بهار با تو هوای خزان نمیگیرد
و در طلوع دلت آسمان نمیگیرد
بیا که باز بپوشی عبای باران را
کنار تو دل رنگین کمان نمیگیرد
به عنکبوت فرودست رودخانه بگو
که تار تو دل ما را نشان نمیگیرد
نسیم زندهی ایمان، قدم بزن در شهر
که با عبور تو قلب زمان نمیگیرد
اگر چه ضاحیه جان داد و سرفه سرفه شکست
که گفته باز به دست تو جان نمیگیرد؟
تویی شهید اولوالعزم استقامت و خون
بتاب با تو دل بیکران نمیگیرد
به قدس جان بده ای صبحِ «جاء نصر الله»
بگو که مرگ، تو را از جهان نمیگیرد
#علی_گلی_حسین_آبادی
#شهید_قدس
#سید_حسن_نصرالله
#سید_حسن_نصرالله
«نصرالله»
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
خبر، از انفجار قلب ها و خانه ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله!
لبی واکن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسهی صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریهی یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامهی پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله!
✍میلاد عرفان پور 🏴
@mollanasreddin