#پای_درس_ولایت
امام خامنهای:
«ناامنی درونی شهرهای آمریکا در دنیا کمنظیر است؛ واقعاً در خیابان جوانی که بیرون میرود، خاطرجمع نیست که یک نفری، یک دیوانهای، او را به قتل نرساند. این همان آرمانشهری است که غربزدهها به عنوان آرمانشهر به آن نگاه میکردند.» ۱۳۹۹/۰۶/۰۲
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شــهــ🌷ـــیــد حــمــیــد مــقــدس پــور
🥀 ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۱
🥀 شهادت : ۱۳۶۱/۸/۱۱ – عملیات محرم
شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جان ها ، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید ، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
شــهــ🌷ـــیــد حــمــیــد مــقــدس پــور 🥀 ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۱ 🥀 شهادت : ۱۳۶۱/۸/۱۱ – عملیات محرم ش
جـــوان تــواب 🌱
سال ۱۳۶۱ ، شبی در شهرڪ دار خوین
در مسجد 🕌 امیرالمومنین مراسمی
برپا بود .
در پایان مراسم ذڪر مصیبتی بود و
بچه ها عزاداری ڪردند🖤
آن شب حال خوشی بر جلسه حاکم شد
و بچه ها خیلے اشڪ 😭 ریختند
پس از مراسم خواستم بروم ڪه متوجه
نوجوانی👱🏻♂ شدم که پشت سرم نشسته بود
و حال عجیبی داشت ؛ کمی صبر کردم تا
اینکه بلند شد و رفت .
با رفتن او تعجبم بیشتر شد.چون جای
سجده او از کثرت اشڪ هایش خیس
شده بود💔
خیلے به او علاقه مند شدم . براے همین
بدون آن ڪه بفهمد دنبالش رفتم تا ببینم
در چه گردانی است🙃
پس از شناسایی گردانش ، صبح فردا با
مراجعه به مسئولین ، خود را به گردان
او منتقل ڪردم 😇
لطف خدا شامل حالم شد و در همان
دسته اے افتادم ڪه آن نوجوان بود😍
من شدم آر پیجی زن و او هم کمکی
من شد. دیگر بهتر از این نمی شد. چرا
ڪه من به آن چه می خواستم رسیدم💚
این نوجوان تنها ۱۶ سال داشت و نامش
حمید مقدس پور بود . در این مدت با
حمید خیلی انس گرفتم 🌱
تا این که ڪم ڪم نشانه های عملیات
پیدا شد . شب عملیات محرم حمید به
من گفت : فلانی من مطالب فراوانی از
تو یاد گرفتم ☺️
گفتم : تو چیزی داری ڪه خیلی دوست
دارم بدانم از کجاست.پرسید : چه چیزی؟🤔
گفتم : این اشڪ روان و سوز و حالی که
هنگام دعا و مناجات در تو هست خیلی
برایم جالب است 😊
گفت : من حالی دارم که وقتی نام امام
حسین (ع) را می شنوم اشڪم جاری
می شود 💔
با این ڪه شناخت زیادی هم از حضرت
ندارم . و حتی نمی دانم مثلا چند فرزند
دارند😥
اما عشق من به امام حسین به قدری قوی
است ڪه وقتی نام شان را می شنوم اشکم
جاری می شود و دیگر نمی توانم خودم را
کنترل کنم 🌹
او پاداش سوز درونی اش را در همان
عملیات که مقارن عاشورای امام حسین
(ع) بود گرفت و به شـهـادت رسید 🥀
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
#شهادت_امام_سجاد_ع_تسلیت_باد🖤
@parastohae_ashegh313
#حس_زیبــــای_بنـــدگی...❣
وقتی چشم هایت را بر حـرام مےبندی...
وقتی با آهـنگ نجـابــت و وقار
از جاده تلخ گناه
پیروزمندانه میگذرے...
وقتی پاکی وجودت را...
از نگاه های چرکین مےپوشانی!
آنـگاه؛
پیشــکش توست بلندای آســـمانـــها
که حـیایـت، فــــریـــــاد "لـبیـڪ یا مهدے" سر می دهد...
و
تو میمانے و
حـس زیبای بنـــ❤️ــدگی
@parastohae_ashegh313
#کرامات_شهدا
شانزده سال بيشتر نداشتم ڪه «محمدرضا غفاري» براي خواستگاري💍 به منزل ما آمد،
گويي كار خدا بوده كه مهر خاموشي بر لبم🤭 نشست،
و او را به عنوان همسر آينده خود قبول كردم😍
پس از ازدواج وقتي از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمي دادم، چه مي كردي؟ 😉
با خنده😊 گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم🙄😍
دقيقاً هشت سال بعد با عروج🕊 آسماني اش سؤال بي پاسخم را جواب داد.
هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس مي كنم🍃
درست پس از شهادت محمدرضا درباره سند خانه مشكل داشتيم،
يك شب او را در خواب ديدم ڪه گفت:
«برو تعاوني، نزد آقاي... و بگو... در اين جا، تأملي كرد🤔 و گفت نه نمي خواهد، شما بگوييد،
مشكل را خودم حل مي كنم
ناگهان از خواب بيدار شدم🌱
چند روز بعد وقتي به سراغ تعاوني رفتم، گفتند:
ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ي كارهايش در دست بررسي است🥀
#راوے : همسـر شهيد محمدرضا غفاري
@parastohae_ashegh313
❣🌙 ✨
نامـشان
در دنیـــا
"شهیــــد" است
و
در آخرت شفیــع"
به امــید شفاعتـشان...🤲✨
#شبتــون_شـهدایــی
@parastohae_ashegh313
❣بسم رب الشهداء❣
هر صبـــح
چیزی
قبل از خورشید
در ما طلوع می کند
میدانم هنــــوز
تڪه ای از یاد شما
عطــر شما
در ما باقی ست...
#سلام_بر_شهــــ🌹ــــدا✋
#سلام_صبحتون_متبرڪ_به_نگاه_شهدا
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
#طنز_جبهه😄😄
#پنچــــری
راننده آمبولانس🚑 بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم.
دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد😱
رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: پنچرگیری این نزدیکی ها نیست؟🙄
مکثی کرد و گفت: چرا چرا
پرسیدم: کجا؟😍
جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود)🤦🏻♂
به یک دو راهی می رسی🤔
بعد دست چپ👈 صد متر جلوتر سنگر پنچرگیری پسرخالمه! 😐😛
برو آنجا بگو منو فلانی فرستاده
اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه منو هم نکن🤭😂
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313