شهدای گمنام(گذر عمر به سبک شهدا )
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
🍃وقتي سرزمين پاك و مقدس ميهن اسلامي ،در تف آتش ستيز متجاوزان كافر گداخت،او هم چون هزاران هزار از متعهدان به انقلاب و اسلام در بسيج به فراگيري فنون رزم پرداخت،سپس بهمراه جمعي از جان بر كفان به مناطق نبرد اعزام شد.
🍃مردانه جنگيد، و در انهدام تانك و آلات و ادوات،غاصبان از خدا بيخبر كه مستانه آواز مرگ سر ميدادند،بي وقفه تلاش كردوچندين بار به جبهه ها عزيمت كرد.
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهدای گمنام(گذر عمر به سبک شهدا )
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
مستند و موشن گرافی حماسه نادر
((شهید نادر مهدوی ))
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهدای گمنام(گذر عمر به سبک شهدا )
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
یک درجه امر به معروف و نهی از منکر این است که مردم! بر فرزندانتان اسم های اسلامی بگذارید. این امر به معروف است. 🍀
مبارزه کنید با اسم های غیر اسلامی. این نهی از منکر است. 🍀
برای مؤسساتتان نام اسلامی بگذارید.🍀
نام های اسلامی را زنده نگه دارید. 🍀
زبان اسلام را زنده نگه دارید. زبان عربی زبان یک قوم نیست، زبان اسلام است.
شهید مطهری
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
🍁ازبالامیدیدمش؛رفت دم خانه آنجاکه نبودم آمدطرف ساختمان مهدیه.گفت:خیلی عجله دارم بایدبروم منطقه امروزسرسال مالی من است.سفارش کرده بودهرسال همان روزبرای حساب سال خمسی اش بیایند.🌷
@Parastohae_ashegh313
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
🍂هرکارکردنتوانست سوارموتورش شود🏍.موتورروشن می شد،ولی راه که می افتاد،تعادلش به هم می خورد.دورزدم رفتم طرفش.پریدترک موتور،راه افتادیم.
🍁شهرک-محل استقرارلشکر-رابمباران کرده بودند💣.همه جابه هم ریخته بود.همه این طرف آن طرف می دویدند.یک جابدجوری می سوخت.🔥
گفت:"برواون جا"
آن جاانبارمهمات بود✨.نمی خواستم بروم.
داشتم دورمی زدم دادزد:"نگه دارببینم."
پریدپایین.🍂
گفت:"تواگه می ترسی نیا."
دویدسمت آتش.🔥
فشنگ هامی ترکیدند،ازکنارگوشش ردمی شدند.انگارنه انگار.
تخته هاراباهمان یک دست گرفته بود،می کشید.
گفتم:"وایستاخودم می آم."
گفت:"بیاببین زیرایناکسی نیست؟فکرکنم یه صدایی شنیدم."🍁
❣مجروح هارایکی یکی تکیه میدادم به دیوار.
چپ چپ نگاه می کردند.🍃
یکیشان گفت:"کی گفته حاج حسین روبیاری اینجا؟"
گفتم:"حالابیاودرستش کن."
📚یادگاران،جلدهفت،کتاب شهیدخرازی،ص۵۰🍂
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
@parastohae_ashegh313
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
ازخون چشم حمیدبگویم...❣
آن دوشبی که درجزیره ی مجنون بودیم؛💫
حمیداصلاچشم روی هم نگذاشت.🍂
ناغافل دیدم ازچشم های حمیدداردخون می آید.
🔹دادزدم؛حمیدچشم هات...ترکش خورده؟
خندید...🍂
برگشت زول زدبهم...
گذاشت خودم بفهمم بعدازدوشبانه روزکاروبی خوابی مویرگ های چشمش پاره شده وآن خون...❣
🍃شهیدحمیدباکری💞
📚به مجنون گفتم زنده بمان؛ص۱۲۰
@parastohae_ashegh313
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
🌹احترام افسرعراقی به مقام عباس دوران💫
هنگامی که دراسارت بودیم🍃؛ماراسوارماشین کردند🚙وبه بغدادبردند،هنگامی که به نزدیکی یکی ازمیادین اصلی که اطراف آن ساختمان های 🏘مشرف به هم بودرسیدیم،افسرعراقی👮 به مااشاره کردکه ازماشین پایین بیایید،❣"اینجامقام شهیددوران است به احترامش یک دقیقه سکوت کنید."
💫وهمانطورکه دیده شدحتی دشمن هم برای عباس احترام قائل بود.
✨شهیدعباس دوران✨
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
❣شهادت حال می خواهدنه بال...
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
اوباسپاهی ازشهیدان خواهدآمد
شهیدعباس دوران🌹
@parastohae_ashegh313
شهدای گمنام(گذر عمر به سبک شهدا )
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
شهید احمد حیدری
🌹سرانجام عمليات( والفجر 3 )آغاز شد و اودرجبهه « مهران » دليرانه بر خاكريزهاي دشمن حمله آورد.
