eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا می توان گفت واژه «ظلوم» در آیات «انّ الانسان لَظَلومٌ کَفّارٌ»(ابراهیم/34) و آیه «إنّه کان ظَلوماً جَهولاً»(احزاب/72) از ریشه ظلم و مترادف ظلمت، به مفهوم در تاریکی قرار گرفتن است، مثلا تاریکی از لحاظ نور، تاریکی علم و دانش و دانایی و حکمت و...؟ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🎤«وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ‏ كَفَّار»؛ و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت هاى خدا را بشماريد، هرگز آن ها را شماره نتوانيد كرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است‏.(1) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا»؛ ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمان ها و زمين و كوه‏ ها عرضه داشتيم، آن ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند؛ امّا انسان آن را بر دوش كشيد؛ او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد.)(2) درست است که «ظُلم» و «ظُلمت» از نظر ریشه، مشترک بوده و از «ظ ل م» هستند ولی استعمال ها و وزن های آن ها مختلف است و با تفاوت در وزن، معنا نیز متفاوت می شود. واژه «ظُلم» (با ضمه ضاء) از ریشه «ظ ل م» به معنای ستم و نیز به معنای چیزی را در جای خودش نگذاشتن است که جمع آن «ظَلُوم» می شود که بر وزن صیغه مبالغه هم هست. توجه بفرمایید: وزن «فَعْلٌ» (فتحه فاء) یعنی «الظَّلْم‏» به معنای برق شمشیر است. حتی به معنای برف نیز گفته شده است. وزن «فُعْلٌ‏» (ضمه فاء) یعنی «الظُّلْم‏» به معنای گرفتن به زور و بدون حق است و جمع آن می شود «الظِّلام»؛ و أصل‏ «الظُّلْم‏» در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر موضع (جای) خودش است. وزن «فُعْلة» (با هاء) یعنی «الظُّلْمة» به معنای رفتن نور است و جمع آن «ظُلَم‏» است. هم چنین بر وزن های «ظُلُمات»‏ و «ظُلْمات»‏ و «ظُلَمات» نیز جمع بسته می شود. بعضی هم گفته اند این ها جمع الجمع هستند برای جمع «ظُلَم‏».(3) «الظُّلَمَةُ» و «الظُّلْمَةُ» و «الظُّلُمَةُ»، مقابل نور و روشنایی، جمعش «ظُلَمٌ‏»، «ظُلْمات»، «ظُلَمات‏»‏ و «ظُلُمات» می شود. اسمش هم «الظُّلامُ» است که جمع بسته نمی شود.(4) «ظَلم» (به فتح ضاء) جمعش «ظُلوم» است.(5) بنابر این: همان طور که ملاحظه می فرمایید، با تفاوت در اوزان افعال، معنا هم متفاوت می شود و نمی توان یکی را به جای دیگری استعمال کرد و معنای یکسانی انتظار داشت. لذا تعبیر «لَظَلُومٌ‏» در آیات شریفه که به جور و ستم، معنا و ترجمه شده است، صحیح است. 📚پی نوشت ها: 1. ابراهیم: 14/ 34. 2. احزاب: 33/ 72. 3. حميرى، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏، ‏ محقق/مصحح: اريانى و عبدالله و عمرى، ناشر: دار الفكر ـ دمشق‏،1420 ه.ق، چاپ اول، ج ‏7، ص 4241. 4. ر.ک: ازهرى، تهذيب اللغة، ناشر: دار احياء التراث العربي ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج ‏14، ص 274؛ جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، محقق/مصحح: عطار، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1376 ه.ق، چاپ اول، ج ‏5، ص 1978؛ ابن منظور، لسان العرب، الناشر: دار صادر ـ بيروت، الطبعة الثالثة، 1414ق، ج ‏12، ص 377. 5. الصحاح، پیشین، ج ‏5، ص 1978؛ ابن سيده، المحكم و المحيط الأعظم‏، محقق/مصحح: هنداوى، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت‏، 1421 ه.ق‏، چاپ اول، ج ‏10، ص 28. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(21).mp3
4.68M
🔹حجه الاسلام پرسش و پاسخ اعتقادی جلسه 21 - راه به دست آوردن علم از قرآن 🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
