🧔🏻 #دوست_شهید_من ❤️
🌹 #شهیدحسین_یوسف_الهی
حسین به آرزویش رسید
🔸 حسین در حیاط مقر بود که فریاد زد:
➖ هواپیما ✈️ سریع پخش شوید یک جا نایستید.
یک مرتبه با همان پای مجروح به طرف ما دوید و فریاد زد:
➖ بچه ها راکت ...
هنوز حرفش تمام نشده بود که چند انفجار پی در پی صورت گرفت. وقتی انفجار انجام شد فهمیدیم که راکتها شیمیایی بودند.
🔸 با شنیدن فریادهای شیمیایی! شیمیایی! هر کس به طرفی می دوید و سعی می کرد از منطقه دور شود. حسین یک دفعه در میانه راه ایستاد و گفت:
➖ یکسری زیر آوار مانده اند باید بیرون بیاوریمشان.
و بدون اینکه منتظر کسی بماند به داخل ساختمان برگشت و چند نفر را از زیر آوار نجات داد.
🔸 بعد از آن حسین اصرار داشت که به سمت خط حرکت کند. در میانه راه حالش بد شد و او را به عقب برگرداند و از بیمارستان اهواز با هواپیما به تهران منتقل کردند.
🔻 وقتی از کرمان به تهران برای ملاقات حسین رفتیم ما را به اتاقی که مجروحین شیمیایی در آن بستری بودند راهنمایی کردند حسین درون محفظه شیشه ای روی تخت خوابیده بود سر و صورتش به خاطر مواد شیمیایی تمام سوخته بود دیگر توان و رمقی برایش نمانده بود 😰 فقط توانست با اشاره سلام علیکی👋🏻 بکند و محبتش را با برق چشمان نیمه بازش به ما برساند.
💢 بعد از ملاقات طولی نکشید که به شهادت رسید. انگار این چند لحظه را هم فقط به خاطر ما صبر کرده بود.
🎙️ راوی: حسین ایرانمنش - پدر شهید
📚 کتاب "نخل سوخته" صفحه ۱۶۲ - ۱۶۹
@parastohae_ashegh313
بصیرتی که از بکاء بر می خیزد ...
نزدیک میکند دل ِما را به حسـین(ع)
این اشکِ روضه نیست ؛ که عهد اخوت است .
#آیتالله_میرباقری🌱
@parastohae_ashegh313🖤
هیچ وقت نشد برای نماز صبح ، بچه ها
روبیدارکنم همیشه قبل ازمن بیدار بودند
ودرحال مناجات وقرآن خوندن با اینکه
هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند .
یادم نمیاد لباس های پسرا رو شسته
باشم اصلا اجازه این کار رو به من
نمیدادند !
اگر چندبار به داخل اتاقشون رفت وآمد
میکردم هربار به احترام من پا میشدن .
احترام به پدر ومادر ، مخصوصا مادر رو
خیلی تاکید داشتند . اسم گردانشون
لشکرامام حسین علیه السلام بود اما
خودشون میگفتن میریم دانشگاه امام
حسین علیه السلام . فضای جبهه واقعا
فضای تربیت بود .
به واقع پسرا معلم من بودند . هنوز
صدای العفو العفو های سحرها ، واون
قرآن خوندن های بعد نمازشون رو
میشنوم .
نقل : مادر شهیدان
#شهید_سیدحسنرحیمی
#شهید_سیدمصطفیرحیمی
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
#تلنگر_شهدایـــے❣
☝️خودتـــ را قربانے چیزی ڪن
ڪہ بیارزد🥀
نگران هرچیزی باشی،
خودت را فدای آن ڪرده ای
برای چیزی خودت را قربانے ڪن ڪہ بیارزد☝️
تنها چیزی ڪہ ارزش نگران شدن دارد:
عدم رضایتـــ خدا و ولی خداستـــ😔
@parastohae_ashegh313
#شبتون_شهــدایے✨
وقتے عقــل عاشــق شود
عــشق عاقل مےشود
آنگاه شهیــ❣ــد مے شوی
#شهید_مصطفے_چمران❣
@parastohae_ashegh313
-
-
♥️ اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْتَغْفِرُکَ لِما تُبْتُ اِلَیکَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فیهِ..؛
خدایا من آمرزش میخواهم
بـراے گناهانے ڪِ پس از
تــوبه ڪردن دوباره به
آنھا دست زدهامـ
🌱 السلام علیک حین تَحمَدُ و تَستَغفِر
آقا جان ما رو فراموش نکن وقت استغفار کردنت💔
🌿| #یاانیسمنلاانیسله^
@parastohae_ashegh313
#پای_درس_ولایت
امام خمینی (ره) :
دیدید ڪه جبهه های ما مسجد است ، الآن
(در) جبهه های ما از مسجد بیش تر الآن ذکر
خدا گفته می شود🍁
جنگ با مثل صدام یڪ عبادت الهی است♥️
@parastohae_ashegh313
🌻
در موقعیت مهدی (عج) بودیم . باید حمید
سلیمانی را پیدا می کردیم. اورا کنار خاکریزی
در حال سجده پیدا کردیم😕
حمید مردی دائم الذکر بود .مرد صلوات بود.