🌟در بحبوبه نبرد،در غبار حمله و فرياد سلاح ها و غرش آتشبارها او به پيش تاخت،دلش هواي حسين علیه السلام را داشت،تا بالاخره قامت استوارش به تاريخ 8/5/1362 در عملیات والفجر 3 درمنطقه مهران به تركش خمپاره دشمن بر خاك افتاد.
🌹پيكر جوانش در بهار زندگي،شكوفه باران زخم ها شد،چشم از هستي فاني بست و به هستي آفرين پيوست.
🌹پيكر پاكش در تاریخ 10/5/1362 پس از تشييع به روستاي محل تولدش
«دشتغران» منتقل و در آغوش خاك به آرامش ابدي رسيد.
🌿‹روانش غريق رحمت جاودانه الهي باد›🌿
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهدای گمنام(گذر عمر به سبک شهدا )
🌷 🍃 🍃 🌷 🍃 🍃 🌷
شهیداحمد حیدری
🌹من المومنين رجال صدقو ماعاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر(قرآن مجيد)
🌿ازمؤمنين مرداني هستندكه باآنچه باخدايشان عهدبستندصادقانه عمل كرده وجان خويش رادراين راه ازدست دادندوگروهي نيزدرانتظارشهادت بسرميبرند.
🌿🌹باسلام ودرودبرامام زمان عج ونائب برحقش امام خميني وباسلام به ارواح پاك شهداي صدراسلام ازكربلاي حسيني تاكربلاهاي جنوب وغرب كشورجمهوري اسلامي ايران وباسلام به امت شهيدپرورايران.
🍃بنده برحسب وظيفه شرعي كه داشتم ودارم به اين امررهبروامام خودلبيك گفته وبه جبهه آمدم وآمدن من به جبهه ازروي آگاهي وازروي شناختي كه داشته ام بوده است واين يك وظيفه شرعي الهي است كه برهمه پويندگان راه حق واجب است كه دراين جهادمقدس شركت كنند.
🍃پروردگاراما ازتومي خواهيم كه امام ماراتاظهورحضرت مهدي نگهدار.
🍃پروردگارا مارا پيرو ودنباله رو رزمندگان وايثارگراني قراربده كه دركربلابه ياري امام حسين شتافتند.
🍃پروردگارا ماميشنيديم كه ايثارگراني بوده انددرركاب پيامبرودركنارعلي(ع) ودركربلاي حسين(ع)دست ازجان شستندوازهستي دل كندندواز زن وفرزندگذشتندوبودن رادرنبودن جستجوكردندوبقاع رادرفناوماندن رادررفتن وجاودانگي رادرشهادت ديدند.
🍃درروايتهابودكه اصحاب امام حسين(ع)شب عاشوراخوشحال بودندو ازشوق درپوست نميگنجيدندو درعاشورا براي شهادت مسابقه ميدادندوبراي رفتن به خط مقدم درگيري ازيكديگرسبقت مي گرفتندوآرزويشان شهادت درركاب امام حسين(ع)بودكه همان راه خدابود.
🍃ميگفتنددرصدراسلام گاهي سربازي تشنه ميشدآب رابه سرباز مجروح تشنه تري نثارميكردگاهي تامسافت زياد پيكرمجروح ياگاهي براي نجات يك زرمنده خود جان مي باخت ومامي گفتيم:آيامي شودوآياشده است.
🍃اماصدراسلام دوباره تجديدشد كربلاتكرارگشت.ياران حسين(ع) بازدركربلا حماسه آفريدندوايثار،را نشان دادندوجان باختن برسرايمان ورهاكردن تن وجان راوفداكردن همه چيزرابه نمايش گذاشتند
🌟حنظله هاباز ازحجله به سنگررفتند وقاسم هاخودرابه زيرتانك انداختندوعلي اكبرهادركربلاهاي خونين شهروهويزه وبستان وسوسنگرد وپاوه ودشت عباس ورقابيه باخون خويش پيروزي ايمان برسراسلحه رارقم زدندوحبيب بن مظاهرهابه جبهه رفتندومسلم بن عوسجه هابه شهادت رسيدندودست ابوالفضل هاقلم شدوسرهاازبدنهاجدا گرديدو بدنهاپاره پاره شدوكربلاتكرار شد.
✨آري كساني پيداشدندازتبارقبيله ثارالله كه مسلح ومصلح بودندوعارف مجاهدوسنگرنشين زاهدوشيران روزوعابدان شب وقهرمان نبردونيايش ومظاهرخشم وعطوفت كساني درتداوم راه كربلائيان ظهوركردندكه ازخانه وكاشانه دل كندندونام ونان را رهاكردندوعاشق شهادت بودندو حسين(ع)رادرجبهه هاباوركردند
🌟ودرشب حمله نمازشب خواندندوقبل ازشروع عمليات دعاي كميل ودعاي توسل وزيارت عاشورا خواندندودرجبهه هاوسنگرهاخدا راميديدندودعا میخواندند.
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
🍂گفتم:« ای بابا! باز هم روزهای؟ مگه تو چقدر روزهی قضا داری؟».
