eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #‏آیت_الله_مکارم: من اگر در مجلس ‎ باشم دوست دارم دست قمه زن رو ببوسم و قمه رو از دستش بگیرم و بگویم این قمه زنی امروز به ضرر اسلام است...☝️ 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا امام سجاد در کربلا نجنگید ❗️آیا او در تمام طول عمر بوده است ❕امروزه ما ایشان را با نام عابد بیمار می شناسیم ❕❕ 💠💠 👌امام سجاد علیه السلام در جریان حادثه کربلا گرفتار بیماری بودند که این بیماری مانع از حضور ایشان در جبهه نبرد شد . 🔶شیخ به نقل از حمید بن مسلم می نویسد ؛ « سپس به علی بن الحسین رسیدیم ، که در بستر افتاده و به شدت بیمار بود ، گروهی از پیادگان با شمر رسیدند ، آنان به شمر گفتند آیا این بیمار را نکشیم ، من گفتم سبحان الله بیماری اش کارش را می سازد ( نیازی به کشتن نیست ) همواره چنین گفتم تا آنان را از او باز گرداندنم » 📚الارشاد ج2 ص112 📚بحار الانوار ج45 ص61 👌طبری از امام علیه السلام نقل می کند ؛ « در شبی که بامدادش پدرم به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد ( و من بیمار بودم )» 📚تاریخ طبری ج5 ص420 📚الارشاد ج2 ص93 👌در کتاب شرح الاخبار هم چنین آمده است ؛ « امام زین العابدین در آن ایام به شدت بیمار و و از جنگ ناتوان بود » 📚شرح الاخبار ج3 ص250 👌در کتاب الامالی شجری نیز چنین آمده است ؛ « امام سجاد بیمار بود و اندکی در جنگ شرکت جست ، اما چنان ناتوان بود که به سان زخم خوردگان از معرکه بیرونش آوردند و خداوند مرگ را از او دور کرد و به همراه زنان اسیر شد » 📚الامالی شجری ج1 ص171 👌ابن سعد نیز می نویسد ؛ « امام سجاد در کربلا بر اثر نجنگید » 📚الطبقات الکبری ج5 ص221 ❕بیماری حضرت تنها در زمان حادثه کربلا به تقدیر الهی جهت مصون ماندن جان شریفش برای تصدی منصب امامت بوده است و چنان نبوده که ایشان در تمام طول عمر بیمار باشد و تعبیر در مورد ایشان تعبیر مناسبی نمی باشد . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ما به سر رسید... 😭😭😭 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آيا ميدانستيد در هيچكدام از كتب تاريخى حرفى از خطبه زينب در يزيد وجود ندارد❕ ❗️آيا ميدانستيد اكثر اين در همين ٤٠ ساله گذشته توسط روحانيون ساخته شده است❕ 💠💠 👌متاسفانه این مدعیان دروغین روشنگری بدون اندک تاملی در اسلامی چنین ادعا هایی دروغینی را مطرح می کنند . 👌خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کاخ یزید یکی از خطبه های غراء و فصیح و ترین خطبه های تاریخ اسلامی است که به هفت بخش تقسیم می شود ؛ 1⃣نخست این بانوى شجاع اسلام با چند جمله کوبنده، غرور را در هم مى شکند و با آیه اى از قرآن، موضعش را در پیشگاه خداروشن مى سازد و مى گوید هرگز بهره ورى از حکومت و کاخ و ثروت را دلیل بر امتیاز الهى نگیر، تو از مصادیق کسانى هستى که خداوند آنها را به حال خود واگذارده، تا پشت آنها از بار گناه شود، سپس آنها را از همه چیز ساقط کرده و به دوزخ مى فرستد. 2⃣در بخش دوم، رفتار پیغمبر اکرم را با اجداد یزید در فتح مکه که همه را عفو قرار داد با عمل زشت یزیدکه فرزند پیغمبر خدا را کشته و سرهاى بریده و خاندان اسیر آنها را شهر به شهر مى گردانْد، مقایسه کرده و مهر باطل بر پیشانى یزید مى زند. 3⃣در بخش سوم، جمله هاى یزید را یادآورى مى کند و تاکید بر عدم ایمان او مى نماید، و اینکه به زودى به سرنوشت اشیاخ و اجدادش گرفتار شده و به جهنم واصل مى شود. 4⃣سپس تاکید بر مقام والاى شهیدان مخصوصاً شهداى خاندان پیغمبر در کربلا مى کند و به وجود آنها را امتیاز بزرگ این خاندان مى شمرد. 5⃣آنگاه به حضور یزید در محکمه عدل الهى در قیامت اشاره مى کند، در آن دادگاهى که آن خداست و خصم او پیغمبر اکرم و شاهدانش فرشتگان خدا هستند و پایان چنین دادگاهى روشن است. 6⃣سپس به تحقیر فوق العاده یزید مى پردازد تا آن حد که مى فرماید اگر روزگار به من ستم کرد و مرا به صورت زنى اسیر پاى تو آورد، تصور نکنى من براى تو ارزشى قایلم، من تو را در حدى نمى دانم که مخاطب سخنانم باشى و اگر با تو سخن مى گویم، از باب ناچارى است. 7⃣در آخرین بخش از سخنان خود، خداوند را بر نعمت هاى بیکرانش بر نبوت سپاس مى گوید که با رحمت و سعادت آغاز شد و با شهادت و کرامت پایان یافت. ⚫️خطبه مذکور در کتاب های زیر از منابع اصیل اسلامی نقل شده است و کاملا و قطعی است ؛ 📚لهوف ص215 📚بحار الانوار ج45 ص133 📚بلاغات النساء ص35 📚مقتل الحسین ، خوارزمی ، ج2 ص64 📚مثیر الاحزان ص101 📚الاحتجاج ج2 ص123 و ... ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آيا ميدانستيد شمر بن ذى الجوشن يكى از سپاه امام على در جنگ صفين بود ❗️❗️ ❔آيا ميدانستيد ايشان با همسر امام على و مادر عباس نسبت داشت❕❕ 💠💠 👌شمر بن ذی الجوشن که از نقش آفرینان اصلی حادثه کربلا است در جنگ همراه علی علیه السلام با امویان جنگید اما پس از آن گرفتار سوء عاقبت شد . 👌در کتاب وقعه آمده است ؛ «ادهم بن محرز از یاران معاویه در جنگ صفین به جنگ شمر بن ذی الجوشن آمد و میانشان شمشیری رد و بدل شد و ادهم شمشیری به پیشانی شمر زد که گوشتش را درید و به استخوان رسید ، شمر نیز ادهم را زد ولی شمشیرش کارگر نیفتاد ،پیش به سوی سپاهیان بازگشت و آبی نوشید و ای بر گرفت و بازگشت و به ادهم یورش برد و به او ضربه ای زد و او را از اسبش انداخت» 📚وقعه الصفین ص268 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج5 ص213 👌حضور شمر در سپاه امام علی به این عنوان نبود که معتقد به ولایت و ایشان باشد بلکه از آنجایی که به عنوان خلیفه چهارم مسلمین با او بیعت کرده بود بر همان اساس در سپاه صفین نیز حاضر شد تا به بیعتش عمل کرده باشد ، اما پس از آن به سپاه معاویه پیوست و با گواهی بر ضد بن عدی زمینه شهادت آن بزرگ مرگ را فراهم ساخت و از مسببان اصلی واقعه عاشورا می شود . 📚دانش نامه امام حسین ج9 ص189 ❔اما این که آیا شمر با مادر حضرت عباس ام البنین بوده و دایی حضرت عباس قلمداد می شود یا خیر ، توجه به بیان زیر است ؛ ❕ سید بن طاووس نقل می کند ؛ « شمر بن ذی الجوشن ندا داد ، من ، عبدالله ، جعفر ، عباس و عثمان کجا هستند ؟ حسین علیه السلام فرمود پاسخش را بدهید هر چند فاسق است چرا که یکی از های شماست . آنان به او گفتند چه کار داری ؟ گفت ای خواهر زادگان من شما در امان هستید ، خود را به همراه برادرتان حسین به کشتن ندهید ، و در اطاعت امیر مومنان یزید باشید . ❕عباس او را ندا داد دستانت بریده باد ، و لعنت بر امانی که آورده ای ، ای دشمن خدا آیا به ما فرمان می دهی که برادر و سرورمان حسین را واگذاریم و در اطاعت ملعونان و فرزندان ملعون ها در آییم ؟ شمر پس از این سخن خشمگینانه به سوی لشکرش بازگشت » 📚لهوف ص148 📚تاریخ طبری ج5 ص415 📚الارشاد ج2 ص89 ❕نسبت حضرت ام یا همان فاطمه کلابیه به این نحو است ؛ « ام البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید من بنی کلاب » 📚جمهره انساب العرب ج1 ص4 👌در حالی که نسب چنین است ؛ « شمر بن ذی الجوشن الضبابی بن شرحبیل بن الاعور بن عمر بن معاویه و هو الضباب بن کلاب » 📚الطبقات الکبری ج6 ص46 ❕هر دو نفر بیش از پنج پشت یعنی در شخصی به نام کلاب به یکدیگر می رسند و هر دو کلابی هستند که به معنای هم بودن است و نه برادر و خواهر بودن ام البنین با شمر ملعون . 👌این که شمر حضرت عباس را خواهر زاده خود خطاب می کند منظورش آن است که مادر ایشان از قبیله ما است و مانند خواهر ما محسوب می شود نه آنکه واقعا ما باشد . 💠رسم عرب بر این بود که اگر دختری از طایفه آنها با طایفه دیگری ازدواج می کرد حتی اگر چند نسل می گذشت ، فرزندان او را با انتساباتی این گونه خطاب قرار می دادند . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔مگر دشمنان امام حسین با او کردند که در زیارت عاشورا آمده است اللهم العن الصابه التی الحسین »❗️آیا بهتر نیست که بجای جهاد کردند بگوییم آنان با حسین حرب و نبرد کردند حاربت الحسین ❕❕ 💠💠 👌جهاد از ریشه جهد به معنای سختی و مشقت است . ❕ من با دشمن جهاد کردم یعنی در جنگ با دشمن را بر خود هموار کردم . 