eitaa logo
اویس❤️
119 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
21 فایل
روشنگری و تبین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندلس را بیاد بیاوریم سوقط تمدنهای دینی از کجا اغاز شد محول کردن امور به نا اهلان و نامحرمان پرده دری فواحش پرده در فواحش با شعار زن فاحشگی ازادی منصوب کردن طیف اموی یا همان ازاد شده های انقلاب منظور انتم طلقا انتصاب کننده ها و تایید کننده ها مراقب امضا خود باشید تا انقلاب سرنوشتی چون اندلس و یا شهاد امام حسین منجر نشود او ی س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والله ان قطعتومو یمینی انی اوحامی ابدا عن دینی و انقلابی و ولایت فقهی و شهدایی و ایرانی عزاداری جانبازان قطع عضو در مراسم امام حسین عایه سلام جانبازان شاخصی که با هدیه چشمان و دستان خود از نظام مقدس اسلامی پاسداری گردن و میکنن انتشار مستحب موگد کانا ل او ی س
🔺فارن پالیسی میگوید یک پنجم اقتصاد دنیا توسط آمریکا تحریم شده و این روند موجب زوال قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا میشود. ادعای فارن پالیسی به این معنی است که آمریکا هر چه دامنه تحریمها را گسترش میدهد، در واقع خود را از فرصت های اقتصادی و سیاسی بیشتری در جهان محروم میسازد. 📳 تحلیلهای در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3846373644Cf97d213295
🔺ایران تسلط خود بر خلیج فارس و منطقه را با جهاد و خون بدست آورده است؛ قدرت جمهوری اسلامی چیزی نیست که با F16 آمریکایی کمرنگ شود. رونمایی از موشک کروز ابومهدی هشداری جدی به ایالات متحده بود تا بداند در صورت گستاخی هیچ ناوی، کوچک یا بزرگ، از موشکهای دارای قُطر جان سالم به در نمیبرد. 📳 تحلیلهای در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3846373644Cf97d213295
🔺️چیزی نیست، فقط بدبختیم! 🔹اخیرا مطلبی راجع به برنامه "مهلا" نوشتم و سعی کردم مسئله را با نگاه منصفانه ای نقد کنم؛ با ذکر برخی ایراداتِ برنامه و برشمردن ضعف های مجری سعی کردم بگویم هدف سازندگان "مهلا" تخریب دین نیست، هرچند در عمل ممکن است این اتفاق افتاده باشد. 🔹اما اینکه چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد، موضوعی است که به ما برمیگردد؛ مایی که راه را گم کرده ایم؛ مایی که عکس شهدا را میبینیم، و عکسشان عمل میکنیم؛ مشکل بدون رودربایستی بدبختی ما است که میخواهیم دیده شویم، حال آنکه شهدا و پاکان ما از دیده شدن گریزان بودند. 🔹یک روز عزیزی سوژه ای را برایم فرستاد و گفت کمک کن با این موضوع مطلب خوب و تاثیرگذاری بنویسم؛ نظراتم را گفتم و یک سری ویرایش در متن انجام دادم؛ گفت خیلی خوب شده، اما فایده ندارد؛ گفتم چرا؟ گفت ضرب ندارد، نمیگیرد! منظورش از ضرب نداشتن این بود که به کسی بر نمیخورد، و مقصودش از نمیگیرد هم این بود که بازتابی نخواهد داشت، و بقول توییتری ها فیو استار نمیشود! به ایشان گفتم اصل مطلب خوب است یا نه؟ گفت خوب است؛ گفتم مگر هدف ما غیر از انتشار مطالب خوب، با کیفیت و تاثیرگذار است؟ گفت بله ولی..! 