 📚 منابع : [١] الفتوحات : ج ۱، ص ۳ - ۲ [٢] شرح فصوص - قیصری - ۱ ص ۴۴۰ [٣] الفتوحات ، ج ۱، ص ۵۱۵ و ۶۶۶ [۴] فصوص الحكم : ص ۷۰ [۵] عامه نقل کرده اند که پیامبر صلى الله عليه واله وسلم به عمر فرمود : ياعمر مالقيك الشيطان في فج الا سلك فجاً غیر فجک علامه امینی این روایت را در الغدیر ج ۸ ص ۱۳۹-۱۴۰ نقل نموده است و مورد نقد و بررسی قرار داده است . [۶] الفتوحات : ج ۱، ص ۲۰۰ [٧] همان، ج ۱، ص ۲۸۲ [٨] همان ؛ ج ۲، ص ۳۰۲ [٩] همان ؛ ج ۲ ، ص ۶ [١٠] عرفان و حکمت متعالیه ؛ ص ۴۷ ، استاد حسن زاده آملی ----------- @ostadhasheminasab
🔹کسی منکِر منظومهٔ فکری ابن عربی نیست. تأثیر شگرفی که او بر ذهنیّت عرفانی بعد از خود داشته است، چنان گسترده است که هر که بخواهد به انکار آن برخیزد، نادانی خویش را آشکار کرده است. 🔹امّا این منظومهٔ فکری که نوعی بازی با شطرنج یا کلمات است، در حدّ نهایی خویش، از یک نظریهٔ معرفت‌شناسی فراتر نمی‌رود یا حدّاکثر، یک نظریهٔ منسجم در حوزهٔ هستی‌شناسی است. نظریه‌ای که در عرصهٔ تربیت روحی انسان، هیچ‌گونه کارایی ندارد. 🔹شما می‌توانید اَعْرَفِ عُرَفای این مکتب باشید و روزی یک میلیون جوان را با دست خودتان سر ببرید و در پایان روز هم بگوئید تجلّی ذات الهی بود از “عالَم اطلاق” و “مِن حیث هو فی ذاته” به عالَم “اعیان ممکنات” در صورت “اسم القاهر” و تمام شب را هم با اعصاب راحت و آسوده بخوابید. 🔸محمّدرضا شفیعی کدکنی 📚زبان شعر در نثر صوفیه/ درآمدی به سبک‌شناسی عرفان، ص ۵۲۵، انتشارات سخن، ۱۳۹۲.
💠 مقدمات بحث های توحیدی (١١) ⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی 🔶 منهج صدر الدين محمد بن ابراهيم شيرازي ملاصدرا در تبیین روش صحیح در کسب معارف می نویسد: فإن مجرد الكشف غير كاف فى السلوک من غیر برهان کما أن مجرد البحث من غير مكاشفة نقصان عظيم في السير [١] ✍️این گفتار دلالت دارد بر اینکه مکاشفه و برهان عقلی در کنار هم موجب استكشاف حقائق می گردد اما اگر تفحص و تتبع کافی در آثار ملاصدرا انجام پذیرد ، نتیجه ای که حاصل می شود بر خلاف مدعای مذکور می باشد ؛ زیرا در مقام عمل می بینیم که ملاصدرا در مباحث معارفی در صدد اقامه برهان برای مکاشفات صوفیه میباشد یعنی کشف و شهود را اصل اصیل برای رسیدن به حقائق می داند و سعی در اقامه برهان برای اثبات مکاشفات صوفیه می نماید ♦️چنانچه استاد حسن زاده آملی در بیان روش ملاصدرا می نویسد: روش کار صدرالمتألهین در اسفار، اینست که کلمات مستفاد از کشف و شهود مشایخ اهل عرفان را مبرهن فرماید [٢] ♦️موارد متعددی را می توان در آثار ملاصدرا یافت که خود تصریح بر مطلب فوق می نماید مثلاً در بحث علم خدای متعال می نویسد: وسنشبع القول في تحقيق