توآخرسهم قلبم می شوی این رایقین دارم
من وتو کربلا،ماه عسل،دیگر از این بهتر!؟
گر چه حاشا میکند اَخمَت، ولی مانندِ تو
هیچ کس درمهربانیراحتُ الحلقوم نیست
آنقَدَر زیبا دلم را بر دلش وابسته کرد
یارم انگاری تخصص داشت در پیوندِ قلب
طاقت از کف میدهم هربار میخندی، ولی
محضِ حفظِ آبرویم استقامت میکنم
اَبرُوانِ تو کمان است و نگاهت چون تیر
حملهیِ قومِ مغول اینهمه کشتار نداشت
آنـقَدَرباسرعت این عاشق شدن رخ داد که
صحنهیِ آهستهاشهم آنچنان مفهوم نیست
هَرچِه ازایمانِ اوگفتم دروغِی بِیش نِیست
این مسلمان چشمهایش بویِ الکل میدهد
«زنی که شعر میفهمد را نمیتوانید به شیوهی پیش پاافتاده دوست بدارید... »