eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دل من تنگ‌ همین یک لبخند... و تو در خنده مستانه خود میگذری! 🍃نوش جانت اما... گاه گاهی به دل خسته ما هم نظری ❤️ ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
😄😉😂 تی تی تی تیر خورده وقتی "سید حمید قریشی " از بچه‌های گروهان را که کمی زبانش لکنت داشت دیدم،😛 پرسیدم از سعید دلخوانی خبری دارد یا نه؟ او که هیجانی شده بود گفت: سعید دستش تی تی تی تی تی تیر خورده 🤭 که خنده ام گرفت 😄 و گفتم: -وووه ....سعید این همه تیر خورده؟!!😱 خودش هم خنده‌اش گرفت"😂 ─┅═ঊঈ🍃ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🌱 ؛ دور مادرش می‌چرخید و می‌گفت: حلالم کن... توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاه‌کردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروع‌کرد به چرخیدن دورِ من و‌ گفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن... گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالم‌ کنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم. 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی 📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴ ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
فاطمهـۜ‌تعبیردورۍازعذاب؛ بهترین‌‌تفسیر‌ازام‌الڪتاب˘˘ مادریڪتاۍهستـےازقدم(: مادرلوح‌وقلم؛روح‌قسم🌸!' 🌿' ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
💕 🌸 غاده ؛ همسر شهيد چمران می‌گويد روزی دوستم به من گفت : "غاده ! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد . تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می‌گرفتی ، این بلند است ، این ڪوتاه است ... 😕 🌺 مثل این ڪه مـی‌خواستی یك نفر باشد ڪه سر و شڪلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دڪتر را ڪه سرش مو ندارد قبول ڪردی ؟🤔 🌸 من گفتم : «مصطفـی ڪچل نیست . تو اشتباه می‌ڪنی.» 🌺 آن روز همین ڪه رسیدم به خانه ، در را بازڪردم و چشمم افتاد به مصطفـی ، شروع ڪردم به خندیدن .😁 🌸 مصطفـی پرسید «چرا مےخندی؟» و من ڪه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفے، تو ڪچلـی ؟! 😂 من نمی‌دونستم!» و آن وقت مصطفـی هم شروع ڪرد به خندیدن ... ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو همــانی ڪہ دلـ❣ــم لک زده لبخندش را او ڪہ هرگـــز نتوان یافت همانندش را💞 ─┅═☁️☀️☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️☀️☁️═┅─
💐💐💐 پنـج شنبــه ها دلم بهشتی را میخواهد که ساکنانش هستند گوشه ای کنـارشان بنشینـم و فاتحه ای برای دل خود بخوانم . ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
🌿♥️ چشمے ڪه دریا مےشود شبهاےجمعہ محبوب مےشود شبهاےجمعہ توبہ همان اشڪ اسٺ، با اشڪے ڪه دارم این دیده زیبا مےشود شبهاے جمعہ 💫 🤲 ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
🥀 عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ، ترکش خورده بود به سرش ، با اصرار بردیمش اورژانس می‌گفت : « کسی نفهمه زخمی ‌شدم ، همینجا مداوام کنید » دکتر اومد گفت : « زخمش عمیقه، باید بخیه بشه » ، بستریش کردند ، از بس خونریزی داشت بی‌هوش شد . یه مدت گذشت، یکدفعه از جا پرید . گفت : « پاشو بریم خط » ، قسمش دادم . گفتم : « آخه توکه بی هوش بودی ، چی شد یهو از جا پریدی ؟» گفت : بهت میگم ، به شرطی که تا وقتی زنده‌ام به کسی چیزی نگی . وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا س اومدند داخل . فرمودند : « چیه؟ چرا خوابیدی ؟» عرض کردم : «سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامه بدم ». حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند : بلند شو ، بلند شو، چیزی نیست ، بلند شو برو به کارهایت برس🌿 ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
💔 ‌‌نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم... تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم. ‌‌ اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)... ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم شهید میشیم خوش است... ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت... 🍀 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