🔹القصه! آن مطلب را رها کرد، مطلب بی کیفیت اما ضرب داری نوشت که بقول خودش بگیرد! الان یادم نیست گرفت یا نگرفت، لیکن مراد بیشتر آنهایی که در رسانه و فضای مجازی فعال هستند، بیش از کیفیت مطالب، متاسفانه جنجالی شدن آنها است، که آن هم البته با اهداف خاصی صورت میگیرد؛ یکی دنبال مطرح شدن خود است، دیگر دنبال درآمد است؛ و آن یکی میخواهد رسانه اش معروف شود؛ و اینگونه است که حقیقت قربانی امیال بی ارزش ما خواهد شد. یعنی اگر یک سلبریتی بی سواد یا یک چهره جنجالی، با دانشی اندک را مهمان برنامه کنیم و میلیون ها بازدید کننده داشته باشیم، نزد ما بهتر است از آنکه میزبان یک استاد فرهیخته و با دانش باشیم! حال آنکه اگر هدف ما روشنگری باشد، از میان هزاران بیننده فقط ۱۰ نفر هم قانع شوند، برنامه به اهدافش رسیده است؛ اما اگر میلیونها بیننده داشته باشیم، و همه آنها را با خوراک اطلاعاتی غلط [خصوصا در یک برنامه دینی] مسموم کنیم، هم خودمان را بدبخت کرده ایم، هم خائن به خلق هستیم، و هم مدیون خدا و رسولش شده ایم! 🔹ما نمیگوییم شما برنامه نسازید یا سلبریتی دعوت نکنید؛ اما از سلبریتی چیزی بپرسید که بلد باشد؛ حوزه تخصصش باشد؛ با خواننده، محرم را از جنبه موسیقایی به بحث بنشیند؛ با فعال حوزه کودک درباره محرم و کودکان حرف بزنید؛ و برای گفتگوهای عمیق در حوزه دین و مذهب استادش را دعوت کنید! اینکه نه خودتان بار علمی دارید، نه مهمانتان انسان عالمی است، بسیار خطرناک است. 🔹کاش آنقدر آدم بشویم که تب دیده شدن در ما فروکش کند. برخی اقدامات واقعا با هدف خیانت صورت نمیپذیرند، اما انسان گاهی در دوراهی بدبختی و سعادت، بدبختی و هلاک را انتخاب میکند که تاوان سنگینی دارد! 📳 تحلیلهای در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3846373644Cf97d213295
🔺اینکه نزدیک به ۳۰ درصد از مردمان یک جامعه در اندیشه فرار باشند، از یک رخداد ویرانگر حکایت دارد. این آماری است که شبکه صهیونیستی i24 از جامعه اسرائیل ارائه کرده است. از عوامل موثر در کوچ اجباری صهیونیستها نبود امنیت و بی ثباتی سیاسی در سرزمین های اشغالی است. 📳 تحلیلهای در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3846373644Cf97d213295
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
. ♻️ خوشحالی آل‌زیاد 🔰 حمید رسایی: چه کسی فکر می‌کرد جمله "هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ" در زیارت عاشورا حالا در سال ۱۴۰۲ هم مصداق پیدا کند؟! جماعتی ضد دین اینگونه با تصویر و صدای نوحه اهل بیت، ابراز خوشحالی کنند! وقتی می‌گوییم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی بعد از ۱۴۰۰ سال دو صف، دو جبهه رو در روی هم شکل می‌گیرد با همان مختصات دو جبهه ۱۴۰۰ سال و تو باید بگردی حسین زمانت را پیدا کنی و دست بیعت بدهی والا دستت در دستان یزید زمان خواهد بود حتی اگر فقط نظاره گر باشی! انتهای مسیر به کشف حجاب و دشمنی با جمهوری اسلامی ختم نمی‌شود و پایانش دشمنی با حسین(ع) است. 👈 یادداشت‌های حمید رسایی را   (اینجا)   بخوانید
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ ما هیئت امام حسین سکولار نداریم. 🔹 این متن را بخوانید: eitaa.com/rasaee/9782 🔺برای دیدن یادداشت‌های حمید رسایی عضو کانال شوید🔻 eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