هذا المقام عند بيان كيفية علمه بالاشياء على طريقة اصحاب المكاشفه الذوقية ، ونحن قد جعلنا مكاشفاتهم الذوقية مطابقة للقوانين البرهانية [٣] ♦️در بحث شمول اراده خداوند متعال نسبت به تمامی افعال می نویسد: وهذا المطلب الشريف الغامض اللطيف مما وجدوه و حصلوه بالكشف و الشهود عقيب رياضاتهم و خلواتهم ، وهو مما اقمنا عليه البرهان، مطابقاً للكشف و آل وجدان [۴] ✍️بنابراین ایشان براهین فلسفی را در خدمت اثبات مکاشفات صوفیه قرار میدهد و مكاشفه صوفی را اصل و اساس معارف قرار می دهد و سعی در اثبات آن با لسان فلسفی می نماید این دأب و روش مخالف آن چیزی است که در ابتدا از او نقل کردیم که ظاهر در این بود که کشف و عقل در کنار هم انسان را به حقیقت میرساند ♦️و در موارد متعددی تصریح میکند کسی که کشف ندارد معرفت ندارد و به حقیقت نمی رسد ؛ مثلاً: ليس من عادة طالب الحقيقة الاعتناء بكلام من لا كشف له ولا بصيرة في ادراك الحقائق کجمهور المتكلمين [۵] و اما المتكلم فليس له طريق يؤدى الى بصيرة و لا الى معرفة اصلاً [۶] ♦️و نسبت به مشائین که اهل کشف و شهود نیستند می نویسد: واما الشیخ صاحب الشفاء ، فلم يكن اشتغاله بأمور الدنيا على هذا المنهاج والعجب انه كلما انتهى بحثه الى تحقيق الهويات الوجودية دون الأمور العامة والاحكام الشاملة تبلد ذهنه و ظهر منه العجز و ذلك في كثير من المواضع [٧] ♦️در موضع دیگر می نویسد: ولم يتيسر للشيخ الرئيس تحقيقه و لا لاحد ممن تاخر عنه الى يومنا هذا الا لاهل الكشف من الصوفية [٨] و نیز می گوید: والباحث اذا لم يكن له ذوق تام و كشف صحيح لم يمكنه الوصول الى ملاحظة احوال الحقائق الوجودية [٩] و نیز می نویسد: العلم بحقيقة الوجود لا يكون الا حضورياً اشراقياً و شهوداً عينياً [١٠] ✍️بنابراین روش صحیح برای رسیدن به حقیقت در نزد ملاصدرا همان روش صوفیان میباشد و براهین فلسفی را برای اثبات مکاشفات آنان بکار می برد لازم بذکر است که ملاصدرا مطلق مکاشفات را حجت نمی داند [١١] بلکه فقط مکاشفات مشایخ صوفیه را حجت می داند و طریق آنان را راه وصول به واقع می شمارد چنانچه در موضعی می نویسد: اکثر النفوس قد فتحها و سخرها جنود الشيطان و ملكوها فامتلات بالوساوس الداعية الى إيثار العاجلة وإطراح الآخرة و كما ان الشهوات ممتزجة بلحم الآدمى و دمه، فسلطنة الشيطان ايضاً سارية فى لحمه و دمه...و لذلك قال النبي صلى الله عليه وآله: الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدم فالحاصل ان وجود الوسواس معلوم في الانسان بالمشاهدة والوجدان، وكلّ خاطر فله سبب يفتقر الى اسم، فاسم سببه الشيطان و لا يتصور ان ينفك آدمى عنه لعدم انفكاكه عن الخواطر الوهمية و الوسواسية و انّما يختلفون بعصيانه و متابعته و لذلك قال صلى الله عليه وآله: ما من احد الا و له شيطان [١٢] ادامه 👇
