eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همدم شبهاے بی قراریم ســــلام✋ صبحــت؛ پر از انوار طلایی عشق🌈 🤲 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
💞 روز اول عملیات رمضان، بچه‌های گردان شهید صدوقی به فرماندهی اسدالله رئیسی چند اسیر گرفته بودند🖇 اسرا را عقب آورده بودند و ما رفته بودیم ببینیم اطلاعاتی دارند یا نه. ذبیح‌الله قریه‌میرزایی که در آن عملیات مسوول محورمان بود، آن‎جا کنار اسرا ایستاده بود کارمان تمام شد. تابستان بود و هوا هم خیلی داغ🌞 بچه‌ها آب آوردند🚰 در همین لیوان‌های پلاستیکی جبهه‌ها که قرمز بود، ریختند و خوردیم. بعد لیوان را به قریه‌میرزایی دادم و برگشتم🚶‍♂ دیدم که آب نخورد و از یک بسیجی که مراقب اسرا بود، پرسید:«به این‌ها آب داده‌اید؟»🙄 بسیجی گفت:«آب نداریم. بعداً آب می‌دهیم.» از دور نگاه می‌کردم و دیدم میرزایی به سوی اسرا رفت. او لیوان آب را به دست اولین اسیر داد. برادر بسیجی اعتراض کرد و گفت: «اگر عراقی‌ها ما را اسیر کرده بودند، به ما آب می‌دادند؟»😒 صدای میرزایی را شنیدم که گفت: «ما با آن‌ها فرق داریم. ما رهبری مثل امام خمینی داریم.»❣ ─┅═ঊঈ🍃ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🍃ঊঈ═┅─
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راه زنده ماندن...🌷 ما از مرگ میترسیم چون پایان یافتن فرصت حیات را دوست نداریم... تنها راه جاودانه شدن و زنده ماندن 🥀ــ است شهدا بهتر از ما در حال زندگی هستند❣ یلداتون_شهدایی ┈┈••✾❀🍉🍉❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••❀✾🍉🍉❀✾••┈┈
🌙 یلــدا یعنی یگانه دلبر هستی؛ لابلاے ازدحام بی فکری و بی خبرے ما دل به خدا سپرده و چشم به راه دوخته تا ما الفباے عاشقی را حفظ شویم و به راه بیاییم...❣ ألیس الصبـــحُ بقَریبٍ... امشب بیشتر را میکشم... ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل آن شیشه که در همهمه باد شکست باز دلم؛ یاد تو افتاد و شکست💘 ۱۲ روز دیگر مانده...🗓 🌷 🍃 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
•••♥️••• یک هفته مانده بود به عید که خبرآوردند مهدی شهیدشده. درست بیست وپنج اسفند سال ۶۳ . کسی جرات نمیکرد به من بگوید بچه های لشکر مرتب تلفن میزدند واحوال مرا،می پرسیدند! بلاخره متوجه شدم ،ازشان تقاضا کردم لااقل جنازه اش را نشانم بدهند.. که نمی‌شد! که نمی‌توانستند! بعدها فهمیدم او هم مثل برادرش حمید توی جزیره_مجنون گم شده است.. یک شهید گمنام... @parastohae_ashegh313
😂😂 "خب شاید از قیافه مون خوشش نیومده😕 با ناراحتی گفتم😏 بی خود کرده که خوشش بیاد یا نیاد.... مگه ماشین باباشه؟🚖 میگن یه بار بسیجی‌ها به حاج همت شکایت کردند؛ که بعضی از این ماشینای لشگر🚍 که می رن شهر ، بچه‌ها رو سوار نمیکنن ، با اونا چی کار کنیم؟ حاجی هم گفته ، هر 👈ماشینی🚖 که بسیجی ها رو سوار نکرد، با سنگ بزنید شیشه ش رو بشکونید🤭 و اگه اعتراضی هم کرد ، بگید حاج همت دستور داده بقیه‌اش با من😊 عباس با تعجب پاشد ، جلوی من ایستاد و گفت: ببینم باز دو باره فکر🤔 شر بازی به سرت زده؟ فکر شر چیه...🤪 می خوام اگر خدا لطف کنه، دستور حاج همت رو اجرا کنم😂 هر چی باشه خدا بیامرز شهیده و باید توصیه شهدا رو عمل کرد... اونم اون که فرمانده لشگرمون بوده😅😅 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
یک بار با محمدحسین در دفتر امام جمعه بودیم، چند نفر از مسئولان شهر و استان نیز حضور داشتند. محمدحسین کنار من نشسته بود او علی رغم جثه لاغرش بنیه‌ای قوی💪 داشت. رئیس شهربانی هم طرف دیگر من نشسته بود. جلوی همه نوشابه🥃 گذاشتند، محمدحسین سر انگشتش را گذاشت زیر نوشابه و با قاشق در آن را باز کرد🤭 صدای باز شدن در نوشابه توجه همه را جلب کرد😍 رئیس شهربانی که کنار من بود با دیدن این صحنه خیلی تعجب کرد😳 همین طور که نگاه می‌کرد دیدم او نیز دستش را به تقلید از محمدحسین زیر نوشابه گذاشت و قاشق را فشار داد و می‌خواست در آن را باز کند،اما نمی‌توانست. در همین موقع محمدحسین خندید: نه جانم! هر کسی نمی‌تواند این کار را بکند، باید حتما وارد باشید👌👌 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با تبسم هاے گرمت روز من آغاز شد❣ صبح آمد خنده ات جاریست لبخندت بخیر🌿 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─