eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.7هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
72 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️دلیل نکبت در زندگی ...! 🎙 هم زن و هم مرد هردو باید مواظب رفتارشان باشند. مرد وزن نداره. هرکدام باعث ناراحتی همدیگر باشن دچار فشار قبر هستند. اگر اشاره به زن یا به مرد میشود معنایش این نیست که فقط زن نقصر است یا فقط مرد!! تذکر برای خوب زندگی کردن خطاب به همه هست. لطفا به اصل پیام کلیپ توجه کنید . موضوع را زن و مردی نکنید ! زن و شوهر هردو مانند دوسیم فاز و نول میمانند که باید هردو چراغ را بکمک هم روشن کنن. بداخلاقی عامل بیچارگیزو بهم ریختگی زندگی است . حالا چه زن داشته باشه چه مرد! 🔰 @p_eteghadi 🔰
. 🚩 به مثابه یک مکتب 🔻 : اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم کنیم، قیمت‌گذاری کنیم، قدر آنها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است؛ در صورتی تحقّق پیدا میکند که ما به حاج‌قاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. 🌷سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ی درس‌آموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ✍ صِله رحِم كنيد ، گرچه با يك سلام 📚 تحف العقول : ص 57 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 ✍ سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه شعبان، زائر مکه و مدینه باشم. ما مُحرم شدیم و وارد مسجدالحرام شدیم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمدم. روحانی کاروان به من گفت: سه تا از خواهران الان آمدند، شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید. خسته بودم، اما قبول کردم. سه تا از خانم های جوان کاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، سرم را پایین انداختم. یک حوله اضافه داشتم. یک سر حوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم. گفتم: من در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید. یکی دو ساعت بعد، با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم. در کل این مدت، اصلا به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم. وظیفه ای برای انجام طواف آنها نداشتم، اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم. در روزهایی که در مکه مستقر بودیم، خیلی‌ها مرتب به بازار می رفتند و ... اما من به جای اینگونه کارها، چندین بار طواف اقدام کردم. ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سپس به نیابت شهدا، مشغول شدم و از فرصت ها برای کسب معنویات استفاده کردم. در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه می شد، جوان پشت میز به این موارد اشاره کرد و گفت: به خاطر طواف خالصانه ای که همراه آن خانم ها انجام دادی، ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد! بعد گفت: ثواب طواف هایی که به نیابت از دیگران انجام دادی، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت می‌شود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔵 رؤیای صادقه آیت الله تبریزی (ره) ✍ یکی از آقایان اهل علم می‌گفت: خدمت مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی رسیدم. ایشان به من گفتند: فلانی! دیشب در خواب دیدم شما حاجی هستید و حج مشرف شدید؟ لبخندی زدم و گفتم: نه آقا! امسال مشرف نشدم. گفتند: چطور؟ (بعد با همان لهجه آذری گفتند دیگر خواب های ما هم خواب نیست) من گفتم: آقا! قرار بود به عنوان روحانی کاروان به حج بروم، ولی همسرم گله مند بود که نروید و به مادرم گفت حج ایشان که حج واجب نیست، من راضی نیستم برود؛ چون با بچه کوچک وتنها سخت است، شما به ایشان بگویید نرود. مادرم به من گفت: عزیزم! من راضی نیستم بروی. من می دانستم این از ناحیه همسرم هست و او مادرم را کوک کرده است. برایم خیلی سخت بود و دلم مکه و مدینه بود، ولی چون مادرم فرموده بود، نرفتم. شب در عالم خواب دیدم در حال طواف به دور خانه خدا هستم، ولی لباس احرام من می افتد. از خواب که بلند شدم فهمیدم دلیل آن دلخور بودن من از حرف مادرم هست. خدمت مادرم رسیدم و گفتم: مادر جان ! چون شما امر کردی، دیگر نمی‌روم. مادرم خوشحال شد و گفت انشاء الله ثواب حج را ببری. بعد به آیت الله تبریزی عرض کردم: آقا خواب شما رؤیای صادقه بوده و معلوم است امسال ما را به عنوان حاجی پذیرفته اند که در خواب به شما القا شده که حج بودم. 📚 کتاب دوران حیرت، استاد عالی 🔰 @p_eteghadi 🔰
