🌟نويســنـده : شــیعه عاشـــق🌟
🔅مـــی دانیـــد حرفـــ دلمــ چیستــــ؟
بعضـــی به گمان خودشـــــان فکـــر میکننـــد
کـــه ماه محــــرمـ و عزاداری همان ده شب و روز اول استـــــ...
🔅امـــــا کاش می فهـــمیدند کـــــه باید هـــر ســـال و مـــاه و هـفـــته و روزمـــان محرمـ است...
می دانیـــــد چــــرا؟؟؟؟
🔅مضـــمون روایـــت را عــرض میکنـــم خدمتتــــان...
چــــــون امامــ صــــادق علیه السلام مـــی فرمایند:
🔅عــــید واقعــــی ما زمانــــی است که مـــهدی ما بیــــاید.
و تــــا قبل از اینکــــه مهدی ما ظهـــــور کنــــد ما برای جد غـــــریبمان حسیــــن عـــزاداریـــم.
🔅ای کــــاش از تـــه دل چنـــــان اشکـــــی بـــــرای آقـــایمــ می ریخــــتـــم
کــــه از هــــمه گنــــاهانــــم پاکــــ می شــــدم و با اشکـــــش دلمـــ شستشــــو میـــافتــــ....
🔅نـــوکری اربــــاب افتخــــار ماست پروردگـــارا این نوکـــری را از مـــا سوا نفـــرما...
🔅عطش🔅
@attash
امام ﻋَﻠــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند:
در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
🌸۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ.
🌸٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.
🌸۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
🌸۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن.
🌸۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن.
🌸۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
🌸۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.
•••••••••••••••••••••••••
•••••••••••••••••••••••••
عطش
@attash
تلنگر امروز🔔🔔
❌صمیمیت ممنوعه در فضای مجازی
♨️در کلمات خود مراقب نفوذ شیطان
ونقض
حریم خداوند باشیم.
🔺عطش🔺
@attash
💠حکایت شنیدنی
🔆بهلول و فروختن خانهای در بهشت
🔅آوردهاند که روزی زبیده زوجه هارون الرشید در راه بهلول را دید که با کودکان بازی می کرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه ای در بهشت میسازم.
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: آری.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
بهلول مبلغی ذکر کرد.
زبیده فرمان داد که آن مبلغ را به بهلول بدهند و خود دور شد.
🔅بهلول زر بگرفت و بر فقیران قسمت کرد.
🔅شب هارون الرشید در خواب دید که وارد بهشت شده به خانهای رسید و چون خواست داخل شود او را مانع شدند و گفتند این خانه از زبیده زوجه توست.
دیگر روز هارون ماجرا را از زبیده بپرسید.
زبیده قصه بهلول را باز گفت.
🔅هارون نزد بهلول رفت و او را دید که با اطفال بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
بهلول گفت: آری
هارون پرسید: بهایش چه مقدار است؟
بهلول چندان مال نام برد که در جهان نبود.
هارون گفت: به زبیده به اندک چیزی فروختهای.
🔅بهلول خندید و گفت: زبیده ندیده خریده و تو دیده میخری میان این دو، فرق بسیار است.
🔅عطش🔅
@attash
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣
ببخشید آقا اجازه هست همسرتون رو نگاه کنم!؟؟👆👆👆
عطش❣
@attash
🌹🌹
♨️خبـر آمـد خبـری نیـست…
هنـوز از غـم دوری دلـدار بـسـوز…
بـایـد ایـن جـمعه بیایـد، بایـد!
مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد!
🌹اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
@attash
✅ آیتالله بهجت قدسسره:
📝 اگر مورچهای ما را گاز بگیرد قرار و آرام
نداریم، و از گزیدن یک کک و پشه ناراحت
میشویم؛ پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از
زمین و هوا آتش و موشک میبارد، ولی ما
ناراحت نمیشویم؟ چگونه ما که از نیش یک
پشه قرار و آرام نداریم، حاضر میشویم این
همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد؟
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۶
عطش❣
@attash
🌼🌼
🔸چهار عامل ما را 🔥 جهنـمی 🔥 کرد
🔸در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم
گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن
گفت و گوها را بیان فرموده است٬ یکی از آن
صحنه ها که در سوره مدثر آمده این است که:
اهل بهشت از مجرمان می پرسند: چه عاملی
شما را به دوزخ روانه کرد؟
🔶 آنها می گویند : ۴ عامل :
۱ - « لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ »
٬ پای بند به نماز نبودیم .
۲ - « لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ »
به گرسنگان اعتنا نمی کردیم.
۳ - « کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ »
٬ ما در جامعه فاسد هضم شدیم .
۴ - « کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین »
٬ قیامت را هم نمی پذیرفتیم.
📚 سوره مدثر
🔸عطش🔸
@attash
💠روزی به حکیمی گفتند؛
کتابی در زمینه اخلاق
معرفی کنید، فرمود،
لازم نیست یک کتاب باشد،
یک ڪلمه کافیست که بدانی؛
"خــــــــدا می بینـــــد"
@attash💠
📕داستان بهلول و آب انگور
⭕️روزی یکی از دوستان بهلول گفت : ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟
بهلول گفت : نه!
⭕️پرسید : اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟
بهلول گفت : نه!
⭕️پرسید : پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم
و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
⭕️بهلول گفت : نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت : نه!
⭕️بهلول گفت : حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
⭕️سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
⭕️مرد فریادی کشید و گفت : سرم شکست!
⭕️بهلول با تعجب گفت : چرا؟ من که کاری نکردم!
این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی
اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی …
✔️ بهلول و آب انگور
عطش
http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa