eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.9هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
70 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشراف به مکان دفن خود داشته و یا گونه ای دیگر از ارتباط برقرار است؟ 🎤آنچه در مجموع از روایات فهمیده می شود این است که روح انسان به خاطر علاقه و ارتباطی که با بدنش داشته بعد از مرگ نیز به آن و اطراف قبر توجه دارد. به همین خاطر همواره برای ارتباط با مردگان به رفتن کنار قبور ایشان سفارش شده است. یعنی روح اگرچه مکان ندارد اما آگاهی اش در گرو توجهش است، و این توجه در هر روحی متناسب با درجه و مرتبه اش محدود است. آنچه که به عنوان توجه حداقلی می توان گفت در همه ارواح وجود دارد توجه به قبر و اطراف آن است. یعنی همه ارواح در حد شناخت کسانی که به سر قبر او می آیند نسبت به دنیا آگاهی دارند که در روایات متعدد به آنها اشاره شده است، مانند سخن گفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر که در کنار اجساد ایشان آمده و با ایشان سخن گفتند.(1) یا روایات دیگری چون سوال «عبدالله بن سلیمان» از امام باقر(علیه السلام) که نقل می کند: «سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُور...قُلْتُ: فَيَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ، فَيَفْرَحُونَ بِهِ قَالَ: نَعَمْ، وَ يَسْتَوْحِشُونَ لَهُ إِذَا انْصَرَفَ عَنْهُم؛ از امام باقر(علیه السلام) در مورد زیارت قبور سوال کردم که آیا از کسانی که نزد ایشان میروند آگاه هستند و خوشحال می شوند؟ امام فرمودند: آری، و هنگامی که زائرشان برگردد غمگین می شوند.(2) 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشر
اما میزان آگاهی آنها فراتر از قبرشان، و در مورد خانواده شان بستگی به درجه و مرتبه ایشان دارد، همانطور که «اسحاق بن عمار» می گوید از امام کاظم(علیه السلام) چنین سوال می کند: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) يَزُورُ الْمُؤْمِنُ أَهْلَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ قَالَ عَلَى قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ ثَلَاثَةِ أَيَّام‏؛ از امام سوال کردم آیا مومن(از دنیا رفته) اهل خانواده اش را ملاقات می کند؟ امام(علیه السلام) فرمودند: آری. گفتم: به چه میزان؟ فرمودند: به قدر فضیلت و مقامشان، برخی هر روز، برخی هر دو روز یکبار، برخی هر سه روز یکبار» (3) و در روایت مشابهی دارد که برخی هفته ای یکبار خانواده شان را ملاقات می کنند.(4) نکته ای که از روایات فهمیده می شود این است که این محدوده آگاهی اموات متناسب با درجه شان فقط در کمیّت نیست، بلکه در کیفیت هم جاریست. یعنی اگر حادثه غمگینی در درون خانواده مومن اتفاق افتاده باشد خداوند آن را از مومن مخفی می دارد، و فقط وقایع خوشحال کننده را به وی نشان میدهد، و در مورد کفار و بدکاران خلاف این است، همانطور که «حفص بن بختری» از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ‏؛ همانا مومن خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه را که دوست دارد و او را خوشحال می کند و مخفی می ماند از او آنچه که خوش ندارد؛ و کافر خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه که ناخوش دارد، و مخفی می ماند از او آنچه که دوست دارد. (5) 📚پی نوشت ها: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج6، ص207. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص688. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج3، ص231 همان، ج3، ص230 همان، ج3، ص230 🔰 @p_eteghadi 🔰
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از طرفی در دعای فرج داریم «الهی عظم البلاء و...». بالاخره بلا را کوچک بدانیم یا بزرگ؟ 🎤از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده است: «مَنْ‏ عَظَّمَ‏ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا» کسی که مصائب و سختی های کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را به سختی و مصائب بزرگ، مبتلا می کند. (1) مراد از «بزرگ شمردن» در این روایت، ناشکری کردن و صبر لازم را نداشتن است؛ در واقع این روایت، تذکری است بر رعایت صبر و دوری از جزع و فزع بیش از حد. روشن است که جزع و فزع و بی تابی زیاد، به نارضایتی و ناشکری منجر می شود و می تواند زمینه استحقاق بلا و مصیبت بیشتری را فراهم کند. بر عکس، شکر الهی و موهبت دانستن می تواند زمینه مواهب مهمی را فراهم کند که این مصیبت، در برابر آن، کوچک و ناچیز باشد. 👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از ط
