eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
⚜بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ⚜ #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو #مــذهبـــےهاعاشقـــــــتـرن💖 ـــــــــــــ
✨﷽✨ 💖═════💖═════💖 《با من ازدواج می‌کنید؟》 📌توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می‌کنه👀 و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می‌زنه ... هر چند، گاهی حرفهای دیگه‌ای هم پشت سرش می‌زدن 😔... . توی راهرو با دوستهام ایستاده بودیم و حرف می‌زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد ... خانم همیلتون می‌تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم⁉️ ... . کنجکاو شدم ... پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟🤔 ... دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه ... بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن😰؛ گفت: می‌خواستم ازتون درخواست ازدواج💞 کنم؟ ... . چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی‌تونستم پلک بزنم😳 ... ما تا قبل از این، یکبار با هم برخورد مستقیم نداشتیم ... حتی حرف نزده بودیم ... حالا یه باره پیشنهاد ازدواج💞 ... ؟ پیشنهاد احمقانه‌ای بود ... اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم ❌... . بادی به غبغب انداختم و گفتم: می‌دونم من زیباترین دختر دانشگاه👩‍⚖ هستم اما ... . پرید وسط حرفم ... به خاطر این نیست ... . در حالی که دل دل💓 می‌زد و نفسش از ته چاه در میومد ... دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده‌اش😰 کشیده و ادامه داد: دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادیشون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم ... برای همین تصمیم به ازدواج💞 گرفتم ... شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید ... رفتار و نوع لباس پوشیدنتون هم👌 ... . همین طور صحبتش رو ادامه می‌داد و من مثل آتشفشان🌋 در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم ... تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه ... . دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش ... .😔 ✍ ... ⇩↯⇩ ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═════💖═════💖 #قسمت_اول 《با من ازدواج می‌کنید؟》 📌توی
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《تا لحظه مرگ》 📌تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه👩‍⚖ که خیلی‌ها آرزو دارن فقط جواب سلامشون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ ... من با پسرهایی که قدشون زیر ۱۹۰ باشه و هیکل و تیپ و قیافشون کمتر از تاپ‌ترین مدل‌های روز باشه اصلاً حرف هم نمیزنم چه برسه ... .😳 از شدت عصبانیت نمی‌تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می‌رفتم جلو، دو قدم بر می‌گشتم طرفش ... .👣 اون وقت تو ... تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به ۱۸۵ میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی❓ ... به من میگه خرجت رو میدم ... تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ ... یه نگاه به لباسهای مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می‌ارزه ... .😏 و در حالی که زیر لب غرغر می‌کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم😡 ازش دور شدم ... دوست‌هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می‌پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام‌تر داستان رو تعریف کردم ... .🤓 هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملاً مؤدبانه ازت خواستگاری💞 کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... .😐 خدای من ... باورم نمی‌شد دوست چند ساله‌ام داشت این حرفها رو می‌زد ... با عصبانیت کیفم👜 رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق‌العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... .😳 اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی⁉️ ... . باورم نمی‌شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می‌کرد ... داد زدم: تا لحظه مرگ⚰ ... و از اونجا زدم بیرون ... .😔 ✍ ... ⇩↯⇩ ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
