eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از جنگ و با شروع شبیخون فرهنگی غیر از مسئولیتهای مختلفی که در سپاه و لشکر هفت ولی عصر اهواز داشتن به فعالیتهای فرهنگی در پایگاههای بسیج و مساجد مشغول شدن و در سالهای عمر با برکتشون جوونها و نوجونهای زیادی رو جذب مسجد و پایگاه بسیج کردن و مسجد چهارده معصوم اهواز رو ساختن.
اردوی بچه های مسجد امام جعفر صادق اهواز به تهران. نفر ایستاده سمت چپ شهید مختاربند
بعد از سالها خدمت در سپاه و به خاطر دقت و حساسیت در حفظ بیت المال مدیر عامل بانک انصار استان خوزستان به مدت ۵ سال و بعد از اون ده سال مدیر عامل بانک انصار استان قم بودن. بعد از بازنشستگی و با شروع درگیری در سوریه به اونجا رفتن و به عنوان معاونت پشتیبانی قرارگاه حضرت زینب فعالیت میکردن و در موقع عملیات به عنوان فرمانده محور حضور پیدا میکردن و بعد از یک سال و چند ماه حضور در سوریه به شهادت رسیدن.
بفرمایید پدر بزرگوارتون چطور و از طریق کدام ارگان به سوریه اعزام شدند ؟
شما به عنوان فرزند شهید فکر میکنید کدام رابطه معنوی پدر با خدا باعث عاقبت بخیری ایشان شد ؟
خیلی از ویژگیهای شهدا که باعث عاقبت به خیری اونها میشه مشترکه. ایمان قوی به خداوند و خلوص نیت در کار و غیرتی که نسبت به انقلاب و اهل بیت دارن. ولی ویژگی خاص ایشون فکر می کنم حفظ روحیه ی دوران دفاع مقدس بود. ایشون بعد از پایان جنگ از پا ننشست و تا آخرین لحظه برای حفظ آرمانهای امام و انقلاب تلاش کرد و مزد یک عمر تلاش صادقانه شون رو با شهادت و عاقبت به خیری گرفتن.
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
خیلی از ویژگیهای شهدا که باعث عاقبت به خیری اونها میشه مشترکه. ایمان قوی به خداوند و خلوص نیت در کار
خوشا به حال ڪسانی ڪه شــناختند وجود خویشـتن را در این دنیا وعمل میڪنند به وظایف خود به امید تزڪیه نفس و ترفیع درجــه و لــذت عــبادت و خــشوع قلــب. 🌷 شهیـــد احـمد علـی نیری
از خصوصیات و ویژگی های بارز اخلاقی شهید برامون بفرمایید ؟ و اینکه پدرتون در چه مسئله ای بسیار تأکید داشتن .
ویژگی خاص ایشون اولا اعتقاد کامل به مسئله ولایت فقیه بود. به مادرم گفته بودن به درجه ای از اعتقاد نسبت به حقانیت حضرت آقا رسیدن که اگر ایشون بفرمایند وارد آتش بشو بی درنگ انجام میدم. و مسئله ی دوم حساسیت بسیار زیاد در حفظ بیت المال بود. همونطور که می دونید کار بانکی کار بسیار حساسی هست. و با پول مردم سروکار داره. ایشون از روز اول حضور در مجموعه ی بانک انصار دیده بودن اضافه کاریشون به صورت کامل به حقوق اضافه میشه همون موقع این اضافه کار رو لغو کرده بود و گفته بودن هر ساعتی که اضافه کار موندم همون رو برای من محاسبه کنید. میخوام بگم در جزییاتی دقت میکردن که خیلی از مدیران الان متاسفانه توجه که نمی کنن بماند، میلیاردها تومن اموال مردم رو به راحتی میدزدن.