وجود او با طهارت و پاکی و صداقت عجین
بود☺️
دلم نیامد او را صدا کنم . پشت سرش روی
خاڪ مرطوب دشت آزادگان نشستم🍃
او همچنان در سجده بود و اشک می ریخت💔
حمید جز معدود کسانی بود که زیر بار گرفتن
مسئولیت نرفته بود.اما همه جا و در خطرناک
ترین صحنه ها حضور مستقیم داشت✌️
حمید طلبه بسیجی خط شکن و عاشقی بود
که شب گذشته سنگر های عراقی ها را با
نارنجک منهدم می کرد👌
و حالا اشڪ ریزان به درگاه خدا استغاثه
می کرد😭 با خود گفتم : حمید از چه چیز
استغفار می کند . او که آدم پاکی است .
به یاد حرف او افتادم که می گفت : وقتی
بدون وضو هستم احساس می کنم که پردهای
بین من و خدا حائل شده است . نفس کشیدن
در جمهوری اسلامی نعمت بزرگی است . من
همیشه در این فکرم که چگونه خواهم توانست
شڪر این نعمت بزرگ را به جا آورم ♥️🌿
📚 یڪ روز تا چذابہ ، صفحه ۷۴
@parastohae_ashegh313
جلالیان و نصیری.wma
18.06M
🎙روایتگری زیبای خادم الشهدا #جلالیان
دلتون شکست برای ما هم دعا کنید💔
به یاد شهداے مظلوم فاطمیون🌷
#روایتگری
🌱 @parastohae_ashegh313
قلابـــ آهنی⛓ رو انداخت رو یخ و ڪشید
اولین قالبـــ یخ رو از دهانه تانڪر انداختـــ توی آب
یه نفر از توی صفـــ جماعت معترضش شد😠
ڪہ از ڪله سحر تا حالا واستادم برا دوتا قالبـــ یخ، مگه نوبتی نیست؟
علی گفت: اول☝️ نوبتـــ گلوی تشنه پسر فاطمه، بعد نوبتــــ بقیه...
با صاحب ڪارخونه یخ شرط ڪرده بود ڪه شاگردی میڪنه
خیلی هم دنبال مزد نیست
اما اول یخ تانڪر نذری✨ رو می ده
بعد بقیه رو
خودش هم با خط نه چندان خوبش رو تانڪر نوشته بود:
"سلام به گلوی تشنه حسین ع"🥀
#شهید_علی_چیتـــ_سازیان
@parastohae_ashegh313
برای رسیدن به پلہ ای که
#شهیـ❣ـد بر آن ایستاده استـــ
باید گامــے به بلنداے گذشتن از همه چیز برداشتـــ
حتی گذشتـن از آبرو !