💠 نکته اخلاقی _ از مجموعه آثار حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی: 🔰 اقسام رحمت : شماره ۱
💠 قسم دوم از اقسام رحمت های ائمه معصومین علیهم السلام : 🔹رحمت های عقلی _ شماره ۲ قسم از رحمت که بالاتر از قسم اول بوده ( رحمت عاطفی ) دور از دسترس دیگران قرار دارد و حیات انسانی جوامع بشری مرهون آن است . همان محصول وحی است که به صورت رحمت از خانه این ذوات مقدس ترشح و تنزل می کند و به دیگران می رسد. # این قسم از رحمت است که آنان وادار می کند که تا بار سنگین و کمر شکن رسالت و هدایت را بر دوش بکشند در حالی که به آنها سنگ می زدند و پیشانی و دندانشان را می شکستندو.... دست از ارشاد و راهنمایی مردم بر نمی داشتند و همواره از خدا می خواستند که آنها را هدایت کنند( رب اهد امتی فانهم لا یعلمون ) 📚 ادب فنای مقربان _ ص ۱۶۶_۱۶۷ 🔰 @p_eteghadi 🔰
از کجا می دانیم قرآن وقتی می فرماید «اقترب السّاعة و انشق القمر»، منظورش این نیست که شق القمر در روز قیامت رخ خواهد داد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَ‏ الْقَمَرُ * وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛ قيامت نزديک شد و ماه از هم شكافت‏. و هر گاه نشانه و معجزه ‏اى را ببينند روى گردانده، مى ‏گويند: اين سحرى مستمر است.(1) فارغ از روایات بسیاری که در این زمینه هست، آیه دوم، قرینه و شاهد است بر این که مراد از «انْشَقَ‏ الْقَمَرُ»، شکافتن ماه در روز قیامت نیست و به معجزه شق القمر در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره دارد؛ زیرا در آیه دوم می فرماید مشرکان آن را انکار کرده و سحر دانسته اند، در حالی که اگر ناظر به قیامت باشد، آن جا دیگر جای انکار و سحر نامیدن نیست. بیان مفسران سياق آن آيه [آیه دوم] روشن‏ ترين شاهد است بر اين كه منظور از «آية» معجزه به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مى‏ شود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند مى‏ گويند سحرى است پشت سرهم. و معلوم است كه روز قيامت روز پرده‏ پوشى نيست، روزى است كه همه حقايق ظهور مى ‏كند، و در آن روز همه در به در دنبال معرفت مى ‏گردند تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند اين سحرى است مستمر. پس هيچ چاره‏ اى نيست جز اين كه بگوييم شق القمر آيت و معجزه ‏اى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است.(2) تعبير به «مستمر» اشاره به اين است كه آن ها معجزات مكررى از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ديده بودند كه شق القمر ادامه آن بود، آن ها همه را بر تداوم سحر حمل مى‏ كردند، و آن را "سحرى مستمر" مى ‏پنداشتند، هر چند اين تهمت بهانه ‏اى بود براى عدم تسليم در مقابل حق.(3) «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» نشان مى ‏دهد كه ميان شكافته شدن ماه و نزديكى قيامت، ارتباطى وجود دارد و شايد منظور قرب معنوى باشد، يعنى شكافتن ماه، نزديكى قيامت را در اذهان روشن نمود. به عبارت ديگر: شكافتن ماه آمدن قيامت را اثبات كرد و مردم دانستند: چنين چيزها، شدنى است.(4) 📚پی نوشت ها: 1. قمر: 54/ 1 و 2. 2. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏19، ص 89. 3. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 23، ص 10. 4. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات: بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر ـ تهران، ج ‏10، ص 435. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴🔵 سبک زندگی زنان منتظر 🔺 مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آيت الله سيد علی سیستانی تصميم می گيرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند. 