تمام قلب تو آرام میشود اینجا !
اگر نگاه کنی اندکی به برفِ حرم ..
داغ فرهاد به دل دارم و دلدارم نیست
دل گرفتار همان دل که گرفتارم نیست
لبخند کوتاهی بزن تا حالمان بهتر شود
گاهی نسیم کوچکی آرام جان خسته هاست(:
آمدی خیرِ سرت عشق بورزی تو به ما
به همین زندگیِ عادیِ ما گند زدی :)
بقول شاعر که میگفت :
ز بس خندیدم و پنهان نمودم راز خود را؛
کسی باور ندارد در دلم ، دریای درد است :)
هی زدی رو دست و دست تو برایم رو نشد
ساده لوحی های من یک شهر را خندانده بود
به چه دردم بخورد ماه که در بالا هست
من فقط صورت تابان تو را میخواهم
وَ اشک مرهم درد است...این درست،اما؛
چگونه گریه کنم من بدون شانه ی تو؟
‹ نقاش غزل تا بہ چشمان تو پرداخت،
دیوانہ شد از طࢪز نگاهت قلم انداخت :)