📚لسان العرب ج3 ص133 ❕این معنا و مفهوم هم می تواند در بعد مثبت و هم در بعد منفی به کار گرفته شود ‌. از آنجایی که در جنگ و نبرد نهایت تلاش همراه با مشقت و وجود دارد ، این واژه در جنگ و نبرد هم به کار می رود . ❕لذا در مورد کسانی که با حسین علیه السلام نبرد کردند ، تعبیر به کار رفته است اما جهاد و سعی و تلاش در راه منفی چنان که قرآن نیز تعبیر جهاد را بر سعی و تلاش در مسیر به کار گرفته است و می فرماید ؛ « و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما» « اگر پدر و مادر سعی و کنند که برای من شریکی قائل شوی که به آن علم نداری ، از آنها اطاعت مکن » 🔶عنکبوت 8 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔وهابی ها اشکال می کنند که آیا در قرآن آیه ای وجود دارد که به عزاداری توصیه کرده باشد ❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقدیم در کنار قرآن ، سنت پیامبر گرامی نیز راهنما است و ماموریم که به سنت و سیره پیامبر تمسک کنیم ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « آنچه را رسول خدا براى‏ شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است. » (حشر 7) ❕پیامبر گرامی در موارد فراوانی برای مردگان ، گریه و عزاداری می کردند که روشن است که اگر گریه و عزاداری ممنوع بود ، پیامبر چنین عملی را مرتکب نمی شد ، و ما ماموریم به سیره پیامبر گرامی اقتدا کنیم ، چرا که سیره او برگرفته از وحی الهی است ؛ « هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد ، آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است. » ( نجم 3_ 4) ❕« براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مى‏ کنند » ( احزاب 21) 👌با این حال در قرآن نیز آیاتی وجود دارد که می توان مشروعیت عزاداری را از آن استفاده کرد ؛ 1⃣عزاداری کردن بر اولیاء ، مصداق تعظیم شعائر است . ❕قرآن مجيد تعظيم شعائر الهى را، نشانه تقواى قلوب و تسلط پرهيزكارى بر دلها مى‏ داند، آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ « وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (سوره حج آيه 32) «هر كس شعائر الهى را تعظيم و تكريم كند، آن نشانه تقواى دلها است». ❕مقصود از بزرگداشت شعائر الهى چيست؟ «شعائر» جمع «شعيره» به معنى علامت و نشانه است. 📚تهذیب اللغه ج 1 ص 266 ❕ مقصود در آيه، نشانه ‏هاى وجود خدا نيست زيرا همه عالم نشانه وجود او است. و هيچ كس هم نگفته است كه تعظيم آنچه در عالم هستى است نشانه تقوى است. بلكه مقصود، نشانه ‏هاى دين او است و لذا مفسران آيه را چنين تفسير مى‏ كنند: «معالم دين اللّه» نشانه‏ هاى دين خدا » 📚مجمع البیان ج 4 ص 83 ❕اگر در قرآن، صفا و مروه ( بقره 158 ) ، و شترى كه براى ذبح در منى‏ سوق داده مى ‏شود ( حج 36 ) از شعائر الهى شمرده شده است به خاطر اين است كه اين‏ها نشانه ‏هاى دين حنيف و آئين إبراهيم است، اگر به «مزدلفه» «مشعر» مى‏ گويند به خاطر اين است كه آن نشانه دين الهى است. و وقوف در آن نشانه عمل به دين و اطاعت خدا است. اگر مجموع مناسك «حج» را شعائر مى ‏نامند، بخاطر اين است كه اين اعمال نشانه‏ هاى دين توحيد و دين حنيف مى‏ باشد. ❕خلاصه، هر چيزى كه شعار و نشانه دين الهى باشد، بزرگداشت آن مايه تقرب به درگاه الهى است ، چنان که قرطبی از مفسران اهلسنت می گوید ؛ «شعائر خدا عبارت است از عَلَم‏ها و نشانه‏ هاى دين خدا، خصوصاً امورى كه مربوط به مناسك است.» 📚تفسیر قرطبی ج 12 ص 56 ❕ بطور مسلم انبياء و اولياء الهى از بزرگترين و بارزترين نشانه ‏هاى دين الهى هستند كه وسيله ابلاغ دين و مايه گسترش آن در ميان مردم بوده‏ اند، هيچ مرد با انصافى نمى‏ تواند منكر اين مطلب گردد كه وجود پيامبر و ائمه اهل بيت از دلائل اسلام و نشانه ‏هاى اين آئين مقدس مى ‏باشند و يكى از طرق بزرگداشت آنها، عزاداری کردن و محزون بودن در هنگام مصائب و شهادت آنان است . ❕آیا جشن و عروسی گرفتن در روز شهادت آن بزرگواران نشانه تعظیم و تکریمشان است یا محزون بودن به سبب حزن و مصیبتشان ❗️روشن است که گریه و عزاداری در ایام مصیبت نشانه های دین الهی ، از مصادیق بارز تعظیم شعائر و عمل به آیه شریفه است ، لذا می بینیم در روایات تعددی تصریح شده است که باید حرمت و احترام اهلبیت علیهم السلام نگه داشته شود و آنان مورد تکریم و تعظیم قرار بگیرند ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ «هر کس مراعات حرمات سه گانه الهی را نکند خداوند به هیچ عنوان حرمت او را نگه نمی دارد .آن حرمات سه گانه عبارت است از حرمت اسلام و حرمت پیامبر اسلام و حرمت عترت و اهل بیت» 📚الخصال ج1 ص71 2⃣قرآن مجيد، به روشنى به ما دستور مى‏ دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامى، مهر ورزيم آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ قُلْ لا اسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُرْبى‏ (سوره شورى آيه 23) «بگو من بر رسالت مزد و اجرى جز ابراز علاقه و دوستى به خويشاوندانم نمى‏ خواهم». ❕احمد بن حنبل نقل می کند زمانی که این آیه نازل شد مردم سوال کردند نزدیکان شما که مودت و محبت آنها بر ما واجب است چه کسانی هستند ❕ 👌پیامبر گرامی پاسخ دادند ؛ « علی و فاطمه و دو پسر آنها ( حسن و حسین علیهم السلام )» 📚فضائل_الصحابه ص218 _ در_المنثور ج6 ص7 _ تفسیر_کشاف ج3 ص402 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❔آیا از نظر جهانیان که مورد خطاب این آیه هستند ، یكى از طرق ابراز علاقه به خاندان رسالت و امام حسین علیهم السلام عزاداری و محزون بودن به سبب حزن و اندوه و شهادت آن بزرگواران نمی باشد ❕آیا اگر انسان مجلسى بر پا نمايد كه در آن محفل تاريخ زندگى و فداكارى ‏هاى آنان را بازگو كند و يا مظلوميت و محروميت آنان را از حقوق حقه خويش بيان نمايد آيا يك چنين فرد جز ابراز علاقه و اظهار مودت به ذوى القربى كار ديگرى انجام داده است؟ 👌لذا می بینیم که علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از میان زمینیان شیعیان ما را برگزیده است که ما را یاری می کنند و در شادی ما شاد و در مصیبت ما ، مصیبت زده و محزون هستند » 📚الخصال ج 2 ص 635 👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « اگر می خواهی در روز قیامت هم درجه ما باشی با حزن و مصیبت ما ، محزون و مصیبت زده و با فرح و شادی ما ، شاد باش » 📚وسائل الشیعه ج14 ص501 3⃣قرآن می فرماید ؛ « خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بديها را اظهار كند مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است » ( نساء 148 ) 👌ما مورد ستم واقع شده ایم و امامان هدایتگر ما و ذریه پیامبرمان ، به ناحق کشته شده اند و امام حسین علیه السلام ، امام سوم ما مورد ظلم یزید و یزیدیان قرار گرفت و مظلومانه به شهادت رسید . ❕حال آیا اگر ما به خاطر این ظلم فریاد بلند کنیم و با برگزاری مجالس عزاداری ، آنچه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است را بیان کنیم ، جز مطابق امر آیه شریفه عمل کرده ایم ❗️ 4⃣ما می بینیم که یعقوب علیه السلام در فراق یوسف به قدری گریه کرد که چشمانش کور شد ؛ « و از آنها روى برگرداند و گفت وا اسفا بر يوسف!، و چشمان او از اندوه سفيد شد اما او خشم خود را فرو مى ‏برد (و هرگز كفران نمى‏ كرد)- گفتند بخدا تو آن قدر ياد يوسف مى‏ كنى تا مشرف به مرگ شوى يا هلاك گردى! گفت من تنها غم و اندوهم را به خدا مى‏ گويم (و شكايت نزد او مى‏ برم) و از خدا چيزهايى مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانيد. » ( یوسف 84 _ 86) ❕طبری در تفسیرش نقل می کند ؛ « یعقوب مدت هشتاد سال برای یوسف گریه کرد تا این که دو چشمش از شدت اندوه و گریه سفید گشت » 📚جامع البیان ج 13 ص 71 ❕«وهابیون» كه با تأسيس هر نوع مجلس سوگوارى براى شهيدان راه خدا مخالفند، درباره سرگذشت حضرت يعقوب چه مى‏ گويند؟ 👌اگر اين پيامبر بزرگوار، امروز در ميان نجديها و پيروان «محمد بن عبد الوهاب» زندگى مى‏ نمود درباره او چگونه داورى مى ‏كردند؟ او شب و روز در فراق يوسف مى ‏گريست و در هر حال از همه كس جستجوى فرزند دلبند خود را مى‏ نمود و در فراق و اندوه‏ جدائى او، آنقدر سوخت كه بينائى خود را از دست داد . ❕بيمارى و فقدان بينائى يعقوب، مايه فراموشى يوسف نگرديد، بلكه هر چه وعده وصل نزديكتر مى ‏شد، آتش عشق او به فرزند دلبندش در دل او شعله‏ ورتر مى‏ گرديد و لذا از فرسنگها دور، بوى يوسف را استثمام مى‏ كرد ( یوسف 94) ❔چرا چنين اظهار علاقه در حال حيات فرد مورد علاقه (يوسف) صحيح و عين توحيد است ولى پس از مرگ او كه دل انسان سوز و گداز بيشتر و پيچ و تابى زيادتر پيدا مى‏ كند، حرام و شرك مى‏ باشد؟ ❕حالا اگر يعقوب ‏هاى زمان ما، در هر سال در روز وفات يوسف‏ها خود دور هم گرد آيند و در ارزش‏هاى اخلاقى و ملكات نفسانى يوسف‏ها سخن بگويند و بر اثر تأثر، قدرى اشك بريزند، آيا به اين عمل فرزندان خود را پرستش كرده‏ اند و کار حرامی انجام داده اند ❗️❗️ 5⃣اسلام آیین فطرت است چنان که خداوند می فرماید ؛ « روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن ، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى‏ دانند. » ( روم 30) 👌گریه کردن در فراق عزیزان ، امری فطری و غریزی و مطابق طبع و آفرینش است و هیچگاه اسلام عزیز که مطابق با فطرت و غریزه است ، از یک چنین امر فطری نهی نمی کند و آن را حرام اعلام نمی کند . ❕قلب انسان كانون عواطف است و اين عواطف مخصوصا هنگامى كه شديد باشد، در همه وجود انسان اثر مى ‏گذارد. هنگامى كه عزيزى از دست رود، قلب متلاطم مى ‏گردد و اشك جارى مى ‏شود، بغض گلوى انسان را مى‏ گيرد و زبان به اظهار اشتياق به عزيز از دست رفته مى‏ پردازد. اينها هيچ‏كدام ممنوع نيست، بلكه ممدوح است و مطابق با فطرت و آفرینش انسان لذا می بینیم در حديث معروف آمده است که پيامبر گرامی به هنگام وفات فرزندش ابراهيم اشك در چشمان حضرت حلقه زد و سرازير شد. شايد بعضى به آن حضرت ايراد كردند، فرمود ؛ « چشم مى ‏گريد و قلب محزون مى ‏شود اما چيزى كه موجب خشم خدا شود نمى‏ گويم» 📚الکافی ج 3 ص 262 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در قرن ٢١ و در عصر ورود روباتها به زندگى انسان عده اى هنوز باور دارند كه شخصى از ٣٠٠ مترى با اين تير گلوى يك طفل ٦ ماهه را هدف قرار داده است تشيع = چند روحانى شياد، مردم خرافاتى و افسانه هاى مضحك ❗️❗️ 💠💠 ❕حال معاند اشکال کرده است که چگونه قابل قبول است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شود و علی اصغر را نشانه بگیرد ، در حالی که برد تیر این مقدار و این فاصله نیست ❗️ ❔باید از معاند پرسید که چه کسی گفته است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شده است ❗️ 👌آنچه از مستندات تاریخی استفاده می شود آن است که سپاه دشمن ، محاصره را تنگ کرده بودند و خود را به سپاه امام حسین علیه السلام و خیمه بانوان نزدیک کرده بود ، به صورتی که با یکدیگر می توانستند تکلم کنند و بانوان حرم در خیمه ها نیز ، صدای آنان را بشنوند و مطابق برخی نقلها که در ادامه می آید، حتی حضرت زینب سلام الله علیها نیز از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . ❕روشن است که وقتی فاصله به قدری کم است که صدای دو طرف به یکدیگر می رسد ، پرتاب تیر و اصابت به علی اصغر علیه السلام ، از یک چنین فاصله کمی هیچ بعد و امتناعی ندارد . 👌چنان که گفتیم ، فاصله به قدری کم بود که حضرت زینب سلام الله علیها از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . از عبدالله بن عمار و حمید بن مسلم نقل می کنند ؛ « زينب ، دختر فاطمه وخواهر حسين ، بيرون آمد ... و اين گونه مى ‏گفت: كاش آسمان، خراب مى‏ شد و بر زمين مى‏ افتاد! عمر بن سعد، به حسين عليه السلام نزديك شده بود. زينب عليها السلام به او گفت: اى عمر بن سعد! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو، نگاه مى ‏كنى؟!گويى اشك‏هاى عمر را مى‏ بينم كه بر گونه ‏ها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روى گردانْد. » 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 452 _ مقتل الحسين خوارزمي _ ج 2 ص 35، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 572، البداية والنهاية: ج 8 ص 187 _ بحار الأنوار: ج 45 ص 55. ❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛ « خواهر امام، زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو، اى عمر! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو نگاه مى‏ كنى؟! عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها السلام بانگ زد: واى بر شما! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد » 📚الإرشاد ج 2 ص 112 _ أنساب الأشراف ، ج 3 ص 409 ❕یا در نقل دیگری آمده است که حمید بن مسلم می گوید ؛ « هنگامى كه حسين عليه السلام ديد كه از خاندان و يارانش، جز اندكى باقى نمانده است، برخاست و ندا داد: «آيا كسى مدافع حرم پيامبر هست؟ آيا يكتاپرستى هست؟ آيا فريادرسى هست؟ آيا ياورى هست؟» ، مردم ( سپاه دشمن ) با صداى بلند، گريه كردند ( اما حسین را اجابت نکردند زیرا او را واجب القتل می دانستند ) » 📚مثير الأحزان ص 70 ❕یا می بینیم که شیخ صدوق از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام، در ياد كردِ حوادث روز عاشورا و مکالمه امام حسین با سپاه دشمن ، چنین می فرماید ؛ « حسين عليه السلام، با تكيه دادن بر شمشيرش برخاست و با بلندترين صدايش، ندا داد و گفت: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مرا مى‏ شناسيد؟». گفتند: آرى. تو فرزند پيامبر خدا و نوه او هستى. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا جدّ من، پيامبر خدا نيست؟!». گفتند: چرا. به يقين هست. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مادر من، فاطمه دختر محمّد نيست؟». گفتند: چرا. به يقين هست....گفتند: ما همه اينها را مى ‏دانيم؛ امّا تو را آسوده نمى‏ گذاريم تا تشنه بميرى » 📚امالي صدوق ، ص 222 ح 239، الملهوف: ص 145 158، روضة الواعظين: ص 205 _ بحار الأنوار: ج 44 ص 318. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕یا باز نقل می کنند ؛ « با حسين عليه السلام، اسبى به نام لاحِق بود كه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام، بر آن سوار مى ‏شد. هنگامى كه دشمن به حسين عليه السلام نزديك شد، به نزد مَركبش [لاحق‏] باز گشت و بر آن اسب، سوار شد و با بلندترين صدايش، چنين ندا داد كه به گوش همه مردم رسيد: «اى مردم! سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم. اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى‏ شويد و راهى بر من نداريد، و اگر دليل و عذرم را نپذيرفتيد و انصاف نورزيديد، «ساز و برگ خويش و شريكانتان (بتان) را گرد آوريد و هيچ چيز از كارى كه مى‏ كنيد، بر شما پوشيده نباشد. به دشمنى من، گام پيش نهيد و به من، مهلت ندهيد». «ولى من، خداست كه اين كتاب راى نازل كرده است؛ و او، سرپرست صالحان است». ❕هنگامى كه خواهرانش اين سخن را شنيدند، صيحه زدند و گريستند. دخترانش نيز گريه كردند و گريه ‏شان، بالا گرفت. حسين عليه السلام، برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على [اكبر] عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود: «آنها را ساكت كنيد ... ❕هنگامى كه زنان، ساكت شدند، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود، برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا، درود فرستاد و آن قدر از اين‏گونه سخن گفت كه خدا مى ‏داند و نمى‏ توان ذكر كرد. به خدا سوگند، هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او، سخنرانى را نديدم كه بليغ‏تر از او سخن بگويد ....شمر بن ذى الجوشن، [به طعنه‏] در باره حسين عليه السلام گفت كه: او، خدا را [تنها] به زبان، مى‏ پرستد، اگر بداند كه چه مى‏ گويد! حبيب بن مُظاهر به شمر گفت: به خدا سوگند، چنين مى‏ بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان (با ترديد و بدون ايمان قلبى) مى ‏پرستى. من، گواهى مى‏ دهم كه تو، راست مى‏ گويى و نمى ‏دانى [حسين‏] چه مى ‏گويد. خداوند، بر دلت مُهر زده است ...جماعت، شنيدند و هيچ نگفتند. حسين عليه السلام، ندا برآورد: «اى شَبَث بن رِبعى، اى حَجّار بن ابجَر، اى قيس بن اشعث، اى يزيد بن حارث! آيا به من ننوشتيد كه: " ميوه ‏ها رسيده و همه جا، سبز شده و جويبارها، پُر و لبريز شده‏اند. بيا كه بر لشكرى مجهّز و آراسته، در مى ‏آيى"؟!». آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده‏ ايم! حسين عليه السلام فرمود: «سبحان اللّه! به خدا سوگند كه چنين كرده ‏ايد ...» 📚تاريخ الطبري ، ج 5 ص 424، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 561، البداية والنهاية: ج 8 ص 178؛ الإرشاد: ج 2 ص 97، إعلام الوری ج 1 ص 458 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 6 _ أنساب الأشراف: ج 3 ص 396 والمنتظم: ج 5 ص 339 وتذكرة الخواصّ: ص 251 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « حسين عليه السلام به يارانش فرمان جنگ داد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص كه خدايش لعنت كند گفت: اى ابا عبد اللّه! چرا به حكم امير عبيد اللّه بن زياد، گردن نمى‏ نهى؟حسين عليه السلام به او فرمود: «اى بدبخت! تو پس از من، جز اندكى از گندم عراق، نخواهى خورد. پس به فكر آنچه براى خود برگزيده ‏اى، باش». 📚إثبات الوصيّة ص 177 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « آن گاه كه لشكر، حسين عليه السلام را احاطه كردند، بر اسبش سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند. آنان، ساكت شدند. آن گاه، پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا و درود فرستادن بر محمّد، چنين فرمود: «مرگ و اندوهتان باد، اى جماعت! حيران و سرگردان، ما را به فريادرسى خوانديد و ما، به سرعت، به فريادتان رسيديم؛ [امّا] شما، شمشيرى را كه در دستان ما بود، به روىِ خود ما بر كشيديد و آتشى را كه بر دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدستِ دشمنانتان، عليه دوستانتان شديد، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد، و بدون آن كه كارى از ما سر زده باشد و يا انديشه ناصوابى داشته باشيم » 📚تاريخ دمشق ، ج 14 ص 218، بغية الطلب في تاريخ حلب: ج 6 ص 2587 _ الفتوح: ج 5 ص 116 ومطالب السؤول: ص 72. ❕بنابراین ؛ 👌سپاه عمر سعد عرصه را بر امام حسین علیه السلام تنگ کرده بودند و به سپاه امام و خیمه ها، نزدیک شده بودند به نحوی که به راحتی با یکدیگر سخن می گفتند و بانوان حرم در خیمه ها ، صدای گفتگوی آنان را می شنیدند و حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مواردی از نزدیکی خیمه ها با سپاه مقابل سخن گفت . ❕پرتاب تیر به سوی علی اصغر علیه السلام از یک چنین فاصله اندکی که به راحتی با یکدیگر تکلم می کنند و بانوان در خیمه ها نیز صدای آنان را می شنوند ، کار پیچیده ای نمی باشد . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔گفته شده در اثر غارت های ملعونین که لباس و شمشیر امام حسین رو به غارت بردن بدن امام برهنه شدند ❗️ آیا صحیح است که بدن امام حسین ع برهنه شد ❕❕ 💠💠 ❕مقتل نویسان نقل می کنند ؛ « امام حسين عليه السلام فرمود ؛ «برايم لباسى بياوريد كه كسى به آن، رغبت نكند تا زيرِ لباس‏هايم بپوشم و مرا برهنه نكنند».براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند. امام عليه السلام نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس خوارى است».سپس، خود امام عليه السلام لباس كهنه ‏اى را برداشت و آن را پاره كرد و زير لباسش پوشيد؛ امّا هنگامى كه شهيد شد، آن را نيز بردند و امام عليه السلام را برهنه، رها كردند. آن گاه امام عليه السلام، شلوارهايى پنبه‏ اى را كه بافتِ يمن بود، خواست و آن را پاره كرد و پوشيد و از آن رو پاره كرد تا آن را نبرَند؛ امّا هنگامى كه كشته شد، بحر بن كعب كه خداوند، لعنتش كند، آن را هم بُرد و حسين عليه السلام را برهنه، رها كرد. دستان بحر، پس از اين كار، در تابستان، مانند چوبِ خشك مى‏ شد و در زمستان، از آنها چرك و خون، تراوش مى ‏كرد تا آن كه خداى متعال، او را هلاك كرد. » 📚الملهوف ، ص 174، بحار الأنوار: ج 45 ص 54 _ تاريخ طبري ، ج 5 ص 389 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « آن گاه امام حسين عليه السلام فرمود ، «لباسى برايم بياوريد كه كسى به آن رغبت نكند و زيرِ لباس‏هايم بپوشم تا برهنه ‏ام نكنند؛ چرا كه من كشته مى ‏شوم و لباس و سلاحم را مى‏ بَرند». براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند؛ امّا نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس اهل ذِمّه است». سپس، لباسى بلندتر را كه از شلوار، كوتاه‏ تر و از شلوارك، بلندتر بود، آوردند و امام عليه السلام، آن را پوشيد. » 📚المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ص 109. ❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛ «پيادگان لشكر ابن سعد، از چپ و راست، به باقى‏ ماندگان همراه حسين عليه السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر، با آنان نمانْد. هنگامى كه حسين عليه السلام چنين ديد، شلوارِ يَمانى محكمش را كه چشم را خيره مى‏ كرد،خواست تا زير لباسش بپوشد. همچنين، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن‏] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بى‏لباس، رها كرد. به همين خاطر، هر دو دست بحر بن كعب در تابستان، مانند چوبِ خشك مى‏ شد و در زمستان، مرطوب مى‏ شد و خون و چرك، از آنها ترشّح مى ‏كرد تا آن كه خداوند متعال، او را هلاك كرد. » 📚الإرشاد ، ج 2 ص 111، إعلام الورى: ج 1 ص 468 ❕در کتاب عاشوراء ، استاد مکارم شیرازی نیز چنین آمده است ؛ « امام عليه السلام با دقّت تمام در جاى جاى داستان كربلا، چهره واقعى ياران خود و دشمنانش را ترسيم كرد و براى ثبت در تاريخ به يادگار گذاشت! امام عليه السلام در صحنه ‏هايى كه با ياران فداكار و پاكبازش در شب و روز عاشورا داشت نشان داد كه آنها از ارزنده‏ ترين انسانهاى تاريخ بشر بودند، همان گونه كه نشان داد دشمنانش از پست ‏ترين و فرومايه‏ ترين انسانها بودند. بلكه درندگان و شياطينى بودند در لباس انسان! ❕يك پيراهن كهنه كه چندين جاى آن را پاره كرده باشند، چه ارزشى دارد كه از تن مبارك امام عليه السلام بعد از شهادت بدر آورند و بدن مبارك او را برهنه زير آفتاب سوزان بگذارند، اين نشانه چيست؟ ❕ لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش از آن كه بر نكند خصم بد گهر ز تنش‏ لباس كهنه چه حاجت كه زير سمّ ستور تنى نماند كه پوشند جامه يا كفنش‏ ؛ 📚عاشوراء ... ، مکارم شیرازی ، ص 507 👌البته با توجه به آنکه در برخی نقلها آمده است که در لحظات آخر شهادت ، نوری عجیب امام علیه السلام را احاطه کرده بود ؛ « ... انور وجها ، و لقد شغلنی نور وجهه و جمال هیاته عن الفکر فی قتله » 📚الملهوف ص 174 _ مثیر الاحزان ص 75 _ بحار الانوار ج 45 ص 57 ❕ممکن است که بگوییم همین نور مانع شده بود که اندام درونی امام علیه السلام در نظر انظار جلوه کند . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔لطفا در مورد دستور یزید به قتل امام حسین که وهابیون منکر هستند اسناد تاریخی ارائه کنید ❗️❗️ 💠💠 👌و گفتیم از نظر ، روایات شیعه این قضیه مسلم است که یزید ، عامل اصلی قتل امام حسین علیه السلام است و بالغ بر صدها روایت و نص قطعی از کتب معتبر و مورد استناد در این رابطه داریم که می توانید با مطالعه ابواب متعدد کتاب شریف بحار الانوار ، این روایات را ببینید ؛ 📚بحار الانوار ج 44 ص 310 _ باب 37 _ ج 45 ص 1 بقیه الباب 37 _ ص 107 باب 39 _ ص 300 باب 46 _ ص 323 باب 47 ❕هم اینک اسناد بیشتری از کتب اهلسنت ارائه می دهیم ، اگر چه ذکر همه اسناد بحث را به درازا می کشاند ، اما به برخی اشاره می کنیم ؛ 1⃣یزید در اولین قدم در جهت مقابله با امام حسین علیه السلام ، دستور قتل مسلم بن عقیل را صادر کرد و به عبید الله چنین نوشت ؛ « مسلم را دنبال کن و اگر به او دسترسی یافتی او را به قتل برسان » 📚 تاریخ طبری ج 4 ص 258 _ کامل ابن اثیر ج 3 ص 268 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 164 ❕ابن در حالی است که مسلم بن عقیل به عنوان پیک و فرستاده امام حسین علیه السلام به کوفه آمده بود تا مردم را از حرکت امام علیه السلام به کوفه مطّلع سازد. 2⃣یعقوبی در تاریخ خود می‌نویسد ؛ «یزید در نامه ای به ولید بن عقبة بن ابی سفیان عامل و والی خود در مدینه چنین نوشت ، هرگاه نامه من به دستت رسید، حسین بن علی و عبداللَّه بن زبیر را احضار کن و از آن دو برای من بیعت بگیر، و در صورتی که امتناع کردند گردن آن دو را بزن و سرهایشان را نزد من بفرست … ». 📚تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 241 _ الفتوح، ج 5 ص 10_11 3⃣یا در نقل دیگر آمده است که به ولید بن عقبه در نامه ای دیگر چنین نوشت ؛ ❕«هر گاه نامه من به دست تو رسید بیعت مجدّدی از اهل مدینه با تأکیدی از جانب تو بر آنان بگیر. و عبداللَّه بن زبیر را رها کن، زیرا تا او زنده است از دست ما نمی تواند فرار کند، ولی همراه جوابی که برای من می‌فرستی باید سر حسین بن علی باشد! اگر چنین کردی برای تو اسبان نجیب قرار می‌دهم و برای تو نزد من جایزه و بهره ای زیادتر است … » 📚الفتوح ج 5 ص 18 _ تاریخ طبری ج 3 ص 269 4⃣ابن عساکر می‌نویسد ؛ «خبر خروج حسین علیه السلام به یزید رسید، او نامه ای به عبیداللَّه بن زیاد که عاملش در عراق بود نوشت و به جنگ و مقابله با حسین علیه السلام امر نمود و دستور داد که اگر به امام حسین علیه السلام دسترسی پیدا کرد او را به سوی شام بفرستد». 📚تاریخ دمشق ج 14 ص 208 5⃣ابن اعثم می‌نویسد ؛ « ابن زیاد به اهل کوفه گفت: «یزید بن معاویه نامه ای را با چهار هزار دینار و دویست هزار درهم برای من فرستاده تا آن را بین شما توزیع کنم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بن علی بفرستم، پس به دستور او گوش فرا داده و او را اطاعت کنید». 📚الفتوح ج 5 ص 89 6⃣سیوطی می‌گوید: «یزید در نامه ای به والی خود در عراق - عبیداللَّه بن زیاد - دستور قتال با حسین را صادر نمود». 📚تاریخ الخلفاء ص 193 7⃣ابن اعثم می‌نویسد: «چون ابن زیاد امام حسین علیه السلام را به قتل رسانید، یزید برای او یک میلیون درهم جایزه فرستاد». 📚الفتوح ج 5 ص 135 8⃣سلم بن زیاد برادر عبیداللَّه بن زیاد هنگامی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بر یزید وارد شد، یزید به او گفت: «هر آینه محبّت و دوستی شما بر آل ابی سفیان واجب شد ای بنی زیاد». 📚 همان ص 136 9⃣هنگامی که ابن زیاد به نزد یزید آمد، یزید به استقبال او رفت و بین دو چشمانش را بوسید و او را بر تخت پادشاهی اش نشاند و بر زنانش وارد کرد و به آوازه خوان دستور داد تا برایش بخواند، و به ساقی گفت: ما را از شراب سیراب کن … آن گاه یک میلیون به او و عمر بن سعد جایزه داد. و تا یک سال خراج عراق را به او واگذار نمود.» 