#شبتون_شهدایی
@parastohae_ashegh313
هرڪہ شهید شود🥀
خدا را خواهد دید❣
و هرکه خدا را دید✨
شهیـ🌷ــد خواهد شد
#صبحتونمتبرڪبہنگاهشهــــدا
@parastohae_ashegh313
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_مرتضیجاویدی
🕊نمیدانم چہ کرده ام کہ شهید نمیشوم
شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند
شهید حاج محمود ستوده را ، وقتے باهم
صحبت میکردیم میگفتیم اگر جنگ تمام
شود و ما زنده باشیم چکار کنیم !؟
واقعا نمیشود زندگے کرد و بہ صورت
خانواده شهدا نگاه کرد و این جاست
کہ ما بازماندگان از قافلہ نور باید
بگوییم خوشا بہ حال آنان کہ با
شـهــ🌹ــادت رفتند🥀
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
#بہ_رسم_چــادر❣
گـاهـی کـه چـادرم
خـاکـی میشـود …
از طعنــه هــای مــردم شـهــر …
یاد چفیـه هـایی می افتـم …
که برای چادری ماندنم …
خــونـی شدند …!🥀
@parastohae_ashegh313
یڪ آدم لاتـی بود واسه خودش🕴
ڪارش چاقو ڪشی🔪 و خلافـــ بود😱
توی تشیع جنازه یکی از دوستانش که از بچگی با هم ، هم بازی و بزرگ شده بودند و شهیـ🥀ـد شده بود از این رو به آن رو شد و به جبهه آمد🧔🏻
یک هفته ای میشد که آمده بود توی گردان ما ، نه سلامی نه علیکی و نه التماس دعایی !!🤦🏻♂
حالات عجیبی داشت🧐 دور از چشم همه بود و کارهایش را پنهانی انجام می داد
موج انفجار اونقدر شدید بود که هیچی از بدنش باقی نماند😔
جز یک تیکه از بازوش که نوشته بود
توبه کردم !!....😭💔
📚 امام سجاد و شهدا ، ص34
#شهید_باقر_جاڪیان🌾
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@parastohae_ashegh313
بی هیچ بهانه ای
دلم گفت:
روزم با سلام
بر بهشتیان
آغاز شود
به امید برگرفتن
جـرعهای از
زلال یادت
باشد که
به فلاح برسم...
سلام برشهدا✋🏻
سلام برمردان بی ادعا✋🏻
@parastohae_ashegh313 🍁
🍁 دعـــا کـیـمـیـاسـت 🍁
در حالیکه تنها پاسگاه روی تپه در اختیار
رزمندگان بود و از همه طرف در محاصره
دشمن قرار داشتند ، نیرو های دشمن از
زمین و هوا به شدت، تپه و پاسگاه را آماج
انواع گلوله توپ 💣 خمپاره، راکت و موشک
🚀 میگ ها و هلی کوپتر ها قرار داده بودند.
لحظات برای مجروحین ڪه داخل سنگر ها
و در پاسگاه قرار داشتند به سختی میگذشت🥀
از این رو سنگر آنان به محفل دعا و مناجات
مبدل شده بود و هر مجروحی دعایی را زمزمه
می کرد💚
گه گاه صدای دلنشین تعدادی از مجروحین
ڪه یڪ صدا دعای فرج را می خواندند ،
با صدای انفجار ها در هم می آمیخت😔
هر کس هر چه را از حفظ داشت میخواند.
و دیگران با او هم صدا می شدند . حلاوت
مناجات با خدا این جا چشیدنی بود🙃
سیل اشڪ بر گونه ها جاری بود.مجروحین
به طور محسوس بهاین نتیجه رسیده بودند
که هر گاه مناجات و دعای آن ها اوج میگیرد
از شدت آتش دشمن کاسته می شود و هرگاه
خاموش می شوند برشدت آتش دشمن افزوده
می گردد 💔
برادر حسین برهانی با هیئتی وصف ناشدنی
در حالیکه لبخند بر لب داشت 😊 وارد سنگر
شد و در گوشه ای نشست🌱
سپس آرام اما جدی گفت : بچه ها دعا کیمیا
است ♥️ یه وقت فڪر نکنید ڪه ما خوب
جنگیدیم ، نه❗️ اشڪ و ناله ها و زمزمه
های شما حرف آخر را زد✌️
این اسلحه هایی که در دست ماست ده برابرش
در دست دشمن ماست☝️
ما هیچ وقت و در هیچ کجا با این اسلحه ها
پیش نخواهیم رفت ❌
مردم ما هر وقت پیروز شدند با دعا و مناجات
و ارتباط با خدا بوده است✌️🌹
📚 تپه برهانے ، صفحه ۸۱
@parastohae_ashegh313
#عاشقانه_شهدا ♥️🌿
هنوز يك دختر بچه بودم👧🏻 يك روز از كنار
بانكي در ميدان احمـدآباد رد ميشدم كه ديدم
داخل كوچه كنار بانك ، ماشين ساواك ايستاده
است 😳
در همان حال، ديدم چند پسر جـوان آمدنـد و
شيـشه هـاي بانـك را شكستند 👊و آتش زدند
و ميخواستند به سمت همان كوچه فرار كنند🏃♂
من جلو رفتم و به يكيشان گفتم كه داخل كوچه ساواكي ها منتظرند😟
او هم به دوستانش گفت و از سمت ديگري
رفتند😄
بعدها فهميدم آن پسري كه لنگه كفشش👞
را حين فـرار در ميـدان جـا گذاشت ، اسمش
غلامرضا ست 🙃
غلامرضا ! پسري كه حالا هم اسمش را در
شناسنامة من جـا گذاشـته بود😍☺️
#شهیدغلامرضاجاننثاری
@parastohae_ashegh313
شش روز از جنگــــ گذشتہ بود
که شهید شد🥀
خوابش را دیدمـ
بغلش کردم و گفتمـ:
"تا نگے اون دنیا چه خبره رهاتـــ نمے کنم!"
