فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتی از حرمدافعان حرم ، شهید مجید قربانخانی... 😭
شاید بعد از چندسال پیکرش برگشت، که موقع غسل و کفن و وداع، نکنه خالکوبی هاش دیده بشه...
ما مدعیان صف اول بودیم....
#داداش_مجید
#مدافعان_حرم
تقدیم به شهدای #مدافع_حرم
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
➥ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[#مناسبتی....✨]
اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم...
اما یک نکته و آن این است اگر در حال حاضر در جبهه سخت تعدادی از برادران در حال جهادند دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشد توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند ان شاالله ...
#سالروزوصـــــال🕊
🌼••|@parastohae_ashegh313
🌸 به عشق ایران و ایرانی
🌺 پیروزی مقتدرانه و زیبای
تیم جمهوری اسلامی ایران
برابر تیم ملی ولز ،مبارک باد 🌺
🌸 هزاران بار مبارک
@parastohae_ashegh313
#دمی_باشهدا
#آقـــــازاده
آقازاده نبود اما خیلی ها #آقازاده صدایش می کردند. از بس که به امام علاقه داشت.دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را آقا صدا می زد.
اصلا به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود که در آلمان درس ومشق را رها کرد و به سوریه و فلسطین رفت وشیوه مبارزه آموخت ودر ادامه برای دیدار با امام سر از پاریس درآورد. پس از آشنایی با امام عزمش برای مبارزه بیشتر شد. درس و مشق را برای همیشه رها کرد و شد فدایی امام.
#شهید_حمید_باکری】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
@parastohae_ashegh313
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️#عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_هشتم
_چیزے و کہ میدیم باور نمیکردم
اردلاݧ بود
ریشاش بلند شده بود. یکمے صورتش سوختہ بود و یہ کولہ پشتے نظامے بزرگ هم پشتش بود
اومدم مث بچگیامو بپرم بغلش ک رفت عقب
کجا❓زشتہ تو کوچہ
خندیمو همونطور نگاهش میکردم
چیہ خواهر❓نمیخواے برے کنار بیام تو❓
اصلا نمیتونستم حرف بزنم رفتم کنار تا بیاد تو
درو بستم و از پلہ ها رفتیم بالا
_چشمم خورد بہ دستش کہ باند پیچے شده بود و یکمے خوݧ ازش بیروݧ زده بود
دستم و گذاشتم رو دهنمو گفتم :خدا مرگم بده چیشده داداش
خندید و گفت: زبوݧ باز کردے جاے سلامتہ❓چیزے نیست بیا بریم تو
داداش الاݧ برے تو همہ شوکہ میشـݧ وایسا مـݧ آمادشوݧ کنم
_رفتم داخل و گفتم :یااللہ مأموره گازه حجاباتونو رعایت کنید
زهرا سریع چادرشو سر کرد و برای ماماݧ هم چادر برد
ماماݧ با بے حوصلگے گفت:مامور و گاز تو خونہ چیکار داره
نمیدونم ماماݧ مثل اینکہ یہ مشکلے
پیش اومده
خیلہ خوب باباتم صدا کـݧ
باشہ چشم
_بابا❓بیا مامور گاز
بابا از اتاق اومد بیرونو گفت: مامور گاز❓
خوب تو خونہ چیکار داره❓
نمیدونم بابا بیاید خودتو ببینید
بابا در خونہ و باز کرد و با تعجب همینطور بہ اردلاݧ نگاه میکرد
اردلاݧ بابا رو محکم بغل کرد و دستش و بوسید
بابا بعد از چند ثانیہ بہ خودش اومد و خدا رو شکر میکرد
_از سرو صداے اونها ماماݧ و زهرا هم اومدݧ جلوے
ماماݧ تا اردلاݧ دید دستاشو آورد بالا و گفت یا حسیـݧ، خدایا شکرت خدایا هزار مرتبہ شکرت بعد هم اردلاݧ و بغل کرد و دستشو گرفت
زهرا هم با دیدݧ اردلاݧ دستشو گذاشت جلوے دهنشو لیواݧ از دستش افتاد
اردلاݧ لبخندے بهش زد ،لبشو گاز گرفت و دستشو بہ نشونہ ے شرمنده ام گذاشت رو چشماش
_ماماݧ دست اردلاݧ و ول نمیکرد، کشوندش سمت خونہ
همہ جاشو نگاه میکرد وازش میپرسید ،چیزیت نشده❓
اردلاݧ هم دستشو زیر آستینش قایم کرده بود و میگفت: سالم سالمم مادر مـݧ
ماماݧ از خوشحالے نمیدونست باید چیکار کنہ
اسماء مادر براے داداشت چاے بیار، میوه بیار،شیرینے بیار، اصـݧ همشو بیار
باشہ چشم
_زهرا اومد آشپز خونہ دستاش از هیجاݧ میلرزید و لبخندے پر،رنگ رو صورتش بود چهرش هم دیگہ زرد و بے حال نبود
محکم بغلش کردم و بهش تبریک گفتم
خدا رو شکر اونشب همہ خوشحال بودݧ
رفتم داخل اتاقم ،رو تختم نشستم و یہ نفس راحت کشیدم
_گوشیمو برداشتم و شماره ے علے و گرفتم