🎥 ۵ مرداد، سالروز عملیات مرصاد 🔹مهران تا تهران در سه روز، آرزوی منافقین بود که با مرصاد به کابوس تبدیل شد. ✅ @Rajanews
هدایت شده از اویس
مخمد: باسمه تعالی يك روز از دفاع مقدس و بچه‎هاي تخريب دقيقاً يادم هست ولي اين روز مصادف بود با دومين روز تهاجم خبيث‎ترين موجودات كره زمين عليه كشور ايران اسلامي، عمليات مرصاد را مي‎گويم از داستان روز اول که جهت انهدام گردنه پاطاق به کرند رفتیم و با فرمانده وقت منطقه غرب کشکر اختلاف نظر پیدا کرده و مشاجره بدی با هم داشتیم و ناباورانه دچار اشتباه شده بود و نظر کارشناسی ما را نیز نپذیرفت مي‎گذرم که برگشتیم گرمانشاه و فردای انروز جهت رفع خستگی و گرد غبار روز قبل با بچه‎هاي تخريب قرارگاه نجف صبح زود و قبل از طلوع افتاب جهت استحمام به حمام عمومي شهر قهرمان كرمانشاه رفته بوديم كه پس از گذشت چند دقيقه متوجه سر و صداي متصدي حمام شديم كه فرياد مي‎زد كه حمام تعطيل است و دوش‎ها را خالي كنيد. با تعجب و كمي عجله مستحبات لازم را انجام و وارد بخش ورودي حمام شديم كه ديدم كه مسئول حمام در پاسخ به سوال خانمي كه مي‎پرسيد چرا حمام تعطيل است مي‎گفت عراقي‎ها به چهار زبر رسيدند، پرسيدم چهار زبر كجاست گفت 25 كيلومتري كرمانشاه. با تعجب پرسيدم 25 كيلومتري؟! گفت آري با خود و بچه‎ها گفتم او اشتباه مي‎كند مگر ما ديشب و ديروز در كرند با شهيد شوشتري و يعقوبي در خصوص پدافند از دشت ذهاب صحبت نمي‎كرديم كه كارمان در پشت تنگه پاتاق با آنان به مشاجره رسيد. بچه‎ها گفتن چرا، آخر ما روز قبل تا تنگه پاتاق رفته بوديم و در آنجا با پسر مرحوم شهيد غفاري نيز ملاقات داشتيم بله هادي غفاري را مي‎گويم كه آن روز از ولايت دفاع مي‎كرد و متأسفانه امروز در زمين آنها (منافقين) بازي مي‎كند، بگذريم گفتم بچه سريع به پادگان برويد و كليه تجهيزات را براي انهدام پل‎ها و گردنه‎ها آماده كنيد و خودم جهت پرس و جو و تصميم‎گيري به قرارگاه نجف رفتم. ديدم اوضاع شلوغ است خودم را سريع به آقا مرتضي رساندم از ايشان كسب تكليف كردم. دستور ايشان اين بود برو منطقه را بازديد كن و اگر مرا پيدا نكردي با حسن شعباني هماهنگ شو و اگر او را پيدا نكردي خودت تصميم بگير، از اين كه مرتضي تصميم انهدام پل، جاده، تأسيسات را بعد از خود به خودم واگذار كرد كمي تعجب كردم ولي آقا مرتضي است ديگر تصميماتش هميشه يا بيشتر در بحران كارساز بوده است. مسئول تخريب سپاه چهارم شيرزاد را كه پيدا كردم يك سر به بچه‎ها زدم و ديدم دارند خرج گود و كوله‎هاي تخريب را آماده مي‎كنند دستورات لازم را به آنها دادم سپس با شيرزاد به سمت چهار زبر كه از اين پس يا تنگه مرصاد ناميده مي‎شود حركت كرديم در مسير بچه‎هاي تخريب ل43 امام علي را در محل پلي جهت تخريب آن به خط كرديم، به تنگه مرصاد كه رسيديم دستورات لازم را به مسئول تخريب سپاه هشتم در خصوص تخريب پل كوچك در سراهي كوزران به كرمانشاه دادم پس از آن جهت ايجاد خندق به خط اول نبرد يعني در خط الرأس جاده كه بچه‎ها خاكريز زده بودن رسيديم. غوغايي بود آن خط تمامي كفر و نفاق و اسلام ناب محمدي آنجا بود شجاعت بچه‎هاي بسيج تماشايي بود عاشوراي و كربلايي از يك طرف سپاه كفر و نفاق به سركردگي عبيداله زياد زمانه صدام و عمرسعد و شمر زمانه و هندهاي جگرخوار منافق مسعود و مريم و ارذال و اوباش