eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔در مورد امام سوم شیعیان داستان‌ها و افسانه‌ها زیاد شنیده اید؛ از آزاد مردی و شجاعت او تا اخلاق مداری و مظلومیت او ولی خواندن تاریخ در مورد ایشان اثبات می‌کند که او فردی دزد و راهزن بوده است. ✍🏻طبق سند معتبر، حسین بن علی در راه کربلا به کاروانی که متعلق به حکومت وقت بوده برمی‌خورد که اقلامی را به دمشق می برده اند. حسین کاروان را توقیف کرده و اموال آن را دزدیده است؛ اینکه این امام معصوم و عاری از گناه! مگر برای امر به معروف نرفته بود؟ خوب چرا سر راه دست به دزدی و راهزنی می‌زند ❗️❗️ 💠💠 👌گزارش هایی از مصادره کاروان متعلق به یزید توسط امام حسین علیه السلام در مجامع تاریخی گزارش شده است . ❕طبری به نقل از عُقْبة بن سَمعان می آورد ؛ «حسين عليه السلام رفت تا به تنعيم رسيد. كاروانى را در آن جا ديد كه از يمن مى ‏آمد و بَحير بن رَيسان حِمْيَرى كه از سوى يزيد، كارگزار يمن بود آن را براى يزيد، فرستاده بود. بار كاروان، وَرس و زيورآلات بود كه پيش يزيد مى‏ بردند. حسين عليه السلام كاروان را گرفت و همراه خودش برد.سپس به شتربانان فرمود: «شما را مجبور نمى ‏كنم. هر كه بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه او را مى‏ پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى ‏كنيم، و هر كه نخواهد و همين جا از ما جدا شود، كرايه او را به اندازه مسافتى كه پيموده است، مى ‏پردازيم». پس هر كس از آنها كه از وى جدا شد، حسابش را كردند و حقّش را دادند و هر كس از آنها كه همراه وى رفت، كرايه او را پرداخت و به او جامه پوشانيد.» 📚تاریخ طبری ج 5 ص 385_ مقتل الحسین خوارزمی ، ج 1 ص 220 ❕در نقل دیگری می آورند ؛ « حسين عليه السلام در تنعيم، با كاروانى از يَمَن، رو به رو شد كه بَجير بن رَيسان حِميَرى (گماشته يزيد در يمن)، براى يزيد فرستاده بود. بار كاروان، وَرس و زيورآلات بود كه نزد يزيد مى‏ بردند. حسين عليه السلام كاروان را گرفت و همراه خودش برد. پس از آن، به شتربانان فرمود: «شما را مجبور نمى‏ كنم. هر كه بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه او را مى‏ پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى‏ كنيم و هر كه نخواهد و همين جا از ما جدا شود، كرايه او را به اندازه مسافتى كه پيموده است، مى ‏پردازيم». پس هر كس از آنها كه از وى جدا شد، حسابش را كردند و حقّش را دادند و هر كس از آنها كه همراه وى رفت، كرايه او را پرداخت و به او جامه پوشانيد. مى‏ گويند: جز سه نفر از آنان به كربلا نرسيد. بر آنها ده دينار ده دينار افزود و شتر شتر به آنان بخشيد و آنان را برگرداند.» 📚انساب الاشراف ج 3 ص 375_ الاخبار الطوال ص 245 ❕ سید بن طاووس هم می آورد ؛ « حسين عليه السلام حركت كرد تا به تنعيم رسيد و در آن جا كاروانى را ديد كه بارش هديه ‏اى بود كه بَحير بن رَيسان حِميَرى (كارگزار يمن) براى يزيد بن معاويه، فرستاده بود. حسين عليه السلام هديه را گرفت؛ زيرا زمام كارهاى مسلمانان، به دست او بود. سپس به شتربانان كاروان فرمود: «هر كس بخواهد با ما به عراق بيايد، كرايه‏ اش را مى ‏پردازيم و با او خوش‏رفتارى مى‏ کنيم، و هر كس دوست دارد از ما جدا شود، كرايه ‏اش را به اندازه راهى كه پيموده، مى ‏پردازيم». پس گروهى با او رفتند و ديگران، سر باز زدند. » 📚لهوف ص 130_ مثیر الاحزان ص 42 _ بحار الانوار ج 44 ص 367 👌در این شکی نیست که امام حسین علیه السلام از جانب پیامبر گرامی به عنوان امام و تعیین شده بودند چنان که پیامبر گرامی خطاب به امام حسین علیهما السلام فرمود ؛ « تو امام و فرزند امام و ابو الائمه هستی ، تو حجت ، فرزند حجت ، ابو الحجج ، می باشی که نه تن از فرزندان تو امام هستند که نهمین آنان قائم است » 📚بحار الانوار ج 43 ص 295 🔸بنابراین امام حسین علیه السلام امام و حاکم از جانب خداوند بر مردم بود و حق تصرف در اموال بیت المال و حکومتی را داشته است ، به خاطر همین امام حسین در اموال حکومتی متعلق به یزید یا مطابق برخی نقل های دیگر ، در اموال حکومتی متعلق به معاویه در هنگامی که در صدد تعیین یزید به عنوان جانشین خود بود ، تصرف کرد و علنا مشروعیت آنان را زیر سوال برد و این را فهماند که آنان صلاحیت حکومت بر مسلمین و تصرف در اموال مسلمین را ندارند و باید حکومت را به صاحبان اصلی آن بازگردانند . تصرف در اموالی که خداوند اجازه آن را به حاکم اسلامی و مشروع داده است ، راهزنی نامیده نمی شود ، بلکه مخالفت علنی با حکام جور و دعوت آنان به ولایت الهی محسوب می شود لذا شیخ عباس قمی می نویسد ؛ « چون به منزل تنعيم رسيدند شترهاى چند ديد كه بار آن‏ ها هديه چند بود كه عامل يمن براى يزيد فرستاده بود، حضرت بارهاى ايشان را گرفت زيرا كه حكم امور مسلمين با امام زمان است و آن حضرت به آن‏ها احقّ است » 📚منتهی الامال ج 2 ص 757 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امین‌الاسلام طبرسی، قطب‌الدین راوندی، یحیی‌بن‌سعید الحلّی و ابن‌فهد حلی را وظیفۀ و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب ) منحصر دانسته‌اند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع مسلمانان از یک‌سو و اجماع ازسوی‌دیگر استناد می‌کند. ابن ادریس معتقد است این و تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته می‌شود و چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز ندارد. ❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمی‌توانند جواب این متن را بدهند حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️ 💠 💠 👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است . 🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛ ❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى ‏تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست». 