📚تذکره الخواص ص 290 _ مروج الذهب ج 3 ص 67 🔟یعقوبی می‌نویسد ؛ «حسین علیه السلام از مکه به طرف عراق حرکت نمود در حالی که یزید، عبیداللَّه بن زیاد را والی عراق کرده بود. یزید به او چنین نوشت: خبر به من رسیده که اهل کوفه به حسین نامه ای نوشته و از او دعوت کرده اند تا بر آنان وارد شود، و او نیز از مکه به طرف کوفه در حرکت است … اگر او را به قتل رساندی که هیچ و گرنه تو را به نسب پدرت باز خواهم گرداند. پس بپرهیز که زمان از دست تو فوت نشود» 📚 تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 242؛ _ مختصر تاریخ دمشق، ج 28 ص 19 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 1⃣1⃣ابن زیاد در نامه ای به امام حسین علیه السلام چنین نوشت ؛ «اما بعد؛ ای حسین! به من خبر رسیده که در کربلا فرود آمده ای، امیرالمؤمنین - یزید - در نامه ای به من نوشته که بر چیزی تکیه ندهم و از نان سیر نگردم تا آنکه تو را به لطیف خبیر ملحق کرده یا به حکم خود و حکم یزید باز گردانم» 📚الفتوح، ابن اعثم، ج 5 ص 150 _ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1 ص 140 2⃣1⃣عبداللَّه بن عباس به یزید بن معاویه نوشته و او را بر قتل حسین ع سرزنش کرد. او در بخشی از نامه اش می‌نویسد ؛ «از عبداللَّه بن عباس به یزید بن معاویه، امّا بعد … و تو بودی که با دو دست زیر خاک رفته ات حسین را کشتی، ای بی پدر! گمان مبر که من فراموش کرده‌ام که تو حسین علیه السلام و جوانان بنی عبدالمطلب را که چراغان ظلمت و ستارگان هدایت بودند به شهادت رسانده ای … ». 📚 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 248 _ کامل ابن اثیر، ج 3 ص 318 3⃣1⃣ابن اثیر در «الکامل فی التاریخ» نقل می‌کند که ابن زیاد به مسافر بن شریح یشکری گفت ؛ «اما این که من حسین را کشتم به این جهت بود که یزید با اشاره به من فهماند که یا باید حسین را بکشم و یا خودم کشته شوم، و من کشتن حسین را بر کشته شدن خود ترجیح دادم» 📚 الکامل فی التاریخ، ج 3 ص 324 4⃣1⃣یزید بهقتل امام حسین علیه السلام افتخار می کرد ، چنان که ابن اثیر نقل می‌کند ؛ «آن گاه یزید اجازه ملاقات عمومی داد تا بر او وارد شوند در حالی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در مقابل او قرار داشت، و در دستان او چوبی بود که با آن به گلوی آن حضرت می‌کوبید. آن گاه مشغول قرائت اشعار حسین بن حمام شد که دلالت بر افتخار و تکبّر او در موضوع کشتن امام حسین علیه السلام دارد». 📚کامل ابن اثیر، ج 3 ص 298 5⃣1⃣سبط بن جوزی نقل می کند ؛ « هنگامی که سر حسین علیه السلام را به نزد یزید گذاردند، اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آن گاه اشعار ابن زبعری را قرائت نمود که مضمون آن این است: که ما بزرگان بنی هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد». 📚 تذکرة الخواص، ص 235 6⃣1⃣یعقوبی از معاویة بن یزید بن معاویه، پسر یزید نقل می‌کند که بعد از آن که به جای پدرش یزید نشست در خطبه ای گفت ؛ «امّا بعد از حمد و ثنای الهی … آگاه باشید که جدّم معاویة بن ابی سفیان در امر خلافت با کسی به نزاع پرداخت که سزاوارتر به آن از جهت قرابت بود … سپس پدرم قلاده حکم را به دست گرفت در حالی که دارای اخلاق نیک نبود، لذا سوار بر هوای نفس خود شد … آن گاه شروع به گریه کرد و سپس گفت: از سخت ترین امور به ما آن است که می‌دانیم او به چه مصیبتی گرفتار آمده و چه آینده بدی را برای خود رقم زده است. او کسی بود که عترت پیامبر را به قتل رسانید و حرمت آنان را مباح کرده و کعبه را به آتش کشید … ». 📚 تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 254 7⃣1⃣ هنگامی که امام سجادعلیه السلام را به مجلس یزید آوردند، خطاب به حضرت گفت: تو فرزند کسی هستی که خداوند او را کشت؟! حضرت به او فرمود: «من علی هستم، فرزند کسی که تو او را به قتل رساندی. آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: { وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزآؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها}؛ «و هر کس مؤمنی را از روی عمد به قتل رساند، پس جزایش دوزخی است که در آن دائماً به سر خواهد برد. » 📚تذکره الخواص ص 63 8⃣1⃣امام سجادعلیه السلام همچنین فرمود: «ای یزید! بس است تو را از خون‌های ما … » 📚مقاتل الطالبین ص 120 9⃣1⃣- سیوطی می‌نویسد ؛ «خدا لعنت کند قاتل حسین علیه السلام و ابن زیاد و با او یزید را» 📚تاریخ الخلفاء ص 207 0⃣2⃣ از ابن جوزی درباره لعن یزید سؤال شد؟ او گفت: احمد لعن او را جایز دانسته است و ما می‌گوییم: یزید را دوست نداریم؛ به جهت آن کاری که با فرزند دختر رسول خدا انجام داد، و آل رسول خدا را به اسیری به شام بر روی هودج‌های شتران فرستاد». 📚مراه الزمان ج 8 ص 496 _ صواعق المحرقه ج 2 ص 634 ❕ذهبی می‌گوید ؛ «یزید مردی ناصبی و غلیظ القلب بود، مسکر می‌آشامید و منکرات انجام می‌داد. دولتش را با کشتن حسین علیه السلام شروع کرد و با واقعه حرّه ختم نمود». 📚شذرات الذهب ج 1 ص 69 _ سیر اعلام النبلاء ج 4 ص 37 ❕ابن خلدون می‌نویسد ؛ «همانا کشتن حسین از کارهای یزید به حساب می‌آید که تأکید کننده فسق او به حساب می‌آید، و حسین در این واقعه شهید در راه خدا بود». 📚 مقدمه ابن خلدون، ص 181 ❕ابن کثیر می نویسد ؛ « یزید بن معاویه بود که حسین بن علی و اصحابش را به شهادت رساند » 📚البدایه و النهایه ج 8 ص 222 ❕جهت پرهیز از اطناب به همین مقدار ، بسنده می کنیم تا روسیاهی برای کسانی بماند که مدعی اند یزید دستور قتل امام حسین ع را صادر نکرده است . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امام صادق فرمود: در قرآن نوشته است معنايش امام است😳 پس روشن شد كه كلا خدائى وجود ندارد و خدا همان امام است اين هم مبلغين دين اسلام بعد شيعه ها ميگويند ما خداپرستيم ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه مورد استناد معاند قرار گرفته است ، نقلی در تفسیر قمی است که مفضّل بن عمر شنيد كه امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه مباركه « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها » ( زمر 69 ) فرمود ؛ «ربّ الأرض؛ يعني إمام الأرض. قلت: فإذا خرج يكون ماذا؟ قال يستغنى الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الأمام » « ربّ زمين؛ يعنى امام زمين. گفتم: بعد از آن‏كه خروج كرد چه مى‏ شود؟! فرمود: مردم از نور خورشيد و ماه بى ‏نياز مى‏ شوند و از نور امام بهره مى‏ گيرند.» 📚تفسیر قمی ج 2 ص 253 ❕می گوید در این روایت ، از امام تعبیر به « رب » شده است در حالی که « رب » تنها خداوند است و شیعه مشرک است . 👌اما توجه ندارد که واژه رب ، از الفاظ مشترک بوده که به معانی استعمال می شود و هم در مورد خداوند و هم در مورد بندگان به کار می رود . لغت شناسان چهار معنای اصلی برای واژه رب ذکر می کنند ؛ 1⃣المالك؛ طبق اين تفسير، منظور از «ربّ الدار» مالك خانه است. و ربّ الابل به معناى مالك شتران است. 2⃣ دومين معناى رب «مُصلح» است، لذا اگر شخصى بنايى را دعوت نمايد كه خانه‏ اش را تعمير و اصلاح كند، مى‏ یتوان بر بنّا ربّ البيت يعنى تعمير كننده خانه اطلاق كرد. 3⃣ «الصاحب» ديگر معناى ربّ است. لذا به چوپانى كه مصاحب و همراه گوسفندان است ربّ الغنم گفته مى‏ شود. 4⃣ «مربّى» چهارمين معناى ربّ است. شخصى كه مربّى بچه‏ ها يا بزرگ هاست ربّ‏ المتعلّمين ناميده مى‏ شود. به دايه طفل كه به تربيت طفل مى‏ پردازد نيز ربّة الطفل مى‏ گويند. ❕طبق گفتار علماى لغت ، اين واژه هنگامى كه به طور مطلق به كار رود تنها بر خداوند اطلاق مى ‏شود چرا كه او مالك حقيقى و مربّى و مصلح همه چيز است و هنگامى كه به غير خدا گفته شود، حتماً به صورت مضاف خواهد بود مانند «ربّ الدّار» (مالك خانه) «ربّ الابل» (مالك اشتر) و «ربّ الصّبى» (مربّى كودك). 📚لسان العرب ج 1 ص 399 _ مفردات الفاظ القرآن ، ج 1 ص 336 _ معجم مقاییس اللغه ، ج 2 ص 382 و ... ❕در قرآن ، سوره یوسف نیز ، چندين بار كلمه « رب » به غير خدا، اطلاق شده است، گاهى از زبان يوسف و گاهى از زبان غير يوسف. 👌مثلا در داستان تعبير خواب زندانيان مى ‏خوانيم كه يوسف به آن زندانى كه بشارت آزادى داده بود گفت «مرا به رب خود (سلطان مصر) يادآورى كن، و قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ‏ » ( یوسف آيه 42) و باز از زبان يوسف مى ‏خوانيم هنگامى كه فرستاده فرعون مصر نزد او آمد، گفت به نزد رب خود (فرعون) باز گرد و از او بخواه، تحقيق كند، چرا زنان مصر دستهاى خود را بريدند « فلما جاءه الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ » ( یوسف آيه 50). در آيه 41 همين سوره از زبان يوسف و در ذيل آيه 42 از زبان قرآن مى ‏خوانيم كه كلمه رب به مالك و صاحب نعمت، اطلاق شده است. 👌این واژه در روایات نیز به غیر خدا ، اطلاق شده است که نمونه آن جمله مشهور عبدالمطلب در برابر سپاه ابرهه بود که گفت ؛ «انَا رَبُّ الابِلِ وَلِهَذَا البَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ‏ » « من صاحب شترانم، و كعبه‏ صاحبى دارد كه آن را حفظ مى‏ كند » 📚تاریخ طبری ج 1 ص 553 _ الکامل فی التاریخ ج 1 ص 444 ❕اگر در نقل مورد استناد معاند هم از امام علیه السلام « تعبیر به « رب الارض » شده است ، به معنای « مالک و مصلح و صاحب و مربی زمینیان » آن هم به اذن خداوند است . 1⃣امام علیه السلام مالک زمین است « رب الارض » یعنی مالک ارض . ❕بر اساس روایات اهل بیت ، ملکیت بر تمام نقاط زمین از سوی خداوند ، به اهل بیت علیهم السلام شده است . ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « تمام زمین برای امام است ، هر کس از مسلمین زمینی را کند ، باید آن را آباد ساخته و خراجش را به امام اهل بیت بدهد...» 📚الکافی ج1 ص407 👌و در دیگر آمده است ؛ « دنیا و آنچه در آن است برای خداوند و رسولش و برای ما اهل بیت است ، کسی که بر بخشی از آن غالب شد ، باید از خدا بترسد و حق خدا را ادا کند ، و به برادرانش نیکی کند ، اگر چنین نکند ، خدا و رسول و ما از او بیزاریم » 📚همان مدرک ص408 🔸ادامه👇