✍️بنابر این فرمایش، دخالت شیطان در خاطر انسان امری مسلّم است پس الهامات قلبی و مکاشفات او هیچ حجیتی ندارد اما در نظر ملاصدرا مشایخ صوفیه از این امر مستثنی هستند، چراکه او آنان را معصوم میپندارد و در اینکه مشایخ صوفيه مرتبه ای از مقام نبوت را دارا میباشند با ابن عربی هم عقیده است ♦️در بحث معنای تفسیر به رأی می نویسد: أكثر المفسرين غير العرفاء فى هذا الخطر ـ خطر تفسیر به رأى ـ و اما العارف الرباني فالمأمون من الغلط معصوم من معاصى القلب إذ كل ما يقوله حق و صدق حدثه قلبه عن ربه [١٣] [١۴] ♦️ و درباره عدم إنقطاع مقام نبوت میگوید: فالنبوة والرسالة من حيث ماهيتهما ما انقطعت فللأولياء الكاملين فيها مشرب عظيم...فالنبوة للنبى صلى الله عليه وآله شهادة و للولى غيب [١۵] ♦️و نیز قائل است که مشایخ صوفيه علومشان را مستقیماً از خداوند متعال یا از ملک اخذ می کنند: و أما الأولياء فيأخذونها عن الله من كونه ورثها و جاد بها فهم أتباع الرسل بمثل هذا السند العالى المحفوظ الذي لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد ... قال أبو يزيد أخذتم علمكم ميتا عن ميت و أخذنا علمنا عن الحي الذي لا يموت [١۶] ------------------------------ 📚 منابع : [١] اسفار : ج ۷، ص ۳۲۶ [٢] عرفان وحكت متعاليه ؛ ص ۲۶ استاد حسن زاده آملی مطلب فوق را در کتاب مذکور اثبات نموده و موارد متعددی را از کلمات ملاصدرا برای اثبات این مدعا شاهد آورده است [٣] اسفار : ج ۶، ص ۲۶۳ [۴] همان ، ص ۳۷۳ [۵] مفاتيح الغيب : ص ٩٩ [۶] همان ، ص ۴۹۳ [٧] اسفار، ج ۹، ص ۱۰۹ [٨] همان ، ج ۰۷ ۱۵۳ [٩] همان ، ج ۹، ص ۲۳۹ [١٠] مشاعر : ص ۲۴ [١١]شاهد این مطلب آنست که: شیخ اشراق در حکمة الاشراق ادعا میکند که با مکاشفه به تأصل ماهیت رسیده و برای آن دلیل اقامه می نماید اما ملاصدرا تأصل وجود را قبول دارد و مکاشفه و برهان شیخ اشراق را نمی پذیرد با اینکه طریقه شیخ اشراق بر اساس مکاشفه است لکن به جهت آنکه شهودش مخالف شهود مشایخ صوفیه است ملاصدرا آنرا نمی پذیرد [١٢] مبدأ و معاد : ۲۰۲ [١٣] مفاتيح الغيب : ص ۷۲ [١۴] همین توصیف را در تفسیر قرآن کریم : ج ۱، ص ۳۹۶ برای پیامبر صلى الله عليه وآله وسلّم می آورد: العلم يصدق الرسول و الايمان بأن كل ما يقوله حق و صدق [١۵] مفاتيح الغيب، ص ۴۲ [١۶] مفاتیح الغیب، ص ۴٣ --------- @ostadhasheminasab
کشف_و_شهود_تنها_مستند_نظریه_وحدت_شخصی_وجود.pdf
220K
📚 کشف و شهود تنها مستند نظریه وحدت شخصی وجود 👈در این نوشتار به صورت اختصار به نقد و بررسی حجیت کشف و شهود، ذکر ثمرات و همچنین نام علمای مخالف این نظریه پرداخته شده است. @ostadhasheminasab