eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.7هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
72 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسى در بحار الانوار می‌نویسند: روزى که پیامبر گرامى اسلام(ص) نماز می‌خواند و اصحاب هم به وى اقتدا کرده بودند، کودکى شروع به گریستن نمود. حضرت نمازش را به سرعت به پایان رسانید. بعد از نماز علتش را از حضرت جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبى؟»؛ (آیا فریاد بچه را نشنیدید)؟[2] (من نماز را به سرعت به پایان رساندم تا این‌که مادر بچه زودتر به داد بچه برسد و او را ساکت نماید). در وصف عبادت امام سجاد(ع) نقل شده است که شبى، یکى از فرزندان امام سجاد(ع) از بالاى بلندی افتاد، دستش شکست و فریادش بلند شد. همسایگان جمع شدند، اما امام سجاد(ع) مشغول عبادت بود و توجهى به این حادثه و این سر و صدا نداشت. هنگام صبح، حضرت دید که دست بچه‏اش بسته شده است. علتش را پرسید، گفتند: دیشب چنین اتفاقى افتاد.[3] هم‌چنین نوشته‏اند: امام سجاد(ع) در خانه‏اش در حال نماز و سجده بود که در گوشه‏اى از خانه، آتش زبانه کشید. فریاد زدند: «یابن رسول الله النار النار»؛ (اى فرزند فرستاده خدا، آتش، آتش). حضرت هم‌چنان به عبادت مشغول بود و متوجه سر و صدا و آتش نشد. پس از آن‌که آتش را خاموش کردند، امام زین‏العابدین(ع) سر از سجده برداشت و با کمال آرامش و بب‌توجه به این سر و صداها، نمازش را به پایان رساند.[4] بنابراین، اولیاى الاهى از حالات متفاوتى بهره‏مندند.گاهى حالت متوسطى دارند،[5] و گاهى هم غرق در عالم ملکوت و ذات خداوند می‌شوند و جز ذات کبریایى، چیزى نمی‌بینند و به آنچه در اطرافشان رخ می‌دهد، هیچ توجهى ندارند و حتى از بدن خود نیز غافل می‌شوند. انگار که حواس ظاهریشان در هنگامه جذبه‌ی عشق و عرفان ربانى، از فعالیت خویش باز می‌ماند و آنچه مربوط به ابدانشان می‌شود را احساس نمی‌کنند. بیرون کشیدن تیر از پاى حضرت علی(ع) در هنگام نماز، از این قبیل است.[6] البته، به این اشکال جواب دیگری نیز داده شد و آن این است که: از امتیارات مهم ائمه(ع) این است که آنها در همه‌ی شرایط زندگی، فانی در ذات خداوند هستند و جز ذات خداوند چیزی نمی‌خواهند، و توجه به شرایط اجتماعی و اقتضائات زمانی و مکانی از این جهت است که اینها مطلوب ذات پروردگار بوده و وسیله‌ی تقرب به او هستند. آنها جامع بین ملک و ملکوت‌اند و اگر به آخرت توجه فرموده‌اند از دنیا باز نمانده و اگر به کارهای دنیوی مشغول شده‌اند، از آخرت غافل نگشته‌اند. و به همین جهت، از نظر عرفا حالت حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نمازی که انگشتر را به فقیر داد، بالاتر از حالتی بوده که در حال نماز، تیر از پای ایشان بیرون کشیدند و ایشان اصلاً متوجه نشدند. توضیح این‌که، عرفا در بیان سیر و سلوک انسان، چهار سفر را متذکر می‌گردند: سفر از خلق به سوی حق، سفر از حق به سوی حق با حق، سفر از حق به سوی خلق با حق، سفر از خلق به سوی خلق با حق، در سفر اوّل، سالک ذاتش را در خداوند فانی می‌کند؛ لذا وجودش حقانی می‌شود و حالت «محو» بر او عارض می‌شود. در سفر دوم، سالک فانی در صفات و افعال خداوند می‌شود و در سفر سوم حالت «محو» از بین می‌رود و حالت «صحو تام» حاصل می‌شود. او باقی به بقاء الله شده و در عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت مسافرت می‌کند. همه‌ی عوالم را با لوازم و اعیان آنها مشاهده می‌کند و از معارف و صفات و ذات خداوند خبر می‌دهد. در سفر چهارم، به مشاهده‌ی خلایق و آثار و لوازم و منافع و مضار دنیایی و آخرتی آنها و رجوع همه‌ی اینها به خداوند و کیفیت رجوع آنها، نایل می‌شود و در همه‌ی مراحل سه‌گانه‌ی اخیر با حق است؛ چون وجودش حقانی است و توجه به چیزی، او را از توجه به حضرت حق باز نمی‌دارد.[7] دادن انگشتر به سائل، در حال نماز با مرحله‌ی چهارم سیر و سلوک هماهنگی دارد. از طرف دیگر، عرفا می‌گویند انسان در راه‌یابی به کمال، به حالت یا مقام جمع می‌رسد و این خود بر دو گونه است: الف) آنهایی که عالم ملک و ملکوت را به طور جمع سالم، جمع نموده‌اند. ب) آنهایی که این دو را به طور مکسر(شکسته) جمع کرده‌اند؛ یعنی اگر سری به معارف ماروای طبیعت زده‌اند از احکام عالم طبیعت و ناسوت باز می‌مانند و به مقتضای همان حالی که به آنها دست داده است سخن می‌گویند و کل احوال را در نظر نمی‌گیرند و این‌جا است که مرتکب شطح گویی[8] می‌شوند. ائمه(ع) چون معصوم‌اند، به مقتضای «لایشغله شأن عن شأن»، در عین حالی‌که در عالم طبیعت هستند، با ماورای طبیعت نیز می‌باشند و در حالی‌که در ماورای طبیعت هستند با طبیعت می‌باشند و مظهر اسم «عال فی دنوه و دان فی علوه» هستند. خلاصه این‌که جمع سالم دارند؛ لذا هیچ‌گاه از آنها سخنی صادر نمی‌شود که با محکمات اوّلیه سازگار نباشد؛ یعنی آنها شطحیات نداشتند.[9] ادامه دارد... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
ادامه آن حالتی که حضرت علی(ع) در حال رکوع، انگشترش را به سائل داد،[10] بازگو کننده‌ی همین حالت جمع سالم است؛ یعنی در عین این‌که مشغول به خدا است، مشغول به ماورا هم می‌باشد. نه این‌که از خدا غافل است و به فقیر توجه کرده، بلکه آن‌چنان توجه‌اش به خدا کامل است که در آن‌حال تمام عالم را می‌بیند. به تعبیر سوم، انجذاب در حضرت دوست گاهی کامل است و گاهی ناقص، و انجذاب ناقص آن زمان رخ می‌دهد که انسان در حالت محو و غرق شدن در حضرت دوست، بماند و برای او صحو و بیداری نباشد. استاد مطهری در این باره می‌گوید: اگر انجذاب کامل شد، در آن حالت برگشت است؛ یعنی شخص در عین این‌که مشغول به خدا است، مشغول به ماورا هم هست. مثل مسئله‌ی خلع بدن. افرادی که تازه به این مرحله می‌رسند، یکی، دو لحظه یا یک ساعتی خلع بدن می‌کنند، ولی هستند افرادی که در همه‌ی احوال در حال خلع بدن‌اند؛ مثلا با ما و شما نشسته‌اند و در حال خلع بدن هستند.[11]و انسان کامل که حضرت علی(ع) مصداق بارز آن است، در آن حالتی که انگشترش را به سائل داد، در حالت انجذاب کامل بود. به بیان دیگر، انسان کامل به جایی می‌رسد که تمام عالم به منزله‌ی اعضا و جوارح او می‌شوند.[12] و در این حالت مرتبه وجودی او و وظیفه‌ای که از جانب خداوند دارد، اقتضا می‌کند که توجه به همه‌ی عالم داشته باشد و همه‌ی این مراتب را از فنای در ذات الاهی به دست می‌آورد. پس این حالات مختلف در حال نماز نه تنها با هم تناقض ندارند، بلکه با هم هماهنگ و تأیید کننده‌ی یکدیگر هستند. و این است سرّ این گفته­ی عرفا که آن حالتی که در وقت نماز تیر را از بدن حضرت(ع) بیرون کشیدند و ایشان متوجه نشدند، ناقص‌تر است از حالتی که در حال نماز به فقیر توجه نموده‌اند. [1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 4، ص 929- 930، تهران، صدرا، بی‌تا. [2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، 48، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3]. قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، ج 2، ص 27، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1379ش. [4]. همان. [5]. مثل