🔸ادامه👇 2⃣امام علیه السلام « رب الارض » است یعنی « مصلح زمین » است و بقاء و اصلاح اهل زمین وابسته به امام علیه السلام است و اگر امام نباشد ، زمین اهلش را در خود فرو می برد . ❕در دعای عدیله در مورد امام زمان علیه السلام می خوانیم ؛ « به او دنیا باقی است ، به برکت او خلق روزی می خورند و به وجود او آسمان و زمین پابرجاست » 📚مفاتیح الجنان ص167 دعای عدیله _ زاد المعاد ، مجلسی ، ص 423 👌امام سجاد علیه السلام فرمود ؛ « به برکت وجود ما است که خداوند آسمان را نگه می دارد ، زمین اهلش را در خود فرو نمی برد و به برکت وجود ما است که باران می بارد و رحمت منتشر میشود و زمین برکات خودش را ظاهر می کند » 📚کمال الدین ج1 ص207 3⃣امام علیه السلام « رب الارض » است ، یعنی مصاحب زمینیان است ، و گویی همراه تمام زمینیان می باشد چرا که اعمال آنان هر صبح و شام به امام علیه السلام عرضه می شود . ❕خداوند می فرماید ؛ « وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ » « بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى‏ بينند و به زودى به سوى كسى باز مى ‏گرديد كه پنهان و آشكار را مى‏ داند و شما را به آنچه عمل مى‏ كرديد خبر مى‏ دهد » ( توبه 105) 👌در روایات آمده است که منظور از مومنان شاهد اعمال ، امامان اهل بیت علیهم السلام می باشند . 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 838 _ بحار الانوار ج 23 ص 333 باب 20 4⃣امام علیه السلام « رب الارض » به معنای « مربی و تربیت کننده زمینیان » نیز است ، زیرا آنان هادیان امت هستند و هرکس طالب هدایت است ، باید به آنان تمسک کند ، چنان که پیامبر گرامی فرمود « مثل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند غرق شود» 📚مستدرک حاکم، ج 2 ص 343 ❕اما آن ربوبیتی که خداوند نسبت به عالم دارد ، امام علیه السلام ندارد ، اگر امام علیه السلام مالک زمین و مصاحب زمینیان و مصلح و مربی آنان است ، همه به اذن و اراده خداوند است ، اما خداوند رب به معنای حقیقی کلمه و استقلالی است ، یعنی خداوند هم مالك استقلالی جهان هستى ، و هم اصلاح كننده آن است، و هم همواره همراه عالم است، و هم به تربيت موجودات جهان اشتغال دارد ، لذا میبینیم که امامان اهل بیت علیهم السلام ، تصریح می کردند که ربوبیت استقلالی جهان هستی ، اختصاص به خداوند دارد . 👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « کسی که گمان کند پرودگار امر خلق کردن و رزق دادن را به حجت هایش واگذار کرده است ، گرفتار شرک شده است » 📚عیون الاخبار ج1 ص124 ❕ و چنین دعا می کرد و به خدا پناه می برد ؛ « خدایا من به تو پناه می برم و به سوی تو بیزاری می جویم از کسانی که نسبت هایی به ما می دهند که شایسته ما نیست ، خدایا خلق کردن و رزق دادن تنها برای تو است ...کسی که گمان کند خلق کردن و رزق دادن با ما است ، ما از او بیزاریم » 📚بحار الانوار ج25 ص343 ❕امام زمان علیه السلام نیز در می فرماید ؛ « خداوند است که خالق اجسام و رازق می باشد ، امامان تنها می توانند دعا کنند تا خداوند مطابق دعای آنان خلق کند و روزی بدهد » 📚الاحتجاج ج2 ص471 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « جوانان خود را از نزدیک شدن به غلات بر حذر دارید زیرا غلات بدترین مخلوقات هستند.عظمت خداوند را کوچک شمرده و ادعای برای بندگان خدا می کنند و به خدا سوگند غلات از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین بدتر هستند » 📚امالی طوسی ص650 🔸 علی علیه السلام فرمود ؛ « بپرهیزید از غلو در حق ما بگویید ما هستیم که تحت ربوبیت خدا هستیم .پس از آن هر چه در فضل ما خواستید بگویید » 📚خصال ج2 ص614 👌بنابراین تعبیر به « رب الارض » برای امام علیه السلام به معنای مالک زمین و مصاحب و مربی زمینیان است که آن هم به اذن الهی و تبعی است ، و ربوبیت استقلالی عالم تنها اختصاص به خداوند است. ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى ‏شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى‏ شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى‏ دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى ‏رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت‏ دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى‏ فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده‏ ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده‏ اش تخلّف نمى‏ كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى ‏رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى ‏كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع‏ الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى‏ كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى‏ تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى‏ كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى ‏باشد. اين جمله مى‏ گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ‏ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى‏ دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى ‏فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى ‏شود.» و اين نشان مى ‏دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔پرسشی ذهنم را مشغول کرده است ، چرا امام زمان دو داشتند ❗️چرا از همان ابتدا به غیبت کبری نرفتند ❕فلسفه خاصی داشته ❕ 💠💠 👌امامان اهل بیت علیهم السلام بارها مردم را متذکر به غیبت امام دوازدهم و آن غیبت کرده بودند . ❕امام علیه السلام فرمود ؛ « برای قائم ما دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر است ، و تنها کسانی که دارای معرفت و یقین قوی هستند بر امامت او ثابت قدم می مانند » 📚منتخب الاثر ج 2 ص 237 👌در دیگری فرمود ؛ « برای دو غیبت است که یکی کوتاه مدت و دیگری طولانی است » 📚الکافی ج 1 ص 340 ❕غيبت صغرا نشانگر مرحله از امامت حضرت مهدى عليه السّلام است، كه خداوند متعال تقدير نمود تا در مدتى نه‏ چندان دور از عموم مردم مخفى بماند و امور شيعه را توسط سفرا انجام دهد. 👌 امّا اينكه چرا غيبت صغرا قبل از غيبت كبرا قرار گرفت ممكن است كه جهت آن اين باشد كه عادت در طول عمر امامت بر اين بوده كه هر زمان اراده مى‏ كردند خدمت امام خود رسيده و از محضر او استفاده مى‏ بردند، و با غيبت كلّى و تام و تمام هرگز انس نداشتند. لذا براى جا افتادن اين موضوع ابتدا غيبت تحقق پيدا كرد كه در آن تا اندازه‏ اى ارتباط قطع شد و پس از آمادگی مردم ، غیبت کبری آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد . 📚موعود شناسی ، رضوانی ، ص 328 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔ببخشید با توجه به زمزمه های پیدا شدن جنازه مومیایی شده رضا خان کسانی او را عادل معرفی می کنند و مردم را تحریک به دفاع از رضاخان می کنند لطفا در این زمینه روشنگری کنید 💠پاسخ👇👇👇 #سایت_ما ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
