#قسمت66
همان طور که ابوحاتم شیرین و شنیدنی خاطراتش را از حسین تعریف می کرد، به وضــوح حــس افتخــار را در نــگاه دخترهایــم می دیــدم. برای من هم خطاب ابووهبا زس ویا بوحاتم،د لنشینو غ رورآفرینب ود.و هبپ سرب زرگمب ود کها سمش را حسین انتخاب کرد و دوست داشت من از امّ وهب آن شیرزن واقعۀ عاشورا، الگو بگیرم. حالا در دمشق به این فکر می کردم که اگر دفاع از ناموس اهل بیت، رســالت حســینیِ حســین اســت، چه بار سنگینی برای پیامبری آن به عهدۀ من ضعیف خواهد بود! آیا امتحانی مثل امتحان اُمّ وهب، قسمت من خواهد بود؟ تــوی بیــروت چنــد جــوان از طــرف حــزب الله آمدند و ما را به محل اســکانمان بردند. محل اسکان ساختمان چندطبقه ای بود نزدیک سفارت ایران که چند خانوادۀ ایرانی دیگر هم آنجا زندگی می کردند. از همان لحظۀ ورود عرق از سر و رویمان جاری شد. هوای بیروت شرجی و گرم بود و برخلاف تصورمان نصف روز از برق خبری نبود تا لااقل بشود با باد کولر کمی این هوا را تحمل کرد. بعد از ساعتی زهرا و سارا بی حال افتادند. زهرا گفت: «مثل سوسک های پیف پاف خورده، زنده ایم ولی دست وپای راه رفتن نداریم.» سارا هم کلافه گفت: «مامان! زنگ بزن به بابا بگو بیاد ما رو از اینجا ببره. » حق به جانب گفتم: «خودتون خواستید بیاید اینجا، مگه بابا نگفت که برگردید ایران؟»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#معرفی_شهید
🌺نام: بابک
💐نام خانوادگی: نوری هریس
🌹نام پدر: محمد
🍀تاریخ ولادت:21 مهر 1371
🥀تاریخ شهادت: 28 آبان 1396
🌸محل شهادت: بوکمال سوریه
💫نحوه شهادت: اصابت خمپاره
🍃میزان تحصیلات: کارشناسی
🌿وضعیت تاهل: مجرد
🎍درجه: بسیجی
🌱ملیت: ایرانی
🌾دین: اسلام
🍁مزار شهید: گلزار شهدای رشت
🌺خاطره ای از شهید از زبان مادر:
وقتیبرایاولینبارازمدافعحرم
شدنشبامن صحبتکرد؛گریہکردم.
بہمنگفت:
"مامانگریهنکن!
دوستدارمبرم..قویهستم هیچ اتفاقی برایمننمیافتہنگراننباش
مادردیگمحضرتزینب(س)توی
سوریہهستمنبایدبرم وراهروبرایزیارتشمابازکنم"
بعدمنروبوسیدوبارهادرآغوش
گرفتوگفت:
"گریہنکنمامانبخندتامنراحتتربتونمبرم."
دعایهمیشگیششهادتبود.
بابڪمدومآبانماه۹۶برایاولینوآخرین
بارراهیدفاعازحرمشد.
🌸قسمتی از وصیت نامه شهید:
به تو حسادت میکنند، تو مکن!
تو را تکذیب میکنند، آرام باش!
تو را میستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن!
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مش!
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش!
آنگاه از ما خواهی بود... ✨
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت کوتاه از
#امیر_سرلشگر
#خلبان_شهید
#علی_اکبر_شیرودی
🔰 تنها خلبان جنگ در دنیا که با 2500 ساعت پرواز و 360 سانحه هوایی نام خود را در تاریخ خلبانان جهان ثبت نمود .
#سالروز_شهادت🕊
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#هر_روز_با_شهدا
#طلاهای_طلائیه!!
