eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️از مکتب اهل بیت بیاموزیم❤️ جلسه هشتم : اقتصاد مقاومتی (قناعت ) قالَ(علیه السلام): اَلدُّنْیا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ أشْیاء: اَلْغِنى، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فیها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إسْتَغْنى، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ إسْتَراحَ.(4) فرمود: دنیا و اموال آن، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نیازى، عزّت و شوکت، آسایش و آسوده بودن. هر که زاهد باشد; عزیز و با شخصیّت است، هر که قانع باشد; بى نیاز و غنى گردد، هر که کمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد; همیشه آسوده و در آسایش است. چه زیبا فرموده اند که قناعت سبب بی نیازی میشود و امروز سر التماس دنیاطلبان به امریکا امیدوار ، سیر شکمانی هستند که قناعت برای انها معنایی ندارد و لذا حل مشکلات را در برجام و رابطه با امریکا میبینند 🌹در سیره شهدا🌹 1⃣ در تمام طول زندگی حتی در آخرین شب و شب پیش از شهادت ایشان، تا هر وقت که طول می‌کشید برای شام منتظر دکتر می‌ماندم. شبی در خوابگاه آبگوشت درست کرده ‌بودم، طبق عادت ساعت 10 شب آقای دکتر آمدند. گفتم: نان نداریم اگر میشود از سرایداری نان بگیرید. گفت: عزیز! حاضرم تمام شهر را این وقت شب برای نان بگردم، ولی مرا در خانه کسی نفرست. آن شب آبگوشت را بدون نان خوردیم. به‌رغم مضیقه‌ مالی مطلقا نه من و نه ایشان به خودمان اجازه نمی‌دادیم حتی از نزدیکان کمک بگیریم. (همسرشهید) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص92 2⃣ گاه پدرم مقروض بود ولی به گونه ای زندگی مارا اداره میکرد که ما هیچ محدودیتی احساس نمیکردیم. مثلاً یکبار در نوجوانی که ایشان مقروض بود چیزی را میخواستم که برای من بخرند ولی نمیخریدند وعلت آن را هم نمیگفتند ومن ناراحت شدم وبر خواسته ام اصرار می کردم ولی ایشان نمی گفت قرض دارم بلکه گفت من الان نمیتوانم این وسیله را برای تو تهیه کنم .لذا دلگیر شدم. مادرم که متوجه قضیه بود وقتی پدرم در خانه نبود قضیه را به من انتقال داد ومن خیلی شرمنده شدم لذا وقتی پدرم به منزل آمد گفتم نیازی به خرید این وسیله ندارم ودر ضمن اگر به شما کمکی میشود پول ماهانه ام راکه به من میدهید ندهید. ایشان خندیدند وگفتند نه علیرضا جان به این پول آن طورکه فکر میکنی احتیاج ندارم. پسرم من از وجوهات در زندگی ام استفاده نمیکنم ولی اگر بخواهم پول در بیاورم واقعاً میتوانم ماهی یک میلیون تومان درآمد داشته باشم ولی میخواهم استقلال مالی داشته باشم وبه لحاظ مالی فکر میکنم در سطح و حد معینی باید هزینه داشته باشم. کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، ص95 3⃣ از کودکی اش توی مغازه بود و دخل در زیر دستش؛ اما خودم به زور پول توی جیبش می‌گذاشتم. همین پول را هم تا چند وقت می‌دیدی ته جبیش مانده یک بار پرسیدم:  بابا! مگر تو چیزی نمی خوری؟ چرا پول هایت خرج نمی شود؟ گفت: من که خرجی ندارم. نان و غذا می خواهم که در خانه‌هست. بیرون هم نیازی ندارم راوی : پدر سردار شهید مهدی زین الدین @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🍀🍀 روز تولد «سیدالرئیس» عراقی ها😒 که همان صدام😷 باشد، فرا رسیده بود. از این رو افسر اردوگاه🧟‍♂ همه بچه ها را در محوطه اردوگاه جمع کرد و به آنها گفت امروز، روز خوشحالی ما و شماست. بعد هم شروع کرد تمام حرف هایی را که طی چند روز آماده کرده بود، مثل طوطی تکرار کرد و در پایان صحبت هایش از بچه ها خواست که دست افشانی کنند و به مناسبت این تولد مبارک و میمون🐒 برقصند. بچه ها نیز در پاسخ با کمال قاطعیّت از این خواسته و امر افسر عراقی