آمدم خیر سرم ذکری بخوانم در حرم
رد شدی از گوشه ای و توبه ام بر باد رفت !
رکعت اول رسیدی ، هوش من بر باد رفت
رکعت سوم که رفتی ، سجده ام از یاد رفت
مرجع ام واجب نموده در حریم کعبه ات
نرم صحبت، سخت آغوش،بوسه هردم از لبت
آمار تو را دیشب از اوقاف گرفتم
گفتند که چندین نفری وقف تو هستند
یخ کرده دست های تو در دست های من
حالا که توی یك بدنِ مرده حل شدم .
بی تــو آوارم و در خویـش فرو ریختهام
ای همه سقف و ستــون و همه آبادی من
مـردم به هر که آینه شد،سنگ میزنند
«از طـعنههای عـالم و آدم غمـت مـباد»
غالباً در هر تصادف میرود چیزی زِ دست
لحظه برخورد چشمت با نگاهم، دل بِرفت
ناله را هر چند میخواهم ك پنهان بر کِشم ؛
سینه میگوید که من تنگ آمدم ، فریاد کن . . !