نکته: چه بسا خداوند متعال با این مصیبت کوچک، گرفتاری و ابتلا به مصیبت بزرگتر را از انسان دفع کرده است؛ لذاست که در مصائب، شکر الهی معنا پیدا می کند. بیانی دیگر؛ جزع و فزع و بی تابی کردن، هیچ گاه باعث برطرف شدن مصیبت و سختی نمی شود بلکه جسم و روح را خسته و ضعیف کرده و مصیبت را سنگین تر کرده و آن را به سختی و مصیبت بزرگتری تبدیل می کند. بیان سوم؛ در «منهاج البراعة» در شرح این حدیث آمده که حکمت مصائب و سختی ها این است که انسان، تربیت شود و به مراتب بالاتری از صبر برسد، لذا کسی که در مصیبت های کوچک، جزع و فزع می کند، خداوند او را به مصیبت بزرگتری مبتلا می سازد تا او به مصیبت کوچکتر، راضی و صبور گردد؛ مثل حکایتی که می گویند فردی با غلامش سوار بر کشتی شد، در بین راه، غلام شروع کرد به جزع و فزع و بی تابی کردن، او هر چه غلامش را دلداری داد و به آرامش دعوت کرد، فایده ای نداشت. حکیمی در کشتی بود، گفت او را به دریا بیندازید و بعد نجاتش دهید؛ چنین کردند؛ غلام، قدر کشتی را دانست و آرام گرفت.(2) بنابر این: این روایت با آن دعایی که به آزمایش بزرگ مردم در دوران غیبت اشاره دارد: «اللَّهُمَّ عَظُمَ‏ الْبَلَاءُ...»(خدایا! بلا و مصایب ما بزرگ شد...)؛ منافاتی ندارد، زیرا این روایت نمی خواهد بگوید، مصائب بزرگ، بزرگ نیستند و یا هیچ مصیبتی بزرگ نیست؛ بلکه می گوید در هنگام مصیبت و سختی، صبور باشید و بی تابی نکنید، زبان به شکوه باز نکرده و جزع و فزع نکنید. 📚پی نوشت ها: 1. شریف الرضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، انتشارت: هجرت ـ قم، ص 555، حکمت 457. 2. هاشمى خويى، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة(خوئى)، مترجم: حسن زاده آملى و كمره اى، محقق/مصحح: ميانجى، ناشر: مكتبة الإسلامية ـ تهران‏، 1400 ق‏، چاپ: چهارم‏، ج ‏21، ص 519. 🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند. به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد. یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند. ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟ گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا می‌کردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت. دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم. 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(38).mp3
4.75M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 38 - رضایت خدا و سعادت ابدی انسان 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️از این عمل بترسید 🔻امام علی علیه‌السلام: اِحْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ، فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَرْدُودٍ ❇️ از رميدن نعمت‌ها بترسيد كه چنين نيست كه هر گريخته، بازگردد . 📚 بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۵۴ ‌ 🔰 @p_eteghadi 🔰
اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5 ؟ 🎤بسم الله الرحمن الرحیم در این جمع بندی علاوه بر پاسخ اولیه، باید گفت عمده علمای بزرگ شیعه اصول دین را در توحید و نبوت و معاد اما عدل و امامت را از اصول مذهب دانسته‌اند و اگر هم در عبارت های بعضی آمده که امامت یا عدل از اصول دین است، تفسیر خاص به خود را دارد. در یکی از پژوهش های میدانی به آرای دانشمندانی چون میرزای قمی، امام خمینی، شهید مطهری، علامه امینی و بسیاری دیگر اشاره شده است که آن بزرگان، اصول دین را عبارت از توحید، نبوت و معاد و عدل و امامت را از اصول مذهب دانسته اند. جالب این که بعضی از ایشان از اصول دین با عنوان اصول اعتقادی که عنوانی عام تر است نام برده‌اند.👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5 ؟ 🎤بسم الله الرحمن الرحیم در این جمع بندی علاوه بر پاسخ اولیه، با