🔺 در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزديک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بيند حضرت ولی عصر امام زمان (ع) در یکی از اتاق های آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفيد روی آن کشيده شده است. 🔺 ايشان می گويد هنگامی که وارد شدم اشک مي ريختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اين گونه به دنبال من می گردی و اين رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من به دنبال شما بيايم!» 🔺 بعد فرمودند: «اين بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.» 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج)،ج۳،ص۱۵۸ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕حدیث مهدوی 2️⃣ پیشگویی پیامبر اسلام (ص) درباره حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸امام صادق(ع): 🔹مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد. (غبطه آن است كه آرزو كنى آنچه ديگرى دارد، داشته باشى بدون اينكه آرزوى نابودى نعمت ديگرى را داشته باشى و حسد آن است كه بخواهى نعمتى را كه ديگرى دارد، نداشته باشد). كافى(ط-الاسلامیه) ج ۲ ، ص ۳۰۷، ح ۷ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3️⃣1️⃣ پرسمان مهدوی: ❓وجود امام زمان در زمان غیبت چه اثری دارد؟ 🎤 حجت الاسلام و المسلمین حائری پور 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🔸با نوای استاد فرهمند 🔸برای دوستان ارسال کنید تا در ثواب این زیارت شریک باشید 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(22).mp3
4.62M
🔹حجه الاسلام پرسش و پاسخ اعتقادی جلسه 22 - آیا جهل در امام قابل توجیه است؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬مهدویت در کلام مراجع: ✳️ آیت الله العظمی مکارم شیرازی: توسل به امام زمان و حضور در جمکران از اسرار موفقیت رهبر انقلاب 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 ذکر توصیه شده امام زمان برای حوائج 🔹 مرحوم آيت الله شيخ محمدتقى اصفهانى معروف به آقانجفى اصفهانى در احوال خود چنين مینويسد : 🔺زمانى در نجف اشرف مشغول رياضت بودم كه در آن دوره اسرارى بر من مكشوف گرديد يكى از آن اسرار اين بود كه شب چهارشنبه اى در مسجد سهله نشسته بودم. نزديك سحر شخصى از رجال الغيب را ديدم و سؤالات بسيارى از او نمودم و جواب سؤالاتى كه از قول حضرت نقل میكرد مرتب مینوشتم كه مبادا فراموش شود. يكى از آن سؤالات اين بود كه ذكرى به من بياموزيد تا در تمام حوائج به دردم بخورد؟ در جواب فرمودند: 🔹 ذكرى نزديك‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد -صلي الله عليه و آله و سلم- در پيشگاه خداوند متعال نيست. 📚 کتاب فوايد الصلوات ص ۴۹ 🔰 @p_eteghadi 🔰
❓حکم نذر کردن زن بدون اجازه همسرش 🔹آیت الله آیا زن باید برای نذر کردن از همسرش اجازه بگیرد؟ پاسخ : نذر زن اگر مزاحم حقوق شوهر باشد بي اجازه او باطل است و اگر مزاحم نباشد احتياط مستحب آن است که با اجازه او باشد. 🔹آیت الله : چنانچه مزاحم حق شوهر باشد، بدون اجازه او باطل است؛ بلكه بنابر احتياط واجب، در امور مالى نیز با اذن شوهر نذر نماید به غیر از حجّ، زكات، صدقه، احسان به پدر و مادر و صلۀ رحم که برای نذر در این زمینه ها اجازه شوهر لازم نیست. 🔹امام ای: نذر زن بدون اجازه شوهر، اگر زن به همراه شوهرش باشد، بنابر احتیاط واجب، باطل است. 🔰 @p_eteghadi 🔰
از جمله مسائلی که در مقام سلوک برای سالک به وجود می آید تجلیات اسماء حسنی و صفات حضرت حق در وجود سالک است لطفا در مورد چگونگی این تجلیات توضیحاتی بفرمایید. 👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