جریان حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)؛ حضرت یوسف به جفاى برادران در چاه کنعان افتاد، اما یعقوب پیامبر متوجه این حادثه نشد. بعد از گذشت سال‌هاى متمادى، یوسف، عزیز مصر شد. برادران نزد او رفتند و از مصر، پیراهنش را براى پدر به ارمغان بردند. قرآن می‌فرماید: «و لما فصلت العیر قال أبوهم إنى لأجد ریح یوسف». یوسف، 94(هنگامی ‏که کاروان فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود، گفت: من بوى یوسف را استشمام می‌‏کنم). سعدى، شاعر نامدار، این دو حادثه را با هم مقایسه می‌‏کند و می‌پرسد: یعقوب پیامبر، چطور متوجه نشد که حضرت یوسف در چاه کنعان افتاد، ولى بوى پیراهنش را از مصر استشمام کرد؟ یکی پرسید از آن گمگشته فرزند که ای روشن روان پیر خردمند! ز مصرش بوی پیراهن شنیدی و لیکن در چاه کنعانش ندیدی بگفتا حال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر گه نهان است گهى بر طارم اعلى نشینیم‏ گهى هم پشت پاى خود نبینیم. "کلیات سعدى، ص53" . [6]. http://www.imamalinet.net/per/ertebat/er4/ertebat1.htm [7]. حکیم الهی قمشه‌ای اصفهانی، محمد رضا، حاشیه‌ی اسفار، ج 1، ص 13 - 16، با تلخیص. [8]. شطح، در لغت به معناى سرریز دیگ «مقدارى از محتواى آن که هنگام جوشیدن از لبه آن می‌‏ریزد» و کلمه‏اى که با آن بزغاله یک‌ساله را می‌‏رانند و دور می‌کنند و هم‌چنین به معناى خارج شدن از احکام جارى و مقرر است. فرهنگ فارسى معین و لغت‏نامه‌ی دهخدا. در اصطلاح عرفان و تصوّف، کلمات و سخنانى که ظاهرى کفرآمیز و خلاف مبانى شرع دارند و بر زبان بعضى از اهل عرفان در حال وَجد و ذوق و مستى و غلبه حال و بی‌‏خودى جارى می‌گردد، شطحیات خوانده می‌شود. آنها هنگام گفتن این سخنان به کلى از خود و احوال خود غافل و به طور کامل در ذات خداوند محو و فانی‌‏اند. این نوع کلمات ظاهرى ناپسند و کفرآلود دارند - به طورى که انسان‏هاى معتقد و بندگان خاکسار هنگام توجه و هوشیارى از تصور آنها نیز دورى می‌‏جویند، ولى در عین حال توجیهات و تأویلات قابل قبولى براى آنها بیان کرده‏اند. [9]. ترجمه‌ی رسالة الولایة، گفتار آیت الله جوادی. [10]. مائده، 55. [11]. امامت و رهبری، ص 181. [12]. آیت الله حسن زاده آملی در کتاب نهج الولایة، ص 167 چنین می‌گوید: «نفس رحمانی را حقیقت محمدی نیز می‌گویند؛ زیرا که اعدل امزجه که نفس مکتفیه است به حسب صعود و ارتقای درجات و اعتلای مقامات، عدیل صادر اوّل می‌گردد و هرچند از حیث بدأ تکون و حدوث همچون دیگر نفوس عنصر به جسمانی است. بلکه فراتر از عدیل مذکور، اتحاد وجودی با وجود منبسط می‌یابد و در این مقام، جمیع کلمات وجودیه، شئون حقیقت او می‌گردند». 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
قرنهاست؛ زمان با عقربه ی درد می چرخدُ ثانیه به ثانیه بُغض دارد! برگرد ... تمام لحظه هایِ جهان #تو را کم دارد! طبیب عالم! درمانِ درد ما جُز با آمدنت محقق نمی‌شود! نشده و نخواهد شد! ای آرامش هستی؛ ما مُنتظِرت می‌مانیم.... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 276 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
276.mp3
1.34M
