970622-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-Moharam97-03-64k.mp3
22.49M
🔉 کنترل ذهن در مسیر تقرّب(۳)
👤 استاد پناهیان
جلسه۳: فکر و ذکر، دو مهارت ویژه برای کنترل ذهن
👈افزایش چیزهایی که حواس انسان را به خود جلب میکند
👈تمرکز ذهن، یکی از وجوه قدرت در انسان
👈آسیب استفاده زیاد از رسانه و شبکههای اجتماعی
👈 عوامل بیرونی نباید کنترل ذهن ما را در اختیار بگیرد
👈تأثیر ذکر بر تمرکز ذهن
👈آشنایی بیشتر با ذکر
👈چه چیزی باعث شیرینی ظاهری دنیا شده؟
👈تفکر عمیق، ریشه هر خوبی است
👈آشنایی با وجوه پنج گانه کنترل ذهن
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌹درخانه بمانیم و مهارت آموزی کنیم ✂📌 آموزش جعبه پایه دار کاغذی 🎥اجرا و ساخت: توسط همکار محترم جناب آقای یعقوبلو کارشناس کانون فرهنگی تربیتی معراج ناحیه 2قم
@qomtarbiat
سلام و ادب
با تشکر از زحمات کلیه مدیران گرانقدر که در سامانه شاد عضو شده اند ، شایسته است پیگیری لازم جهت عضویت کلیه دانش آموزان در سامانه را فراهم آورید .
تشکر
🌹🕊شهید ابراهیم هادی🕊🌹
💠تلنگر
تکه نان خشکی را روی زمين ديد.
خم شد و آن را برداشت.
در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود...
💠عباس هادی،برادر شهید ابراهیم هادی میگوید 👇👇👇
🍃🌸پنج ماه ازشهادت ابراهیم گذشت.
هرچند مادر از ما می پرسید:چرا ابراهیم مرخصی نمی آید⁉️
بابهانه های مختلف بحث راعوض می کردیم!
می گفتیم:الان عملیاته،فعلانمی تونه بیاد و...خلاصه هرروز چیزی می گفتیم.
تا اینکه یکبار مادر آمد داخل اتاق.
روبروی عکس ابراهیم نشسته واشک میریخت!جلو آمدم. گفتم:چی شد!؟
گفت:من بوی ابراهیم روحس می کنم!
ابراهیم الان توی این اتاقه!
همینجاست...
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمانم که ابراهیم #شهید شده.
ابراهیم دفعه اخر خیلی فرق کرده بود.
چند روزبعد دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود وگریه می کرد. مابالاخره مجبورشدیم دایی رابیاوریم تابه مادرحقیقت را بگوید.
🍃🌸آن روز حال مادر به هم خورد.
ناراحتی قلبی اش شدیدتر شد و درسی سی یو بیمارستان بستری شد!
سال ها بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا(س) می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل وچهار برود.
به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام می نشست.
هرچند گریه برای او بد بود. اماعقده دلش را آنجا باز می کرد وحرف دلش را با شهدای گمنام می گفت.
📚کتاب سلام برابراهیم ۱،ص۲۲۱
♻️بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد ابراهیم اسیر نشده و شهید شد،مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر میکردیم قندِمادر بالا رفته به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر ؛ دکتر گفت : مادر شما هیچ مشکلی ندارند. بعد از من پرسید:👇