📚الفقیه ج 4 ص 71 👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است . ❕امام ‏صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛ « در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى ‏كند و در حلال وحرام ما مى‏ نگرد و احكام ما را مى‏ شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى ‏بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده‏ اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست‏ » 📚الکافی ج 1 ص 67 👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است . ❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛ « اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى‏ باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده‏ اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده ‏اند. درصورتى‏ كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى‏] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده ‏اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه‏ فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.» 📚مقنعه 810 👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى‏ گويد ؛ « [امامان معصوم‏] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است‏] به فقيهان شيعه واگذار كرده‏ اند و از مردم خواسته‏ اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند » 📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261. ❕علامه حلی نیز می آورد ؛ « حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست». 📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526 🔸ادامه 👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔میخواستم بدونم در آخرت و در برزخ و قیامت هم محرمیت و نامحرم وجود دارد به چه است ❕ 💠💠 🗯باید توجه داشت که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ خطور نکرده است» 📚 ج8 ص86 👌این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚 ص102 🗯بنابراین نباید توقع داشت که تمام احکامی که در دنیا بوده است در برزخ و یا در بهشت هم حاکم باشد . 👌البته برخی احکام و قوانین که حسن و قبح عقلی و حکم قطعی عقل را دارد ، در دنیا و آخرت یکسان است و تفاوتی نمی کند . 🗯مثلا دیدن خداوند است زیرا مستلزم جسمانیت و محدود بودن خداوند است چه می خواهد در دنیا باشد و چه در برزخ و چه در سرای آخرت در هر حالتی خداوند نمی شود . 👌و یا در رابطه با حجاب داشتن در برزخ و بهشت می توان بیان داشت که از آنجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود » 📓 72 🔶در رابطه با احکام محرم و نامحرم در برزخ و بهشت هم می توان همین نکته را بیان کرد که این احکام ریشه در حکم عقلی و حسن و قبح دارد و احکام عقلی در هیچ حالتی تغییر نمی کند . 👌بر پایه همین حکم است که خداوند در وصف بهشتیان می فرماید ؛ « آنها را با حور العین می کنیم » 🔷 54 👌در حالی که اگر همه در بهشت محرم بودند ، نیازی به تزویج نبود و همه بر هر کسی که می خواستند وارد می شدند و می بردند. ❕و یا در وصف بهشتی می فرماید ؛ « در باغ های بهشتی زنانی هستند که جز به همسرانشان عشق نمی ورزند » 🗯 56 👌در حالی که اگر در بهشت همه به هم محرم بودند و روابط آزاد بود ، یک همسر بهشتی باید به همه عشق می ورزید و با ارتباط می گرفت . 👌از امام علیه السلام سوال شد که اگر مرد مومنی با همسر دنیوی اش هر دو بهشتی شدند ، آیا در آخرت هم به تزویج یکدیگر هستند ؟ 🔷امام پاسخ داد که هر کدام از آن دو که مقامش بالاتر باشد مخیر میشود که یا با همسر دنیوی اش باشد یا همسر دیگری انتخاب کند . 📚 ج8 ص106 ❕اگر در بهشت همه با هم محرم بودند و محدودیتی نبود ، نیاز به انتخاب همسر و مخیر بودن و ...نبود و همگان کاملا بودند . 🗯در این جا پاسخ دیگری نیز است و آن اینکه ؛ 🔴درجات و مقامات بهشتیان متفاوت است . در آنجا هر کس بر اساس اعمال خودش در بهشتی اختصاص خود قرار دارد و یک بهشت نیست که همگان در آنجا جمع شده باشند و بحث و نامحرم پیش بیاید . 