✨﷽✨ 💢راه و رسم امانت داری این گونه است؟! ✍ تا جوانید فکری کنید، نگذارید پیر و فرسوده شوید... شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهای سیاه، چشم ها، گوش ها و زبان های آلوده به گناه از دنیا رفتید ، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت مُستَرَد خواهید داشت؟ این چشم و گوشی که در اختیار شماست، این دست و زبانی که تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می کنید، همه امانات خداوند متعال می باشد که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است. اگر ابتلاء به معاصی پیدا کند، آنگاه که بخواهید این امانات را مُستَرَد دارید ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانت داری این گونه است؟ ما این امانات را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضاء و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ 💥در مقابل این سؤالها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانتهایی که به امانات او کرده اید چگونه ملاقات خواهید کرد؟ 📚امام خمینی - ره ، جهاد اکبر،انتشارات امیر کبیر، 1360، ص 61 🔰 @p_eteghadi 🔰
✨﷽✨ ▪️حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله خطاب به دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: ✍*روز قیامت*، جبرییل علیه السلام می‌گوید: ای فاطمه، اطهر حاجتت را از خدای سبحان بخواه! و تو می‌گویی: خدایا، شیعیانم! خداوند متعال می‌فرمایند: آنها را بخشیدم! تو می‌گویی: خدایا، شیعیان فرزندانم! خدا وند متعال می‌فرمایند: آنها را هم بخشیدم! تو می‌گویی: خدایا، پیروان شیعیانم! خداوند سبحان می‌فرمایند: برو، هرکس به تو پناه بیاورد با تو در بهشت خواهد بود. فَعِنْدَ ذَلِكِ يَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ كَانُوا فَاطِمِيِّينَ آنجاست که *تمام خلق آرزو دارند که ای‌کاش* *از فاطمیون (دوستداران فاطمه سلام‌الله‌علیها) بودند.* 📚 تفسير فرات الكوفي، ص۴۴۵. 🔰 @p_eteghadi 🔰
📘 توشه بر دوش به سوی آخرت! زهری می‌گوید: در شبی تاریک و سرد، علی بن حسین علیه السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، می‌رود. عرض کردم: - یابن رسول الله! این چیست، به کجا می‌برید؟ حضرت فرمودند: - زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. می‌برم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم! ) گفتم: - یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا می‌خواهی ببرد. فرمودند: - تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش! زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد: - یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن می‌گفتید، اثری ندیدم! حضرت فرمودند: - سفر آخرت را می‌گفتم و سفر مرگ نظرم بود که برای آن آماده می‌شدم! سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانه‌های نیازمندان توضیح دادند و فرمودند: - آمادگی برای مرگ با و به دست می‌آید. 📚بحار، ج ۴۶، ص ۶۵ ‎‎‌‌‎‎‌ 🔰 @p_eteghadi 🔰
✨﷽✨ 🔰روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم ♦️پنج‌شنبه(98/10/12) - دمشق ساعت 7 صبح ✍️با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم،هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت 3 عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود 9 شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. «در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر» 🔰 @p_eteghadi 🔰
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: آقا، برادر عزیز، هیچ وقت توجیه غیرشرعی خودتان رانکنید یک موقع میبینی انسان می خواهد یک عملی انجام بدهد، هی خودش را توجیه می کندو میخواهد به یک شکلی خودش را راضی کند. در انسان دو نفس هست..یکی می کشد به طرف شیطان یکی می کشد به طرف خدا. انسان باید خودش موقعی که یک تصمیم گرفت، خدای خودش را در نظربگیرد. سخنرانی درروز ۳ خرداد ۶۱ 📚منبع:کتاب ذوالفقارص۵۳ 🔰 @p_eteghadi 🔰