📃 صفحه 276 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا در قرآن به «پل صراط» اشاره شده است؟ پرسش در قرآن، کلمه‌ای به معنای «پل صراط» نیامده و کلمۀ «صراط» نیز فقط به معنای راه آمده است، علت کاربرد بسیار کلمۀ «پل صراط» در میان مردم چیست؟ و چه ارتباطی بین صراط و پل صراط وجود دارد؟ پاسخ اجمالی اگر چه لفظ "پل صراط" در قرآن نیامده، اما در برخی روایات، به این لفظ تصریح شده است؛ مثلاً امام صادق(ع) در تفسیر کلمۀ مرصاد، در آیۀ 14 سورۀ فجر، آن‌را پلی دانسته که از جهنم می‌گذرد. جهت روشن شدن موضوع، مطالبی را در بارۀ کلمۀ صراط بیان می‌کنیم. صراط به معنای راه است، و منظور از کلمۀ صراط مستقیم که در برخی آیات قرآن آمده، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این مسیر باشد، در آخرت نیز بر آن خواهد بود، و اگر کسی از این مسیر منحرف گردد و پایش بلغزد، در آن‌جا هم سقوط خواهد کرد. شاهد کلام ما، روایتی است که از امام صادق(ع) نقل شده است، ایشان می‌فرمایند: "صراط، یعنی طریق معرفت خداوند، که شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است و اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند". معنای این جملۀ امام، آن است که این دو صراط با هم ارتباط دارند؛ یعنی هر کس در دنیا در صراط باشد، در آخرت از پل صراط به آسانی خواهد گذشت و در جهنم سقوط نمی‌کند. در واقع، پل صراط مطرح شده در روایات، بروز و ظهور همان پل صراط دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است و مردم مکلف هستند در این مسیر باشند. پس اگر در روایات، از صراط که یکی از مواقف روز قیامت است، با تعابیری؛ مانند پل صراط، پل جهنم و... یاد شده است، صرفا برای آشنایی ذهن مردم با این مسئله و سهولت فهم آن است. ادامه دارد... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
ادامه به عنوان مقدمه، باید گفت که کلمۀ صراط به معنای راه است و آن‌گاه که با کلمۀ مستقیم توصیف گردد، به معنای راه راست و مستقیم است. در قرآن نیز در برخی آیات، کلمۀ "صراط مستقیم" به کار رفته است که در ذیل، به این آیات اشاره می‌شود: "خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن".[1] "به درستی که خداوند، پروردگار من و شما است. پس او را پرستش کنید، این‌راه مستقیم است".[2] "کسی که به خداوند تکیه کند، به راه مستقیم هدایت شده است".[3] "این راه مستقیم پروردگار تو است، به تحقیق ما نشانه‌ها را برای کسانی که متذکر می‌شوند، توضیح دادیم".[4] در همۀ این آیات، مراد از صراط مستقیم، راه راست و طریق هدایت در همین دنیا است که اگر کسی در این دنیا، در این مسیر قدم بردارد، در آخرت نیز در مسیر مستقیم و صراط مستقیم است؛ یعنی نتیجۀ اعمال صحیح خود را در دنیا، خواهد دید. واضح است که مراد قرآن مجید از صراط مستقیم در این آیات، عمل کردن به مجموعۀ دستورات و احکام نورانی الاهی است که به منزلۀ بهترین راه و روش زندگی انسان‌ها در این جهان است، و عمل به این دستورات، مانند حرکت در جادۀ مستقیمی است که انسان را به هدایت می‌رساند. به همین دلیل است که در بعضی روایات، از ائمه(ع)، به صراط مستقیم تعبیر شده است.[5] امام صادق(ع) فرمود: "صراط؛ یعنی طریق معرفت خداوند، و شامل دو صراط می‌شود، صراطی در دنیا و صراطی هم در آخرت. اما صراط در دنیا، امامی است که اطاعت او واجب است، اما صراط در آخرت، پلی است که بر روی جهنم زده شده است، و هر کسی در دنیا از صراط دنیا، به درستی رد شود ؛ یعنی امام خود را بشناسد و او را اطاعت کند، در آخرت نیز از پل آخرت به آسانی می‌گذرد. و کسی که در دنیا امام خود را نشناسد، در آخرت هم، قدمش بر پل آخرت می‌لغزد و به درون جهنم سقوط می‌کند".[6] هم‌چنین ایشان در مورد آیۀ 14 سورۀ فجر: "ان ربک لبالمرصاد"،[7] می‌فرماید: "مرصاد پلی است بر طریقی که از جهنم می‌گذرد و کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد، از آن نخواهد گذشت".