از جمله مسائلی که در مقام سلوک برای سالک به وجود می آید تجلیات اسماء حسنی و صفات حضرت حق در وجود سال
🎤تجلیات اسماء و صفات در اوایل سلوک، شروع می شود، ولکن به لحاظ اینکه هنوز آن صفا و طهارت لازم در قلب و سرّ سالک محقق نگشته، و قابلیت و صلاحیت کافی را به دست نیاورده، از آن تجلیات در حد بسیار ضعیفی برخوردار می‌‌ گردد. در ادامه، سالک با مجاهدت های پی گیر و با حصول صفا و طهارت لازم، از تجلیات اسماء و صفات الهی در حد بالاتری برخوردار گشته، و آثار تجلیات را در وجود خود می یابد. قلب سالک به اندازه ای که از نقش اغیار و رسوم خودی پاک گردیده، به همان اندازه هم صلاحیت تابش انوار اسماء و صفات حق را یافته است. تجلیات اسماء و صفات حضرت حق در وجود انسان، به تناسب کنار رفتن حجاب هاست. با کنار رفتن حجاب ها از روح انسان، و به عبارتی با کنار رفتن حجابها از قلب یا دل، اسماء الهی و صفات او در قلب انسان تجلی می کند. سالکین الی الله، گاهی به قدر منزلت خویش مظهر و مجلای قسمتی از اسماء الهی بوده و بعضی از آنان مظهر و مجلای اسماء دیگری از اسماء الهی می باشند. در بعضی اسم «علیم»، در دیگری «حلیم»، در بعضی اسم «خبیر» و در بعضی اسم «سمیع» و... توجه به این حقیقت هم لازم است که تجلیات اسماء برای همه سالکین الی الله پیش نمی آید، برای برخی از سالکین، تجلیات و آثار آن ها در حیات ظاهری آنان معلوم نمی شود، آن هم نه به جهت قصور یا تقصیر در مقام عبودیت و نه به جهت تنزل از مقام و منزلتی که نزد خدای متعال داشت بلکه باز به لحاظ اسراری که در این بین هست. هر اسمی از اسماء و هر صفتی از صفات الهی که در وجود سالک الی الله تجلی می کند، در هر مرتبه ای از مراتب تجلی آن، به تناسب همان مرتبه، آثار این تجلی در وجود وی ظاهر می گردد. مثلا در مقام تجلی اسم «بصیر»، در وجود سالک به تناسب مرتبه تجلی سالک از دید بالاتر و برتری برخوردار می گردد، و می بیند آنچه را که قبلا نمی دید و آن چه را که دیگران نمی بینند. یکی دیگر از معانی تجلیات اسماء و صفات، تجلیات مقام ربوبی با اسماء و صفات مختلف برای سالک الی الله است، که عنایات الهی به اقتضای ربوبیت آن ها را ایجاب می نماید، این تجلیات در حقیقت، تجلیات حق با اسماء و صفات مختلف است در مقام ربوبیت. یعنی تربیت سالک و تکمیل او و پیش بردن و جذب نمودن و حرکت دادن او، و بالاخره بالا بردن و به مقصد رسانیدن او، تا در نهایت سالک را به آرزویش که لقاء و فناء فی الله است می رساند. حق تعالی در این زمینه می فرماید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (1) یعنی خدای متعال ولایت می کند آنانی را که ایمان آورده اند، و با ولایت خود آن ها را از ظلمت ها بیرون می آورد و به عالم نور می رساند و آن ها که کفر ورزیدند، اولیاء آن ها شیطان و جنود او هستند، که با ولایت خود آن ها را از عالم نور بیرون می آورند و به ظلمت ها وارد می سازند و آنها یاران آتش بوده و در آتش به طور همیشه خواهند بود.» این تجلی در حقیقت تجلی اسم «رب» است. مقام ربوبی به منظور تربیت سالک گاهی در جلوه «هادی» گاهی در جلوه «تواب»، گاهی در جلوه «جبار» و گاهی در جلوه دیگری برای او تجلی می کند،و همین طور گاهی با اسماء «جمال» گاهی با اسماء «جلال»، گاهی با اسم«قابض» و گاهی با اسم «باسط» بر او جلوه می کند. در هر کدام از این تجلیات و به مقتضای هریک از آن ها، سالک از حالات و خصوصیات به خصوص برخوردار شده و وظایف جدیدی داشته و مجاهدات خاصی دارد. ناگفته پیداست که حقیقت امر در مقام عمل روشن می شود و آن چنان که هست معلوم و مشهود می گردد.