#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫسی_ونهم
یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی استخدام کرد.
کارگر ها موقع اذان نمازشونو می خوندند.
یه روز مهندس روسی بهشون اخطار داد که اگه موقع کار نماز بخونید آخر ماه از حقوقتون کم می کنم!
بعضیا از ترس این که حقوقشون کم نشه نماز رو بعد از کار میخوندن و بعضی هم همچنان اول وقت...
آخر ماه شد.
مهندس به اونایی که نماز اول وقت رو ترک نکردن بیشتر از حقوق عادی(ماهیانه)داد!
بقیه بهش اعتراض کردند که چرا به اینا حقوق بیشتری دادی؟!
گفت:اهمیت دادن این افراد به نماز و چشم پوشی از کسر حقوق نشون میده ایمانشون بیشتر از شماست.
این تیپ آدما هیچوقت در کار خیانت نمی کنند همون طور که به نمازشون خیانت نکردند.
https://eitaa.com/ourgod
[ دلیلِ لبخندِ خودت باش..:)♥️]
#پروفایل دخترونه💜
https://eitaa.com/ourgod 🌿
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت51
_هیچوقت دورو نبودم و دلم نمیخواد بشم!
نگاهش چرخید روی نیم رخم ولی سرنچرخوندم_نگفتم دورویی!
_همه حرفهای من و نفیسه خانوم روشنیدی؟
پوفی کردو به نشونه مثبت سرتکون داد
_خوبه پس جواب های منم شنیدی ! همه حرفهام از ته قلبم بود نه از روی احساسات ...از روی
عقل و منطق بود ! امیرعلی من آدمها رو با مال دنیا و هر چیزی که قراره برای همین دنیا بمونه متر
نمیکنم
امیرعلی_ کالسهات از کی شروع میشه؟
اینبار من سرچرخوندم روی نیم رخش _پس فردا...که چی ؟ به چی میخوای برسی ؟ به حرفهای
نفیسه؟ مگه من االن کم دیدم آدمی رو که اطرافم پولداربودن و به قول امروزی ها باکالس!
دستهاش رو توی جیب شلوارش فرو کرد_نه خب ...ولی محیط دانشگاه فرق میکنه ...یک تجربه
جدیده!
_نزدیک سه سال و نیم رفتی... فقط یک ترم مونده بود درست تموم بشه که انصراف دادی... ولی
ندیدم عوض بشی تو این محیطی که به قول خودت فرق داره!
نفس پرصداش اینبار آرومتر بودکه گفتم: راضی نیستی انصراف میدم
تند گفت: من کی همچین حرفی زدم...اتفاقا خیلی هم خوبه ! شنیدم قبول شدی خوشحال شدم
پوزخند زدم بی اختیار _جدااااا!
_طعنه نزن محیا خانوم گفتم که پر از تردیدم ...میترسم نفسم بند بشه به نفست و یک جایی تو
کم بیاری ! میدونی که اونقدر درآمد ندارم که هر چی اراده کنی بتونم برات بخرم! میبینی که حتی
یک ماشین معمولی رو هم ندارم ...نمیتونم به جز یک خونه آپارتمانی نقلی اطراف خونه خودمون
جایی دیگه رو اجاره کنم! تک دختر بودی دایی برات کم نزاشته میترسم نتونی تحمل کنی این
سختی هارو!
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت52
پولدار نیستیم امیرعلی...تو پرقو بزرگ نداشتم ...ماهم روزهای سخت زیاد داشتیم! روزهایی که
آخر ماه حقوق بابا تموم شده بود وما پول الزم ! باسختی غریبه نیستم!یاد گرفته ام باید زندگی
کنیم کنارهمدیگه تو سختی ,آسونی! آدمها با قلبشون زندگی میکنن امیرعلی... قلبت که بزرگ
باشه مهم نیست باالی شهر باشی یا پایین شهر ...مهم نیست پولدار باشی یا بی پول ...مهم
اینکه خوشبخت باشی با یک دل آروم زیر سایه خدا که همیشه ذکرویادش تو زندگیت باشه ...من
به این میگم مفهوم زندگی!