[8] البته این بیان امام صادق(ع) از قبیل بیان یکی از مصادیق مرصاد(کمین گاه) است؛ چرا که کمین‌گاه الاهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست، بلکه خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالمان است ...".[9] بنابراین، "پل صراط" واقعیتی است که هم در قرآن مجید به آن اشاره شده[10] و هم در روایات، خصوصیات و ویژگی‌های آن بیان گردیده است. در همین راستا، پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ثابت قدم‌ترین شما بر صراط(پل صراط)، کسی است که محبتش نسبت به اهل‌بیت من بیشتر است".[11] ادامه دارد... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
ادامه هم‌چنین در روایت آمده است: "بر روی جهنم پلی است که از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است".[12] نکتۀ قابل توجه این است که پل صراط، یکی از مواقف روز قیامت است و در روایات، از آن با تعابیر مختلفی مانند پل، صراط، پل صراط، پل جهنم و ... یاد شده است. ولی منظور همۀ این روایات، این موقف است که به جهت آشنایی بیشتر اذهان سادۀ مردم، از آن به پل تعبیر شده است، نه این‌که مثل پل‌های این دنیا دارای پایه‌هایی باشد و راه گذشتن مردم و حیوانات و وسائل نقلیه باشد. مراد از پل و صراط در قرآن مجید و روایات؛ یعنی راه، مسیر، روش، مکتب و به عبارت دیگر، مردم باید بدانند که آن مکتب و طریقی که آنان‌را به سعادت حقیقی و ابدی می‌رساند، یک مکتب و راه و روش، با خصوصیات و ویژگی‌های خاص؛ یعنی دین پروردگار متعال(اسلام حقیقی) است و تنها، قدم گذاشتن در این‌راه است که موجب نجات و رستگاری است. از طرف دیگر، غفلت از معرفت واقعی به ویژگی‌ها و ظرایف و دقایق این‌راه، موجب انحراف از آن و افتادن در مسیر گمراهی است. بنابراین، تفسیر، پل صراط، که در روایات برنده‌تر از "شمشیر" و باریک‌تر از "مو" توصیف شده است، راه بسیار دقیق و حساب شده‌ای است که خداوند در همین دنیا، نقطه شروع و ابتدای آن‌را قرار داده است و ادامۀ این‌راه به جهان آخرت متصل می‌شود؛ لذا کسانی که می‌خواهند از صراط و پل آن به راحتی عبور کنند، باید از هم اکنون و در همین دنیا مواظب باشند که در این مسیر بوده و از این مسیر خارج نشوند. و به تعبیر دقیق‌تر، پل صراط در قیامت، بروز و ظهور همان پل صراط در دنیا است که از آن به امام و ... تعبیر شده است. [1]. "اهدنا الصراط المستقیم". فاتحة الکتاب، 5. [2]. "ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم". آل عمران، 51. [3]. "و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم". آل عمران، 101. [4]. "و هذا صراط ربک مستقیماً قد فصلنا الآیات لقوم یذّکّرون". انعام، 126. [5]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 32، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق. [6]. همان. [7]. "زیرا پروردگارت به کمین­گاه است". [8]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 66، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 458، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش. [10]. علاوه بر آنچه ذکر شد، آیات 71و 72 سورۀ مریم: "و همۀ شما (بدون استثنا) وارد جهنم می‌شوید، این، امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از پروردگارتان. سپس آنها را که تقوا، پیشه کردند از آن رهائى می‌بخشیم، و ظالمان را در حالی‌که (از ضعف و ذلت) به زانو در­آمده‏اند، در آن رها می‌کنیم "، می‌تواند اشاره‌ای به پل صراط داشته باشد. برای آگاهی بیشتر، نک: تفسیر نمونه، ج 13، ص 121-117. [11]. بحارالانوار، ج 8، ص 69. [12]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 312، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