(2) 📚پی نوشت ها: 1. بقره/257 2. برای اطلاع بیشتر ر. ک: شجاعی، محمد، مجموعه مقالات، سروش، تهران1385، صص260-291 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیه‌ای انسان‌ساز از رسول خدا (ص) 🔻پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: تَـكَـلَّـفُوا فِعْلَ الْخَيْرِ وَ جاهِدوا نُفوسَكُمْ عَلَيْهِ، فَاِنَّ الشَّرَّ مَطْبوعٌ عَلَيْهِ الاِنْسانُ ◻️ در كار ، خود را به زحمت اندازيد ◻️ و در اين راه با هوا‌وهوس خود مبارزه كنيد؛ ◻️ زيرا طبيعت انسان به بدى تمايل دارد. 📚 تنبيه‌الخواطر: ج ۲، ص ۱۲۰ ‌🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا خداوند در سوره واقعه به جایگاه ستارگان سوگند می دهد!؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤مفسران و صاحب نظران علوم قرآنی دلایل متعددی را برای قسم های قرآن بر شمرده اند که با بررسی آن ها مطلب روشن می گردد: 1 ـ برخی قائلند سوگندهای قرآن به خاطر نشان دادن عظمت و تاکید بر مطلبی است که بعد از قسم می آید. یعنی این مطلبی که دنباله ی آیات معمولا بیان می کند؛ مطلب مهمی است. 2 ـ حکمت دوم قسم های قرآن این است که گاهی خداوند می خواهد عظمت آن مطلبی را که به آن سوگند یاد کرده، نشان دهد. از طرفی ستارگان در آسمان ها هر کدام بر مدار و محور خاص با نظم عجیب و دهشت آوری در حرکت هستند و از سویی دیگر قطر این عالم منظم را گروهی دویست میلیارد سال نوری و دسته ای دیگر 20 برابر این تخمین زده اند. این واقعاً جایگاه عظیم و غیر قابل تصوری است و از وجوه اعجاز قرآن کریم است که این مسأله را که امروز علم بشری به گوشه ای از عظمت آن پی برده است قسم به آن را عظیم و بزرگ می شمارد.(1) همچنین سوگندهای قرآن فکر وعقل انسان را توسعه می دهد؛ در واقع تمام هستی را جولانگاه فکر و بشر قرار می دهد و وی را در عالم محسوسات و مادی عالم غیب به پرواز در می آورد زمین و خورشید و ستارگان و کهکشان ها وحتی انجیر و زیتون را در برابر فکر او عرضه می کند تا همه و همه را مورد مطالعه قرار دهد و با تحقیق و دقت آن ها را بررسی کند. 3 ـ احتمال دارد که در سوگندهای قرآن «رَب» در تقدیر است، یعنی « والفجر » در اصل «رب الفجر» بوده، یعنی سوگند به پروردگار سپیده دم و اصولا هر جا خداوند به امور مادی قسم می خورد یک «رب» در تقدیر است. مثلا سوگند به پروردگار خورشید، سوگند به پروردگار ماه و .... در نتیجه می توان این سه احتمال را با هم جمع کرد، زیرا با هم منافاتی ندارند، به هر حال سوگندهای قرآن هم اشاره به عظمت مطلبی که به آن قسم یاد شده وهم عظمت مطلبی که برایش قسم خورده دارد و هم بر عظمت خالق آن ها ناظر است. بنابراین قسم ها و سوگندهای قرآن برای اثبات راستگویی خداوند تبارک و تعالی نیست؛ بلکه برای نشان دادن عظمت این گونه مطالب و اهمیت آنهاست.(2) 📚پی نوشت ها: 1. ر.ک:علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامی، قم، 1382ش، ج 19، ص 26-27. 2. ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1384ش، ج 33 ، ص 265. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(23).mp3
4.61M
🔹حجه الاسلام پرسش و پاسخ اعتقادی جلسه 23 - هدایت به امر یکی از ویژگی های امام 🔰 @p_eteghadi 🔰
آيا معناي آية «ولكم في القصاص حياة» آن است كه خون انسان محترم است و قتل هرچه كمتر باشد بهتر است؛ پس قصاص ماية حيات است، چون محدود كننده انتقام‌ها و كشتار‌هاست و لذا اگر روزي برداشته شود، خلاف نظر قرآن نخواهد بود؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