گفت:
فقط یڪ مطلبــ میگم☝️
اونم اینڪہ ما شهـــدا، شبــهای جمعہ میریم خدمت آقا اباعبداللہ...💘
#شهید_محمدرضافراهانی
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹❤️✨
نجوای عاشقانه دختـــر
#شهید_حسین_بادپا
@parastohae_ashegh313
یڪ خیابان ڪرده مجنونم😍
تو مےدانی ڪجاستــ؟
آن خیابان ڪوی جانان قطعه ای از ڪربلاستـــ
یڪ خیابان دل ربوده💘 از تمامـ عاشقان
هستـــ آنجا جای پاے مهدے✨ صاحبــ زمان
یڪ خیابان گشتہ تنها جلوه گاه عالمین
یڪ طرفـــ قبر ابوالفضل یڪ طرفــ قبر حسین
ڪاش در بین دو شاهد عمر پایان
مےگرفتـــ🤲
ڪاش جانمــ را اجل در آن خیابان
مےگرفتــ❣
#سلام صبحتون امام حسینے🌺
@parastohae_ashegh313
جبهه هم دیگر را می دیدیم . وقتی برمی گشتیم شهر ، کم تر😔
همان جا هم دو سه روز یک بار باید می رفتم می دیدمش ✨
نمی دیدمش ، روزم شب نمی شد.
مجروح شده بود .نگرانش بودم.
هم نگران هم دلتنگ💔
نرفتم تا خودش پیغام داد : بگید بیاد ببینمش ☺️ دلم تنگ شده💗
خودم هم مجروح بودم، با عصا رفتم بیمارستان
روی تخت دراز کشیده بود ، آستین خالیش را نگاه می کردم 😳
او حرف می زد ، من توی این فکر بودم : فرمانده لشکر ؟ بی دست ؟ 🙊
یک نگه می کرد به من ، یک نگاه به دستش ، می خندید 😁
#شهیدحاجحسینخرازی
@parastohae_ashegh313
.
.
اینجا درد فراوان است ؛
اینجا آدم هایش هنوز مشقِ عشق را یاد نگرفته اند
هنوز نماز جزء ضروریاتِ حیاتشان نیست
و نمیدانند که برای دنیای آبادشان نیز محتاج این معلّم عظیمِ بشریّتند !
و مدام دنبال هیچ و پوچ رژه میروند
و گمان میکنند دقیقهای سر به سجود نهادن و سرِ تعظیم فرود آوردن
در برابرِ رازقشان ؛ آنها را از نان خوردن میاندازد . . .
اما ای دل غـــافل . . . !
اینجا مدام خواب و خوراک و شبیه اُشتران شدن
و کفرانِ نعمت کردن ، رسم است
یا به قول خودشان مُود !
#او که رازق اصلیشان است را رها کردهاند و نانِ خویش را در دست بندگانِ گِلیِ دیگر میبینند . . .
اینجا بویی از انسانیت نیست
و ما چه کردهایم با خودمان ؟!
و شاید ما کم گذاشته ایم در این راهِ مقدّس . . . !
و شاید از ما سؤال میشود . . .
[ عَمَّ یَتَساءَلون . . . ]
@parastohae_ashegh313