💙آقاجان با یادتو نشستہ ام در راهے ڪه عبورمیڪنے اے غریب همیشہ آشناے من مهدے جان! بازگرد دیگرجانے نمانده اسٺ جوانیمان رفٺ و نیامدے💔 الوعده الوفا... #این_جمعہ_هم_گذشٺ #تو_نیامدے🍁 #العجل_العجل_یامولایاصاحب_الزمان @parastohae_ashegh313
Amir Esmail Sadafi - Shahid Hojaji (128).mp3
3.17M
امیر اسماعیل صدفی شهید حججی ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🌹سر سفره خاطرات🌹 شانزدهم اسفندماه سال 66 بود. به عنوان تداركات آتشبار به همراه 'حسين وفايى' و تعدادى ديگر از برادران وظيفه براى رساندن آذوقه و لوازم مورد نياز به توپهايى كه در خط بودند به سمت 'پل سيدالشهدا (ع)' واقع در منطقه 'ماووت' رفتيم كه بر اثر سيل ويران شده بود. وسايل را به وسيله يك فروند هليكوپتر به آن دست پل برديم. ساعت يك بعدازظهر با بى سيم تماس گرفتيم و يك دستگاه تويوتا از خط آمد. لوازم را داخل آن گذاشتيم و راه افتاديم. چيزى نگذشت كه بنزين ماشين تمام شد. مدتى منتظر مانديم تا ماشينى از آنجا رد شد و از آن بنزين گرفتيم. به راه ادامه داديم. نزديكيهاى خط دوباره بنزين تمام كرديم. خيلى غصه خورديم. چون بچه ها چند روز بود غذا نداشتند و بى صبرانه منتظر ما بودند. ناگهان چشممان افتاد به تويوتاى آسيب ديده اى كه در عمليات از كار افتاده بود. برادر 'وفايى' گفت: خدا را چه ديده اى شايد در اين لاشه بنزينى باشد. گفتم: چطور ممكن است، اين يك جاى سالم ندارد. خلاصه با نا اميدى به طرف آن رفتيم. ديديم باكش پر بنزين است ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ...زندگینامه شهیده طیبه واعظی🕊 طیبه واعظی دهنوی در سال۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت.در سال۱۳۵۰ طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج کرد. و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را بطور کلی دگرگون کرد و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد. به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد،ولی در نهایت در۳۰ فروردین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش دستگیر شد و خواهرشوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد. در سال۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب کردند. روز ۳۰ فروردین۵۶ در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد، در بازرسی بدنی او برگه اجاره خانه منزل تبریز را پیدا کردند، و خانه تحت نظر قرار می گیرد. طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است. صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه ماموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب مرتضی هم شناسایی می شود سپس به خانه بر می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کندغافل از اینکه ساواک منتظر اوست. طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهارماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به ماموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا میکنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند ،گفته بود؛ مرا بکشید ولی چادرم را برندارید. طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل میکنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند. روز سوم خرداد روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند. محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دوسال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شد و به آغوش خانواده برمی گردد. @parastohae_ashegh313