سرباز زدند و قویّاً تکذیب کردند و نهایتاً در آخر با تمامی اذیت و آزارها و فشارها بچه ها پذیرفتند که فقط کف بزنند. پس، افسر عراقی به شکل مضحک و خنده آوری هیکل گنده و بدقواره اش را تکان می داد و بچه ها هم با کف زدن👏 این دم را تکرار می کردند که «خرس🐻 را به رقص آوردیم، خرس را به رقص آوردیم» و افسر عراقی به خیال این که بچه ها نیز با او همراهی می کنند، مدام دهان گشادش🤪 را بیشتر باز می کرد و بیشتر اباطیل می گفت و به قول خودش ترانه می خواند! ✍کتاب طنزدراسارت، صفحه:59 @parastohae_ashegh313
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج ‌‌ @parastohae_ashegh313
💌 « برادر ها بلند شید ؛ نماز شب. » هوا سرد❄️ بود. کسی حال بلند شدن نداشت. پتو ها را کشیده بودند تا روی سرشان و خوابیده😴 بودند. دست بردار نبود. هی داد🗣 می زد « بلند شید؛ نماز شب!» یکی سرش را از زیر پتو در آورد. همین طور که چشم هایش بسته بود گفت« از همین زیر پتو العفو. »🤲 چند تا پتو دور خودش پیچید و رفت. زیر نور فانوس دعا🤲 می خواند، نماز می خواند، گریه می کرد😭 ✍یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 45 @parastohae_ashegh313
❤️ ای تشنہ ی فتاده بہ دشت بلا سلام شاه شهید حضرت خون خدا سلام ما ڪہ لیاقت حَرَمت را نداشتیم از دور دست ساڪن ڪربُبَـلا سلام ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
🌀 نگذاریم خاک بخورند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«مشکل‌تر از کتاب نوشتن، رساندن کتاب به چشم و ذهن مخاطب است؛ این خیلی مهم است. این هنر لازم دارد، دقّت لازم دارد، ظرافتهایی دارد که بایستی بتوانید اینها را وارد ذهن اینها بکنید.» ۱۳۹۵/۰۹/۱۵ ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما همراهان خوب کانال شهدای گمنام 🙏🌹 💫 نظر به درخواست و اصرار عزیزان همراه در کانال مبنی بر برگزاری مجدد دوره آموزش روایتگری🎤 👱🏻 مدیریت کانال برای دومین بار تصمیم به برگزاری یک دوره آموزش نموده است🌷 لذا عزیزان بزرگوار و مشتاق یادگیری روایتگری شهدا 😊 زیر نظر استاد جلالیان 👱🏻 میتوانند به آی دی زیر در مراجعه و در این دوره شرکت نمایند . @shahid_khoshnam 🔴شرایط دوره ✅ تعهد شرعی مبنی بر شرکت در کلاس ها و انجام تکالیف محوله. ✅ پرداخت مبلغ ۲۰ هزار تومان (به نفرات برتر و منظم دوره این هزینه به همراه جوایزی عودت داده خواهد شد ) ✅یادگیری این فن به معنای اینکه راهی برای کسب درامد باشد نیست بلکه صرفا در راستای ترویج معارف دفاع مقدس و دفاع از حریم آل الله است . 🔴ظرفیت محدود 👈 ضمنا ثبت نام کلاس تا اواخر خرداد ماه و شروع کلاس از ابتدای تیر ماه می باشد ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨ ✿| رفـاقـت بـا شـہـدا •❥ سـن و سـال نـمے شـنـاسـد •❥ شــهــدا دوسـ❥ـــت همه ے نـسـل ها هـسـتـنـد |✿   •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘بالاخره راحت خوابید دخترِ بابا ! بابا به اندازه ستاره هایِ آسمانِ شب هایی که نبودی ، دلم تنگ بود برای آغوشت .... + راستی بابا؛ سلام منو هم به رقیه خانم برسون🌹🍃 @parastohae_ashegh313
🍃❣🌸 چادرت را بر سرت بیانداز✨ بیرون بیا بگذار کوچه و خیابان زیر گامهای نجیب تو احساس غرور کنند🌟 بگذار ببینند برگهای درخت🍃 بی عفتی چگونه زیر پایت خش خش🍂 میکند که زیر چادر توست🌸 @parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️از مکتب اهل بیت بیاموزیم❤️ جلسه نهم : اقتصاد مقاومتی (لباس اسلامی) قالَ علی (علیه السلام): اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إلى نَبیٍّ مِنَ الاْنْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائى، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائى، وَ لا یَتَشَکَّلُوا