آنها ياد شعري افتادم از شهيد قريشي به دست منافقين در مغازه‎اش در كرج به شهادت رسيد كه در محاصره سوسنگرد مظلوم كه مصادف بود با ايام محرم در سال 59 افتادم كه اين چنين سرود، بيا در شهر سوسنگرد ميدان را تماشا كن - بود جنگ سپاه كفر، ايمان را تماشا كن بيا در تنگه مرصاد ايمان را تماشا كن - غوغايي بود و خداي كه ناظر بر مجاهدان خويش بود آيا نبرد مرصاد همان است كه در فيلم آويني از حاج سيد گرفته شده هرگز اين صحنه‎ها كه در تنگه بود و در جايي ديگر را ملائك ثبت و ضبط كرده و انشاءاله در قيامت نشان داده خواهد شد. بگذريم، با شيرزاد؟! راه افتاديم به سمت كرمانشاه از او پرسيدم كه جاي ديگري براي نفوذ كفار و منافقين وجود دارد ايشان گفتش آري پشت شهر كرند تنگه‎اي است كه به پادگان آموزشي تيپ نبي اكرم به فرماندهي برادر ناصح مي‎رسد و از آنجا به گهواره و از آنجا به سمت كرمانشاه با خود گفتم يا صاحب الزمان خودت كمك كن فكر كردم براي بررسي آنجا و تصميم‎گيري دير است آقا مرتضي هم كه اختيار داده است پس آمدم كرمانشاه و نيروهاي تخريب قرارگاه نجف بچه‎ها جهت اجراي عمليات به خط كردم سه خودرو تويوتا و يك موتور، هونداي 250 موتوري كه هميشه آن را براي روز مبادا آماده و به روز نگهداري مي‎كردم بدور از چشم عشق موتورهاي بچه‎هاي تخريب به راننده‎ها گفتم كه با فاصله 50 متري از هم حركت كنيم كه مصداق ستون جنگي را پيدا كنيم كه براي كساني كه از محل نبرد به هر نحو كه بر مي‎گشتن نقطه اميدي باشيم مانند يك شمع در تاريكي مطلق و در آن بحران چراغ‎ها روشن فلاشر‎ها هم چشمك زنان به سمت مقصد حركت كرديم به گهواره كه رسيديم ديديم به به چه پلي! البته از آن پل‎هاي نبود كه دهان تخريب چيان
هدایت شده از اویس
را آب بي‎اندازد ولي بدك هم نبود – پل را بررسي و دستورات لازم را جهت حفظ پل به كساني كه در اطراف آن مستقر بودند دادم از آنجا كه از درگيري در گهواره خبري نبود ستون خود را به سمت پادگان آموزش كه به نام مقدس امام خميني (ره) بود راه افتاديم به پادگان كه رسيديم تمامي تمهيدات ورود به يك پادگان مشكوك را رعايت كرديم پس از تصرف پادگان ابتدا آنچه مهمات و سلاح در آن بود را برداشته و سپس آشپزخانه و انبار آن را مورد تهاجم سريع قرار داديم به به چه گوشتي؟! انباردار از سربازان دريغ كرده بود به دست با كفايت ما فتح و به اسارت در آمد. پس از اين پيروزي چشمگير به سمت تنگه كرند حركت كرديم به نزديك‎ترين محل از تنگه مي‎رسيديم بچه‎ها را سامان دادم و براي شناسايي نقاط حساس حركت كرديم. از دور ديديم ستوني به ما نزديك مي‎شود دستور موضع و دفاع دادم وقتي بيشتر دقت كردم و آنها هم نزديك شدند ديدم بچه‎هاي خودي هستند، يگان‎هاي موسوم به تيپ روح اله از بچه‎هاي كميته در اينجا بود كه با جواني  مواجه شدم پيش رفته و سلام كردم گفتم برادر شما گفت من حسنم، شعباني، فرمانده سپاه چهارم بعثت خودم و بچه‎ها دل گرم‎تر شديم به او گفتم شما منطقه را مي‎شناسي گفت نه گفتم به بچه‎ها استراحت بده با هم برويم شناسايي. حسن دستور استراحت و موضع‎گيري را صادر كرد با او و دو تا از بچه‎ها يكي عباس و عبداله كه پسر خاله هم بودن رفتيم موضع شناسايي كنيم. اولين انتخاب ما ارتفاعي بود كه مشرف به جاده كرند سرپل كه جاده