الو❓
جوابشو ندادم دوست داشتم صداشو بشنوم
دوباره گفت:الو❓همسر جا❓
قند تو دلم آب شد اما بازم جواب ندادم
گوشے و قطع کرد و خودش زنگ زد الو❓اسماء جا❓
الو سلام علے
پووووفے کردو و گفت: چرا جواب نمیدے خانوم نگراݧ شدم
آخہ میخواستم صداے آقامونو گوش بدم
خندیدو گفت :دیوووونہ
_جاݧ دلم کار داشتے خانوم جا❓
اووهوممم علے اردلاݧ اومده
اردلا❓شوخے میکنے چہ بے خبر❓
آره والا دیوونست دیگہ
چشمتوݧ روشـݧ
مرسے همسرم .شب بیا خونہ ما
واسہ شام دیگہ❓
آره
بہ شرطے کہ خودت درست کنے
چشم
_چشمت بی بلا
پس زود بیا.فعلا
فعلا.
نیم ساعت گذشت. علے با یہ شیرینے اومد خونمو
بعد از شام از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد ...
ادامه دارد...
🍀قسمتی از وصیت نامه ی شهید بزرگوار❤️❤️
پدر و مادر؛ من زندگی را دوستدارم، ولی نه آنقدر که آلودهاش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علیوار زیستن و علیوار شهید شدن، حسینوار زیستن و حسینوار شهید شدن را دوست میدارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتادهایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است، ولی چارهای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود.
مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار (اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک)؛ و السلام.
محمد ابراهیم همت
@parastohae_ashegh313
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
شیمیایی بود
برای درمان به انگلیس اعزام شد
خون لازم داشت
گفت:خون غیرمسلمان نزنید، توجه نکردند!!
⚠️ هرچه زدند بدنش نپذیرفت
خون یک مسلمان جواب داد
پزشکش مسلمان شد؛گفت: معجزه ست!✨
🌹 #شهید_حمیدرضا_مدنی
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_شهدایی🕊
➥ @parastohae_ashegh313🕊🦋
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
نگاههایتان ...🦋
تسبیح ذکرخداوند بود...✨
که اینگونه دلنشین مانده است😍
صبح دلنشینی میشود با نگاه شما📿
#روزتون_متبرک_به_نگاه_شهید✨
#شهــــــــــداے_گمنـــــــــــام👇
@parastohae_ashegh313🕊
یک جرعه معرفت:
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 دعای #تعجیل_فرج، دوای دردهای ما است و البته مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا #ظهور او می باشد.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 توصیه رهبر انقلاب به مطالعه شرح حال شهدا در کنار خواندن قرآن
🏷 #دیدار_بسیج_امروز
#هفته_بسیج_گرامی_باد
@parasrohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#بوقت_سلام_بر_ابراهیــــــــــم🕊
#قسمت151
ابوجعفر
حسين الله كرم، فرج الله مراديان
با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم. اســلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. .
هنوز صحبت هاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل جاده خاكي شــنيده شد. .
🌸🌸🌸🌸
يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد. همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم. صداي تيراندازي عراقي ها بسيار زياد شد. .آن ها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آن ها نفوذ كرده اند براي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند. ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود.
يكدفعه يك جيپ عراقي از پشــت آن به سمت ما آمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميم گيري باقي نگذاشت!
@parastohae_ashegh313
#معـــرفی_کتاب 🦋
#دا 😍
#کتاب_دا،
یکی از #باارزشترین، #معتبرترین و به جرات #ماندگارترین اثر نویسنده است که بدون شک خواندن آن همگان را به فکر فرو خواهد برد!
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، کتاب حاضر #مهمترین و #تأثیرگذارترین کتاب در زمینه خاطره نگاری #جنگ هشت ساله ایران و عراق محسوب می شود. خاطرات ذکر شده سیده اعظم حسینی در این کتاب در دو شهر بصره و خرمشهر است و روزهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی محور مرکزی کتاب را تشکیل می دهد.
