eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهروز مرادي گفت: «عراقي ها به زمین فوتبال خلیج فارس و پشــت اســتاديوم رســیده اند. بايد جوري موضع بگیريم که بر اســتاديوم و آنها تسلط کامل داشته باشیم. بهترين راه اين است که در اطراف خیابان حشمت نو با عراقي ها درگیر شويم. چند نفر بروند به خیابان شهرام و چند نفر با من به حشمت نو بیايند.» بهنام در کنار بهروز ماند. بهروز، راکت انداز آرپي جي را مســلح کرد. دويدند. افراد گروه به طرف عراقي ها شلیك کردند و دويدند. بهنام که سلاح نداشت، با خود، کلمن آب و کوله اي پر از نارنجك و گلولـــه حمل مي کرد. به يك کوچه رسیدند. بهروز به يك خانه اشاره کرد: «بايد به پشــت بام اين خانه برويم. بهترين زاويه براي شلیك به سنگر تیربار عراقي ها، روي اين پشت بام است.» خانه هــا خالي بود. مــردم خانه ها را رها و کوچ کــرده بودند. بهروز به طرف خانه رفت. با لگد زد و در را شكست. وارد خانه شدند. ناگهان يك پیرزن قامت خمیده از داخل اتاق چســبیده به حیاط، بیرون دويد. يك چوب بلند در دست داشت. «پدرســوخته ها... بي پدر و مادرها... چرا نمي گذاريد راحت باشــیم، چرا اين همه تیراندازي مي کنید؟!» بهنام و ديگران شــوکه شــدند. اصلا ًتوقع نداشــتند که در آن جنگ و گريز وحشــتناك، در يك محله ي خالي از ســكنه، با يك پیرزن روبه رو شوند. بهروز رفت جلو و گفت: «خاله! تو اينجا چكار مي کني، مگر نمي داني جنگ شده؟!» «غلــط مي کنید که جنگــه، برويد پــي کار و زندگي تان، چــرا نمي گذاريد زندگي مان را بكنیم؟» بهنام نمي دانست بخندد يا ناراحت باشد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
مجلس حضرت زهرا جمعي از دوستان شهيد شــعر زيبايي در وصف حضرت زهرا(ع) خوانــد كه رمز عمليات هم نام مقدس ايشــان بود. براي چند دقيقه سكوت عجيبي سالن را فرا گرفت! هيچ مجروحي ناله نمي كرد! گوئی همه چيز رديف و مرتب شده بود. به هر طرف كه نگاه مي كردي آرامش موج مي زد! قطرات اشك بود كه از چشمان مجروحين و پرستارها جاري مي شد، همه آرام شده بودند! خواندن ابراهيم تمام شــد. يكي از خانم دكترها كه ُمســن تر از بقيه بود و حجاب درستي هم نداشت جلو آمد. خيلي تحت تأثير قرار گرفته بود. آهســته گفت: تو هم مثل پســرمي! فداي شــما جوون ها! بعد نشست و سر ابراهيم را بوســيد! قيافه ابراهيم ديدني بود. . گوش هايش سرخ شد. بعد هم از خجالت مافه را روي صورتش انداخت. ابراهيم هميشه مي گفت: بعد از توكل به خدا، توسل به حضرات معصومين مخصوصاً حضرت زهرا(ع)حال مشكات است. . براي ملاقات ابراهيم رفته بوديم بيمارســتان نجميه. دور هم نشســته بوديم. ابراهيم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا(ع) نمود. دو نفر از پزشكان آمدند و از دور نگاهش مي كردند. باتعجب پرسيدم: چيزي شده!؟ گفتند: نه، ما در هواپيما همراه ايشان بوديم. مرتب از هوش مي رفت و به هوش مي آمد. اما درآن حال هم با صدايي زيبا در وصف حضرت مداحي مي كرد. @parastohae_ashegh313
💌 🌹 🌸و سفارش می کنم دخترم نازنین زهرا جان حجابش را حفظ کند و خانمی چادری و باحیا تربیت کنید. و دوست دارم بچه ها را طوری بزرگ و تربیت کنید که همه بهشون افتخار کنند و با افتخار از فرزند شهید بودنشان یاد کنند. 💕فرزندانم امیر مهدی و نازنین زهرا باید خیلی هوای همدیگر را داشته باشند و الگوی برادر و خواهر نمونه ای برای دیگران باشند. 🌿پسرم امیرمهدی جان باید پاسدار بشود و مثل من باید پاسدار تکاور بشود این وصیت من است به شما پسرم باید شبیه من وارد میدان رزم و جهاد بشود. و تاکید می کنم که صبور باشید و کاری نکنید که بعد از شهادت من دشمن از شیون و زاری شما شاد شود. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶️اثر نمازشب و شب زنده داری 🔸️مولای متقیان امام علی علیه السلام: 🌸کسی که یک ششم شب را به عبادت بپردازد؛ نامش در زمره بازگشتگان به سوی خدا ثبت شود و گناهان قبل و بعد او بخشیده خواهد شد. (توفیق تقوا پیدا می‌کند.) @parastohae_ashegh313