و اما ملل متمدن دنيا كه به حكم قصاص اعتراض كرده‏اند، نه براى اين است كه اين حكم نقصى دارد، بلكه براى اين است كه آنها احترام و شرافتى براى دين قائل نيستند، و اگر براى دين حد اقل شرافتى و يا وزنى معادل شرافت و وزن اجتماع مدنى قائل بودند تا چه رسد به بالاتر از آن، هر آينه در مسئله قصاص همين حكم را مي كردند.(7) اسلام دينى است كه براى دنيا و هميشه تشريع شده نه براى قومى خاص و امتى معين، و ملل مترقی دنيا اعتراضى كه به حكم قصاص اسلام كرده‏اند از اين رو بوده كه خيال كرده‏اند افرادش كاملا تربيت شده‏اند و حكومت‏هايشان بهترين حكومت است، و استدلال كرده‏اند به آمارگيرى‏هايشان كه نشان داده در اثر تربيت موجود، ملت خود بخود از كشتار و فجايع متنفرند و هيچ قتلى و جنايتى در آنها اتفاق نمى‏افتد، مگر به ندرت؛ و براى آن قتل نادر و احيانى هم، ملت به مجازات كمتر از قتل راضى است. و در صورتى كه اين خيال ايشان درست باشد اسلام هم در قصاص، كشتن را حتمى و متعين ندانسته، بلكه يك طرف تخيير شمرده و طرف ديگر تخيير را عفو دانسته است. بنا بر اين چه مانعى دارد حكم قصاص در جاى خود و به قوت خود باقى بماند، ولى مردم متمدن، طرف ديگر تخيير را انتخاب كنند و از عقوبت جانى عفو نمايند؟ هم چنان كه آيه قصاص هم خودش به اين معنا اشاره دارد: « فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ ...» (8) مى‏فرمايد: هر جنايتكار قاتل كه برادر صاحب خونش از او عفو كرد و به گرفتن خون بها رضايت داد، در دادن خون بها امروز و فردا نكند و احسان او را تلافى نمايد، و اين لسان، خود لسان تربيت است مى‏خواهد به صاحب خون بفرمايد: (در عفو لذتى است كه در انتقام نيست) و اگر در اثر تربيت كار مردمى بدين جا بكشد، كه افتخار عمومى در عفو باشد، هرگز عفو را رها نمى‏كنند و دست به انتقام نمي زنند. اگر ملتى به آن حد از ارتقاء رسيد، و به نحوى تربيت شد كه از عفو لذت ببرد، اسلام هرگز به او نمى‏گويد چرا از قاتل پدرت گذشتى؟ چون اسلام هم او را تشويق به عفو كرده؛ و اگر ملتى هم چنان راه انحطاط را پيش گرفت و خواست تا نعمت‏هاى خدا را با كفران جواب بگويد، قصاص براى او حكمى است حياتى، در عين اين كه در آن جا نيز عفو به قوت خود باقى است. (9) ____________ 📚(1) بقره، 179. (2) ترجمه الميزان، ج‏1، ص 657. (3) قاموس قرآن، ج‏6، ص، 13. (4) ترجمه الميزان، ج‏1، ص 657. (5) بقره، 178. (6) ترجمه الميزان، ج‏1، ص 660. (7) ترجمه الميزان، ج‏1، ص 662 و 663. (8) بقره، 178. (9) ترجمه الميزان، ج‏1، ص 664. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤«وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد. (1) كلمه (قصاص) مصدر از (قاص يقاص) است و اين كلمه از (قص اثره، جا پاى او را تعقيب كرد) مى‏باشد. (قصاص- داستان‏سرا) را هم به همين مناسبت قصاص مى‏گويند كه آثار و حكايات گذشتگان را حكايت مى‏كند، كانه اثر گذشتگان را دنبال مى‏نمايد، پس اگر قصاص را قصاص ناميده‏اند براى اين است كه جانى را در جنايتش تعقيب می كنند، و عين آن جنايت كه او وارد آورده بر او وارد مى‏آورند. (2) قصاص، مقابله به مثل در جنايت عمدى است. اگر انسان بداند كه در صورت كشتن كسى، او را خواهند كشت كسى را نمي كشد. و اين سبب حيات و زنده ماندن مردم مي شود لذا فرموده «فِي الْقِصاصِ حَياةٌ». از آيه (بقره، 178) روشن مي شود كه حسّ انتقام و عاطفه هر دو در اسلام مراعات شده است. اگر طرف در قتل عمدى بخواهد انتقام بكشد مجاز است و اگر بخواهد عفوّ كند باز مجاز است. «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ» آمدن لفظ «اخ» براى تحريك عاطفه و رحمت است پس قصاص يك انتقام خشن و بى‏بدل نيست، بلكه بدل و عوض هم دارد و آن عفو و گرفتن خونبهاست. عدّه‏اى از قانونگذاران و نويسندگان قصاص را مخالف مصلحت و عاطفه دانسته و آن را حكمى ناروا قلمداد كرده‏اند و به جاى آن زندان گذاشته‏اند، ولى گويند از روزی كه زندان جاى قصاص را گرفته شماره قتل در عالم رو به كثرت نهاده‏ است. (3) «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ اين جمله به حكمت تشريع قصاص اشاره مي كند، و هم توهمى را كه ممكن