1⃣ 🤔 ❔ببخشید با توجه به زمزمه های پیدا شدن جنازه مومیایی شده رضا خان کسانی رضا خان را عادل و دادگر معرفی می کنند و مردم را تحریک به دفاع از رضاخان و طرفداری از او می کنند ❗️میدانم این سوالم مرتبط با فعالیت شما نیست اما جوابش را جایی نتونستم پیدا کنم ❕لطفا رضا خان را معرفی و بگویید بدی او در چه چیزی بوده است ❕❕ 💠💠 👌رضا خان فرزند عباسقلى خان سوادكوهى، معروف به داداش بيك، در سال 1256 ه. ش. در روستاى آلاست، از تابع سوادكوه مازندران متولد شد. رضا خان ابتدا در فوج سوادكوه وارد خدمت گرديد و بعد در 22 سالگى به عنوان قزاق وارد قزاقخانه شد. پس از واقعه به توپ بستن مجلس شوراى ملى توسط محمد على شاه قاجار و مقاومت تبريز در برابر قواى دولتى، فرمانده يكى از دسته ‏هاى قزاق بود كه تحت فرماندهى عين الدوله، براى سركوب قيام تبريز، به آن شهر رفت. در مدتى كه در قزاقخانه بود، مناصب و درجاتى را طى كرده و در سال 1294 ه. ش. رئيس آترياد قزاق در همدان شد. در سال 1299 ه. ش. با وساطت مأموران و مستشاران نظامى بريتانيا، مانند آيرون‏سايد و با همدستى سيد ضياء الدين طباطبايى، مأمور كودتاى سوم اسفند 1299 شد. ❕پس از كودتا به سمت رئيس ديويزيون قزاق منصوب گشت. در كابينه سيد ضياء الدين طباطبايى وزير جنگ شد و در كابينه‏ هاى قوام السلطنه، مشير الدوله و مستوفى الممالك نيز همچنان وزير جنگ بود و در همين سمت اقدام به سركوبى نهضت جنگل و ايلات و عشاير كردستان، لرستان و ساير مناطق كرد. 👌در تاريخ 16 آبان 1302 رئيس الوزرا شد . طرفداران رضا خان براى خارج ساختن قدرت از دست قاجارها، غوغاى جمهوريخواهى به راه انداختند كه با مخالفت آزاديخواهان و روشنفكران مواجه شد و به جايى نرسيد. 👌در 18 فروردين 1303، در پى تلگراف احمد شاه به مجلس، مبنى بر عدم اعتماد وى به دولت، رضا خان به حالت قهر تهران را ترك كرد و به رودهن رفت ولى با تحريكات و تهديدات نظاميان و برپايى تظاهرات به نفع رضا خان در شهرها، مجلس مجددا براى رياست وزرايى وى ابراز تمايل كرد و سردار سپه در 22 فروردين ماه وارد تهران شد. 👌در سال 1303 ه. ش. مقدمات به سلطنت رسيدن سردار سپه، با ترور، تهديد و تطميع فراهم شد.در 12 تير ماه ميرزاده عشقى، شاعر ملى و آزاده ترور شد و در 27 تير ماه به دنبال واقعه قتل ماژور ايمبرى، كنسول آمريكا در ايران، حكومت نظامى اعلام و از سوى سردار سپه قلع ‏وقمع مخالفين به بهانه دستگيرى عاملان قتل ايمبرى آغاز شد. در آذر ماه 1303 سردار سپه طى لشكركشى به خوزستان، موفق به سركوب شيخ خزعل شد و پس از رفع غائله، براى زيارت به عتبات عاليات رفت و در 11 دى ماه به تهران بازگشت. ❕ در 25 بهمن 1303 موفق شد از مجلس مقام فرماندهى كل قوا را كه تا آن زمان به شاه اختصاص داشت، دريافت كند.در مهر ماه 1304 به دنبال واقعه بلواى نان، موفق شد از مجلس اجازه دستگيرى عاملين بلوا را بگيرد و پس از آن عده زيادى از مخالفين خود را به بهانه دست داشتن به بلوا، دستگير و زندانى كرد. در اين سال تلگرافهاى زيادى به اشاره و تحريك وى از شهرستانهاى مختلف، در مخالفت با قاجاريه و تفويض‏ رضا خان قزاق و فرزندانش. از چپ به راست (محمد رضا، شمس و اشرف) 👌سلطنت به سردار سپه، به مجلس مخابره شد. سرانجام ماده واحده تغيير سلطنت در سال 1304 تهيه شد و در 9 آبان به تصويب مجلس شوراى ملى رسيد. در 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان براى تغيير سلطنت از قاجاريه به پهلوى و تغيير مواد 36، 37 و 38 قانون اساسى تشكيل شد و در تاريخ 4 ارديبهشت 1305، سردار سپه تاجگذارى كرد و رسما به سلطنت رسيد. رضا شاه پس از 16 سال سلطنت، سرانجام در شهريور 1320، در جنگ جهانى دوم، با ورود قواى متفقين به خاك ايران، از مقام خود استعفا داد و توسط متفقين به جزيره موريس و سپس به ژوهانسبورگ در آفريقاى جنوبى تبعيد شد و در چهارم مرداد 1323 در ژوهانسبورگ درگذشت و جنازه‏ اش به قاهره انتقال يافت. جنازه رضا شاه در 17 ارديبهشت 1329 از مصر به تهران منتقل شد و به خاك سپرده شد. 📚فرهنگ جامع تاریخ ایران ، قدیانی ، ج 1 ص 404 💠ادامه پاسخ 👇👇👇
💠ادامه پاسخ ؛ 👇👇👇 ❕با توجّه به تقسيم‏ بندى ذيل، ماهيت و ويژگيهاى دوران رضا خان توضيح داده مى‏ شود. 1⃣بازگشت به قدرت مطلقه‏ ؛ 👌هدف انقلاب مشروطه ايران و رجال صدر مشروطيت كه قانون اساسى و متمّم آن را تهيّه كردند، اين بود كه شاه در ايران سلطنت كند نه حكومت و تأسيس مجلس شوراى ملّى در راستاى همين هدف بود. در واقع عمر دموكراسى پارلمانى در ايران با تشكيل مجلس ششم كه تحت تسلّط نظاميان و عمال رضا خان انجام گرفت به سر مى‏ آيد. از همين دوران بود كه اصطلاح «مجلس فرمايشى» متداول گشت. 📚تاریخ سیاسی معاصر ایران ، مدنی ، ج 1 ص 121 👌رضا خان با قبضه كردن قدرت در يد بلامنازع خود و سركوبى مخالفين، سلطه خودش را بر سر تا سر ايران حكمفرما كرد و يك نظام كاملًا خودكامه به وجود آورد. 📚همان ص 115 👌 مهمترين مخالفين وى روحانيون بودند كه معتقد بودند كه وى همچون قاجاريه غاصب حكومت مى‏ باشد. 2⃣ظهور ارتش به عنوان نيروى حاكم و سركوبگر ؛ ❕ارتش نوين مركّب از نيروهاى سه‏ گانه در همين دوران به وجود آمد. اين ارتش بودجه كلانى را به خودش اختصاص داده بود و مقامات كشورى عملًا تحت فشار مأمورين نظامى بودند و مخالفان رضا شاه با همين نيروى نظامى سركوب مى‏ شدند. امّا همين ارتش قوىّ هنگامى كه جنگ جهانى دوّم آغاز شد و ايران در معرض هجوم بيگانگان قرار گرفت قادر به دفاع از مرزهاى ايران نبود. در ارتش رضا خان، حركات نمايشى بسيار رايج بود. اين نوع نمايشها جايگزين تمرينات نظامى كه لازمه يك ارتش قوىّ است مى‏ شد. 👌همين روحيّه باعث شد در شهريور 1320 در همان ساعت اوّليّه قريب به اتّفاق نيروهاى نظامى ايران دست از دفاع كشيده، سركوب و تار و مار شوند، چرا كه آنها در زمان صلح بيشتر به مسائل ظاهرى مثل رژه و پايكوبى در جشنها و ... وقت خود را مى‏ گذراندند. ❕در ابتدا حدود 12 و سپس 13 بودجه كشور به امور نظامى اختصاص يافته بود. تقريباً نيمى از ارتش در تهران مستقر شده بودند تا بتوانند رضا خان را در مقابل مخالفانش حفظ كنند. وى دو لشكر در تهران مستقر كرده بود و سعى بر اين داشت كه اين دو بطور دائم با همديگر اختلاف داشته باشند تا نتوانند عليه سلطنت او متّحد شوند. 👌از ابتداى دوران رضا خان تا انتها، وى با توجّه به نيروى نظامى توانست قدرت را در اختيار خود درآورد. وى با توسّل به كودتا (قدرت نظامى) به روى كار آمد و طى چهار سال با استفاده از همين وسيله توانست سلسله قاجاريه را منقرض كند و خود جايگزين آنها شود. بعد از آن نيز براى تداوم و تحكيم قدرت خويش به همين حربه متوسل شد. به همين سبب مردم از ارتش به عنوان يك نيروى سركوبگر نفرت داشتند. 📚تاریخ سیاسی معاصر ، نظر پور ص 108 3⃣ سياست تمركز زدايى‏ ؛ 👌دولت رضا خان سعى دراز بين بردن و پراكنده نمودن عشاير و قبايل ايران داشت تا آنها نتوانند در مقابل سلطنت قد علم كنند. اين رژيم ضمن اسكان آنها در نقاط مختلف ايران اقدام به خلع سلاح آنها كرده، و بدين ترتيب قدرت متمركز عشاير و قبايل را كه بيشتر آنها مسلّح بودند، تقريباً بطور كامل از بين برده و ارتش را بر آنها مسلّط نمود، به صورتى كه ديگر خطرى براى بقاى رژيم رضا خانى محسوب نمى ‏شدند. 📚تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكّى، ج 6، ص 66. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇
💠ادامه 👇 4⃣سیاست اقتصادی ؛ 👌در اين دوران، كشور دچار كسرى بودجه عظيمى بود كه در مقايسه با كسرى بودجه كشورهاى ديگر كه از پيشرفتهاى شگرفى نيز برخوردار بودند، شكست فاحشى براى دولت رضا خان محسوب مى‏ شد. وى براى اينكه كسرى بودجه را تا حدودى تأمين نمايد دست به فروش زمينهاى دولتى زد. پس از تصويب لايحه فروش زمينهاى دولتى، مستأجران اين زمينها كه در تهران و اطراف آن بطور عمده نظاميان و در نقاط ديگر اعيان و اشراف بودند صاحب اين زمينها شدند. اين شگرد نه ‏تنها نتوانست بطور جدّى مشكل كسرى بودجه را حلّ كند بلكه فاصله طبقاتى موجود را بيش از پيش افزايش داد. 📚تاريخ معاصر ايران از تأسيس سلسله پهلوى تا كودتاى 28 مرداد 1332، آورى، ص 115. ❕هر چند كه حكومت رضا خان خفقان كامل را بر جامعه حاكم كرده بود ولى هيچ‏گاه در اخذ ماليات لازم از اعيان و اشراف، بويژه نظاميان موفق نبود. ماليات دهندگان اصلى طبقات محروم و فقير جامعه بودند. در مقابل، به همان اندازه كه كنترل دولت بيشتر مى‏ شد به همان نسبت هم حيف و ميل در اموال دولتى افزايش مى‏ یافت. شخص شاه كه با گذشت زمان طمع و آزمندى ‏اش نسبت به ثروت اندوزى بيشتر مى ‏شد، سرمشق خوبى براى اطرافيان خودش بود. همين مسئله باعث فساد روزافزون در دربار ايران مى‏شد. به اين صورت كه اگر يك نفر از اطرافيان شاه متّهم به فساد مى‏ شد به آسانى مى ‏توانست از چنگال قانون بگريزد. 📚تاریخ بیست ساله ایران ، مکی ، ج 6 ص 1 ❕در رابطه با كشاورزى، حدود 75% از مردم ايران از طريق كشاورزى امرار معاش مى‏ كردند امّا هيچ‏گونه توجّهى به امر كشاورزى نمى ‏شد. توجّه رضا خان به ايجاد صنايع وابسته باعث افزايش بيش از پيش مشكلات در بخش كشاورزى و ازدياد فقر و تنگدستى در بين اكثريت افراد جامعه بود. 👌در بعد بازرگانى خارجى در اين زمان كسرى موازنه بازرگانى حدود 300 ميليون ريال بود. ابتدا با توجّه به وابستگى شديد رضا خان به انگليسيها، اوّلين شريك تجارى ايران همين كشور بود و پس از آن شوروى و آلمان قرار مى ‏گرفتند. ولى پس از دهه اوّل وابستگى وى به آلمان بشدّت افزايش يافت تا اينكه اين كشور در روابط تجارى خود با ايران گوى سبقت را از دو كشور انگليس و شوروى ربود. وابسته بودن صنايع كشور به آلمان ضربه مهلكى را در زمان جنگ جهانى دوّم به ايران وارد كرد. زيرا با خروج آلمانيها از ايران با توجّه به وابسته بودن اين صنايع، تمام آنها به آهن ‏پاره ‏هاى بى‏ ارزش تبديل شدند. 📚نهضت روحانيون ايران، على دوانى، ج 2، ص 160- 162. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇
5⃣سياست ضد دينى رضا خان‏ ؛ 👌يكى از مهمترين ويژگيهاى دوران سلطنت رضا خان پياده كردن سياست تجددطلبى و اسلام زدايى بود. تجدد طلبى به معنى پذيرفتن شيوه زندگى اروپايى، كم و بيش از دوران مشروطيت آغاز شده بود ولى در دوران رضا خان از سرعت بيشترى برخوردار شد. در راستاى اين سياست رضا خان اقدامات زير را انجام داد: 🔰الف- رفع حجاب از زنان‏ ؛ 👌در سال 1313 ه. ش دستور رفع حجاب از زنان صادر شد. براى اينكه مسأله در جامعه به صورت رسمى مطرح شود سال بعد رضا شاه به اتّفاق ملكه و دو دخترش در حالتى كه رفع حجاب كرده بودند در يكى از دبيرستانهاى تهران حضور پيدا كردند. از اين به بعد بطور جدّى حجاب ممنموع شد. طبق برنامه اعلام شده قرار بود كسبه از فروش كالا به زنانى كه حجاب داشته، اجتناب ورزند؛ و رانندگان وسايط نقليه حق سوار كردن زنان محجبه را نداشتند؛ همچنين اين زنان حق عبور و مرور در معابر عمومى را نداشته و در صورت خروج با حجاب از منزل، مأمورين با شدّت هر چه تمامتر با آنها برخورد مى‏كردند. بعضى از زنان كه حاضر نبودند پوشش اسلامى خود را كنار بگذارند تا شهريور 1320 از خانه ‏هاى خود بيرون نيامدند. 📚تاریخ سیاسی معاصر ایران ص 111 👌اين اقدام رژيم، انعكاس وسيعى در جامعه مذهبى ايران بر جاى گذاشت تا اينكه آيت‏ الله حاج حسين قمى به نمايندگى از طرف علما و در اعتراض به اين اقدام شاه نزد وى رفت. ولى قبل از ورود به تهران، دستگير و ممنوع ‏الملاقات گرديد. دستگيرى وى باعث شعله‏ ورتر شدن آتش خشم مردم مجتمع در مسجد گوهرشاد شد. قبل از اينكه از تهران براى كشتار مردم حاضر در اين مسجد دستورى برسد، مأمورين با مردم درگير شده حدود صد نفر از آنها را به شهادت رساندند. پس از دو روز، دستور مركز براى سركوبى مردم به مشهد رسيد. ❕كشتار اوّليه رژيم باعث تجمّع بيشتر مردم در مسجد شده بود. پس از اين دستور، مأمورين با سلاحهاى سنگين و نيمه‏ سنگين به مانند توپ و مسلسل شبانه به مردم مجتمع در مسجد حمله كردند كه در نهايت بيش از دو هزار نفر به شهادت رسيدند. 📚نهضت روحانيون ايران، على دوانى، ج 2، ص 160- 162 🔰ب- مبارزه با نقش روحانيون در جامعه‏ ؛ 👌در آن زمان روحانيت از نفوذ بالايى در جامعه برخوردار بود. بسيارى از امور جامعه مانند ازدواج، طلاق، انتقال املاك و قراردادهاى بازرگانى در اختيار روحانيون قرار داشت. رضا خان براى مبارزه با اين قدرت و كاهش نفوذ آنها از شيوه‏ هاى گوناگونى استفاده كرد كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- وضع قوانين عرفى يا غير شرعى: ❕در اين زمان مسائل حقوقى پيوند مستحكمى با ضوابط شرعى داشت و معمولًا اين نوع امور در دست روحانيون بود. رضا خان براى اينكه نظام حقوقى حاكم را از بين ببرد و در نتيجه دست روحانيون را نيز از امور حقوقى موجود كوتاه سازد، تصميم به جايگزينى سيستم حقوقى غير شرعى به جاى سيستم قبلى كه ملهم از احكام شريعت اسلام بود گرفت. بتدريج دستگاههاى جديد حقوقى در جامعه پديدار شد و احكام حقوقى جديد جايگزين احكام حقوقى قبلى شد. 2- ايجاد سازمانهاى آموزشى به شيوه كشورهاى اروپايى ؛ 👌اين حركت از دوران مشروطيت به صورت ضعيفى آغاز شده بود ولى در دوران رضاخان با سرعت هر چه تمامتر پيگيرى شده شيوه قبلى كه در غالب مكتب‏خانه‏ ها مطرح بود بطور كامل در اختيار روحانيون بود. در تصميمى كه رضا خان براى اصلاح نظام آموزش و پرورش گرفته بود، هدف اصلى وى تضعيف روحانيّون و كاستن از نفوذ و قدرت آنها در جامعه بود. در همين راستا مدارس زيادى توسط رژيم در نقاط مختلف ايران ساخته و افتتاح گرديد و به اين صورت بتدريج امر آموزش و پرورش كه يكى از عوامل مهمّ ايجاد قدرت در قشر روحانيت بود، از دست آنها خارج شد. ج- اجبارى كردن لباس اروپايى براى مردان‏ ؛ 👌براساس قانونى كه در مجلس رضا خانى در 1307 ه. ش به تصويب رسيد، كليه مردان ايرانى بايستى از لباس اروپايى استفاده كنند. هدف اصلى در اين تصميم مبارزه با فرهنگ حاكم بر جامعه مذهبى ايران بود. زبان، لباس، آداب و رسوم موجود زائيده فرهنگ حاكم بر هر جامعه مى‏ باشد. تغيير لباس در واقع معنا و مفهومى جز بيگانه نمودن افراد جامعه با فرهنگ اصيل خود نداشت. بريدن مردم از فرهنگ خود و پذيرش فرهنگ جديدالورود غربى هدف نهايى اين برنامه بود. 📚تاریخ سیاسی معاصر ایران ص 113 👌اگر چه بحث در این زمینه بسیار گسترده تر است اما به همین مقدار بسنده کرده و از آنجایی که عده ای خود فروخته سعی می کنند از ناآگاهی برخی مردم نسبت به تاریخ معاصر سوء استفاده کنند ، در صدد هستند از امثال رضا خان ملعون اسطوره سازی کرده و بار دیگر قدرت را به خاندان پهلوی تحویل دهند ، غافل از آنکه ملت ایران یک بار خاندان پهلوی را استفراغ کرده اند و هیچ گاه آنچه را که استفراغ کرده اند ، نمی خورند ❕❕
⃣ 🔰گوشه ای دیگر از رضا شاه ملعون به قلم مولف کتاب تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان ؛ ❕مراسم تاجگذارى رضا شاه در چهارم ارديبهشت 1305 ه. ش. شمسى انجام گرفت. از همين‏ تاريخ به بعد ايرانيان با يك سلسله خيانتها و جنايتها روبرو شدند، از قبيل رژيم ترور و اختناق و استقرار حكومت پليسى فاشيست‏ مآب و ناديده گرفتن قانون اساسى و نابودى مخالفان با بدترين وضع و سركوب كردن جنبشهاى ملى و تحكيم هرچه بيشتر مالكيتهاى بزرگ اراضى و غارت دسترنج هرچه بيشتر دهقانان و كارگران و تبديل شدن شخص شاه به يكى از بزرگترين ملاكان زمين‏ خوار كه بسيارى از زمينهاى مالكان بزرگ و سران ايلات و عشاير به دست رضا شاه مصادره شد؛ يا آن اراضى را به خود اختصاص داد و يا به طرفداران خود بخشيد. 👌 بتدريج صاحب مقدار زيادى از سرزمينهاى استانهاى حاصلخيز ايران از جمله گيلان و مازندران و گرگان شد تا جايى كه در رديف يكى از بزرگترين مالكان ايران درآمد. ❕رضا شاه تنها به تصرف نواحى شمال ايران اكتفا نكرد، بلكه در هر نقطه ديگر ايران هرجا كه جلب‏ نظر مى‏ كرد به تصاحب آن اقدام مى‏ كرد و ثروت ديگران را به زور سرنيزه صاحب مى‏ شد. 👌مباشران و نمايندگان او در املاك غصب شده از اقدام به هيچ‏گونه جنايتى دريغ نداشتند. گذشته از اين رضا شاه به بهانه سركوبى خانها و روساى سركش ايلات و عشاير ثروت آنها را نيز غصب مى‏ كرد. سپهبد زاهدى در جنوب و سپهبد امير احمدى در نواحى غرب ايران از هيچ‏گونه ظلم و ستمى نسبت به مردم اين نواحى مضايقه نكردند و به نام اسكان مزارع، خانواده ‏هاى كردستانى را از سرزمين اصلى خود كوچ دادند و املاك آنها را به تصرف خود درآوردند و آنان را راهى شهرستانها كردند. 💠با تصويب قانون 29 آوريل 1932 م. و تمديد قرارداد نفت دارسى و انتقال موعد انقضاى اين قرارداد از سال 1961 به سال 1993 كه در همان زمان با بعضى از شخصيتهاى ايران كه خواهان قطع نفوذ كمپانى انگليس بودند، تسويه‏ حساب شد و هر يك به نحوى تحت تعقيب قرار گرفتند، از جمله تيمور تاش بود كه به دستور شاه دستگير و زندانى شد. او همچنين سردار اسعد و مستوفى الممالك نيز بر سر همين مسئله جان خود را از دست دادند. ❕در خرداد 1304 ه. ش. قانون نظام ‏وظيفه عمومى و خدمت اجبارى در ارتش به‏ تصويب مجلس شوراى ملى رسيد. در همين سال به موجب قانون ديگرى كه از تصويب مجلس گذشت، مقرر شد كه انحصار قند و چاى در اختيار دولت باشد و عوايدى كه از اين راه به دست مى ‏آيد، به مصرف كشيدن راه ‏آهن سرتاسرى برسد. طول راه‏ آهن سراسرى 1394 كيلومتر بود كه پس از عبور از سلسله جبال البرز و كوههاى زاگرس، بندر امام خمينى (شاهپور) را در كنار خليج فارس به بندر شاه در ساحل درياى خزر يعنى ناحيه مرزى بين ايران و كشور شوروى (روسيه كنونى) كه از نظر اقتصادى ناحيه بسيار ضعيفى است، متصل مى‏ كرد. 👌در صورتى‏ كه نواحى گيلان و آذربايجان از نظر اقتصادى و ارزش احداث راه ‏اهن از اهميت و اعتبار بيشترى برخوردار بودند، ليكن هدف از انتخاب اين مسير بيشتر تأمين نقشه ‏هاى نظامى بود. ❕بانك سپه نيز در همان سال تأسيس شد. در 27 اسفندماه 1305 ه. ش. عهدنامه دوستى بين ايران و افغانستان منعقد شد كه بتدريج با اكثر ممالك آن پيمانهاى دوستى بسته شد. به موازات بستن اين عهدنامه‏ ها و بناى چندين ساختمان دولتى در تهران و ديگر شهرهاى بزرگ از نفوذ روحانيان در امور سياسى و اجتماعى به‏ طور محسوسى كاسته شد. در نتيجه اصلاحات حقوقى و قضايى، روحانيان از حاكميت حقوقى در دادگاهها محروم شدند. 💠عبا و عمامه عده ‏اى از روحانيان برداشته شد و عده‏ اى از آنها از رفتن به منبر و روضه خوانى منع شدند. عده‏ اى از رهبران آنها از جمله يكى از مردان مبارز تاريخ معاصر ايران زنده ‏ياد آيت الله سيد حسن مدرس زندانى شد و كمى بعد به شهادت رسيد. بنا به دستور رضا خان در سال 1307 ه. ش. پوشيدن لباسهاى ملى و محلى ممنوع شد و مردم موظف شدند از لباسهايى به فرم لباسهاى اروپاييان استفاده كنند. 👌 حكومت هرنوع مقاومتى را در برابر اينگونه اصلاحات صورى درهم مى ‏كوبيد. در سال 1315 مردم به عنوان مخالفت با شدت عمل پليس براى اجراى دستور رضا شاه داير بر تعويض كلاه و رفع حجاب از زنان در صحن مطهر حضرت رضا (ع) بست نشستند، ليكن به فرمان رضا شاه هدف گلوله‏ هاى مسلسل قرار گرفتند. 🔰ادامه 👇👇👇