بِمَشاکِلِ أعْدائى، فَیَکُونُوا أعْدائى. فرمود: خداوند تبارک و تعالى بر یکى از پیامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا میل نکنند و هم شکل دشمنان من نگردند، وگرنه ایشان هم دشمن من خواهند بود. تبعیت از فرهنگ بیگانه و دشمنان اسلام در نوع لباس ، نوع غذا و حتی نوع مراودات به طور کلی شبیه شدن به دشمن دین خدا ، انسان رو در زمره دشمنان میکند و خود حدیث مفصل بخوانید ازین مجمل که چرا دعا و ثنا ، مستجاب نمیشود و اثر ندارد خب وقتی فرهنگ زندگی ما بر گرفته از اثار غربی و ماهواره و .. باشه خب مشخصه که خدا امورمان را به خودمان و دشمنانمان وا میگذارد 🌹در سیره شهدا🌹 1⃣ سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده، بالاترین نمره. یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 7 2⃣ اولین كسی بود كه ما را مجبور كرد برای سپاه لباس رسمی درست كنیم. فقط كلاهدوز و بنده و دو سه نفر دیگر لباس می پوشیدیم. او اصرار داشت كه بدون لباس نیاییم . یك روز آمد به ستاد مركزی سپاه. یك برادر سپاهی لباس بی یقه درست كرده بود. او را صدا زد و گفت: «‌تو چرا این كار را كردی ؟‌»‌ گفت: « این یقه ها اسلامی نیست. » كلاهدوز گفت: « كار تو اسلامی نیست، دستور فرماندهی در اسلام واجبتر از هر دستوری است. من اینجا ایستاده ام، برو لباس بگیر و لباسهایت را عوض كن. »‌ واقعاً به نظم مقید بود و نظم امروز سپاه مدیون همان زحمات است. شهید یوسف کلاهدوز کتاب هاله‌ای از نور، ص41 @parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
🌱🌸🍃🌼🌿 🤲 یکی از خاطراتی که شهید محسن آن را به عنوان امداد غیبی برایم تعریف کرد ، این بود که می گفت : قبل از اعزام به جبهه یک شب مشغول مطالعه درس هایم🙇🏻‍♂ بودم که چشمم به ساعت⏰ افتاد که نصف شب شده بود با خود گفتم : تو که تا این ساعت بیدار مانده ای بهتر است نماز شب📿 هم بخوانی . برخاستم و نماز شب خواندم و در آن نماز دعا کردم🤲 که خدایا توفیق رفتن به جبهه را به من اعطا کن . بعد فردا صبح شنیدم برادرم محمد از جبهه برگشته است . وقتی به دیدنش رفتم به من گفت : چرا پشت جبهه مانده ای ؟ برو جبهه و وقتی به خانه آمدم . مادرم هم گفت : برو جبهه که ناگاه یادم آمد از نماز شب دیشب و دعایی که کرده بودم ، فهمیدم دعایم مستجاب شده و خدا مرا پذیرفته است🤲😍 ✍منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان @parastohae_ashegh313
1_310811744.mp3
2.44M
قلـ❤️ـب ما، برای رسیدن به سلامتیِ کامل که آرامش و نشاطِ دائمیه؛ اول باید بزرگ بشه، و دغدغه های بزرگ سراغش بیاد. قلبتو به قلبهای بزرگ گره بزن تا بزرگش کنی @parastohae_ashegh313
نیاز بہ‌هیچ زبان شاعرانہ‌اے نیسٺ💙 🌹فقط رَبَنـا آتِنـا فِے دنیا 💙ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا 🌹باز هم زائرتان نیستم از 💙دور ارباب @parastohae_ashegh313
شهيد حسين تقي‌پور: شما بايد حامي ولايت فقيه و امام باشيد و رهبر را همچون نگين انگشتري در ميان خود بگيريد. 🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توي جبهه اين قدر به خدا📿 مي رسي، مي آي خونه يه خورده ما رو ببين🙄 شوخي مي كردم😉 آخر هر وقت مي آمد، هنوز نرسيده، با همان لباس ها مي ايستاد به نماز✨ ما هم مگر چه قدر پهلوي هم بوديم؟🌹🌹 نصفه شب مي رسيد🌌 صبح هم نان و پنير🍞🧀 به دست، بندهاي پوتينش را نبسته، سوار ماشين🚖 مي شد كه برود. نگاهم كرد و گفت «...وقتي تو رو مي بينم😍 احساس مي كنم بايد دو ركعت نماز شكر🤲 بخونم.» ✍يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 33 @parastohae_ashegh313
