-
شمر کاری را که خیلیها
نتوانستند انجام بدهند،
با قساوت انجام داد.
از گودال قتلگاه که بیرون
آمد لباس عربیاش را کنار زد.
سر مبارک حسین در دستش بود.
یک نفر گفت: تو که حسین را
کشتی،پس چرا بدنت میلرزد؟
شمر گفت: وقتی روی سینهاش
نشسته بودم صدای زنی را شنیدم
که میگفت:
پسرم حسین...
میوه دلم حسین... 💔😭
•📚قصه کربلا•
-
[@otaghashk
درپیتماسهای
مستمعینعزیز؛
بخاستخدابزودی
صوتروضههایدههاولمحرم
بارگزاریمیشه🖤
اتاقاشک(بیتالزهراس)💧
هروقتآبدیدگریهکرد
نوزادمیدیدگریهمیکرد
دختربچهمیدید...
رفقا!
هرچیماتوروضههاشنیدیم،
حضرتزینالعابدین،دید...
شهادتشونوتسلیتعرضمیکنیم🖤