مواصلاتي منطقه به سمت قصرشيرين بود. نيروهاي لازم را در آنجا مستقر كرديم سپس براي تأمين جناح چپ به بالاي ارتفاعي كه تنگه كرند مشرف بود رفتيم پس از بررسي مشاهده گرديد كه منافقين نيروهاي عمده خود را جهت گرفتن جناح جديد در آنجا مستقر كردند، سريع به عقب برگشتيم و بخش نيروهاي باقي مانده جهت دفاع در منتهي اليه آن ارتفاع مستقر نموديم و بخشي از نيروها به علاوه بچه‎هاي تخريب را جهت پشتيباني و احتمالات غيرقابل پيش‎بيني در احتياط قرار داديم. پس از تصميم‎ْگيري‎‏هاي لازم خودم و يكي از بچه‎هاي تخريب جهت شناسايي جاده به سمت جاده‎اي در منتهي اليه دره حركت كرديم در آنجا يك ديواره و يك آب رو (موسوم به پل كه مي‎توانست پيشروي آنها را كند و يا جلوگيري نمايد) را شناسايي كرديم و برگشتيم. حالا نوبت دشمن ديرين و دوست ديرين انسان‎ها بود كه مي‎بايست به آنها حمله كنيم پس از انتخاب موضع مناسب و تهيه لوازم وسايل لازم را براي اين عمليات آماده كرديم چوب، سنگ، آتش، ميخ و مهمات و آن دوست و دشمن كسي نبود جز گوشت به اسارت در آمده از پادگان آموزشي، همين طور كه مشغول عذاب گوشت توسط آتش بوديم ناگاه هواپيماهاي عراقي كه جهت پشتيباني از وطن فروشان (منافقين) در آسمان ظاهر شده و اقدام به بمباران كور در منطقه كردند. پس از ترك هواپيماها صداي تيراندازي شديد و تبادل آتش شنيده شده سريعاً جهت بررسي از نيروها جدا شده و به همراه سرتيم‎هاي تخريب به محل درگيري شتافتيم پس از تشخيص نقطه درگيري سريعاً خود را به نيروهاي درگير رسانديم متوجه شديم خوشبختانه برادران بسيج هوشياري خود را حفظ كرده و در مقابله با منافقين موفق بوده و تعدادي از آنان را به اسارت در آورده‏اند. بلافاصله اسرا را به محلي كه من و برادر شعباني به عنوان محل هدايت بچه‎ها تعيين كرده بوديم برده و شروع به بازجويي از آنان كرديم. ابتدا از ظاهر آنها متوجه شديم كه اينان خيلي هم منافق نيستند چرا كه چهره نفاق چهر‎ه‎اي است كه با كمي دقت متوجه آن مي‎شديد چرا كه خداوند متعال فرموده مؤمنين من اثر سجود دين در چهره‎هاي آنان با نورانيت كه دارد و خداوند در چهره او به واسطه ايمان قرار مي‎دهد او را از منافق و كافر و مشرك جدا مي‎كند، بگذريم از اسيران سوال كرديم كه چه خبر؟ ابتدا از دادن جواب طرفه مي‎رفتند، يكي از آنها گفت كه شما هم از ما هستيد، با تعجب پرسيدم يعني چه؟ گفت يعني اين كه شما داريد ما را امتحان مي‎كنيد؟ پرسيدم امتحان؟ چه امتحاني؟ گفت شما هم از برادران مجاهد هستيد كه لباس نيروهاي ايراني را پوشيده‎ايد؟ هر چه جلوتر مي‎رفتيم بر تعجب همه ما افزون مي‎شد. گفتيم بيشتر توضيح بده او گفت مگر شما از سازمان منافقين نيستيد و داريد ما را امتحان مي‎كنيد؟ گفتيم چه امتحاني؟ گفت امتحان اين كه آيا ما به شما خيانت مي‎كنيم يا خير؟ متوجه شديم كه كلكي در كار است؟! و آن حيله اين است كه اين اسرا فكر مي‎كنند كه ماها نيروهاي سازمان منافقين هستيم كه شروع كرديم براي آنها دليل آوردن كه ما پاسداريم، بسيجي هستيم، و از بچه‎هاي كميته اينجا هستيم، و شروع به ارائه نشاني شديم كه مثلاً آيا از اين امكانات كه ما داريم شما هم داشته‎ايد يا خير و غيره و ذالك توانستيم آنها را قانع كنيم كه ما نيروي كشور جمهوري اسلامي هستيم.