لطفا ضمن معرفی خودتون ، شهید معزز به طور کامل معرفی کنید ؟
سلام و عرض ادب و احترام
و قبولی طاعات و عبادات خدمت شما همراهان بزرگوار و محبان شهدا
ولادت کریم آل طه امام حسن مجتبی(ع) خدمت شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می کنم
خانم عارفه سعادت هستم همسر شهید مدافع حرم حسین مشتاقی
شهید حسین مشتاقی
متولد : شهرستان نکا
تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۲/۲
محل زندگی : شهر نکا
وضعیت تأهل : متأهل
تعدادفرزند : دوقلو ، یک دختر ویک پسر
تحصیلات : لیسانس تربیت بدنی
شغل : پاسدار
محل خدمت : لشکر ۲۵ کربلای مازندران
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۲/۱۶
(مصادف با مبعث پیامبر)خانطومان سوریه
لطف کنید از ویژگیهای بارز اخلاقی و رفتاری شهید عزیز برامون بگید ؟
#خصوصیت_بارز_شهید
نه اینکه من همسرش باشم بخواهم از او تعریف کنم بلکه همه ی اقوام و همکاران و همه کسانی که به نوعی با حسین آقا برخورد داشتند تا اسم حسین آقا رو می شنوند اولین عکس العملشون لبخنده چون خوشرویی و شوخ طبعی حسین آقا زبانزد همه بود و لبخند همیشگی،خوش رفتاری، فردی مخلص و ناب بودنش را تایید می کنند...
آدم برونگرایی بود تا جایی که از دستش برمی آمد برای حل مشکلات دیگران تلاش میکرد و منو و بچه ها رو خیلی دوست داشت تا جایی که حتی جلوی همه این محبتشو ابراز می کرد.
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#خصوصیت_بارز_شهید نه اینکه من همسرش باشم بخواهم از او تعریف کنم بلکه همه ی اقوام و همکاران و همه کسا
الحق و الانصاف شهادت برازندشون بوده
درود بر روح پاکش
سفارش ائمه معصومین هم به گشاده رویی و اخلاق نیکو هست که شهید عزیز ذاتا در وجودش بوده
از نحوه آشناییتون بگید و اینکه ملاک و معیارهای شهید برا انتخاب همسر چی بود ؟
خانواده ی حسین آقا با خانواده ی دخترعمه ی من(فرزند شهید علی اکبر ابراهیمی هستند و عروس سردار طوسی) رفت و آمد خانوادگی داشتند.
منو دخترعمه م یه روز برای خرید رفتیم بیرون و حسین آقا با مادرشون هم داشتند به خونه ی مادربزرگشون می رفتند همدیگه رو دیدند و سلام و احوالپرسی کردند و رفتند.
من همون شب وقتی خوابیدم خواب می بینم که تو سپاه شهرمون هستم و یکی یه لیستی میاره و اسم من تو اون لیست هست و به من میگه که دیگه از امروز اسم شما رفته تو لیست بیمه ی خانم های پاسدار.
من نمی دونستم که حسین آقا پاسدار هستند و برام جای سوال بود که چرا این خواب رو دیدم
بعد از یه هفته حاج خانم(مادرشهید) با دخترعمه م تماس می گیرند و از ایشون می خوان که از خانواده ی ما برای خواستگاری اجازه بگیرند.
من چون یه دونه دختر خانواده بودم پدرم خیلی سخت گیری می کردند و همه ی خواستگارها به دلایل مختلفی از جانب پدر رد میشدند.
ولی حسین اقا تنها خواستگاری بود که وقتی صحبت از ایشون در خانواده ی ما شد پدرم ندیده سکوت کرد و مخالفتی نکرد.
(ناگفته نماند که من دوست داشتم که همسفر زندگی با یک پاسدار یا طلبه شوم...)
۱۲ بهمن 88 حسین آقا تشریف آوردند منزل ما تا برای اولین بار با هم صحبت کنیم.
حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت میکشید. صحبت هامون هم در حد ده دقیقه یا یه ربع بیشتر طول نکشید.
تنها چیزی که ازم خواستند این بود که من یک زن محجبه و صبور می خوام.
در آن جلسه در مورد سختیه کارشان گفتند. از من پرسید : صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یک سال خانه نباشم فقط دو روز باشم .
من که دوست داشتم با یک طلبه یا یک پاسدار ازدواج کنم چون احساس میکردم افرادی از این قشر به خاطر اعتقادات دینی و ارزشی که دارند خیلی برای زن و خانوادشون ارزش قائل میشوند.
در جواب گفتم : اصلا با کارتان مشکلی ندارم،و من هم در مقابل از شما می خوام که فردی باایمان باشید خوش خلق و مهربان و به خانوادم احترام بگذارید.
بنابراین ۲۸بهمن 88 عقد کردیم و عید 91 سر خانه و زندگی خودمان رفتیم.
و خداروشکر در این شش سالی که با هم زندگی کردیم خلاف قول و قراری که در جلسه خواستگاری گذاشتیم عمل نکردیم.
#همسر #شهید_حسینمشتاقی
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
خانواده ی حسین آقا با خانواده ی دخترعمه ی من(فرزند شهید علی اکبر ابراهیمی هستند و عروس سردار طوسی) ر
خوش به سعادتتون که این افتخار نصیبتون شد و خداوند شما رو برای این راه انتخاب کرد .
قطعا شما هم در ثواب این جهاد شریک هستید .
زندگیمون در همه حال پر ازخاطره های شیرین بود و سخته بخوام بین این همه خاطره خوش یکی رو انتخاب کرد و تعریف کرد.
زیاد کنار هم نبودیم به خاطر ماموریت ها...
ولی برگشتن از ماموریت و دیدن حسین آقا بعد از تحمل دلتنگی ها خیلی شیرین بود.
و میشه از بهترین و شیرین ترین خاطره ها به حساب آورد.
مخصوصا اولین دیدار بعد از برگشت از سفر اول سوریه