🔷امام علیه السلام فرمود ؛ « نگویید بهشت یکی است ( بلکه برای هر کس بهشتی است ) و نگویید درجه واحدی است چرا که خداوند فرموده است درجاتی است بعضی بالاتر از دیگری و این به خاطر تفاوت اعمال آنهاست ، دو وارد بهشت می شوند اما مقام یکی از دیگری بالاتر است ، و او می خواهد این دیگری را دیدار کند ، آن که بالاتر است می تواند از بهشت خود پایین بیاید ،( و دیگری را ببیند ) اما آنکه پایین تر است نمی تواند بالا برود ( و وارد بهشت دیگری شود ) زیرا به آن مکان نمی رسد البته اگر دوست داشتند و خواستند همدیگر را دیدار کنند روی تخت ها دیدار می کنند » 📚 ج9 ص318 👌پیامبر نیز فرمود ؛ « در بهشت صد درجه است ، که فاصله هر درجه با دیگری به اندازه فاصله آسمان و زمین است و فردوس آنها است » 📚 ج8 ص89 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى ‏شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى‏ شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى‏ دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى ‏رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت‏ دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى‏ فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده‏ ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده‏ اش تخلّف نمى‏ كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى ‏رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى ‏كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع‏ الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى‏ كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى‏ تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى‏ كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى ‏باشد. اين جمله مى‏ گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ‏ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى‏ دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى ‏فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى ‏شود.» و اين نشان مى ‏دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔مخالفت حضرت علی علیه السلام با حضرت رسول در قضیه صلح : ❕در این قرارداد صلح که حضرت رسول با مشرکین مکه در سال 6 هجری امضا کرد از حضرت علی علیه السلام خواست که یکسری کلمات از قبیل (( بسم الله الرحمن الرحیم)) و (( رسول الله)) را پاک کند اما حضرت علی علیه السلام فرمان را اجرا نکرد تا اینکه خود پیامبر خدا ناگزیر این کلمات را پاک کرد. ( لازم به ذکر است این مورد از سوی حضرت علی علیه السلام به عنوان یک اجتهاد تلقی می گردد.) آدرس روایت در کتب معتبر شیعه: مستدرك الشيعة ج : 8 ص : 4366، الإرشاد /ج 1/ ص121؛ إعلام الورى/ص97؛ تفسير القمي ج2/ص313 ؛ بحار الأنوار/ج20/ص333). 💠💠 🗯آنچه در روایات اهل سنت و در برخی کتب شیعه آمده است این است ؛ « پیامبر به علی دستور داد که در متن نامه بنویسد بسم الله الرحمان الرحیم . سهیل بن عمرو که طرف پیامبر و نماینده قریش بود گفت من این نام را نمی شناسم باید بنویسید باسم اللهم .پیامبر به علی دستور داد که مطابق سخن عمل کند. 🔷در ادامه پیامبر دستور داد که علی بنویسد ؛ « این مصالحنامه محمد ، الله با سهیل بن عمرو است » 🔷سهیل اعتراض کرد که اگر ما تو را به عنوان رسول خدا قبول داشتیم با تو نمی کردیم باید اسم خودت و اسم پدرت را بنویسی . ❕پیامبر به علی امر کرد که نام رسول الله را پاک کند .علی گفت من هیچ گاه نام شما را نمی کنم و دست من توانایی این کار را ندارد .پیامبر گفت دست مرا بر روی آن بگذار تا خودم پاک کنم . علی نیز چنین کرد و پیامبر با دست خودش نام رسول الله را پاک کرد .» 📚صحیح ج2 ص73 📚صحیح ج5 ص173 ❕به نظر ما این جریان و حضرت علی علیه السلام با پیامبر صحت ندارد به چند دلیل ؛ 1⃣حضرت علی علیه السلام می فرمود ؛ « اصحاب و راز دار محمد به خوبی می دانند که من هرگز لحظه ای خدا و پیامبرش را نکردم » 📚 البلاغه خطبه 197 2⃣پیامبر گرامی نیز بارها در مورد علی علیه السلام فرمود که او با است و حق با او است و لحظه ای این دو از یکدیگر جدا نمی شوند و یا علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو با هم ندارند . 📚مستدرک ج3 ص119 📚تاریخ ج14 ص321 📚 الزوائد ج7 ص234 ❔چگونه ممکن است علی علیه السلام که لحظه ای از حق و قرآن جدا نمی شود ، خلاف حق و قرآن رفتار کرده باشد و امر پیامبر را کرده باشد ❗️ 3⃣سخن حضرت علی علیه السلام این بود ؛ « من بنده ای از محمد هستم » 📚 الانوار ج3 ص283 📚توحید ص174 👌و می فرمود ؛ « من و پیرو محمد هستم » 📚تاریخ ج3 ص291 ❔بنابراین چگونه قابل قبول است که علی علیه السلام لحظه ای پیامبر گرامی و مولای خود را کند❕ 👌بی شک حضرت علی سریعا پس از دستور پیامبر گرامی نام ایشان را کردند چنان که در مورد پاک کردن بسم الله الرحمان الرحیم ؛ « اگر امر و اطاعت شما نبود آن جمله را نمی کردم اما چون شما امر کردید اطاعت می کنم » 📚 الغمه ج1 ص210 4⃣جریان مخالفت حضرت علی در پاک کردن نام پیامبر در منابع شیعه با سند نقل شده است و قابل توجه نمی باشد و منابع اهل هم برای ما حجت نمی باشد . 🔶شیخ جریان را به صورت و بدون نقل می کند و تفسیر نیز جریان را به صورت مرسل و بدون سند نقل می کند .