eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹درس شهادت 🌹 غواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم ، من رو هول بده تو آب! فرمانده گفت اگه مطمئن نيستي ، ميتوني برگردي. غواص جواب داد : نه ، پاي حرف امام ايستادم .  فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم راسپردم به همسايه ها تا درعمليات شرکت کنم. والفجر ۸ ، اروند رود وحشي ، فرمانده تا داد زد يا زهرا ، غواص قصه ي ما اولين نفري بود که توی آب پريد ، و اولين نفري بود که به شهادت رسيد! یاد هزاران لاله در خون خفته ، گرامی باد همان هایی که از همه چیزشان گذشتند. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
دیگر این درد فراق تو مرا خواهد کشت.... ای باخبر از روز و شب من تو کجایی.... 🍄°|شبتون شهدایی|°🍄 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
💜❄️💜❄️💜❄️ چَشم و دِل دَر انتظارَت صُبح ها بَرخاستند.... صُبحِ زیبایَت بِخیر ای باعثِ دِلگرمی ام.... 🌷 @parastohae_ashegh313
خاکریز خاطرات قسمت هشتم ✍ تعبیرِ جالبی از یک مهندسِ شهید برای نمازِ اول وقت وقتی صدای اذان رو می‌شنید ، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون. اما محمود می‌گفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی 📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
پیرو درخواست مکرر کاربران کانال، خاطرات شهید دکتر #مصطفی_چمران از نگاه #غاده_جابر همسر لبنانی شهید چ
‍ 💠بِسم ِ رب الشهداءِ والصِدیقین💠 به روایت غاده جابر همسر شهید 🍃بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم. فکر می کردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می ترسند باید آدم خشنی باشد، حتی می ترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد. 🍃دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زودتر از اینها منتظرتان بودم. مثل آدمی که مرا از مدتها قبل می شناخته حرف می زد. عجیب بود. به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود. مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سیدغروی به من داده بود نگاه کردم. گفتم: من این را دیده ام . مصطفی گفت: همه تابلو ها را دیدید؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد؟ گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد. توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع؟ چرا شمع؟ من خود به خود گریه کردم، اشکم ریخت. گفتم: نمی دانم. این شمع، این نور، انگار در وجود من هست. 🍃 من فکر نمی کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد. مصطفی گفت: من هم فکر نمی کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند.پرسیدم: این را کی کشیده؟ من خیلی دوست دارم ببینمش و با او آشنا شوم مصطفی گفت: من بیشتر از لحظه ای که چشمم به لبخندش و چهره اش افتاده بود تعجب کردم شما! شما کشیده اید؟ مصطفی گفت: بله، من کشیده‌ام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می کنید، مگر می شود؟ فکر نمی کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید. بعد اتفاق عجیب تری افتاد. 🍃مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته های من گفت: هر چه نوشته‌اید خوانده ام و دور را دور با روحتان پرواز کرده‌ام. و اشکهایش سرازیر شد. این اولین دیدار ما بود و سخت زیبا بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
"بسم رب الشهدا و الصدیقین" 🌺شهید عباس نادری شهادت : ۹۴/۱۰/۲۲ @parastohae_ashegh313
🌷پلیسی که در شب تولد خود در مقابل چشمان همسرش به شهادت رسید . @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷پلیسی که در شب تولد خود در مقابل چشمان همسرش به شهادت رسید . #شهید_عباس_نادری @parastohae_ashegh
