حرم #حضرت_زینب
عجب حال و هوایی دارد ....
#سوریه
#فیض_شهادت
چه صفایی دارد♥️
بنویسید✍ به روی
#کفن این شهدا🌷
چه قدر عمه سادات
#فدایی_دارد😍
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_محمد_رضا_دهقان
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@parastohae_ashegh313
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان
اِنّا غَيْرُ مُهمِلينَ لِمُراعاتِکم، ولا ناسينَ لِذِکْرِکم ، وَ لَو لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّواهُ ، وَ اصطَلَمَکُمُ العداءُ . فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا
ای شیعه ما
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمىكنيم و ياد شما را از خاطر نبردهايم، كه اگر جز اين بود گرفتارىها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ريشه كن مىكردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد.
منابع:تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) / مقدمةج 1 / 38 / 13 - التوقيعان المباركان ..... ص : 37الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) / ج 2 / 497 / ذكر طرف مما خرج أيضا عن صاحب الزمان ع من المسائل الفقهية و غيرها في التوقيعات على أيدي الأبواب الأربعة و غيرهم ..... ص : 479بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 53 / 175 / باب 31 ما خرج من توقيعاته ع ..... ص : 150
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
" در محضر شهیـد " ...
تزئین ماشین عروسیمان ؛ طوری بود ڪہ قسمت شیشهی جلو سمت عروس را دسته گل چسبانـده بود و گل ها مـانع دیده شدن من در ماشین بودند.
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود ؛ و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد
برخی می گفتند : عروسی جواد
به مجلس ختمِ صلوات شبیه است
ولـی برایش مهـم کاری بود که
خداپسند باشد و برایش صحبت های
مردم اهمیت نداشت.
✍ راوی : همسر شهید
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی
─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═°•°✾🌼✾°•°═┅─
چادرت را سر کن
از اینجای کار به بعد با توست
باید شهر بوی فاطمه(س) بردارد
باید هر طرف را که نگاه کردی ،
فرزندان فاطمه(س) را ببینی
که دارند برای یاری امامشان آماده میشوند
چادرت را سر کن ؛
چادر لباس فرم فاطمی هاست
چادر نشانه آنهایی است که میخواهند در قیام مهدوی امامشان را یاری کنند
چادر نشانه ای باشد برای کسانی که دیگر فکر دیده شدن نیستند ؛
اینبار فکر پسندیده شدن هستند حضرت زهرا (س) باید بپسنددت
و زیر حکم چادرت را امضا کند.
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
@parastohae_ashegh313
💝خاطره ای زیبا از شهید همت
یه روز خيلي ناگهاني به ابراهيم گفتم : به خاطر اين چشم ها هم که شده بالاخره يک روز شهيد مي شي
چشم هايش درخشيد و پرسيد : چرا؟ يک دفعه از حرفي که زده بودم پشيمان شدم .
خواستم بگويم : ولش کن ! مي خواستم بحث را عوض کنم اما نمي شد . چيزي قلمبه شده بود و راه گلويم را بسته بود .
آهي کشيدم و گفتم : چون خدا به اين چشم ها هم جمال داده هم کمال !
چون اين چشم ها در راه خدا بيداري زياد کشيده و اشک هاي زيادي ريخته
❤️خاطره اي از شهيد محمد ابراهيم همت به نقل از همسر ايشان
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─