eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
•| {•❤️•} ( طہ/۱۲) انـگار خــدا یواش درِ گوشٺ میگــہ: مَـــنـم، بےخیالِ بـــقیہ.. :) ❣اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
1_338639715.mp3
21.52M
•|{•🌙•} 🔈گلایه از کوفه بی وفا 😭 با نوای🎤 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•❤️•} شهر که می‌شود، دلم می‌شود... ❣اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایی برای گلدان ها..😁 اینجا صحبت در میان است🌹🌸🌹 ╔═join═════════╗ ⇒ @p_bache_mazhabiya ⇐ ╚════════════╝
•| {•🤲🏻•} دعای روز بیست و چهارم ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| {🎈} خانومای گل الان فصل دلمه است این کلیپ حتما ببینید عالیه😍 دیگه به دستگاه‌دلمه‌پیچ نیاز نیست😃 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {🎀} 🔻به چیزهایی که بعد از دعا کردن، به دست نیاوردید، فکر نکنید! به چیزهای بی شماری فکر کنید که بدون هیچ درخواستی، خدا بهتون داده! ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {🌹} •| 🌺🍃 من افتخار می کنم که خواهر، گلی چون احد می باشم. از هرکس درباره ی احد بپرسید، جز تعریف نمی شنوید. در بین فامیل ما، احد تنها کسی بود که صله ی رحم را فراموش نمی کرد. در فاصله ی کوتاهی که به مرخصی می آمد به همه ی فامیل سر می زد حتی اگر ده دقیقه می شد. با همه با خنده رویی و شوخی صحبت می کرد. سعی می کرد برای ما هدیه بگیرد، در یکی از مرخصی هایش برای من یک ساعت آورده بود و در آخرین مرخصی اش دوربین عکاسی اش را به من داد که هنوز هم آن را دارم . احد خیلی با نظم و ترتیب بود. در نگهداری لباسهایش خیلی دقت می کرد حتی جورابهایش را طوری تا می کرد و داخل هم می گذاشت، که هم گم نشود و هم منظم باشند. مادرم هنوز هم جورابهای تا کرده ی دست برادرم را نگه داشته است. در مرخصی هایش از ما به خصوص از مادرم می خواست که برای شهادت او دعا کنیم . برای ما سخت بود اما او عاشقانه از خدا برای خود طلب شهادت می کرد. یک بار با بچه های هیئت یک ساعت تمام به نیت شهادت سینه زدند و گریه کردند و همانطور عاشقانه دست به سینه شهید شد. راوی : حمیده مقیمی (خواهر شهید) 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
🛑شخصی از امام سجاد (ع) پرسید: •|؟ حضرت فرمودند: ✅مرگ برای مومن ، کندن لباس چرکین و پر حشرات است و گشودن بندها و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکب ها و مناسب ترین منزلها است. 📛مرگ برای کافر و برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر و انتقال از منزلهای مورد علاقه و تبدیل آن به چرک ترین و خشنترین لباسها وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب. 📚 بحارالانوار، ج6، ص 155 🌸 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•|{•🎆•} •|{•🎆•} ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•|{•🌺•} •|{•🎆•} ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•🦋•} (علیه‌السلام): عَجِبتُ لِمَن يُنشِدُ ضالَّتَهُ وقَد أضَلَّ نَفسَهُ فَلا يَطلُبُها! در شگفتم از كسى كه در پى گمشده اش مى گردد، ولى خود را گم كرده و آن را نمى جويد. غررالحكم، حدیث ۶۲۶۶ ❣اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| { ❗️} و خدا درباره تمام دلهایی که شکستی از تو خواهد پرسید💔 📜 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•🍪•} + امروز روز جهانی کوکی شکلاتی هست.