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
ویژگی خاص ایشون اولا اعتقاد کامل به مسئله ولایت فقیه بود. به مادرم گفته بودن به درجه ای از اعتقاد نس
یکی از مهم ترین سفارش هایی که شهدا در وصیت نامه خودشون داشتند ، حرکت در مسیر ولایت هست طبق فرازی از وصیت نامه شهید مختار بند : 🦋 ولایت مانند ستونی است که همیشه و در همه ی بحران ها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم و اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم، همان کاری را انجام داده ایم که دشمن می خواهد و ایجاد شک و شبهه یعنی برانداختن تیرک خیمه ی جمهوری اسلامی. 🥀
از مهم ترین ملاک و ارزش هایی که پدرتون در خانواده قرار داده بودند برامون بفرمایید .
پدر تاکید زیادی روی نماز اول وقت داشتن و تاکید بعدی ایشون شرکت در مراسم راهپیمایی بود که یکی از نمادهای حمایت از نظام و رهبری هست. ویژگی دیگه که تو خونه ی ما همیشه بهش اهمیت داده میشد حفظ فرهنگ شهدا بود. ما جزو اولین خانواده هایی بودیم که بعد از جنگ به صورت خودجوش به مناطق جنگی می رفتیم قبل از اینکه اردوی راهیان نور برقرار بشه. ایشون از سال ۶۹ هر سال ما رو برای بازدید از آبادان خرمشهر و بعد از اون شلمچه اروند و مناطق دیگه میبردن و خودشون راوی مظلومیت و رشادت رزمندگان و شهدا برامون بودن و هرسال تعدادی از فامیل ما رو همراهی میکردن. اینطور بود که مسئله جهاد و شهادت همیشه در خونه ی ما مطرح بود.
بازدید از منطقه ی عملیاتی فتح المبین به همراه تعدادی از فامیل
گویا پدر شما از دوران جنگ تحمیلی با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا بودند برامون از دوران جنگ تحمیلی بفرمایید آیا شهید خاصی رو سرمشق خودشون قرار داده بودند ؟
خب برادر ایشون شهید محمود مختاربند در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسید و یکی از داییها و برادر دیگه ی ایشون سالها اسیر بودن. دایی بزرگ ایشون هم سه شهید تقدیم انقلاب کردن. می خوام بگم به غیر از اعضای خانواده ، دوستان بسیار نزدیک ایشون در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدن و این حسرت جاموندن از کاروان شهدا همیشه در کلام و رفتار ایشون دیده میشد
زمین همچون قفس مےماند بعضے‌ها آفریده شده اند براے‌ پرواز همچون‌ شهدا 🌹 دو برادر در یک قاب #رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
از نحوه شهادتشون بفرمایید ، چطور و در چه منطقه ای به شهادت رسیدن ؟
به گفته همرزمشون نیروهای النصره که از اسراییل پشتیبانی میشن و در منطقه بلندیهای جولان مستقر بودن و عملیاتی رو در مهر ماه ۹۴ برای تصرف دمشق شروع کرده بودن. ایشون چندین روز در منطقه ی قنیطره در چند کیلومتری بلندیهای جولان مستقر بودن و به دشمن اجازه ی یک متر پیشروی نداده بودن. به حدی مقاومت کردن که دشمن دید خط ایشون رو نمی تونه بشکنه از خط مجاور ایشون که نیروهای سوری مستقر بودن حمله کرد ایشون برای محاصره نشدن نیروهاشون مجبور به عقب نشینی تاکتیکی شد و به محض رسیدن به خط دوم، شنیدن که شهید حسونی زاده زخمی شده و به اسارت دشمن دراومده برای نجات ایشون پیشروی کرد و با اصابت تیر به سینه شون در تاریخ ۲۰ مهر ۹۴ به درجه رفیع شهادت نائل شد.
لطفا آدرس مزار پدر بزرگوارتون و وصیتنامه شهید رو در صورت امکان ارسال بفرمایید.
