eitaa logo
فرمانده خیبر
223 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
62 فایل
♦️ سیاست را از دریچه طنز ببینید، ما زاغ سیاه خیلیا رو چوب می‌زنیم 😎 ✔️کپی از کانال با ذکر صلوات آزاد 🌱 گروه عملیاتی شهید همت 🔻« گردان همت » https://eitaa.com/p_hemat47
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شهیدان زنده اند 🌿 همسر شهید: یک روز، یکی از بچه‌‌‌‌ها تب کرده بود. تب او زیاد و زیادتر‌‌‌‌ می‌‌شد. به پزشک هم دسترسی نداشتیم. هر کاری که کردم، تب بچه پایین نیامد. تمام شب را بیدار بودیم. نزدیک نماز صبح، گریه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام گرفت. در دل خودم به حاجی گفتم: «دو دقیقه هم تو بیا و این بچه را نگه دار!» نزدیک صبح احساس کردم که حاجی آمده. خوابم نبرده بود. نیمه خواب و نیمه بیدار بودم. حاجی آمد و بچه را از دست من گرفت و دو، سه بار به سرش دست کشید. وقتی به خودم آمدم، دیدم حاجی نیست؛ ولی تب بچه قطع شده است. آفتاب که در آمد او را به دکتر رساندم. دکتر پس از اینکه معاینه‌‌‌‌‌‌اش کرد، گفت: «خانم، این بچه سالم است. او که طوریش نیست!» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 روحیه‌‌ی شهادت طلبی 1️⃣ تو راه پله نشسته بود و به پهنای صورت اشک‌‌‌‌ می‌‌ریخت.‌‌‌‌می‌‌گفت: «امروز تو راهپیمایی، منو نشونه رفتن، اشتباهی غضنفری رو زدن.» 2️⃣ یک بار که برای خواستگاری به اصفهان‌‌‌‌ می‌‌رفتیم، پرسیدم: «حاج آقا، اگر پرسیدند آقا داماد چه شرطی دارند، چی بگوییم؟» ایشان گفت: «بفرمایید این شاخ شمشاد ما کسی را‌‌‌‌ می‌‌خواهد که تا پشت کوه‌‌های فلسطین با او باشد؛ چون بعد از جنگ، تازه نوبت آزاد سازی قدس شریف است!» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 شجاعت بی‌‌نظیر و مثال زدنی 1️⃣ تصمیم گرفتند مجسمه شاه را بیاورند پایین و این کار برای دومین بار در کشور، در شهرضا به همّتِ ابراهیم و دوستانش صورت گرفت. 2️⃣ در مکه حاج همت دو ورقه‌‌ی لوله شده در دست داشت؛ فکر کنم فهرست برنامه‌‌‌‌ها و شعارهای مراسم برائت از مشرکین بود. همین طور که در حرکت بود، یکی از پلیس‌‌‌‌ها جلو آمد و نامه‌‌‌‌ها را از دست او کشید. حاج همّت هم بدون معطلی و سریع دست انداخت و مچ پلیس را گرفت و رهایش کرد. آن مامور هاج و واج مانده و حسابی ترسیده بود. 3️⃣ ابراهیم و حاج احمد دستگاه کپی را قطعه قطعه کرده بودند و لای لباس هایشان پیچیده و برده بودند مکه، آنجا عکس امام را زیراکس‌‌‌‌ می‌‌گرفتند و پخش‌‌‌‌ می‌‌کردند. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 شهرت در عین گمنامی 🌿 - حاجی! چرا این جا نشستی؟ - «هیچی، راهم ندادند تو.» خیلی عجیب بود. - این چه حرفیه؟ خب‌‌‌‌ می‌‌گفتید... نگهبان شرمنده شده بود. کمی هم هول کرده بود. آمد جلو و شروع کرد به بوسیدن صورت حاجی و عذرخواهی کردن که او را نشناخته. حاجی هم بوسیدش و گفت: «نه، کار خوبی کردی. تو وظیفه ات رو انجام دادی» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 مالک اشتر سپاه 🌿 کار به توهین و بد و بیراه کشیده بود. حاجی خونسرد نشسته بود و بحث‌‌‌‌ می‌‌کرد. دیگر‌‌‌‌ نمی‌‌توانستم تحمل کنم. نیم خیز شدم که ورامینی دستم را کشید و مجبورم کرد بنشینم. خودمان بودیم تو چادر و حاجی توی خودش بود. داشتم فکر‌‌‌‌ می‌‌کردم الان است که دستور اخراج آنها را از لشگر بدهد. بلند شد و از چادر رفت بیرون. دو رکعت نماز خواند. آمد کنارمان نشست و کارهای لشکر را پیش کشید. مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده بود. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 فعالیت؛ اما کاملا متفاوت 1️⃣ خودش‌‌‌‌ می‌‌گفت: «من کیلومتری‌‌‌‌ می‌‌خوابم.» واقعاً همین طور بود. فقط وقتی راحت‌‌‌‌ می‌‌خوابید که توی جاده با ماشین‌‌‌‌ می‌‌رفتیم. از شدتِ بی‌‌خوابی یک باره فشارش‌‌‌‌ می‌‌رفت روی هفت. تو عملیات خیبر وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش‌‌‌‌ می‌‌داشتند. تا رهاش‌‌‌‌ می‌‌کردند، بیهوش‌‌‌‌ می‌‌شد. این قدر که بی‌‌خوابی کشیده بود. آنقدر غذا نخورده بود که زخم معده پیدا کرده بود حتی یک بار مقدار زیادی خون استفراغ کرد. 2️⃣ ساعت چهار‌‌‌‌ می‌‌رفتیم شناسایی تا ساعت نه، از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع‌‌‌‌ می‌‌شد. بعضی وقت‌‌‌‌ها صدای بچه‌‌‌‌ها در‌‌‌‌ می‌‌آمد. همه مثل حاجی که این قدر مقاوم نبودند. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 همیشه سیمش وصل بود 🌿 از جیبش کاغذی در آورد و داد به دستم و گفت: «بیا این زیارت عاشورا رو بخون» گفتم: «حاجی بیا خودت بخون و گریه کن. من هزار تا کار دارم.» وقتی بلند شدم بروم. حال عجیبی داشت. زیارت را‌‌‌‌ می‌‌خواند و اشک‌‌‌‌ می‌‌ریخت. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 همچون سرباز خاکی 🌿 نیایش شهید چمران:‌‌‌‌ می‌‌خواستم آنچنان نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای در برابر مردم به وجود آوردم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند و طریق مستقیم، روشن و صریح و معلوم باشد. خوش دارم که مجهول و گمنام به سوی زجردیدگان دنیا بروم و در زیر رنج شکنجه‌‌ی آنها شرکت کنم، همچون سرباز خاکی در میان انقلابیون آفریقا بجنگم تا به درجه‌‌ی شهادت نایل آیم. 🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 یکی مثل بقیه 1️⃣ یک روز آمد سالن غذاخوری، خیلی شلوغ بود. همیشه وقتی‌‌‌‌ می‌‌آمد که صف غذا خلوت شده باشد. بچه‌‌‌‌ها با دیدن او راه را باز کردند. وقتی اصرار کردند، ناراحت شد و گفت که از تفاوت قائل شدن خوشش‌‌‌‌ نمی‌‌آید. 2️⃣ یک بار برایش غذا بردم. ناراحت شد و گفت: «دیگر از این کارها نکن. من هم باید مثل بقیه در غذاخوری غذا بخورم.» بعد از غذا همیشه ظرف غذایش را هم‌‌‌‌ می‌‌شست و هرگز این کار را به دیگری واگذار‌‌‌‌ نمی‌‌کرد. 🌸✨ یاد و خاطره پاسدار مخلص، شهید یوسف کلاهدوز را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم. ✨🌸 @p_hemat47
🌷 التزام همیشگی به قانون 🌿 حوصله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام سر رفته بود. اول به ساعتم نگاه کردم، بعد به سرعت ماشین. گفتم: «آقا مهدی! شما که‌‌‌‌ می‌‌گفتین قم تا خرم آباد رو سه ساعته‌‌‌‌ می‌‌رین.» گفت: «اون مال روزه. شب، نباید از هفتاد تا بیشتر رفت. قانونه. اطاعتش، اطاعت از ولی فقیه.» 🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 @p_hemat47
🌷 نوع دوستی و ایثار 🌿 عموی شهید: گفتم: «کتت را چه کردی، عمو جان؟!» اوّل جواب‌‌‌‌ نمی‌‌داد، ولی بعد گفت: «صبح هوا سرد بود، همین الان هم که آفتاب بالا آمده باز هوا سرد است.» گفتم: «خوب دیگر بدتر.» گفت: «همان طور که ما سردمان‌‌‌‌ می‌‌شود، دیگران هم سردشان‌‌‌‌ می‌‌شود.» گفتم: «باز هم از این کارها کردی؟» بار اوّلش نبود که لباسش را به دیگران‌‌‌‌ می‌‌داد. 🌸✨ یاد و خاطره پاسدار مخلص، شهید یوسف کلاهدوز را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم. ✨🌸 @p_hemat47
🌷 شیفته خدمت نه تشنه قدرت 1️⃣ ندیدم کسی چیزی بپرسد و او بگوید «بعداً» یا بگوید «از معاونم بپرسید» جواب سر بالا تو کارش نبود. 2️⃣ آقا مهدی بارها ملتمسانه از فرماندهی سپاه در خواست کرد از مسؤولیت لشگر کنار بگیرد و رزمنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بی‌‌عنوان باشد اما... 🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 @p_hemat47