مرحوم نیز در اعلام الوری جریان را بدون سند نقل می کند . این جریان در کتاب الوسائل و الانوار نیز به نقل از سه کتاب مذکور ، با سند مرسل و نقل شده است که قابل اعتنا نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى ‏شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى‏ شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى‏ دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى ‏رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت‏ دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى‏ فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده‏ ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده‏ اش تخلّف نمى‏ كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى ‏رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى ‏كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع‏ الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى‏ كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى‏ تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى‏ كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى ‏باشد. اين جمله مى‏ گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ‏ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى‏ دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى ‏فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى ‏شود.» و اين نشان مى ‏دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔مخالفت حضرت علی علیه السلام با حضرت رسول در قضیه صلح : ❕در این قرارداد صلح که حضرت رسول با مشرکین مکه در سال 6 هجری امضا کرد از حضرت علی علیه السلام خواست که یکسری کلمات از قبیل (( بسم الله الرحمن الرحیم)) و (( رسول الله)) را پاک کند اما حضرت علی علیه السلام فرمان را اجرا نکرد تا اینکه خود پیامبر خدا ناگزیر این کلمات را پاک کرد. ( لازم به ذکر است این مورد از سوی حضرت علی علیه السلام به عنوان یک اجتهاد تلقی می گردد.) آدرس روایت در کتب معتبر شیعه: مستدرك الشيعة ج : 8 ص : 4366، الإرشاد /ج 1/ ص121؛ إعلام الورى/ص97؛ تفسير القمي ج2/ص313 ؛ بحار الأنوار/ج20/ص333). 💠💠 🗯آنچه در روایات اهل سنت و در برخی کتب شیعه آمده است این است ؛ « پیامبر به علی دستور داد که در متن نامه بنویسد بسم الله الرحمان الرحیم . سهیل بن عمرو که طرف پیامبر و نماینده قریش بود گفت من این نام را نمی شناسم باید بنویسید باسم اللهم .پیامبر به علی دستور داد که مطابق سخن عمل کند. 🔷در ادامه پیامبر دستور داد که علی بنویسد ؛ « این مصالحنامه محمد ، الله با سهیل بن عمرو است » 🔷سهیل اعتراض کرد که اگر ما تو را به عنوان رسول خدا قبول داشتیم با تو نمی کردیم باید اسم خودت و اسم پدرت را بنویسی . ❕پیامبر به علی امر کرد که نام رسول الله را پاک کند .علی گفت من هیچ گاه نام شما را نمی کنم و دست من توانایی این کار را ندارد .پیامبر گفت دست مرا بر روی آن بگذار تا خودم پاک کنم . علی نیز چنین کرد و پیامبر با دست خودش نام رسول الله را پاک کرد .» 📚صحیح ج2 ص73 📚صحیح ج5 ص173 ❕به نظر ما این جریان و حضرت علی علیه السلام با پیامبر صحت ندارد به چند دلیل ؛ 1⃣حضرت علی علیه السلام می فرمود ؛ « اصحاب و راز دار محمد به خوبی می دانند که من هرگز لحظه ای خدا و پیامبرش را نکردم » 📚 البلاغه خطبه 197 2⃣پیامبر گرامی نیز بارها در مورد علی علیه السلام فرمود که او با است و حق با او است و لحظه ای این دو از یکدیگر جدا نمی شوند و یا علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو با هم ندارند . 📚مستدرک ج3 ص119 📚تاریخ ج14 ص321 📚 الزوائد ج7 ص234 ❔چگونه ممکن است علی علیه السلام که لحظه ای از حق و قرآن جدا نمی شود ، خلاف حق و قرآن رفتار کرده باشد و امر پیامبر را کرده باشد ❗️ 3⃣سخن حضرت علی علیه السلام این بود ؛ « من بنده ای از محمد هستم » 📚 الانوار ج3 ص283 📚توحید ص174 👌و می فرمود ؛ « من و پیرو محمد هستم » 📚تاریخ ج3 ص291 ❔بنابراین چگونه قابل قبول است که علی علیه السلام لحظه ای پیامبر گرامی و مولای خود را کند❕ 👌بی شک حضرت علی سریعا پس از دستور پیامبر گرامی نام ایشان را کردند چنان که در مورد پاک کردن بسم الله الرحمان الرحیم ؛ « اگر امر و اطاعت شما نبود آن جمله را نمی کردم اما چون شما امر کردید اطاعت می کنم » 📚 الغمه ج1 ص210 4⃣جریان مخالفت حضرت علی در پاک کردن نام پیامبر در منابع شیعه با سند نقل شده است و قابل توجه نمی باشد و منابع اهل هم برای ما حجت نمی باشد . 🔶شیخ جریان را به صورت و بدون نقل می کند و تفسیر نیز جریان را به صورت مرسل و بدون سند نقل می کند .مرحوم نیز در اعلام الوری جریان را بدون سند نقل می کند . این جریان در کتاب الوسائل و الانوار نیز به نقل از سه کتاب مذکور ، با سند مرسل و نقل شده است که قابل اعتنا نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امین‌الاسلام طبرسی، قطب‌الدین راوندی، یحیی‌بن‌سعید الحلّی و ابن‌فهد حلی را وظیفۀ و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب ) منحصر دانسته‌اند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع مسلمانان از یک‌سو و اجماع ازسوی‌دیگر استناد می‌کند. ابن ادریس معتقد است این و تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته می‌شود و چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز ندارد. ❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمی‌توانند جواب این متن را بدهند حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️ 💠 💠 👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است . 🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛ ❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى ‏تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست». 