حواس‌ِمان باشد! ‏داریم به لحظات ناسوتی مانور تجمل‌گرایی (انتشار تصاویر خصوصی شب یلدا) نزدیک میشویم ! 🔹پیش از ارسال تصاویر برای فخرفروشی لطفابه وضعیت اقتصادی این روزهاکه گریبان اغلب مردم را گرفته است توجه کنید. 🔹حواس‌ِمان باشد ! به آن‌ها که انارِ یلدایِ‌شان به سرخی سیلی است که با آن آبروی‌ِشان را حفظ کردند 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فلسفه جشن گرفتن شب چیست ❗️نظر اسلام در این رابطه چیست ❕❕ 💠💠 👌یکی از عقاید ایرانیان باستان ، اعتقاد به الوهیت خدای و نور و خورشید بوده است . ❕در کتاب اسلام و عقائد و آراء بشری چنین آمده است؛ « طبق تحقیق بسیاری از دانشمندان ، ایرانیان باستان معتقد به تعدد بودند و مهمترین خدایان آنها ، اگنی یا الهه آتش ، و دیگری الهه طبیعت و رعد و برق و یا الهه نور و و وارونا یا الهه آسمان و اناهیتا یا الهه آب بوده است ...» 📚اسلام و عقاید و آراء بشری ص385 ❕ایرانیان باستان ، شب اول را به عنوان شب یلدا تعظیم می کردند زیرا معتقد بودند که در آن شب الهه میترا و خورشید حیات دوباره می گیرد و گویی از نو می شود . 👌 می نویسد ؛ « واژه یلدا سریانی و به معنای میلاد است ، از آنجایی که ایرانیان شب یلدا را شب تولد ( الهه ) می دانستند ، آن را با تلفظ سریانی اش پذیرفته اند » 📚لغت نامه دهخدا ، واژه یلدا ❕مراسم شب یلدا از منظر اسلام به این گونه جلوه می کند که اگر آن مراسم به همراه اعتقاد به الوهیت میترا و الهه خورشید و تاثیر استقلالی آن همراه باشد ، بی شک عملی است که فرد را از دایره اسلام خارج می کند ، اما اگر تنها به عنوان جشن گرفتن طولانی ترین شب سال ، و دید و بازدید و رحم به این بهانه صورت گیرد ، بی اشکال است . 👌مفسر نامی ، جوادی می نویسد ؛ « از سنت های شب یلدا ، شب نشینی و دید و بازدید و صله رحم است ، چنان که بهره گیری علمی از فرصت آن با طرح مسائل علمی و تاریخی ، خواندن اشعار به ویژه شعر حافظ و تفال به اشعار حافظ و ...سنت دیگر آن است ، مناسب است مومنان در چنین فرصت هایی با زوایای زندگی و سیره معصومان در جهت رشد و کمال معنوی و علمی آشنا شوند » 📚مفاتیح الحیاه ، ص758 ❕اگر چه برخی استدلال می کنند که تعظیم این شب پسندیده نیست ، زیرا ریشه این تعظیم و تکریم بازگشت می کند به عمل ایرانیان باستان و اعتقاد باطل آنان به الهه و خورشید ، و در روایات آمده است که مسلمان نباید خود را به ملحدین و منحرفین تشبیه کند و اعمال اختصاصی آنها را انجام دهد . 👌امام علیه السلام فرمود : « خداوند به یکی از پیامبران خود چنین وحی کرد که به مومنین بگو لباس دشمنانم را نپوشند و غذای انها را نخورند و راه و روش ایشان را نپیمایند که اگر چنین کنند همانند دشمنان من خواهند بود» 📚الفقیه،صدوق،ج 1 ص 252 📚وسایل الشیعه ،ج 4 ص 385 🔶علی علیه السلام فرمود ؛ « هر کس خود را شبیه قوم خاصی بسازد ، از آن قوم می شود » 📚مستدرک الوسائل ج17 ص440 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⭕️بهار انسان مومن از #شب_یلدا آغاز می شود!! ☘️پیامبر خدا صلی الله علیه و آله 🔺زمستان بهار مؤمن است،از شب های طولانی اش برای شب زنده داری،و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد 📙وسائل الشیعه،ج٧،ص٣٠٢ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ كپى با ذكرصلوات مجاز است 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