حس کردم لبهاش خندید آروم !
_هنوز هم تردید داری به منی که از بچگی ذره ذره عشقت رو جمع کردم توی قلبم ؟!
نگاهش چرخید توی صورتم باچشمهای بیش از حد بازش _شوخی می کنی؟؟!!!
نفس عمیقی کشیدم و به جای چشمهاش به سرشونه اش نگاه کردم_نه ! همیشه احساس گناه
میکردم ...بهم یاد داده بودن فکر کردن به نامحرمم گناهه !چه برسه به من که همیشه برای خودم
رویاپردازی کنارتو بودن می کردم و هرشب با خاطره هایی که نمیدونم چطوری توی ذهنم موندو
توی قلبم ریشه دووند خوابیدم! چطوری دلت اومد به من شک کنی که از وقتی خودم روشناختم
دلم برای این سادگیت میرفت ...برای این موهایی که فقط ساده شونه میزدیشون ...برای لباسهای
ساده ومردونه ات که همیشه اتو کرده بودو مرتب ... برای عطر شیرینت که تاشیش فرصخی حس
نمیشد که هر رهگذری رو ببره تو خلصه ولی من همیشه یواشکی وقتی باعطیه میرفتم توی اتاقت
یک دل سیر بو میکشیدم عطرت رو ! برای تویی که مردونگی به خرج دادی و به جای ادامه درست
اجازه دادی دستهات تو اوج جوونیت سیاه و ضمخت بشه ولی بابایی که از بچگی زحمتت رو
کشیده بیشتر از این اذیت نشه! از بچگی هروقت یادم میاد تو خونه ما تعریف از تو بود ! از
عذاداریهای خالصانه ات و کمک کردنت تا صبح روز عاشورا...از دست کمک بودنت تو
تعمیرگاه...از رفتارو اخالق خوبت ...چطور می تونستم دل نبندم بهت یا فراموشت کنم وقتی این
قدر خوبی!
خجالت میکشیدم سرم رو بلند کنم همه حرفهایی رو که این چند سال توی دلم تلنبار شده بود و
آرزو میکردم یک روز به امیرعلی بگم ! امشب گفته بودم !
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت53
چونه ام رو به دست گرفت و صورتم رو چرخوند وبه اجبار نگاهم قفل شد به نگاهش که عجیب
دلم رو لرزوند و قلبم رو از جا کند ! چیزی توی نی نی چشمهاش موج میزد که برام تازگی
داشت...انگار مهرو محبتی بود که مستقیم از قلبش به چشمهاش ریخته بود!
_حرفهای تازه میشنوم نگفته بودی!
بیشتر خجالت کشیدم از این لحن آرومش که کمی هم انگار امشب دلش شیطنت می خواست لب
پایینم رو گزیدم_ دیگه چی ؟ همین یک بی حیایی هم کمم مونده بود که بیام بهت بگم!
خندید کمی بلند ولی ازته دل !_یعنی اینقدر خوش شانس بودم که یک خوشگل خانومی مثل تو به
من فکرهم بکنه؟
عجیب دلم آروم شد ازاین لحن گرم و صمیمیش و تعریف غیر مستقیمش و من هم گل کرد
شیطنتم_واقعا خوشگلم؟
خندیدبه لحن شیطون و بچگانه ام ولی همونطور که نگاهش میخ چشمهام بود خنده اش جمع
شدو یکباره نگاهش غمگین
لب چیدم _خب زشتم بگو زشتی دیگه ! چرا این شکلی شدی یکباره؟!