گفت:« این روزهها جریمه است نه بدهی. ».💶
گفتم:« داداش جان! یك جوری حرف بزن كه ما هم بفهمیم. ».🍁
گفت:« یك خرده فكر كنی میفهمی آدم كی جریمه میشه. ».
گفتم:« وقتی كار خطایی انجام بده. ».😱
گفت:« آفرین! همینه. ».🌹
گفتم:« ما كه نفهمیدیم، مگه تو چكار كردی؟».⁉️
گفت:« اون رو دیگه خودم بهتر میدونم. ».
خیلی كنجكاو شده بودم. با اصرار گفتم:« بگو، بگو! یاالله بگو!».
خندید و گفت:« باشه میگم، ولی قول بده كه فقط من بدونم و تو. ».🙊
گفتم:« قول! ».
گفت:« وقتی كه نتونم واسه نماز جماعت مسجد برم، فرداش جریمه میشم و باید روزه بگیرم. ».
با تعجب گفتم:« وای چقدر سخت! حالا كی جریمهات میكنه؟».⁉️
گفت:« وجدان، آبجی خانم! وجدان. ».🌹
🌷شهید محمّدحسین اشرف🌷
📚منبع :فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص460
🍂🌷🍂🌷🍂🌷
@parastohae_ashegh313
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#رعایت_بیت_المال
#پای_درس_شهدا
همکارش میگفت آخرماه اضافه کار با هادی داستان داشتیـــــم
یه دفتر یادداشـــــت مدت زمانهایی که صرف امورات شخصــــی شده مثلا تلفــن زدن ناهار خوردنش حتی نمــــاز خوندناشـــو
از تایم اضافه کاریــــش کم میکرد اصــــرار ما هم که همه اینــــکارو میکنن و اینکار رواله بی فایــــده بود هـــــادی کار خودشو میکرد.
@parastohae_ashegh313
بسم رب الشهداء💫
✨« برادر ها بلند شید ؛ نماز شب. » هوا سرد بود. کسی حال بلند شدن نداشت. پتو ها را کشیده بودند تا روی سرشان و خوابیده بودند. دست بردار نبود. 🍂
🍃هی داد می زد « بلند شید؛ نماز شب!»✨ یکی سرش را از زیر پتو در آورد. همین طور که چشم هایش بسته بود گفت« از همین زیر پتو العفو. »🌷
چند تا پتو دور خودش پیچید و رفت.
✨ زیر نور فانوس دعا می خواند، نماز می خواند، گریه می کرد.
📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 45
╔═•♡🌸♡•════•♡❣♡
@parastohae_ashegh313
╚═•♡❣♡•════•♡🌸♡
درفراقت کارم ازهرمشکلی مشکل تراست
💫یارآسمانی من...
🌷شهیدمصطفی ردانی پور🌷
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
💫قصه ای باتومراهست نمیدانم چیست...🍁
✨رفاقت باشهدادوطرفه ست💞
شهیدجهادمغنیه🌷
@parastohae_ashegh313
🌺بسم رب الشهداءوالصدیقین🌺
🌷پانزده شهید، بدون پلاک💫، صورت های متلاش شده❣،
مانده بودند پنچاه متری خط عراق.
🍁 از روزهای اول جنگ بودند.
بعضی ها وسط میدان مین💣،
بعضی ها گوشه و کنار سیم خاردارها.⛓
شناسایی تمام شده بود.
🍂مصطفی منطقه را دیده بود. برای عملیات آماده بودیم. قبول نمی کرد.
🌷میگفت« تا شهید هایی که تو خط موندن روعقب نیاریم، از عملیات خبری نیست. »
بیست روزی طول کشید. جمعشان کردیم، فرستادیم عقب. 🌾
📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 49
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
اوج گرمای اهواز بود🌞. بلند شد، دریچه کولر اتاقش رابست. گفت: به یاد بسیجی هایی که زیر آفتاب گرم می جنگند.☀️
شهیدحسن باقری🌷
📚یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 26
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از آشنای آسمان...گمنام زمین...
درسجده زاشک خاک راگل کردی🌹
گل را تو ز نور خودهمه دل کردی❣
💔 آن ترکش بی رحم چه درگوش توگفت
💫کان سان توزعشق رقص بسمل کردی❣
@parastohae_ashegh313
بسم رب الشهداء✨
🍁«آقا مرتضی، مصطفی را ندیدی؟
فرستادمش دنبال چرم. هنوز برنگشته !»✨
💦چرم را انداخته بود توی آب، نشسته بود لب حوض کتاب می خواند📖📚.
یک دستش کتاب بود📖، یکدستش توی حوض💦.
اوستا به مرتضی گفت « حیف این بچه نیست می آریش سرکار؟⁉️
ببین با چه عشقی درس می خونه.
برادر بزرگش هستی. باید حواست به این چیز ها باشه. »🌾
مرتضی گفت «خودش اصرار میکنه.💫 دلش می خواد کمک خرج مادر باشه. درسش رو هم می خونه. کارنامه ش رو دیدم📋. نمره هاش بد نیست. »🌹
🌷شهیدمصطفی ردانی پور🌷
🍂🌷🍂🌷🍂🌷
📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 7
@parastohae_ashegh313