نشستہ‌ام بر بـام شب از ذهنـم تـو می‌ڪَذرے نشستہ‌ام و ستـاره‌ها را رصـد می‌ڪنم ڪاش امتـداد نڪَاهـم بہ ستـاره‌اے برسـد ڪہ تـو بہ آن چشـم دوختہ‌اے... #شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا 💫 @parastohae_ashegh313
بهر دیدار تو صبح و مساء پا رکاب و منتظر بنشسته ایم جان خود بهر وصالت میدهیم چون شهیدان بهرتان رزمنده ایم جان فدای سجده و تسبیحتان ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🇮🇷 امام خامنه ای(مدظله العالی): 💢ما باید آرایش جدید دشمن را بشناسیم؛ ☝️اگرنشناختیم وخوابیدیم،ازبین رفته‌ایم! ✅مرد جنگ باید بیدار باشد. . ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
#شهید_روز «فتحی ابراهیم عبدالعزیز الشقاقی» سه سال پس از شکست 1948 اعراب در برابر رژیم‌ صهیونیستی در اردوگاه رفح واقع در نوار غزه، در خانواده‌ای فقیر و متدین چشم به جهان گشود و پدر وی یک کارگر و امام جماعت دهکده - زرنوقه بود. شهید فتحی شقاقی، رهبر جنبش جهاد اسلامی فلسطین، یکی از رهبران مبارزی است که با الگو گرفتن از اندیشه‌ها و شیوه‌ رهبری امام‌خمینی(ره)، به مبارزات ملت فلسطین هویت اسلامی بخشید و تنها راه نجات این کشور را در استمرار همین روش می‌دانست. منبع: خبرآنلاین 📚موضوع مرتبط: #شهید_فتحی_الشقاقی #شهید_مدافع_حقوق_مستضعفین #بیوگرافی 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت #08_04 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#روز_شماره_دفاع_مقدس 🗓رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی(۴آبان) 🔴 #لطفا_عکس_باز_شود. ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#روز_شماره_دفاع_مقدس 🗓رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی(۴آبان) 🔴 #لطفا_عکس_باز_شود. ┄┅═══🍃🌸🍃═
✨ 💥 📚1_عملیات "فتح 2" در روز 4 آبان ماه 1365 در شمال محور جنگ به منظور انهدام تاسیسات صنعتی عراق واقع در شهر سد "دوکان" کردستان عراق صورت گرفت. سد دوکان که در نزدیکی شهر "سردشت" ایران است، بر بلندی های شمال شرقی کردستان عراق و تحت سیطره "اتحادیه میهنی کردستان عراق" قرار داشت. نیروگاه های قرارگاه "رمضان" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با همکاری و تمهیدات و اطلاعات معارضان کرد عراقی و اجرای آتش سنگین توانستند مرکز تاسیساتی برق 350 مگاواتی سد دوکان را با کمترین لطمات نیروهای خودی، منهدم سازند. یک سال و نیم پس از این عملیات و در ماه های آخرجنگ، نیروهای ایران توانستند در عملیات بیت المقدس 6 مواضع پدافندی خود را تا حد اشراف و تسلط برسد و دریاچه پشت آن پیش ببرند. 💥 📚2_در خرمشهر حماسه بزرگی آفریده شد. دشمن که از شلمچه تا پل نو را ظرف 4 روز طی کرده بود، نتوانست از پل نو تا پل خرمشهر - آبادان را در کمتر از 31 روز طی کند و با تلفات فراوان به این پل دست یافت. بدین ترتیب مقاومت 35 روزه نیروهای مردمی تا چهارم آبان 1359 در دروازه‌ها و کوچه‌های خرمشهر چندین یگان دشمن را منهدم کرد. در این مدت مناطقی چون پاسگاه دوربند، پل نو، پلیس راه، صد دستگاه، ساختمان‌های پیش ساخته، کوی طالقانی، کشتارگاه، میدان راه‌آهن، گمرک و بندر، خیابان چهل متری و فرمانداری نقاط مقاومت شناخته می‌شد و مسجد جامع شهر مرکز فرماندهی و سمبل مقاومت بود. @parastohae_ashegh313
#آمار_کلی_شهدای_جنگ_تحمیلی 📚آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی تعداد "213255"نفر بوده که شامل "155081"نفر در درگیری مستقیم با دشمن،" 16154 " نفر در حملات به شهر ها، "11814"نفر در حوادث متفرقه و سایر موارد "9889" نفر بوده است. ازاین آمار تعداد "155259" نفر مجرد، تعداد "55996" نفر متاهل، تعداد7054نفر 14ساله وکمتر، تعداد 65575نفر بین 15 تا 19 ساله، تعداد 87106نفر بین 20 تا 23 ساله، تعداد "22703"نفرببن 24 تا 29 ساله، تعداد 30817نفر 30 ساله وبالاتر بوده است. 📊براساس آمار های بین المللی جنگ عراق علیه ایران 627میلیارد دلار برای ایران و 561میلیارد دلار برای عراق هزینه در بر داشته است. 📋همچنین هزینه های خرابی ناشی از جنگ برای ایران 644میلیارد دلار و برای عراق 452میلیارد دلار بر آورده شده است. @parastohae_ashegh313