😌💛☺️🥛🍪 😕😐فقط پسرا روز جهانی ندارند 😶😒 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•❤️•} تَکْ تَکِ را میبَنْدَمْ بَرای تَصَوُّرِ ❣اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•🤲🏻•} دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان به سه زبان🇬🇧🇮🇷🇮🇶 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| 😍 •| 🌹 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•📚•} 🦋 🦋 شهیده ای که در همه چیز نمونه و الگو بودند در درس در ورزش در معنویت در مهربانی و اخلاق و... شهادت: سال 1387 در اثر بمب گذاری حسینیه سیدالشهدا (ع) شیراز 🦋کانون رهپویان وصال 🦋 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {🌹} •| حدود سال 86 بود که سفر به مناطق مختلف خوزستان و برگزاری کاروان‌های راهیان نور تبدیل به یکی از برنامه‌های سالانه مسجد شد. در این بین نصب پوستر شهدا بر روی پنجره اتوبوس باعث شد تا بچه‌های مسجد با برخی سرداران شهید بیشتر آشنا شوند. چهره محمد حسین هم آرام آرام شکل می‌گرفت و نورانیتی که در عمق آن دیده می‌شد باعث شد تا دوستانش به شباهت ظاهری او با شهید مهدی زین الدین بیشتر دقت کنند. نمی‌دانم اول چه کسی محمد حسین را شهید زین الدین صدا کرد ولی برای ما هم عجیب نبود در اصل رفتاری نداشت که در ذهن تصور کنیم به شهدا شباهتی ندارد! گاهی که می‌دیدم به نماز ایستاده است حضور قلب و ارتباطش با خدا باعث رشک و حسرت من می‌شد. کاروان های راهیان نور ما آرام آرام کمرنگ شدند کودکان مسجدی بزرگ شدند و هریک پی زندگی خود رفتند ولی محمد حسین، شهید زین الدین ماند.... 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
.🌸💓🌸. •| {•🍃•} نمیشود مومن بود، اما شاکر و صابر نبود. رسائل بندگی 🌷 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
.💛🌼. •| {•🍃•} سعی کنیم نعمت هایی که داریم دوست بداریم قبل از اینکه آنها را از دست بدهیم🌷 !! ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| {•🤲🏻•} دعای روز بیست و ششم ماه رمضان به سه زبان🇬🇧🇮🇷🇮🇶 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
•| 😍 •| 🌹 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
.💜☔️💜. No fear is real unless You feed it power To control you •| 🌸 〰️〰️〰️〰️🌺〰️〰️〰️〰️ هیچ ترسی واقعی نیست تا وقتی که تو این قدرت رو بهش بدی که کنترلت کنه 😲 •| {🎆} 〰️〰️〰️〰️🌺〰️〰️〰️〰️ چه خوبه که فقط از خدا بترسیم 😃😃 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
﷽ •|{🌹} ساعت سه چهار بعد از ظهر، دود و مه غلیظی همه‌جا را فراگرفته بود. نم‌نم باران، سوز سرما را چندین برابر می‌کرد. بوی خون و خاک،‌ کم‌کم به مشام می‌رسید. پای هرکدام از سنگرهای کوچک یک‌متری، که با تکه‌های سنگ ساخته‌اند، بیست‌سی متر گود بود. مجید روی تپه‌ای نزدیک یکی از سنگرها، آرام و بی‌حرکت خواب بود، نه، خواب نه، چیزی شبیه خواب. در تمام روزهای قدکشیدنش، شاید اولین‌بار بود که آرام و بی‌حرکت و بدون جنب‌وجوش، دیده می‌شد. دست‌ها و صورتش گلی بود. انگشتری را که شب قبل، از حسین امیدواری گرفته بود، هنوز توی انگشت داشت. صدای شلیک تیرها و انفجار نارنجک‌ها،‌ همچنان فضای آسمان را پر می‌کرد. از رگبار تیرها، بدجوری گوش آدم تیر می‌کشید. صدا به صدا نمی‌رسید. همهمه بی‌سیم‌های رهاشده و بی‌صاحب، از جای جای دشت می‌آمد: «بچه‌ها عقب‌نشینی کند،‌ بکشید عقب!» کسی نمی‌توانست مجید را حرکت بدهد. کاج‌های سبز و زیتون‌های خشک دشت، کم‌کم خیس باران می‌شدند. 13 نفر از بچه‌ها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح. مرتضی کریمی با آن بدن ارباً اربا، یک‌تنه عاشورایی به‌پا کرده بود. برای خیلی‌ها از قبل روشن بود، که مجید و چندتا از بچه‌ها، فردایی نخواهند داشت. این را از چهره و آرامش شب آخرشان،‌ حدس زده بودند... و همین‌طور هم شد. •|{🌹🇮🇷} ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya