May 11
اسطوره های واقعی
دوره بسیار کاربردی و فوقالعاده «کارگاه هنر گفتگو» (با همسر و فرزندان، با مشتریان و
سلام علیکم.
چیزی تا پایان ثبت نام دوره «کارگاه مهارتهای گفتگو»👆👆 با تدریس ویژه مهندس لطفی نمانده. لطفا از فرصت باقیمانده جهت ثبت نام استفاده بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️انیمیشن ماجرای مباهله پيامبر اسلام با مسيحيان نجران
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#مباهله
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
✳️یک جهادتبیین بزرگ
علامه اميني در شبانه روز حدود 17 ساعت مطالعه و كار ميكرد و براي مطالعه كتبي كه در دسترس نداشت رنج سفرهاي گوناگوني به جان خريد؛ علامه در اين باره مي گويد: من براي نوشتن الغدير 10 هزار جلد كتاب از «باء» بسم الله تا «تاء» تمّت آن خواندهام و به 100هزار جلد كتاب، مراجعات مكرر داشتهام.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#علامه_امینی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
✳️شهيد مدافع حرمی که داعش از دستش عاصی شده بود
شهید حامد جوانی متولد ۱۳۶۹/۸/۲۸ در تبريز بودند خانواده ی وی از ابتدا خواستار مذهبی بودنش بودند و از كودكی فرايض دينی را به خوبی انجام می داد.
پرورش دهنده ايشان به گفته ی خانواده اش بسيج بود.
شهيد در سال 88 وارد سپاه شد .در سال 94 برای دفاع از حرم بی بی زينب به سوريه رفت و از رشادت خاصی برخوردار بود
از آنجا كه
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی. کامیون را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با موشک تاوموشک ضدتانک مورد اصابت قرار دادند.
ايشان قبل از شهادت تمامی كارهای خود را اماده كرده بودند حتی عكسهای سنگ قبرشان وچاپ بنرشان را به مادرشان دادند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_حامد_جوانی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
✳️کجایند مردان بی ادعا
بی خوابی زده بود به سرم، رفتم تو محوطه ی پادگان دو کوهه قدم بزنم.
از دور افرادی را دیدم که در حال شستشوی دستشویی ها بودند.
با خودم گفتم خدمتکار های پادگان چرا نیمه شب مشغول کار شدند؟!
نزدیکتر رفتم، خشکم زد!
باور کردنش مشکل بود، حاج احمد متوسلیان، حاج محمود شهبازی و حاج همت بودند که در حال شستن سرویس ها بودند، وقتی این صحنه را دیدم به یقین رسیدم که فرماندهی برای اینها ذره ای ارزش ندارد...
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_همت
#شهید_شهبازی
#شهید_متوسلیان
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
شهـید صـدرزاده وقتـی فرمـانده نیروهای فاطمیون در سوریه بود یک شب به نیروهاش میگه
شجاع کسـی نیست که نترسه شجاع کسـی است که میترسه و میگه
خدایا ببینمن میترسم ولـی با همین ترس میرم جلـو چون تورو دوست دارم و بهت ایمان دارم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهید_صدر_زاده
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم. آلبوم را از دستم کشید و گفت:
«گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و جنگیدن منه.»
گفتم: «خودت رو اذیت میکنی.»
اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش.
گفت: «فرشته اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان می آید .
به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره رفیق شهیدم شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد.
به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم،
یادم بیاد مصیّب میگفت: زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.
یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.»
میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#شهید_علی_چیت_سازیان
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
حاج قاسم، توی میدان نبرد به حدود شرعی و حقالناس توجه داشت.
اگر در مناطق آزاد شده سوریه یا عراق مجبور بود وارد خانهای شود، مقید بود دِینی به گردنش نماند.
مثلاً وقتی بوکمال سوریه آزاد شد و میخواستند از خانهای برای مقر فرماندهی استفاده کنند، حاج قاسم دستور داد وسایل خانه را توی یکی از اتاقها بگذارند و درِ اتاق را قفل کنند. در جایی دیگر در نامهای به صاحب خانهای در سوریه نوشته بود:
من برادر کوچک شما، قاسم سلیمانی هستم. حتماً مرامیشناسید. ما به اهل سنت در همهجا خدمات زیادی انجام دادهایم.
من شیعه هستم و شما سنی هستید
از قرآن کریم و صحیح بخاری و دیگر کتب موجود در خانه شما متوجه شدم که شما انسانهای با ایمانی هستید.
اولاً از شما عذر میخواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که خانه شما را بدون اجازه استفاده کردیم.
ثانیاً هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آماده پرداخت آن هستیم.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
جلسه که تمام شد، صِدام کرد، گفت: جلسهی امروز همهاش اداری نبود. حرف و کار شخصی هم بود.
هر چقدر بابت پذیرایی هزینه کردین، بنویسید به حساب من.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
✳️در فتنه سال 88 آجر به صورتش زدند تا مدتها جای زخم روی گونهاش گود بود.
یک بار که در این تشنجها و شلوغیهای سال 88 رفته بود بیرون، آجر به صورتش زده بودند، بعد از مدتها با اینکه زمان نسبتا زیادی گذشته بود باز هم وقتی هادی میخندید جای زخم ایام اغتشاشات روی صورتش گود میشد.
هادی در آن ایام برای دفاع از مواضع انقلابی نظام، با یکی از دوستانش به میان اغتشاشگران رفته بود و گفته بود باید برویم و جلوی اینها را بگیریم. اما یک آجر سنگین به صورتش زده بودند و سه ساعت بیهوش بوده است.
ما نمیدانستیم این اتفاق برایش افتاده است. تا یک مدت یک طرف صورت هادی کج شده بود به مرور و با گذشت زمان وضعیتش بهتر شد.
بعد از پنج سال فهمیدیم در اغتشاشات سال 88 سه ساعت بیهوش شد.
وقتی هادی نجف بود من برگهای از بیمارستان در وسایل هادی پیدا کردم که در آن، وضعیت هادی قید شده بود که به مدت سه ساعت در بیمارستان بستری و بیهوش بوده است.
وقتی آن ورقه را خواندیم تازه فهمیدیم دقیقاً چه بر سر هادی آمده بود که صورتش گود شده بود.
او به قدری تودار بود که به هیچکداممان حرفی نزده بود.
هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي مي افتد بيايد براي همه تعريف کند.هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد.
آرامش در کلامش جاري بود...
مثل شهداازابتدا تاآخرین قطره خون پای کارباشیم.
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
آن موقع که صدام خیلی شهرها را موشک باران می کرد،
حسن نامه ای به او نوشت:
اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می داند و نظریه پرداز جنگی است، پس براحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد بجنگد، نه اینکه با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمب باران کند و مردم را به خاک و خون بکشد. در جواب نامه حسن، صدام ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد.
سال ها قبل در اسکاتلند حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود، آنجا گروه او اول شد و عراقی ها هفتم شدند.
حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری سنگین و نفسگیر لشکردشمن را در هم کوبید وعبدالحمیدرا اسیر کرد.
مهرماه سال 64 خبر شهادت حسن از رادیو عراق با شادی و مارش پیروزی پخش شد.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#شهید_حسن_ابشناسان
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e