است از تشريع عفو و ديه به ذهن برسد، دفع مي نمايد، و نيز مزيت و مصلحتى را كه در عفو است، يعنى نشر رحمت و انگيزه رأفت را بيان نموده، مى‏فرمايد: عفو به مصلحت مردم نزديكتر است، تا انتقام. «فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شىَ‏ْءٌ ٌ»؛ حاصل معناى اين جمله اين است كه عفو هر چند تخفيفى و رحمتى است نسبت به قاتل، (و رحمت خود يكى از فضائل انسانى است)، و لكن مصلحت عموم تنها با قصاص تامين می شود. قصاص است كه حيات را ضمانت می كند، نه عفو كردن و ديه گرفتن و نه هيچ چيز ديگر. «يا أُولِي الْأَلْبابِ»؛ و اين حكم هر انسان داراى عقل است. و اين كه فرمود: (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)، معنايش اين است كه بلكه شما از قتل بپرهيزيد؛ و اين جمله به منزله تعليل است، براى تشريع قصاص. (4) در عصر نزول آيه قصاص و قبل از آن نيز عرب به قصاص و حكم اعدام قاتل، معتقد بود، و لكن قصاص او حد و مرزى نداشت بلكه به نيرومندى قبائل و ضعف آنها بستگى داشت. در ملت يهود نيز آنها به قصاص معتقد بودند؛ ولى ملت نصارى بطورى كه حكايت كرده‏اند در مورد قتل، به غير از عفو و گرفتن خون بها حكمى نداشتند. ساير شعوب و امتها هم با اختلاف طبقاتشان، فى الجمله حكمى براى قصاص در قتل داشتند هر چند كه ضابطه درستى حتى در قرون اخير براى حكم قصاص معلوم نكردند. در اين ميان، اسلام عادلانه‏ ترين راه را پيشنهاد كرد، نه آن را به كلى لغو نمود، و نه بدون حد و مرزى اثبات كرد، بلكه قصاص را اثبات كرد، ولى تعيين اعدام قاتل را لغو نمود و در عوض صاحب خون را مخير كرد ميان عفو و گرفتن ديه، آن گاه در قصاص رعايت معادله ميان قاتل و مقتول را هم نموده، فرمود: آزاد در مقابل كشتن آزاد، اعدام شود، و برده در ازاء كشتن برده و زن در مقابل كشتن زن: «الحرُّ بِالحرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنثىَ‏ بِالْأُنثىَ‏» (5). (6) قرآن كريم و قانون اسلام در تمامى دنيا چيزى كه بهاى انسان شود و ميزانى كه با آن ميزان بتوان انسان را سنجيد، سراغ نمي دهد مگر يك چيز، آن هم ايمان به خدا و دين توحيد است. و بر اين حساب وزن اجتماع انسانى و وزن يك انسان موحد، نزد او برابر است و چون چنين است حكم اجتماع و فرد نزد او يكسان مى‏باشد. پس اگر كسى مؤمن موحدى را بكشد، در اسلام با كسى كه همه مردم را بكشد يكسان است، به خاطر اين كه هر دو به حريم حقيقت تجاوز نموده، هتك حرمت آن كرده‏اند. هم چنان كه قاتل يك نفر با قاتل همه مردم از نظر طبيعت وجود يكسان است.
آیا در منازل سلوک بین عفو الهی و غفران ربوبی تفاوتی وجود دارد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤عفو الهی نادیده گرفتن و به حساب نیاوردن لغزش ها، عیبها و محو آثار نامطلوب آنهاست. اما غفران ربوبی: غفران عبارت است از افاضات و رحمت هایی که به دنبال نادیده گرفتن لغزش ها و خطاها و نقیصه ها متوجه انسان می گردد و او را تکمیل می کند. غفران بعد از عفو است. کسی که مشمول مغفرت می شود نقیصه ای که در وجود وی هست و مبدا ذنب و خطاست با غفران ربوبی از میان برداشته می شود و به جای آن حسن و کمالی به او افاضه می گردد که دیگر به طرف ذنب و خطا کشیده نمی شود و ذنب و خطیئه از او سر نمی زند و ذنبها و خطاهای گذشته نیز از میان برداشته می شود. در حقیقت، دو مسئله در این بین هست یکی نقایص و عیوبی که در ذات انسان می باشد و دیگری ذنب ها و خطاهایی که به لحاظ داشتن همان نقایص و عیوب از وی سر می زند؛ آن جا که مقام ربوبی با اسم «عفو» برای انسان متجلی می کند و با صفت عفو و گذشت با وی مواجه می شود، هر دو مسئله را نادیده می گیرد و آثار نامطلوب و مضر هر دو را محو و نابود می نماید. اما آن جا که مقام ربوبی با اسم «غفور» تجلی می کند