📚الفقیه ج 4 ص 71 👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است . ❕امام ‏صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛ « در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى ‏كند و در حلال وحرام ما مى‏ نگرد و احكام ما را مى‏ شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى ‏بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده‏ اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست‏ » 📚الکافی ج 1 ص 67 👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است . ❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛ « اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى‏ باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده‏ اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده ‏اند. درصورتى‏ كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى‏] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده ‏اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه‏ فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.» 📚مقنعه 810 👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى‏ گويد ؛ « [امامان معصوم‏] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است‏] به فقيهان شيعه واگذار كرده‏ اند و از مردم خواسته‏ اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند » 📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261. ❕علامه حلی نیز می آورد ؛ « حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست». 📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526 🔸ادامه 👇
🤔 ❔چرا رسول خدا خالد بن وليد را با وجود آنكه عده ای از مسلمانان قبيله جذيمه را كشته بود كيفر نداد و نکرد ❗️آیا این عمل خلاف عدالت نبود ❕❕ 💠💠 👌خالد بن وليد، به فرماندهى گردانى براى دعوت قبيله «جذيمة بن عامر» به اسلام و شكستن بت «عزى» رهسپار سرزمين آنان شد. پيامبر به او دستور داد كه خونى را نريزد و از در جنگ وارد نشود و «عبد الرحمان بن عوف» را وى قرار داد. ❕در دوران جاهليت، قبيله «بنى جذيمه» عموى خالد و پدر عبد الرحمان را هنگام بازگشت از «» كشته و اموال آن‏ها را به غارت برده بودند و «خالد» كينه آنان را در دل داشت. وقتى با جمعيت «بنى جذيمه» روبه‏ رو گرديد، همه آن‏ها را مسلح و آماده دفاع يافت. فرمانده گردان فرياد كشيد كه اسلحه را به زمين بگذاريد، زيرا دوران بت پرستى سپرى گرديده و «أم القرى» سقوط كرده و همه مردم تسليم سپاه اسلام شده‏ اند. سران قبيله نظر دادند كه اسلحه را تحويل داده و تسليم ارتش اسلام شوند. 👌يك نفر از آن ميان با ذكاوت خاصى دريافت كه فرمانده لشكر سوء قصد دارد و به سران چنين گفت: نتيجه تسليم، اسارت و بدنبال آن مرگ است. سرانجام، نظر سران به مرحله اجرا گذاشته شد و سلاح‏ها را به سربازان اسلام تحويل دادند. در اين هنگام، فرمانده گردان با كمال ناجوان‏مردى و برخلاف دستور صريح اسلام، فرمان داد كه دست‏هاى مردان قبيله را از پشت ببندند و همه را بازداشت كنند. سپس سحرگاهان گروهى از آنان به فرمان خالد اعدام و دسته‏ اى آزاد شدند. 📚فروغ ابدیت ص825 ❕وقتى خبر جنايت هول‏انگيز «خالد» به گوش پيامبر رسيد، سخت ناراحت شد. و دیگران نقل می کنند ؛ « ابن عمر می گوید پیامبر خالد بن ولید را به سوی بنی جذیمه فرستاد . آنها نمی توانستند بگویند گفتند صبانا ، خالد شروع به کشتار و اسیر گرفتن کرد و به هر یک از ما اسیری داد و گفت اسیر خود را بکشید ، من گفتم به خدا قسم اسیر خود را نمی کشم ، و یاران من نیز هیچکدام نباید اسیر خود را بکشند ، موضوع را با پیامبر در میان گذاشتیم پیامبر دو بار فرمود ؛ « خدایا من از آنچه خالد انجام داد به سوی تو پناه می برم » 📚صحیح بخاری ج4 ص122 📚سنن نسائی ج8 ص250 ❕پیامبر گرامی فورا به على عليه السّلام مأموريت داد كه به ميان قبيله مزبور برود و خسارت جنگ و ‏بهاى افراد را بپردازد. على در اجراى دستور پيامبر به قدرى دقت به خرج داد كه حتى قيمت ظرف چوبى را كه سگان قبيله در آن آب مى ‏خوردند و در برخورد خالد شكسته بود، پرداخت. 📚سیره ابن هشام ج2 ص430 👌سپس همه سران مصيبت ‏زده را خواست و گفت: آيا تمام خسارات جنگ و خون‏بهاى افراد بى‏ گناه به طور دقيق پرداخت شد؟ همگى گفتند: بلى. سپس على عليه السّلام به خاطر اين‏كه امكان داشت ضررهايى بر آن‏ها وارد شده باشد از آن‏كه آنان آگاهى نداشته باشند، مبلغى اضافى پرداخت و به مكه بازگشت و گزارش كار خود را به پيامبر داد. پيامبر عمل وى را تحسين كرد و سپس برخاست و رو به قبله ايستاد و دست‏هاى خود را بالا برد و با حالت استغاثه گفت: خدايا تو آگاهى كه من از جنايت «خالد» بيزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم. 