اینجا غرب کرخه است صدای تیراندازی شدید در ساعت 10 شب همه را غافلگیر کرده؛ چند سبز پوش نیروی انتظامی راه را بسته‌اند و چند سبزپوش دیگر در اعماق تاریکی فرو رفته‌اند؛ جز صدای تیراندازی چیزی احساس نمی‌شود. خیلی زود خبر درگیری گشت نیروی انتظامی با سارقان مسلح و خطرناک در دل بیشه کرخه ، در شهر پیچید. چهره نگران مردم با نگاه مصمم نیروی انتظامی گره خورده بود؛ صدای تیراندازی‌ها همچنان ادامه داشت. خبر می‌رسد که ستوان یکم عباس نادری ، فرمانده پاسگاه حسین آباد تیر خورده است. نیروهای سبزپوش پشتیبانی بلافاصله با دقت و سرعت عمل به تعقیب ضاربان پرداخته و آنها را در یادمان شهدای شهرستان شوش زمینگیر و محاصره می‌کنند. مأموران نیروی انتظامی در یک درگیری متقابل همراه با تیراندازی ، موفق به دستگیری یکی از اشرار مسلح شده و سارق دیگر نیز در این عملیات کشته می‌شود. *شهید نظم و امنیت شوش عباس نادری نیز به سرعت به بیمارستان نظام مافی شوش منتقل می‌شود؛ سربازها ، همکاران و مسئولان شهرستانی ، نگران فرمانده دلاور پاسگاه حسین‌آباد بودند.  اما حال هیچ‌کس بدتر از حال پرستار اتاق اورژانس نبود ؛ آن پرستار کسی نبود جز همسر عباس نادری که تقدیر خواست تا شیفت ‌کاری ‌اش همزمان با شهادت مرد سبز پوشش باشد. شهید عباس نادری 22 دی‌ماه سال 94 به درجه رفیع شهادت رسید؛ از وی 2 فرزند دختر به یادگار مانده است. این تنها یک سکانس از واقعیت‌های نیروی انتظامی است؛ خادمانی که در لباس مقدس پلیس از تمام زندگی خود می‌گذرند تا مردم به راحتی زندگی کنند. @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
"بسم رب الشهدا و الصدیقین" 🌺شهید عباس نادری شهادت : ۹۴/۱۰/۲۲ @parastohae_ashegh313
🌺 پلیسی که در شب تولد خود مقابل چشمان همسرش به شهادت رسید . شهید عباس نادری فرمانده پاسگاه شوش دانیال در تاریخ ۹۴/۱۰/۲۲ در شوش بر اثر درگیری با سارقان مسلح دقیقا در شب تولدش مورد اصابت گلوله قرار می گیرد . شبی که با همسرش قرار مراسم جشن تولد را گذاشته بودند . ولی شهید نادری را غرق در خون به بیمارستان می برند که دقیقا همسرش پرستار همان بیمارستان بود . همسرش می گوید : وقتی شنیدم پلیسی تیر خورده را به اورژانس آورده اند ، سریع خودم را به آن قسمت رساندم ، وقتی ملحفه خونی را کنار زدم عباسم را دیدم . عباسی که قرار بود آن شب برایش تولد بگیرم . @parastohae_ashegh313
🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷 🔹یک شب محمد همین طور که دراز کشیده بود، نگاهش را به بالا دوخت و با صدایی ملایم گفت: «رضا! دوست دارم موقع #شهادت، تیر درست بخورد به قلبم، درست همین جایی که این شعر را نوشته‌ام.» 🔹کنجکاو شدم، سرم را بالا گرفتم، در تاریک روشن سنگر به پیراهنش نگاه کردم؛ این بیت نوشته بود‌⇩↯⇩ ●/آنقدر غمت به جان پذیرم حسین\● ●/تا قبــر تو را بغــــل بگیرم حسین\● 🔻محمد همانطور که دوست داشت #شهید شد یعنی «تیر خورد روی همان بیتی که روی سینه‌اش نوشته بود» دانش‌آموز ۱۴ ساله #شهید_محمـد_مصطفی‌پور ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌹❥✺﷽ ✺❥🌹 ◙☜تاریخ تولد. : ۱۳۴۶/۱/۱ ◙☜محل تولد : کاشان ◙☜تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۴/۱۰ ◙☜محل شهادت :کربلای ۴اروند 👌در نظر بگیرید ڪسے در روز یڪ گناه انجام مے‌دهد حتے زیادتر؛ در سال چند گناه انجام داده ، وقتے گناهان خود را بہ یاد میاورم از خود شرم میڪنم. ۵ سال است ڪہ من بہ تڪلیف رسیده‌ام، روزے اگر یڪ گناه انجام بدهم مے‌شود ۱۸۲۵ گناه!! برادران و خواهران مواظب خودتان باشید. 🌷 ┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄
2364163_-210136.mp3
7.56M
🔊 تقدیم به ای شکسته استخوان ها السلام السلام ای قهرمان ها، الســــلام ۱۵۰_شهید_گمنام ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