جنگ در این کتاب از نگاه دختری 17 ساله روایت می شود که در بسیاری از بزنگاهها حضور دارد و وقایعی را نقل می کند که جای خالی آن در کتاب خاطرات احساس می شد. عمده خاطرات روایت شده تا پیش از انتشار کتاب دا به شرح ماوقع صحنههایی اختصاص داشت که به میدان جنگ منتهی می شد.
ــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌مناجات شهید با خدا...
خدایا! عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوانهایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشتهایم را له و خرد کن. ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سختتر و تحمل ناپذیرتر است.
#شهیدنویدصفری🕊
#سالروزتفحصوبازگشتبهوطن
💗@parastohae_ashegh313💗
💌 #دمی_با_شھـــــدا
روحانی شهید بسیجی
#شهید_سید_محمد_صادق_قاضوی
شهادت: شلمچه - ۱۳۶۶/۱۰/۱۹
مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا {س}
قطعه ۴۰ / ردیف ۳۱ / شماره ۲۳
شهید قاضوی در چند سالی که به تحصیل علوم دینی پرداخت از نظر پیشرفت علمی زبان زد خاص وعام گردید، و با توجه به این که از شهریه مختصر حوزه استفاده می نمود اما درپرداخت خمس مال خود دقت فراوان داشت یکی از خصلت های نیک شهید احترام به پدر ومادر بود که در فرصت های پیش آمده در مقابل والدین به زمین می نشست و پای پدرومادر را می بوسید.
📜بخشی از وصیت نامه شهید:
خداوند این جهان را جلسهٔ امتحانی برای ما قرار داده لکن اکثریت مردم، فراموش کردهاند و جهان مادی را مقصود میشمرند و تمام همُّ و غمشان برای این دنیا است حال آن که فقط یک روز آخرت به اندازهٔ عمر این دنیاست پس چه زیان بزرگی میکنیم که آخرت جاویدان و همیشگی را به دنیای دو روزه بلکه یک روزه می فروشیم.
@parastohae_ashegh313🦋
برادران شما را وصیت می کنم به نماز شب که مبادا ترک شود🍁🍁. به قرآن اهمیت بدهید، زیرا که قرآن چراغی است که فقط عاشقان پروانه وار در اطرافش پرواز می کنند و در شعلۀ عشقش می سوزند. شهید مجید محمد زاده 🌷🌷
#شبتونشهدایی
@parastohae_ashegh313
سلام_مولای_ما_مهدی_جان♥️
سلامی از دوستان دلتنگتان...
سلامی از مشتاقانِ چشم براهتان...
سلامی از منتظرانِ تنهایتان...
سلامی از دردمندانِ فراقتان...
سلامی از فرزندانِ گرفتارتان...
سلامی از محبینِ بغض آلودتان...
سلام بر شما که خوبترینید،عزیزترینید...
سلام برشما که دوستمان دارید...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
#قسمت152
ابوجعفر
حسين الله كرم، فرج الله مراديان
بچه ها ســريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند. بعد از لحظاتي به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند. فقط بيسيم چي آن ها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به پاي بيسيم چي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله مي كرد. يكي از بچه ها اســلحه اش را مسلح كرد و به سمت بي سيم چي رفت. جوان عراقي مرتب مي گفت: الامان الامان. ابراهيم ناخودآگاه داد زد: مي خواي چيكار كني؟! گفت: هيچي، مي خوام راحتش كنم.
.
🌸🌸🌸🌸
براهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي مي كرديم او دشمن ما بود، اما حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست! بعد هم به سمت بيسيم چي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي كولش گذاشت و حركت كرد. .
همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه مي كرديم.
يكــي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار مي كنــي!؟ از اينجا تا مواضع خودي ســيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته!
@parastohae_ashegh313
سلام دوستان و همراهان
به یاری خدا و لطف شهدا برنامه ای تدارک دیده شده در مورد #دشمن_شناسی #حدیث_خوانی و #تفسیر_قرآن
با مدیریت #حجت_الاسلام_جلالیان
از همه ی عزیزان دعوت بعمل می آید منتظر حضور پرمهرتون هستیم
🕘ساعات برگزاری کلاس ها🔔
📣شنبه،دوشنبــه،چهارشنبــه
👇👇👇👇👇👇👇
#حدیث_خوانی در برنامه ی قرار رأس ساعت 21:00
ــــــــــــــــــــ★★★ـــــــــــــــــــــ
جمعـــــه ها
👇👇👇👇👇👇👇
#تفسیــــــــر_قــــــــرآن در برنامه ی قرار رأس ساعت 21:00
❌کلاسها رایگان میباشد❌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