نگاه دزدید از چشمهام و نفس بلندی کشید که خیلی عمیق بود و نشون از یک حرف نزده پر از
درد _بازم میترسم محیا
دلخور گفتم: این یعنی شک داشتن به من
سریع گفت: نه نه ...نه محیا جان زندگی مشترک یعنی داشتن بچه! بچه هایی که نمی خوام توی
آینده باشم مایه
سرافکندگیشون! برای همین روزاول بهت گفتم نه تو نه هیچ کس دیگه!
از تصور بچه هامون و فکر امیرعلی اول خجالت کشیدم ولی زود گفتم:دیدگاه بچه هاهم به مادر و
پدرو تربیت اونا بستگی داره !
_می خوای بگی بابا توی تربیت امیرمحمد کم گذاشته؟
لب گزیدم _نه نه منظورم اصال این نبود
https://eitaa.com/ourgod
『✨🌙』
#شــبــآݩگآـــهــۍ
شکرکهدرپناهحسـینیم...
میگمچقدرخـوبهماهاتوزندگی مونامامحسینرو
داریم،چقدرخـوبهاِذنداریمصداشکنیمو ازشکمکبگـیریم...
_✨♥️_____
https://eitaa.com/ourgod
🌱.....
•وَ بِجَنابِڪَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدني...🖐🏼♥️
•وچہخوشبختممن...
•ڪہتورادارم...|∞|
#مشکۍزیبایمـ🦋🌿
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچھ مذهبے بایدچجوࢪے باشھ؟🤔
ظاهࢪش باخدا......🌱
باطنش یاخدا.......😳/:
❥❥❥❥❥❥❥❥
ازاین استوࢪے ها وحࢪفامیخواے؟!
بیااینجا همشو داࢪھ 🤗👇
https://eitaa.com/joinchat/2966290452Ceda4928393
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔥اولین و تخصصی ترین کانال
#روتختی و #پرده
#بزرگترین کانال روتختی #ایتا
🔥دوستانی که کانال حراج روتختی ۵۰درصدی میخواستین💥
🌟 #روتختی تک نفره و دونفره
🌟 #روتختی ابريشمي - ٣ بعدي
🌟 #ارسال به همه جاي دنيا
‼️بیشتر مدل ها #50% تخفیف خورده😳‼️
🔥 #بیاین تو کانال زود پاک میشه👇
https://eitaa.com/joinchat/2021785618Cbdab9c2a72
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
عاشق عطری ⁉️
ولی دوست داری اصلش بخری و بهت نندازن و #قیمتشم_مناسب باشه 😍
یه جاپیداکردم معدن عطره و #اصل😌
یعنی بیا جای یدونه پول عطر بیرون سه تا میخری😁👇
https://eitaa.com/joinchat/3830120501C31b874e673
لینکش پخش #نکن تا خاص باشی و هدیه هاتم خاص باشه 😜
🏴جهت دفع بلا، گشایش روزی و شفای مریضان، حرز امام جواد رو لمس کن با تخفیف بخر😍👇
ـ 🖤🖤 🖤🖤
ـ 🖤 يا نُــوريا بُرْهـانُ يا مُبـين 🖤
ـ🖤 يــا مُنيــرُ يـــا رَبِّ اِكْفِنـــــی 🖤
ـ🖤 الْـشُّرُورَ وَ افاتِ الدُّهُــــــــورِ 🖤
ـ 🖤 وَ اَسْئَلُــكَ النَّجــاةَ يَــــــوْمَ 🖤
ـ 🖤 يُنْــفَــخُ فِــى الصُّــــورِ 🖤
ـ 🖤 حــرز امام جـــواد 🖤
ـ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ـ 🖤🖤ـــ🖤🖤
ـ 🖤__🖤
ثبت نام حرز با تخفیف ویژه ایام فاطمیه👆
#چادرانه
🌸🍃
چادرم تاج بهشتی است که برسردارم👑
یادگاری است که ازحضرت مادردارم💞
تیرهابردل دشمن زده باهرتارش🎯
من محال است که آن را ز سرم بردارم☺️
↳⸽🦋 https://eitaa.com/ourgod
#معرفی_کتاب ☘
کتاب «عمار حلب» بهقلم محمدعلی جعفری، قرار است ما را با شخصیت ناب یک شهید مدافع حرم بهنام محمدحسین محمدخانی آشنا کند.