📚سیره ابن هشام ج2 ص430 📚تاریخ طبری ج2 ص164 👌امير مؤمنان جبران خسارت ضررهاى معنوى و روحى را نيز در نظر گرفت. از اين رو، را به كسانى كه از حمله‏ هاى خالد ترسيده بودند پرداخت و از آنان دلجويى كرد. وقتى پيامبر از اين روش عادلانه امير مؤمنان آگاه شد، فرمود: على! من اين كار شما را با شترانى زياد و سرخ مو عوض نمى‏كنم. 📚الخصال ج2 ص125 ❕بی شک عمل پیامبر برای جبران خسارت ، از این جهت بود که قبیله مذکور تازه به اسلام گرویده بودند و اگر جبران خسارت صورت نمی گرفت نه تنها آنان بر باقی نمی مانند ، بلکه از آنجایی که خالد را فرستاده پیامبر می دانستند، با پیامبر گرامی وارد نبرد و کشمکش می شدند ، اما پیامبر با این عمل هم مصائب آنان را تسکین داد و هم دید آنان را نسبت به اسلام مثبت کرد و هم خود را از عمل خالد ابراز داشت ‌. ❔اما این که چرا پیامبر گرامی در برابر این عمل خالد را قصاص نکرد پاسخ روشنی دارد . 👌بخشيدن خون مقتول و يا قصاص قاتل ، در اختيار ولی مقتول است و هيچ كس حتی پيامبر خدا و يا هر ديگری ، حق بخشيدن خون را ندارند و اگر صاحب خون بخواهد قاتل را قصاص نمايد ، حاكم اسلامی وظيفه دارد كه قاتل را قصاص و حكم اسلامی را اجرا نمايد ؛ اما اگر صاحب خون قصد كشتن نداشته باشد و بخواهد با گرفتن ديه ، از كشتن قاتل بگذرد ، حاكم اسلامی طبق نظر ولی دم عمل خواهد كرد. قبیله بنی جذیمه با گرفتن خسارت و خون بهاء از خالد گذشتند و دیگر خواهان قصاص او نبودند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى ‏شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى‏ شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى‏ دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى ‏رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت‏ دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى‏ فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده‏ ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده‏ اش تخلّف نمى‏ كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى ‏رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى ‏كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع‏ الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى‏ كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى‏ تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى‏ كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى ‏باشد. اين جمله مى‏ گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ‏ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى‏ دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى ‏فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى ‏شود.» و اين نشان مى ‏دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔میخواستم بدونم در آخرت و در برزخ و قیامت هم محرمیت و نامحرم وجود دارد به چه است ❕ 💠💠 🗯باید توجه داشت که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد.آن جا جهان دیگری است با خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود: « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ خطور نکرده است» 📚 ج8 ص86 👌این تفاوت قوانین آن عالم با این جهان از روایاتی که می گوید در آنجا انسان نیاز به قضائ حاجت ندارد بلکه موارد زائد بدن به صورت بوی از انسان خارج می شود بیشتر آشکار می شود 📚 ص102 🗯بنابراین نباید توقع داشت که تمام احکامی که در دنیا بوده است در برزخ و یا در بهشت هم حاکم باشد . 👌البته برخی احکام و قوانین که حسن و قبح عقلی و حکم قطعی عقل را دارد ، در دنیا و آخرت یکسان است و تفاوتی نمی کند . 🗯مثلا دیدن خداوند است زیرا مستلزم جسمانیت و محدود بودن خداوند است چه می خواهد در دنیا باشد و چه در برزخ و چه در سرای آخرت در هر حالتی خداوند نمی شود . 👌و یا در رابطه با حجاب داشتن در برزخ و بهشت می توان بیان داشت که از آنجا که پوشش بدن از نظر عقلی امری ممدوح است و نوعی کمال برای انسان محسوب می شود می توان گفت در بهشت هم وجود دارد ولی نحوه و حدود آن برای ما مشخص نیست .برای نمونه و تایید این که حجاب در بهشت نیز نوعی کمال محسوب می شود می توان به این ایه استناد جست که خداوند در مدح های بهشتی می فرماید: « بهشت دارای زنان بهشتی است که در سراپرده های خود » 📓 72 🔶در رابطه با احکام محرم و نامحرم در برزخ و بهشت هم می توان همین نکته را بیان کرد که این احکام ریشه در حکم عقلی و حسن و قبح دارد و احکام عقلی در هیچ حالتی تغییر نمی کند . 👌بر پایه همین حکم است که خداوند در وصف بهشتیان می فرماید ؛ « آنها را با حور العین می کنیم » 🔷 54 👌در حالی که اگر همه در بهشت محرم بودند ، نیازی به تزویج نبود و همه بر هر کسی که می خواستند وارد می شدند و می بردند. ❕و یا در وصف بهشتی می فرماید ؛ « در باغ های بهشتی زنانی هستند که جز به همسرانشان عشق نمی ورزند » 🗯 56 👌در حالی که اگر در بهشت همه به هم محرم بودند و روابط آزاد بود ، یک همسر بهشتی باید به همه عشق می ورزید و با ارتباط می گرفت . 👌از امام علیه السلام سوال شد که اگر مرد مومنی با همسر دنیوی اش هر دو بهشتی شدند ، آیا در آخرت هم به تزویج یکدیگر هستند ؟ 