📌سال ۷۳ در محور «#طلائيه» مشغول تجسس پيكرهای شهدا بوديم. منطقه مورد نظر محلی بود كه برادرانمان قبلاً پيكر تعدادی از شهدای شهرستان «كاشان» را در آنجا پيدا كرده بودند.... پيش روی ما گودال بزرگی بود كه بسيار مشكوك به نظر میرسيد. حدس بچهها اين بود كه تعدادی «شهيد» نيز بايد در اين گودال مدفون باشند. همين احتمال، بچهها را به «كندن» واداشت. خاك را به كلی كنار زدند....
💔پيكر ۱۳ شهيد درحالیكه پاهای آنها به وسيلهی طناب بسته شده بود از زير خاك نمايان شد! منظره عجيبی بود. شهدا طوری كنارِ هم قرار گرفته بودند كه همگی دست در دست يكديگر داشتند؛ يعنی شهيد اولی با شهيد دومی.... و شهيد سومی الی آخر دست در دست هم داده و به شهادت رسيده بودند. معلوم بود كه عراقیها، روی اين عزيزان، زنده زنده خاك ريخته بودند. آنها تا آخرين لحظات حيات، برادريشان را حفظ كرده بودند...!
🔖راوی: جستجوگر نور آقای سعید پرورش
🌹شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_#صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
❣🌹❣
🌹شهید شانزده ساله ای که به حضرت علی اصغر (علیهالسلام ) توسل می جست.
♦️ شانزده ساله بود و از یک خانواده روحانی. اطلاعات مذهبی فراوانی داشت. بچه هااو را عارف کوچولو صدا میکردند.
در خط سوم، جایی که قبضه های خمپاره مستقر بودند. قرار داشتیم. میخواستم با او خداحافظی کنم. هر چه دنبالش گشتم نبود، عاقبت کنار رودخانه پیدایش کردم.
نشسته بود با خودش زمزمهای داشت و آهسته گریه میکرد. به شوخی گفتم: چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا.
❣گفت:«روضه علی اصغر میخوانم»
پرسیدم: «چرا علی اصغر
🌹گفت: من هم مثل علی اصغر به شهادت خواهم رسید. بعد اضافه کرد: اگر قول بدهی به کسی نگویی برایت تعریف خواهم کرد.
گفتم: قول میدهم، ولی تو را که به خط نمیبرن، چطور شهید میشوی؟
🌹گفت همینجا، کنار قبضه های خمپاره، سه روز دیگه، من به همراه برادران توکلی و عزیزی به کمک قبضه های خمپاره میرویم یک ناشناس با ماست. ناگهان گلولهای از آسمان میآید، من گلوله را میبینم. عزیزی و توکلی از ما جدا میشوند و گلوله کنار ما به زمین میخورد، ترکش بزرگی گلوی مرا میبرد، من و آن ناشناس شهید میشویم.
🥀و دقیقاً همان شد که گفته بود.
#شهید_محمد_تقی_انزله
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌸مصاحبه و نماز 👆🏻
🌷 تا قبل از جنگ، من برای خاک هیچ ارزش قائل نبودم و همیشه میگفتم هیچ وقت برای خاک نخواهم جنگید. اما حالا یک مشت خاک این منطقه، به خاطر حفظ اسلام برای من عزیزترین چیز است. خاک این مناطق با خون شهدایی مانند کشوری و امثال اینها آغشته شده است.(#شهید_علی_اکبر_شیرودی)
📕برگرفته از کتاب برفراز آسمان. اثر گروه شهید هادی
#سالروز_شهادت
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
www.iranseda.ir6.mp3
زمان:
حجم:
11.42M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 راز_درخت_کاج
"خاطرات مادر شهیده زینب کمایی"
قسمت 6⃣
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
4.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شهیدمحسن_حججی
🎙#مهدی_رسولی
چی از امام زمان عجلالله خواستے که اینجوری اشک میریختے؟😭
یکم سفارش مارو میکنے؟😔
ای عشق!
از این قفس رها کن ما را
بادست شهادتت سوا کن مارا
#شبتونمهدوی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۳
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#امام_زمان
#قرآن #متن_عربی #ترجمه_فارسی #تفسیر
#صفحه_3 #سوره_بقره #سوره_2 #جزء_1
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313