💥 #خاطرات_شهدا 💥 🕊هر روز، به نام یکی از اهل بیت(ع) حرکت خود را آغاز می کردیم. آن روز هم رمز حرکت، به نام #آقاامام_رضاع بود. منطقه ی شرهانی رنگ و بوی مشهدالرضا گرفته بود. یک شهید کشف شد، اما هیچ مدرکی برای شناسایی نداشت. برگه ای همراه شهید بود که جمله ای روی آن نوشته شده بود که پیام آن روز بود:«هر که شود بیمار رضا، والله شود دلدار خدا». بچه ها آن روز، خود را رو به قبله در پشت پنجره فولاد احساس می کردند. 🌺«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلواه کثیره تامه زاکیه متوصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک....» 🌺 منبع:آسمان مال آنهاست(کتاب تفحص)، صفحه:19 #السلام‌علیک‌یا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
مداحی آنلاین - به خدا بهونه بود - محمود کریمی.mp3
5.83M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع) 🌴به خدا بهونه بود 🌴زهری که قاتلش شده 🎤 #محمودکریمی ⏯ #زمینه ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🌹عزاداری درسیره شهدا🌹 همیشه در صف عزاداران امام حسین (ع) بود و در مراسم عزاداری با پای برهنه در مراسم شرکت می کرد. روز عاشورا حالت عجیبی به او دست می داد. سر و صورتش را گل می مالید و پارچه ی سیاهی به پیشانی اش می بست و شال سیاهی هم به گردن می آویخت. هرکس او را با این وضعیت می دید، گریه اش می گرفت. یک بار بعد از اتمام مراسم به او گفتم: «این همه راه را با پای برهنه رفته ای، از مسجد تا خانه را، اجازه بده با ماشین برسانیمت» گفت: «نه، من اگر می خواستم راحت باشم کفش می پوشیدم، ولی می خواهم با پای برهنه، درد و رنج امام حسین (ع) و اهل بیتشان را که در عصر عاشورا با پای برهنه در بیابان ها راه رفتند و دویدند، بهتر درک کنم. تا بهتر بتوانم برای ایشان عزاداری کنم» «شهید حسن غفوریان» منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:124 ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
#رمز_موفیقت #شهید_باکری جانباز سرافراز محمد حبیب اللهی میگویند:اگر تمام برگ های زندگی حمید آقا را مرور کنید در مبارزات ايشان عليه رژيم پهلوي، رفتنشان به محضر حضرت اما م خميني(ره)، عمليات مسلم ابن عقيل و... را ورق بزنید به یک نکته مهم از حميد آقا پی می برید و آن گمنام بودن حمید باکری است. حمید باکری ذره اي تظاهر نداشت. خودش مي خواست گمنام شود. شهادتش هم گمنام بود همانطورکه خواسته بود. خصوصیات حمید باکری حکایت از علاقه ایشان به گمنامی بود.امكان آوردن پیکر حميد باكري در عمليات خيبر وجود داشت اما با نظر من، این هم حکمت داشت و خواست حمید آقا این بود که گمنام زندگی کند و گمنام بماند.اهدافی که حمید دنبال مي كرد بین خودش و خداوند بود. حميد باكري در وادی تظاهر یک قدم هم بر نداشت با آنكه زحمات فراواني در جنگ کشید. شهيد حميد باكري به عنوان فرمانده در عمليات هاي متعدد كه وجب به وجب در كنار رزمندگان حضور داشت و نفر اول در عمليات ها بود، مکالمات و مصاحبه ایشان با تلویزیون و رسانه ها وجود نداشت فقط در حد يكي دو مورد بود. اين نشان از اهل تظاهر نبودن حميد دارد. حمید در راه هدفش شهید شد و در راه هدفش گمنام ماند. از حمید باکری یادداشت زیادی در دسترس نيست. ايشان خيلي اهل يادداشت كردن نبودند. ایشان با حركات و رفتارش به ما درس داده است. هدفش این بود که کارها براي خداوند باشد. حمید باکری گوی سبقت را در گمنامی برد. ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#خاکریز_خاطرات۸۶ #رمز_موفیقت #شهید_برونسی پدرشان بعد از اينكه از جبهه برگشتند ، مريض بودند. در روست
خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود ما طبقۀ پایین زندگی می‌کردیم و آقای کلاهدوز طبقۀ بالا. هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم. یه شب اتفاقی در رو بازکردم، دیدم آقای‌کلاهدوز پوتین‌هاش رو در آورده، توی دستش گرفته و از پله‌ها میره بالا. طوری رفت و آمد می‌کرد که مزاحمِ همسایه‌ ها نشه. صبح‌ ها هم چون زود می‌رفت بیرون، ماشینش رو خاموش تا سرِکوچه هُل می‌داد و اونجا روشن می‌کرد تا برا همسایه‌ها مزاحمت ایجاد نشه 📌خاطره ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز 📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ تولد : 1368/08/03 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/08/22 محل شهادت : حلب - سوریه وضعیت تاهل : متاهل محل مزار شهید : مشهد - بهشت رضا (ع) شهید حسین هریری ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🕯دختر بَدر الدُجی امشب سه جا دارد عزا 🖤گاه میگوید 🕯 پدر🥀، 🖤گاهی حسن🥀 🕯گاهی رضا🥀 🖤صلی الله علیک یاسیدنا ومولانا 🕯یارسول الله یا نبی الرحمة 🖤یا محمدمصطفی(ص) و 🕯یاسیدنا ومولانا 🖤یاکریم اهل بیت 🕯یا امام حسن مجتبی(ع) 🖤رحلت پیامبر(ص)وشهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) تسلیت باد. 🕯 ┅═══✼🖤✼═══┅┄ @shohada_emamzaman1 ┅═══✼🖤✼═══┅┄
✨خدایا... 🍂به حرمت این شب ✨دوای درد همـه 🍂دردمندان باش ✨پنهاه همه بی کسان باش 🍂گره ازمشکلات ✨همه بازکن 🍂ای مهربان... ✨دستی که به سوی تو 🍂بلند شد خالی برنگردان 💫 🌹 @parastohae_ashegh313
شروع زندگانیم بود به نام تو شمع وچراغ خانه ام بود فروغ تو به یاد تو نفس زدن برای من موهبت است تمام زندگی من فدای خون تو همراهان عزیز @parastohae_ashegh313
پیامبر اسلام(ص): ۱- دو گروه از امت من هستند که اگر صالح باشند امت من هم صالح می شوند واگر فاسد شوند امت من هم فاسد شوند. پرسیدند: ای رسول خدا؛ آن دو گروه کدامند؟ فرمود: و ۲- از نشانه های نزدیک شدن قیامت،تباه ساختن نماز ،پیروی از شهوتها ،تمایل به هوسها،بزرگداشت ثروت وفروختن دین به دنیاست. در آن شرایط همچنان که نمک در آب حل می شود،قلب مومن در درونش آب میشود ،به خاطر منکراتی که می بیند و توان تغییر دادن ندارد. ۳- خوشا به حال آن کس که در روز قیامت در نامه ی عملش زیر هر گناهی یک " استغفرالله" بیاید. وسائل الشیعه ج ۱۱ صفحات ۵۰۸ و۲۷۶ و۳۵۵ رحلت جانگداز آن حضرت وشهادت امام حسن مجتبی (ع) را تسلیت عرض می کنم. التماس دعا @parastohae_ashegh313
#رمز_موفیقت #شهید_علی_قاریانپور برگ‌های تاریخ به ۱۴ مردادماه که می‌رسد یادآور تولد بزرگ مردی به نام «علی قاریانپور» می‌شود که در چنین روزی در سال ۱۳۴۳، در شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش یوسف و مادرش طاهره نام داشت. این شهید والامقام که تا دوم راهنمایی درس‌خوانده بود در کارخانه‌ای کارگری می‌کرد اما به سبب احساس مسئولیتی که در قبال انقلاب اسلامی داشت از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در نهایت در دهم اسفند ۱۳۶۵ در سن ۲۲ سالگی، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به آسمان پرواز كرد. مزارش در قطعه ۷ ردیف ۲ گلزار شهدای زادگاهش قزوین واقع است. نکته‌ای که این شهید والامقام را نسبت به دیگر شهدا متمایز کرده نوشته عجیبی است که در سنگ مزار شهید می‌توان دید و اثری از نام شهید در سنگ مزارش نیست. چرا که طبق این قسمت از وصیت این شهید گرانقدر که «به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید، می‌خواهم همچون ده‌ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم...اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال»، تنها همین جمله کوتاه اما پرمعنا نوشته‌شده است «...مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال...».  امروز همه شهید قاریانپور را به دیده یک ازخودگذشته و ایثارگر کامل و گوهری همیشه تابان می‌بینند، شهیدی که می‌خواست گمنام و بی‌نام‌ونشان بماند اما خداوند نام او را برای همیشه جاویدان کرد. عده زیادی از دوست داران شهید قاریان پور او را «مَشتی شهدا» می‌دانند و دست توسل و ارادت خود را به‌سوی درگاه این شهید قزوینی و دیگر شهدا دراز می‌کنند ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