🔷امام پاسخ داد که هر کدام از آن دو که مقامش بالاتر باشد مخیر میشود که یا با همسر دنیوی اش باشد یا همسر دیگری انتخاب کند . 📚 ج8 ص106 ❕اگر در بهشت همه با هم محرم بودند و محدودیتی نبود ، نیاز به انتخاب همسر و مخیر بودن و ...نبود و همگان کاملا بودند . 🗯در این جا پاسخ دیگری نیز است و آن اینکه ؛ 🔴درجات و مقامات بهشتیان متفاوت است . در آنجا هر کس بر اساس اعمال خودش در بهشتی اختصاص خود قرار دارد و یک بهشت نیست که همگان در آنجا جمع شده باشند و بحث و نامحرم پیش بیاید . 🔷امام علیه السلام فرمود ؛ « نگویید بهشت یکی است ( بلکه برای هر کس بهشتی است ) و نگویید درجه واحدی است چرا که خداوند فرموده است درجاتی است بعضی بالاتر از دیگری و این به خاطر تفاوت اعمال آنهاست ، دو وارد بهشت می شوند اما مقام یکی از دیگری بالاتر است ، و او می خواهد این دیگری را دیدار کند ، آن که بالاتر است می تواند از بهشت خود پایین بیاید ،( و دیگری را ببیند ) اما آنکه پایین تر است نمی تواند بالا برود ( و وارد بهشت دیگری شود ) زیرا به آن مکان نمی رسد البته اگر دوست داشتند و خواستند همدیگر را دیدار کنند روی تخت ها دیدار می کنند » 📚 ج9 ص318 👌پیامبر نیز فرمود ؛ « در بهشت صد درجه است ، که فاصله هر درجه با دیگری به اندازه فاصله آسمان و زمین است و فردوس آنها است » 📚 ج8 ص89 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در یک آیه قرآن هست که میگوید کسانی که وارد بهشت میشوند جاودنند مگر اینکه خدا بخواهد کسی را از بیرون کند . از طرفی قرآن میگوید بهشتی ها در بهشت جاودنند آیا میان این دو مطلب تنافی نیست ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که بهشت برای بهشتیان ابدی و دوزخ نیز برای معاندین و ملحدان ابدی می باشد و از آن نیست ‌. ❕البته توجه به این نکته لازم است که خلود که در آیات قرآن آمده است در اصل لغت به معنى بقاى و هم به معنى ابديت آمده است، بنا بر اين كلمه خلود به تنهايى دليل بر ابديت نيست، زيرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى ‏شود. 👌ولى در بسيارى از آيات قرآن با ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم ابديت فهميده مى‏ شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به «خالِدِينَ فِيها أَبَداً »مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير « خالِدِينَ فِيها أَبَداً » ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. ❕تعبيرات ديگرى مانند « ماكثين فيها ابدا » در آيه 3 كهف « لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى‏ دهد كه بطور گروهى از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 239 ❕حال آنچه مورد قرار گرفته است این آیه است که می فرماید ؛ « وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، ما دام كه آسمانها و زمين بر پاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى » ( هود 108) ❔پرسش اینجاست که ظاهر استثناى جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ؛ مگر اين كه خداى تو بخواهد» مى ‏رساند كه ممكن است روزى بخواهد كه آنان را از اين مركز نعمت بيرون كند، در صورتى كه باقى آيات گواه بر اين است كه هرگز آنها از بهشت خارج نخواهند شد، با اين وضع معناى اين آيه چيست؟ 👌برای پاسخ است که درست است كه خداوند جهان به افراد سعادتمند در بسيارى از آيات، بهشت‏ دائم وعده كرده است و از اين وعده هرگز تخلّف نخواهد فرمود و خود او مى‏ فرمايد «وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ؛ اين وعده‏ ای است كه خدا كرده و خداوند هرگز از وعده‏ اش تخلّف نمى‏ كند!».( روم 6) ولى ممكن است افرادى تصوّر كنند كه با اين وعده قطعى ديگر زمام كار از دست خدا بيرون مى ‏رود و او حتّى توانايى نخواهد داشت كه آنان را از بهشت خارج سازد و نعمت را از آنها سلب كند و به اصطلاح علمى و كلامى، اين قضاى حتمى قدرت خدا را محدود نموده و از توانايى او خواهد كاست . 🔹لذا خداوند با جمله «الَّا مَاشَا رَبُّك» اين حقيقت را تأكيد مى ‏كند كه با وجود اين كه خدا بهشت دائم را وعده نموده و او هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد، مع‏ الوصف اين مطلب، از قدرت او چيزى كم نمى‏ كند و باز اختيار تمام موجودات به دست قدرت اوست ، هرچه بخواهد مى‏ تواند انجام بدهد و قدرت او نسبت به تمام اشيا محفوظ و است. 👌عين اين جمله «الَّا مَاشَا رَبُّكَ» در آيه بعد كه درباره دوزخيان است و به آنها وعده عذاب دائمى داده، نيز وارد شده است و علّت آن همان است كه در آيه پيش ذكر گرديد. ❕از قراين روشنى كه تفسير فوق را تأييد مى‏ كند جمله «عَطَاً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» كه در آخر آيه آمده است مى ‏باشد. اين جمله مى‏ گويد اين عطيّه ثابت و پايدار و مستمرّ است و هرگز جدا شدنى نيست. 