و با صفت غفران وی مواجه می شود هر دو مسئله را از میان برمی دارد آن هم بدین ترتیب که در مرتبه اول با ایصال رحمت و افاضه کمال نقایص و عیوب وجودی و ذاتی سالک را مبدل به محاسن و کمالات می کند و در مرتبه بعدی با از میان برداشتن نقایص و عیوب مزبور او را از خطاهای گذشته و آینده پاک می دارد و نه تنها از آنها پاک می دارد بلکه با تبدیل نقایص و عیوب به محاسن و کمالات او را به طاعت ها و عبودیت ها موفق می دارد. بنابراین اگر عفو و گذشت ربوبی نباشد سالک با شکست روبرو شده و کنار زده می شود و اگر غفران ربوبی نباشد سالک از حرکت و پیشرفت می ماند و متوقف می گردد. برای ارباب ذوق این نکته هم پوشیده نیست که در دعاهای وارده مسئله طلب غفران بیشتر از مسئله طلب عفو به چشم می خورد آن هم به نسبت خیلی بالاتر. نه تنها در دعاها این چنین است بلکه در آیات قرآنی نیز مسئله «غفران» بیشتر از مسئله «عفو» عنوان شده است. همچنین اسم «عفو» کمتر از اسم «غفور» به چشم می خورد و به عکس اسم «غفور» بیشتر از اسم «عفو» آمده است. در سوره نساء آمده: «فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (1) پس اینانند که امید است خدا از آنان درگذرد؛ و خدا همواره عفو کننده و صاحب مغفرت است» آوردن اسم «غفور» بعد از اسم «عفو» در این آیه در مرحله اول از این امر حکایت می کند که اسم «غفور» غیر از اسم «عفو» و غفران او غیر از عفو اوست. و در مرحله دوم از این نکته خبر می دهد که غفران ربوبی بعد از عفو ربوبی است و در مرحله سوم حامل این اشارت است که غفران او بعد از عفو او، عنایتی است بعد از عنایت، و عنایتی است فوق عنایت. تدبر در آیات به خوبی این حقیقت را برای ما روشن می گرداند که غفران ربوبی از افاضات خاصی است که از جانب مبدأ متعال از طریق ملائکه مدبر به منظور تربیت و تکمیل و به منظور رفع نقایص و عیوب وجودی به آن ها که در زمین هستند واصل می گردد. غفران ربوبی دارای مراتب می باشد و در هر درجه ای از درجات ایمان و در هر منزلی از منازل سلوک به تناسب همان درجه و همان منزل مرتبه خاصی از غفران هست. به هر اندازه که غفران او شامل سالک می گردد به همان اندازه هم رسوم خودی از او برطرف می شود تاجایی که با شمول کامل غفران از نام و نشان خودی او خبری نمانده و همه رسوم وی هالک گشته و وجه الله در وجود او به ظهور برسد و او فانی در آن گردد.(2) 📚پی نوشت ها: 1. نساء/ 99. 2. برای اطلاع بیشتر ر. ک: شجاعی، محمد، مقالات، سروش، تهران1385، صص295-304 🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
💠 قسم دوم از اقسام رحمت های ائمه معصومین علیهم السلام : 🔹رحمت های عقلی _ شماره ۲ #این قسم از رحمت
💠 راه برخورداری از رحمت ویژه ائمه معصومین علیهم السلام _ شماره ۳ 🔸هرچند رحمت ویژه اهل بیت علیهم السلام عام است و همچون سیل سرازیر شده و تشنگان مسیر را سیراب میکند. 🔰 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: خدا به داود علیه السلام وحی فرستاد که ای داود ! همانگونه که خورشید از نور دادن به کسی که در محدوده مسیر نور آن باشد مضایقه نمی کند ، رحمت من نیز از کسی که در آن قرار گیرد مضایقه نمی کند. همین دلیل ،دیدن ظاهر معصوم هر چند افتخار بسیار بزرگی است ،ولی چندان مهم نیست، مهم آن است که بتوانیم شخصیت معنوی معصوم را ببینیم تا معصوم ما را ببیند و خود را در مسیر رحمت معصوم قرار دهیم. 🔹 عمده ترین چیزی که سبب می شود انسان مورد رحمت معصومین علیهم السلام قرار گیرند آن است که وقتی پرونده اعمال ما به دست آنها می رسد مایه خوشحالی و رضایت آنها شود. 📚 ادب فنای مقربان _ ص ۱۶۹ _۱۷۰ 🔰 @p_eteghadi 🔰
اسلام چگونه وارد «اندلس» شد و چگونه سقوط کرد؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