بعضی از ایشان از اصول دین با عنوان اصول اعتقادی که عنوانی عام تر است نام برده‌اند. نوشته اند: اصول اعتقادى (نه اصول دين) به دو دسته تقسيم مى‏‌شود: دسته‌‏اى، از اصول دين است؛ مانند: توحيد، نبوت و معاد، و دسته ديگر، از اصول مذهب؛ نظير اصل امامت. بنا بر اين، انكار امامت، نه انكار اصلى از اصول دين، بلكه انكار اصلى از اصول يك مذهب خاص (شيعه) است و چنان كه يادآور شديم، انكار چنين اصلى، موجب كفر نمى‏‌شود... در هر صورت، اين نظريه، نخستين بار، در ميان متفكران متأخر اماميّه مطرح شد و رفته رفته، توجه بسيارى را جلب كرد. بر اساس اين طرز تفكر، امامت، نه از اصول دين و نه از فروع آن، بلكه از اصول مذهب است. تا آن‌جا كه ميرزاى قمى جزو نخستين كسانى است كه نظريّه ياد شده را كشف و ترويج كرده است.وى در رساله فارسى خود به نام «اصول دين» مى‏‌گويد: بدان كه اصول دين، سه چيز است: توحيد، نبوت و معاد، امّا عدل و امامت، از اصول مذهب است. پس هر كسی منكر يكى از سه چيز اوّل بشود، كافر و نجس ... امّا اگر اقرار به آن سه داشته باشد و منكر عدل و امامت باشد، كافر نيست؛ ليكن شيعه هم نيست ... عده‌اى از متفكران معاصر اماميّه نيز امامت را از اصول مذهب مى‏‌دانند كه به برخى از آن‌ها اشاره مى‏‌شود و اما محمد حسين كاشف الغطاء از مفاخر دانشمندان شيعه نوشته است: اسلام و ايمان، مترادف و به معناى اعم كه اساس آن را سه اصل توحيد، نبوت و معاد تشكيل مى‏دهد، به كار مى‏‌رود ... ليكن شيعه اماميه، اعتقاد به امامت را به آن‌ها افزوده است. بنا بر اين، كسى كه به امامت، به همان معنايى كه در نزد شيعه مطرح است، باور داشته باشد، از نظر آنان، مؤمن به معناى اخص كلمه (شيعه) است؛ نه اين كه منكر اصل امامت، به كلّى از اسلام خارج باشد. علامه امينى، ضمن نقل و نقد برخى از اعتراضات ابن تيميه بر مذهب شيعه، امامت را از اصول مذهب شيعه بر شمرده است. علامه طباطبايى نيز امامت را از اصول دين ندانسته است.بلکه آن را در سه اصل توحيد، نبوت و معاد، منحصر دانسته است. شهيد مطهرى اعتقاد به امامت را از نشانه‏‌هاى شيعه بودن دانسته و آن را جزو اصول اين مذهب به شمار آورده و نوشته است: عدل و امامت، توأمان، علامت تشيع بود. اين است كه گفته مى‌‏شد اصول دين اسلام، سه چيز و اصول مذهب شيعه نيز همان سه چيز است به علاوه اصل عدل و امامت. امام خمينى(ره)، نيز از جمله كسانى است كه امامت را در شمار اصول مذهب مى‏‌داند. ايشان، چنين مى‏‌گويد: ماهيّت اسلام، چيزى جز گواهى دادن به وحدانيّت خداوند و رسالت پيامبر و اعتقاد به معاد نيست و غير از اين امور، هيچ چيزى ديگر، از جمله، اعتقاد به ولايت ائمّه (عليهم السّلام) در ماهيّت اسلام دخالت ندارد. بنا بر اين، امامت از اصول مذهب است، نه دين. آية اللّه آقا ميرزا جواد تبريزى (ره) معتقد است: برخى از اصول عقايد؛ نظير توحيد، نبوت خاصه و معاد جسمانى، از اصول دين و برخى ديگر؛ مانند عدل و امامت از اصول مذهب است. (1) 📚منابع: 1. کتاب امامت پژوهی، (بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره) تالیف جمعی از نویسندگان، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1381، چاپ اول، ص 121 با اقتباس و ویرایش. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا بوسیدن لب محارم غیر از زن و شوهر جایز است؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آیا بوسیدن لب محارم غیر از زن و شوهر جایز است؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
در صله رحم‌ها و دید و بازدید‌هایی که انجام می دهیم، اظهار محبت مانند دست دادن، روبوسی نمودن از اموری است که انسان می تواند با محارم خود مانند خاله، عمه، عمو، دایی داشته باشد و در اسلام هیچ منعی نسبت به آن وارد نشده است. منتها گاهی اوقات اگر احساس شود که اعمال این نوع اظهار محبت‌ها، باعث می‌شود که انسان به گناه بیفتد، قطعا حرام است و به شدت باید از آن خودداری نمود. یعنی اگر کسی حس می کند اگر این نوع اظهار محبت ها را نسبت به محارم خود (غیر از زن و شوهر) داشته باشد به گناه و مفسده می افتد باید، خویشتن داری کند. در واقع همیشه باید خط قرمز ها را رعایت نمود و نمی شود این مطلب را بهانه نمود که ما به محرم خود نگاه می کنیم، و یا به او دست می دهیم و... عدول از خط قرمز به هیچ وجه جایز نیست و لو نسبت به محارمی مانند خاله، عمه، دایی، عمو و... باشد. لذا در مورد سوال مذکور توصیه می‌گردد اگر قصد خاصی هم در میان نیست از انجام دادن آن خودداری شود. 🔰 @p_eteghadi 🔰