🤓 بعضی از بچه‌ها خیلی بی‌میل غذا🍛 می‌خوردند🧐 كسی كه آنها را نمی‌شناخت فكر می‌كرد بیمار هستند، به قول معروف، خوردن را زیاد جدی نمی‌گرفتند و هر وقت كسی ازآنها می‌پرسید:«چرادرست غذا نمی‌خوری؟ می‌گفت : برادر اشتهام عینكی شده یعنی چیزی نمانده تا كور شود.😎😛😄 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁦◀️⁩ به یاد ... ⁩«...مرگ آگاهی کیفیت حضور اولیاء خدا را در دنیا بیان می دارد، تا آنجا که هرکه مقرب تر است مرگ آگاه تر است...» شهید سید مرتضی آوینی و ششم خرداد سالروز تشییع 175 و یاد و خاطره کلیه خصوصا کربلای چهار را گرامی می داریم . شادی روح بلند شهیدان صلوات ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️از مکتب اهل بیت بیاموزیم❤️ جلسه دهم : اقتصاد مقاومتی (اهمیت به لقمه حلال) الإمامُ عليٌّ عليه السلام :علَيكَ بلُزومِ الحَلالِ ، وحُسنِ البِرِّ بالعِيالِ ، وذِكرِ اللّهِ في كُلِّ حالٍ . امام على عليه السلام :برتو باد استفاده از حلال و نيكى كردن به خانواده و به ياد خدا بودن در همه حال . 🌹در سیره شهدا🌹 1⃣ گوجه‌ها زير نور خورشيد، در زمين‌هاي دو طرف جاده قم- جمكران برق مي‌زد. نوجوان بوديم. به سيدمهدي گفتم:« دوچرخه رو نگه دار، از توي زمين‌ها گوجه جمع كنيم و با نون بخوريم. ». سرش را به عقب برگرداند و با ناراحتي گفت:« داريم مي‌ريم جمكران اگه خدا بخواد. ». گفتم:« يک شكم سر زمين حلاله. ». با دست رو به رو را نشان داد و گفت:« اون مسجد كه وسط زمين‌هاي كشاورزيه، مسجد جمكرانه. ». گفتم:« چيزي ديده نمي‌شه. ». گفت:« احسان! حواست رو جمع كن و از فكر گوجه‌ها بيا بيرون تا ببيني.». شهید سید مهدی احمد پناهی منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص142 2⃣ در دوره‌ي بارداري، پدرش خيلي رعايت مي‌كرد كه لقمه‌ي شبهه‌ناكي نخورم. هميشه سفارش مي‌كرد. اهل حساب و كتاب و خدا و پيغمبر بود. مي‌گفت:«دوست ندارم جايي مي‌ري چيزي بخوري. بايد بچه‌مان خوب در بياد.». اثر داشت رعايت اينها. تازه كلاس اول رفته بود كه تا از مدرسه مي‌رسيد، راهي مسجد مي‌شد. با اينكه آن ‌زمان مدرسه‌ها صبح و بعد از ظهر بود و او فقط دو ساعت وقت داشت براي ناهار و نماز. شهید محمدرضا اخلاقی منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص281 3⃣ يكي دوبار اصرار كرد و كم‌كم ناراحت شد. يكي از مهمان‌ها آرام در گوشش چيزي گفت و او هم ديگر تعارف نكرد. در راه برگشت به خانه، دو سه نفر از مهمان‌ها كه تا خانه مسيرشان با ما يكي بود، همراهمان آمدند و گفتند:« ما براش قضيه رو تعريف كرديم اما دلگير شد. كاش يك كم مي‌خوردي! ». گفتم:« من به مهموني اومدم تا دلگير نشن؛ اما شما مي‌دونين در دوران بارداري هر جا برم كه مطمئن باشم خمس نمي‌دن چيزي نمي‌خورم. ». چند ماه بعد، سيد جمال به دنيا آمد. شهید سید جمال احمد پناهی منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص102 4⃣ نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! 🔸بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه‌های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می‌کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! 🔹رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می‌کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می‌کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می‌دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده‌ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدا را شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می‌کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد. @parastohae_ashegh313
💌 ♨️ جوان برای حتما از امشب نمازشب بخوان.. 💠 استاد فروغی: ☘بارها از استاد مرحوم پهلوانی شنیدم که می‌فرمودند: ✨ اگر می بینید در روز گناه نمی کنید، چشمتان حرام نمی بیند، بخاطر خواندن است! @parastohae_ashegh313