نوید شاهد استان مرکزی،کتاب «عمار حلب» 8 فصل دارد که عنوان آن را مصراعی از یک بیت شعر تشکیل داده است؛ هر فصل هم به بخشهای کوچکتری تقسیم شده که با شماره از هم تمیز داده میشوند.
شهید محمدحسین محمدخانی در 9 تیرماه 1364 به دنیا آمد و 8 تیر 1389 ازدواج کرد و 16 آبان 1394 در حلب به شهادت رسید.
https://eitaa.com/ourgod
#انگیزشی✨
آهسته قدم بردار🚶♂
بگذار تنها صدایی که از تو
به گوش میرسد🎶
صدای موفقیتت باشد[:
https://eitaa.com/ourgod
#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫ_چهلم
💠 مرحوم حجّة الاسلام آقا سید عبّاس حسینی واعظ قمی فرمود: مشهد رفتم و خدمت مرحوم آقای حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسیدم، به ایشان عرض کردم: برای عاقبت به خیری و روزی چه کاری باید کرد؟
فرمود: نماز اوّل وقت، نماز اوّل وقت، نماز اوّل وقت.
https://eitaa.com/ourgod
خوشبختی یعنی یه رفیق داری که از جنس بهشته 😉
دوست دارم رفیق 💛💚
#رفیق
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت54
پوفی کردو دست کشید بین موهاش_میدونم ولی قبول کن جامعه هم بی نقش نیست توی تغییر
دیدگاه ها
_قبول دارم حرفت رو ولی نمیشه که از واقعیت فرار کرد! باید قبولش کرد مهم اینه که تو دیدگاه
درست رو به عنوان پدر نشون بچه ات بدی ! یادش بدی برای آدم ها به خاطر خودشون احترام
قائل بشه حاال می خواد اون فرد یک زحمت کش باشه مثل یک رفته گر شهرداری یا یک غساله
مثل عمواکبرتو یا رئیس یک شرکت بزرگ ! مهم اینه باید بدونه هرکسی که زحمتی میکشه باید
ازش تشکر کردو هرشغلی جای خودش پر از احترامه به خصوص شغلهایی که با این همه سختی
هر کسی حاظر نیست به عهده بگیره و قبول مسئولیت کنه! به نظر من این آدمها بیشتر قابل
احترام وستودنین! باید همه ما این و یاد بگیریم و یاد بدیم!
بازم خیره شد به چشمهام _قشنگ حرف میزنی خانومی
بازم دلم رفت برای خانومی گفتنش!
دستهاش جلو اومدو برای اولین بار روی موهام نشست ...موهایی رو که باز از روی حرص و
عصبانیت بهم ریخته بودم رو مرتب کردو برد زیر شال و من به جای بیقراری انگار بازم به آرامش
رسیده بودم!
دنباله شال روی شونه ام انداخت و من باهمه عشق نگاهش کردم و بچگانه گفتم: ممنون
لبخندی زد گرم گرم مثل گرمی آفتاب اول بهار که کنار نسیم سردو خنک لذت داشت وجودم و
گرم کرد!
_بریم توی خونه هوا سرده
بلندشد و من خاک پشت شلوارش رو تکوندم... نزاشت ادامه بدم و دستم رو گرفت و کشید تا بلند
بشم و قفل کرد انگشتهاش رو بین انگشتهام... امشب انگاری شب برآورده شدن آرزوهای من
بود!
_خلوت کردین ؟
هم زمان با هم به در ورودی نگاه کردیم و امیرمحمدی که با امیرسام بغلش و نفیسه کنارش آماده
رفتن بودن
https://eitaa.com/ourgod