👌این سخن در نیز مورد اشاره قرار گرفته است ؛ 📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 160 ❕در تفسیر نیز چنین آمده است ؛ « هدف از بيان اين استثناء اين است كه تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ‏ايمان و پاداش مؤمنان راستين چنان است كه بدون خواست و مشيت الهى باشد و قدرت و توانايى و اراده او را محدود كند و صورت جبر و الزام به خود بگيرد، بلكه در عين جاودانى بودن اين دو، قدرت و اراده او بر همه چيز است هر چند به مقتضاى حكمتش پاداش و عذاب را بر اين دو گروه جاودانه مى‏ دارد. ❕شاهد اين سخن آنكه در جمله دوم در باره سعادتمندان بعد از ذكر اين استثناء مى ‏فرمايد « عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ » « اين عطا و است كه هرگز از آنها قطع نمى ‏شود.» و اين نشان مى ‏دهد كه جمله استثنائيه فقط براى بيان قدرت بوده است. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 247 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا رسول خدا خالد بن وليد را با وجود آنكه عده ای از مسلمانان قبيله جذيمه را كشته بود كيفر نداد و نکرد ❗️آیا این عمل خلاف عدالت نبود ❕❕ 💠💠 👌خالد بن وليد، به فرماندهى گردانى براى دعوت قبيله «جذيمة بن عامر» به اسلام و شكستن بت «عزى» رهسپار سرزمين آنان شد. پيامبر به او دستور داد كه خونى را نريزد و از در جنگ وارد نشود و «عبد الرحمان بن عوف» را وى قرار داد. ❕در دوران جاهليت، قبيله «بنى جذيمه» عموى خالد و پدر عبد الرحمان را هنگام بازگشت از «» كشته و اموال آن‏ها را به غارت برده بودند و «خالد» كينه آنان را در دل داشت. وقتى با جمعيت «بنى جذيمه» روبه‏ رو گرديد، همه آن‏ها را مسلح و آماده دفاع يافت. فرمانده گردان فرياد كشيد كه اسلحه را به زمين بگذاريد، زيرا دوران بت پرستى سپرى گرديده و «أم القرى» سقوط كرده و همه مردم تسليم سپاه اسلام شده‏ اند. سران قبيله نظر دادند كه اسلحه را تحويل داده و تسليم ارتش اسلام شوند. 👌يك نفر از آن ميان با ذكاوت خاصى دريافت كه فرمانده لشكر سوء قصد دارد و به سران چنين گفت: نتيجه تسليم، اسارت و بدنبال آن مرگ است. سرانجام، نظر سران به مرحله اجرا گذاشته شد و سلاح‏ها را به سربازان اسلام تحويل دادند. در اين هنگام، فرمانده گردان با كمال ناجوان‏مردى و برخلاف دستور صريح اسلام، فرمان داد كه دست‏هاى مردان قبيله را از پشت ببندند و همه را بازداشت كنند. سپس سحرگاهان گروهى از آنان به فرمان خالد اعدام و دسته‏ اى آزاد شدند. 📚فروغ ابدیت ص825 ❕وقتى خبر جنايت هول‏انگيز «خالد» به گوش پيامبر رسيد، سخت ناراحت شد. و دیگران نقل می کنند ؛ « ابن عمر می گوید پیامبر خالد بن ولید را به سوی بنی جذیمه فرستاد . آنها نمی توانستند بگویند گفتند صبانا ، خالد شروع به کشتار و اسیر گرفتن کرد و به هر یک از ما اسیری داد و گفت اسیر خود را بکشید ، من گفتم به خدا قسم اسیر خود را نمی کشم ، و یاران من نیز هیچکدام نباید اسیر خود را بکشند ، موضوع را با پیامبر در میان گذاشتیم پیامبر دو بار فرمود ؛ « خدایا من از آنچه خالد انجام داد به سوی تو پناه می برم » 📚صحیح بخاری ج4 ص122 📚سنن نسائی ج8 ص250 ❕پیامبر گرامی فورا به على عليه السّلام مأموريت داد كه به ميان قبيله مزبور برود و خسارت جنگ و ‏بهاى افراد را بپردازد. على در اجراى دستور پيامبر به قدرى دقت به خرج داد كه حتى قيمت ظرف چوبى را كه سگان قبيله در آن آب مى ‏خوردند و در برخورد خالد شكسته بود، پرداخت. 📚سیره ابن هشام ج2 ص430 👌سپس همه سران مصيبت ‏زده را خواست و گفت: آيا تمام خسارات جنگ و خون‏بهاى افراد بى‏ گناه به طور دقيق پرداخت شد؟ همگى گفتند: بلى. سپس على عليه السّلام به خاطر اين‏كه امكان داشت ضررهايى بر آن‏ها وارد شده باشد از آن‏كه آنان آگاهى نداشته باشند، مبلغى اضافى پرداخت و به مكه بازگشت و گزارش كار خود را به پيامبر داد. پيامبر عمل وى را تحسين كرد و سپس برخاست و رو به قبله ايستاد و دست‏هاى خود را بالا برد و با حالت استغاثه گفت: خدايا تو آگاهى كه من از جنايت «خالد» بيزارم و من هرگز به او دستور جنگ نداده بودم. 📚سیره ابن هشام ج2 ص430 📚تاریخ طبری ج2 ص164 👌امير مؤمنان جبران خسارت ضررهاى معنوى و روحى را نيز در نظر گرفت. از اين رو، را به كسانى كه از حمله‏ هاى خالد ترسيده بودند پرداخت و از آنان دلجويى كرد. وقتى پيامبر از اين روش عادلانه امير مؤمنان آگاه شد، فرمود: على! من اين كار شما را با شترانى زياد و سرخ مو عوض نمى‏كنم. 📚الخصال ج2 ص125 ❕بی شک عمل پیامبر برای جبران خسارت ، از این جهت بود که قبیله مذکور تازه به اسلام گرویده بودند و اگر جبران خسارت صورت نمی گرفت نه تنها آنان بر باقی نمی مانند ، بلکه از آنجایی که خالد را فرستاده پیامبر می دانستند، با پیامبر گرامی وارد نبرد و کشمکش می شدند ، اما پیامبر با این عمل هم مصائب آنان را تسکین داد و هم دید آنان را نسبت به اسلام مثبت کرد و هم خود را از عمل خالد ابراز داشت ‌. ❔اما این که چرا پیامبر گرامی در برابر این عمل خالد را قصاص نکرد پاسخ روشنی دارد . 👌بخشيدن خون مقتول و يا قصاص قاتل ، در اختيار ولی مقتول است و هيچ كس حتی پيامبر خدا و يا هر ديگری ، حق بخشيدن خون را ندارند و اگر صاحب خون بخواهد قاتل را قصاص نمايد ، حاكم اسلامی وظيفه دارد كه قاتل را قصاص و حكم اسلامی را اجرا نمايد ؛ اما اگر صاحب خون قصد كشتن نداشته باشد و بخواهد با گرفتن ديه ، از كشتن قاتل بگذرد ، حاكم اسلامی طبق نظر ولی دم عمل خواهد كرد. قبیله بنی جذیمه با گرفتن خسارت و خون بهاء از خالد گذشتند و دیگر خواهان قصاص او نبودند . ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