•| #تصویر_زمینه {•🍪•}
+ امروز روز جهانی کوکی شکلاتی هست.😌💛☺️🥛🍪
😕😐فقط پسرا روز جهانی ندارند 😶😒
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•| #قــرارعاشــقے {•❤️•}
تَکْ تَکِ #ویرانِههایقَلْبَمْ را
#آذینْ میبَنْدَمْ بَرای تَصَوُّرِ #تُو
#أیْـنَ_صٰاحـِبَنٰا
❣اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•|#دعای_روز {•🤲🏻•} دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان
به سه زبان🇬🇧🇮🇷🇮🇶 ❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•| #شهید_محمدحسین_مومنی 😍
•| #شهید_روز 🌹
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•|#معرفی_کتاب {•📚•}
#پیشنهاد_ویژه
🦋 #شهیده_راضیه_کشاورز 🦋
شهیده ای که در همه چیز نمونه و الگو بودند
در درس
در ورزش
در معنویت
در مهربانی و اخلاق
و...
شهادت: سال 1387 در اثر بمب گذاری حسینیه سیدالشهدا (ع) شیراز
🦋کانون رهپویان وصال 🦋
#پیشنهاد_مطالعه
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•|#شهید_محمدحسین_مومنی {🌹}
•|#شهید_زین_الدین_مابود
حدود سال 86 بود که سفر به مناطق مختلف خوزستان و برگزاری کاروانهای راهیان نور تبدیل به یکی از برنامههای سالانه مسجد شد. در این بین نصب پوستر شهدا بر روی پنجره اتوبوس باعث شد تا بچههای مسجد با برخی سرداران شهید بیشتر آشنا شوند. چهره محمد حسین هم آرام آرام شکل میگرفت و نورانیتی که در عمق آن دیده میشد باعث شد تا دوستانش به شباهت ظاهری او با شهید مهدی زین الدین بیشتر دقت کنند. نمیدانم اول چه کسی محمد حسین را شهید زین الدین صدا کرد ولی برای ما هم عجیب نبود در اصل رفتاری نداشت که در ذهن تصور کنیم به شهدا شباهتی ندارد! گاهی که میدیدم به نماز ایستاده است حضور قلب و ارتباطش با خدا باعث رشک و حسرت من میشد. کاروان های راهیان نور ما آرام آرام کمرنگ شدند کودکان مسجدی بزرگ شدند و هریک پی زندگی خود رفتند ولی محمد حسین، شهید زین الدین ماند....
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
.🌸💓🌸.
•| #تصویر_زمینه {•🍃•}
نمیشود مومن بود، اما شاکر و صابر نبود.
رسائل بندگی 🌷
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
.💛🌼.
•| #تصویر_زمینه {•🍃•}
سعی کنیم نعمت هایی که داریم دوست بداریم قبل از اینکه آنها را از دست بدهیم🌷
#خدایا_شکرت !!
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•|#دعای_روز {•🤲🏻•} دعای روز بیست و ششم ماه رمضان
به سه زبان🇬🇧🇮🇷🇮🇶
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
•| #شهید_مجید_قربانخانی 😍
•| #شهید_روز 🌹
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
.💜☔️💜.
No fear is real unless
You feed it power
To control you
•|#think 🌸
〰️〰️〰️〰️🌺〰️〰️〰️〰️
هیچ ترسی واقعی نیست
تا وقتی که تو این قدرت رو بهش
بدی که کنترلت کنه 😲
•|#مثبت_اندیشی {🎆}
〰️〰️〰️〰️🌺〰️〰️〰️〰️
چه خوبه که فقط از خدا بترسیم 😃😃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
﷽
•|#شهید_مجید_قربانخانی{🌹}
ساعت سه چهار بعد از ظهر، دود و مه غلیظی همهجا را فراگرفته بود. نمنم باران، سوز سرما را چندین برابر میکرد. بوی خون و خاک، کمکم به مشام میرسید. پای هرکدام از سنگرهای کوچک یکمتری، که با تکههای سنگ ساختهاند، بیستسی متر گود بود. مجید روی تپهای نزدیک یکی از سنگرها، آرام و بیحرکت خواب بود، نه، خواب نه، چیزی شبیه خواب. در تمام روزهای قدکشیدنش، شاید اولینبار بود که آرام و بیحرکت و بدون جنبوجوش، دیده میشد. دستها و صورتش گلی بود. انگشتری را که شب قبل، از حسین امیدواری گرفته بود، هنوز توی انگشت داشت.
صدای شلیک تیرها و انفجار نارنجکها، همچنان فضای آسمان را پر میکرد. از رگبار تیرها، بدجوری گوش آدم تیر میکشید. صدا به صدا نمیرسید. همهمه بیسیمهای رهاشده و بیصاحب، از جای جای دشت میآمد: «بچهها عقبنشینی کند، بکشید عقب!» کسی نمیتوانست مجید را حرکت بدهد. کاجهای سبز و زیتونهای خشک دشت، کمکم خیس باران میشدند. 13 نفر از بچهها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح. مرتضی کریمی با آن بدن ارباً اربا، یکتنه عاشورایی بهپا کرده بود. برای خیلیها از قبل روشن بود، که مجید و چندتا از بچهها، فردایی نخواهند داشت. این را از چهره و آرامش شب آخرشان، حدس زده بودند... و همینطور هم شد.
•|#شهید_روز{🌹🇮🇷}
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya