#بی_قرار_شهادت🍃🎀
🍃 | گمنامی را دوست داشت
در وصیت نامه اش به این نکته صریح اشاره کرده بود که📝
مرا غریبانه تحویل بگیرید ، غریبانه تشییع کنید، و غریبانه در بهشت معصومه ، قطعه 31 به خاک بسپارید.
برای گمنام ماندنش تدبیری هم اندیشیده بود
وصیت کرده بود که چیزی روی قبرش ننویسیم
فقط بنویسیم :
#پر_کاهی_تقدیم_به_پیشگاه_حق_تعالی |🍃
#شهید_احمد_مکیان🌷
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
🌺 « #دحو_الارض » نابترین خلوت
شب و روز «دحو الارض» زمانی است که رحمت خدا در آن نازل مىشود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد.
🌺 «دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده.
🌺اصطلاح «دحو الارض» از دو کلمه «دحو» به معنای گسترش دادن و «الارض» ترکیب شده است که این مرکب «دحوالارض» به معنای گستراندن زمین است.
🌺 نخستین جایی که از زمین سر برآورد،مکه وکعبه بوده است.
🌺اعمال امروز؛ «روزه، غسل، خواندن دو رکعت نماز در وقت ظهر، در هر رکعت بعد از حمد، پنج مرتبه سوره شمس بخواند و بعد از اتمام نماز بگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ، سپس بگوید: یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» و زیارت امام رضا (ع)
📚 ابن طاووس، اقبال الاعمال، 1377، ج2، ص27-29؛ طوسی، مصباح المتهجد، 1411، ص671 – 699
التماس دعا
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
خاکریز خاطرات 36
✍ هدیهی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم میکرد...
#متن_خاطره :
نمازهای مستحبی زیاد میخواند ، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود. همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی میخوندش. میدونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته. برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی ، چیه؟ اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم.. وقتی قول دادم ، گفت: من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ
امام زمان(عج) می خوانم...
🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی
📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم3 «منزل حسینی» صفحه 44
🌸 نسبت به مسألهی ظهورِ امامزمان(عج) ، بیتفاوت نباشیم...
#امام_زمان #توسل #شهیدحسینی #نمازمستحبی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
⭕️در سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد یادی کنیم از #شهیدـ علی صیادشیرازی، فاتح این عملیات پیروزمندانه.
✅شهیدی که امام خامنهای بر تابوتش بوسه زد...
✅نقل است که در جریان یک سخنرانی شهید صیاد شیرازی، زمانی که حاضران شعار «ارتشی ـ سپاهی دو لشکر الهی» سر میدهند، شهید صیاد این شعار را اصلاح میکند و میگوید: «ارتشی ـ سپاهی یک لشکر الهی»
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
پیرو درخواست مکرر کاربران کانال، خاطرات شهید دکتر #مصطفی_چمران از نگاه #غاده_جابر همسر لبنانی شهید چ
💠بِسم ِ رب الشهداءِ والصِّدیقین💠
#خاطرات_شهيد_چمران به روایت غاده جابر همسر شهید
#قسمت_سی_دوم
🍃 (ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم. اما او که خیلی شبها از گریههای مصطفی بیدار می شد، کوتاه نمیآمد میگفت: اگر اینها که این قدر از شما میترسند بفهمند این طور گریه میکنید، مگر شما چه مصیبتی دارید؟ چه گناهی کردید؟ خدا همه چیز به شما داده ، همین که شب بلند شدید یک توفیق است. آن وقت گریه مصطفی هق هق می شد، می گفت: آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟
🍃چرا داشت با فعل گذشته به مصطفی فکر می کرد؟ مصطفی که کنار او است. نگاهش کرد. گفت: یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمیبینیم؟ مصطفی گفت: نه!
غاده در صورت او دقیق شد و بعد چشمهایش را بست.
گفت: باید یاد بگیرم ، تمرین کنم، چطور صورتت را با چشم بسته ببینم )
🍃شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود. نمیدانم آن شب واقعا چی بود. صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحهاش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه. مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی.
🍃و بعد یکدفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا. صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یکدفعه خاموش شد انگار سوخت من فکر کردم: یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش میشود، این شمع دیگر روشن نمی شود. نور نمیدهد ، تازه داشتم متوجه میشدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید میکرد امروز ظهر شهید می شود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز مهمان شهید مدافع حرم شهید "محمود نریمانی " هستیم
شادی روح پر فتوح شهدا صلوات
╔═══ ೋღೋ ═══╗
@parastohae_ashegh313
╚═══ ೋღೋ ═══╝
شهید محمود نریمانی
ولادت : دی ماه ۱۳۶۶ - کرج
شهادت : ۱۳۹۵/۵/۱۰ - حما
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
#زندگینامه_شهید
شهید محمود نریمانی سال ۸۶ وارد دانشگاه امام حسین (ع) شده و بعد از فارغ التحصیلی کارداری نظامی در سال ۹۴ وارد دانشگاه علمی کاربردی شدند که رشته شبکه های کامپیوتری را دنبال کردند و ترم آخر به شهادت رسیدند .
شهید نریمانی عاشق حضرت زینب سلام الله علیها بود ، بچه پر حرفی نبود .
شوخ طبع ولی کم حرف بود خیلی روی صحبت و رفتارش دقت می کرد که هر چیزی را نگوید .
#حجاب خیلی برای شهید مهم بود . خیلی برای کار #فرهنگی در میان جوانان اهمیت قائل بود و می گفت که بعد ها اثر خودش را بگذارد
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
❣همسر شهید محمود نریمانی
شهید فردی معتقد بود و ایشان اعتقاد عجیبی به #ولایت_فقیه داشت .
نخستین اعزام شهید سال ۹۲ بود و زمانی که بنده باردار بودم و نمی دانستم کجا می خواهند بروند.
زمان هایی بود که ماموریت آقا محمود سه هفته طول میکشید و من هیچ سوالی نمیکردم .
نقش من این بود که سد راه شهید نشوم و این یک امتحان الهی بود و بنده فقط مورد امتحان قرار گرفتیم و هیچ وقت سد راه ایشان نشدم و با عنایت اهل بیت این مسیر را طی کرد .
دلم نمی آمد در این قفس باشد تا شاید در آینده در این دنیا و آخرت دست من را هم بگیرد .
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
💕 همسر شهید محمود نریمانی
به آقا محمود گفتم تو را برای خودم نگه نمیدارم و به بیبی حضرت زینب (س) میسپارم
ماه رمضان سال 95 آخرین بار به سمت حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) رفتند.
این اعزام آخر یک ماه عقب افتاد و شهید بسیار کلافه بود.
حال و هوای بدی داشت و یک روز به من گفتند که من یک چیزی را فهمیدم
و اینکه شما و مادرم به من دل بستهاید به همین دلیل است که قسمت به رفتن نمیشود.
در پاسخ به آقا محمود گفتم اصلا اینطوری نیست و تو را برای خودم نگه نمیدارم و به بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها) میسپارم.
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
همسر شهید نریمانی
#نحوه_شهادت
متوجه شدم محمود شهید شده است روی پا نمیتوانستم بایستم و دنیا دیگر تکیهگاه ندارد و دوست نداشتم خانه بروم و گفتم فعلا خانه نمیروم و کمی در خیابان باشیم.
اسیر یک سرگردانی شدم و بعد ازظهر به خانه پدری شهید رفتیم و بعد معراج شهدا.
اصرار داشتند که پیکر را نمیتوانند نشان دهند
چون مین در داخل دست ایشان منفجر شده .
خودم هم دوست داشتم آخرین تصاویر خندان ایشان را در ذهن نگه دارم و از این به بعد با روح ایشان زندگی میکنم.
در تشییع پیکر همسرم لباس سیاه بر تن نکردم .
پیکر شهید نریمانی دو یا سه ساعت بعد از شهادت بازگشت .
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
همسرش گفته بود که در صورت شهادتش دوست ندارد کسی از خواهران و همسرش شیون و زاری کنند و صدایشان را نامحرمی بشنود
چرا که این راه ، راه حضرت زینب (س) است و باید صبور باشند.
خواهر ها و همسر شهید درس صبوری را تمام و کمال آموخته اند و اگر اشکی از چشمانشان جاری می شود آرام و بی صداست.
تنها یکی از خواهرها گاه در قالب جملاتی کوتاه با پیکر خفته در تابوت برادر حرف می زند و شهادت را به او تبریک می گوید.
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