به نام خدا وصیت نامه شهید مدافع حرم سردار حاج حمید مختاربند خداوندا،شنیده ام که در آخر الزمان در شام اتفاقاتی رخ می دهد. همیشه در ذهنم بود که در آخر الزمان و زمان نزدیکی حضور امام مثل سال های گذشته باز هم در صف کسانی که هیچ نقشی در اصحاب امام زمان (عج) ندارند هستم، یا از کسانی که مثل زمان حضور امام خامنه ای، وقتی به شهری می رود مانند آدم های عادی باید کنار صف خیابان بایستم و از روی پیاده رو آقا را ببینم یا می شود من هم در صف یاران حداقل نزدیک آقا باشم؟ یا اینکه در زمان بعد از جنگ به فکر این بودم که فرصت و زمینه ی شهادت و در صف جهاد قرار گرفتن از دست رفت. آن موقع جنگ که معرفت شهادت را نداشتم و حال هم که زمینه ی جهاد و شهادت وجود ندارد. هر چند که همیشه می خواندم: در باغ شهادت باز باز است؛ ولی چطور و کجا معلوم نبود،که ناگاه در کمال ناباروری در حالیکه میلیون ها نفر در آرزوی شرکت در جهاد عراق، سوریه، لبنان و جاهای دیگر بودند، به خصوص آنهایی که از صف شهدا عقب افتاده بودند، می سوختند و می ساختند؛ یکدفعه ورق برگشت و بعد از چند بار پیگیری به این و آن گفتم که اگر می شود من هم به عراق و سوریه بروم و در جهاد و در صف مدافعان حرم اهل بیت قرار گیرم و جانم را فدای حرم اهل بیت کنم. تا اینکه از میان این همه مشتاق شرکت در جهاد، اسم بنده ی حقیر انتخاب شد. آن هم نه یک ماه و چند ماه که دیگران هستند، بلکه حداقل یک سال! خدایا چطور تو را شکر کنم؟ مرا با لطف و کرم خودت انتخاب کردی، توفیق شرکت در جهاد دادی، توفیق شرکت در جنگی دادی که طرف مقابل آن گردان هایی هستند به نام یزید، معاویه، شمربن ذی الجوشن و گردان عایشه؛ و این طرف شیعیان پاک باخته و جان برکف و عاشق. خدایا زمانی که عمرم رو به پایان است و 59 سال سن دارم و دوران جوانی خود را گذرانده و بچه ها را سر و سامان داده ام؛ به من توفیق شرکت در جهاد داده ای که اگر باز لطفت شامل حال من شود، در این راه جانم را فدای حرم بی‌بی زینب کبری و دردانه ى اباعبدالله، بی‌بی رقیه خانم کنم و از این ماموریت برنگردم الا با شهادت، واقعا ممنونم. خدایا فقط مى توانم بگویم دوستت دارم با این همه نعمت. ‏ الحمدالله عدد امواج البحور، الحمدالله عدد لمح العيون، الحمدالله من اليوم الى يوم ينفخ في الصور. امام علی(ع) می فرماید: ان الله کتب القتل علی قوم و الموت علی آخرین کل آتیه منیته علی ما کتب الله له فطوبی للمجاهدين فی سبیله و المقتولین علی طاعته. خداوند برای گروهی شهادت را مقدر کرده و برای گروهی دیگر مرگ را، و هر گروه تقدیری دارد که به سمتش می رود و از آن گریزی نیست. پس خوشا به حال مجاهدان و شهدای راه خدا. خدایا یعنی ممکن است این بنده ضعیف و روسیاه هم در صف مجاهدان به حساب آید و این ماموریت را نردبان اوج او تا رسیدن به خودت قرار دهی؟ خدایا می دانم و اقرار می کنم که لیاقت آن را ندارم اما چشمم به لطف و کرم توست. خدایا اقرار می کنم نه لایقم نه قابل. پدر و مادر عزیزم، همسر عزیزم، خواهران و برادرانم، فرزندان، عروس ها و دامادهایم، اگر خداوند لیاقت ورود به این باغ را به من داد، یعنی اینکه رفته ام بهترین جای باغ جا گرفته ام تا شما برسید. البته مراقب باشید راه را اشتباه نروید، گم نشوید، راه باغ مشخص است! آدرس را همیشه در گوش ما تکرار کرده اند. منتظرتان هستم. اگر خدا نخواسته گاهی وقت ها منحرف شدید، به من ندایی بدهید، ان شاءالله می آیم، راه را نشانتان میدهم.(اگر صاحب باغ اجازه دادند.)